سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "رومئو و ژولیت" به کارگردانی هستی حسینی با دکور و شیوه اجرایی توجه برانگیز خود این روزها گفتمانی جدید در عرصه تئاتر ایجاد کرده، فارغ از خوب و بد و درست و غلط این شیوه اجرایی و دکور عظیم، مسئلهای که اینجا اهمیت دارد اتفاقی است که افتاده و بررسی اینکه این تجربه چه دریچه تازهای به این نمایشنامه گشوده و چه تجربهای را برای مخاطب میسازد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی هنرآنلاین با کارگردان هستی حسینی، طراح صحنه مصطفی کوشکی و بازیگر نمایش "رومئو و ژولیت" شهروز دل افکار است.
خانم حسینی علت آنکه نمایشنامه "رومئو و ژولیت" را انتخاب کردید چه بود و با چه رویکردی به اقتباسی از این متن رسیدید؟
هستی حسینی: ایده و کانسپت اولیه ما برای این نمایش بر اساس ارتفاع و فاصله بود. متن این نمایش داستان دو عاشق را روایت میکند که به همدیگر نمیرسند، پس طبعاً اتفاق پر تعلیقی افتاده و هر چه که از نمایش میگذرد، فضای ابتدایی نرم و شاد آن به یک فضای تلخ و ترسناک تبدیل میشود. ما برای نشان دادن این فضای ترسناک از دکور استفاده کردیم و با دکور به کانسپت اصلی نمایش جسمیت بخشیدیم. یعنی آنکه فاصله، ارتفاع و عدم اطمینان را در دکور آوردیم. تم چنین دکوری از خود نمایشنامه بر میآمد. متن اصلی "رومئو و ژولیت" یک متن تقریباً توصیفی با مونولوگهای عاشقانه طولانی است که البته در نیمههای آن قتل اتفاق میافتد و در نهایت کاراکترهای اصلی قصه، خودکشی میکنند. از آنجایی که داستان عاشقانه رومئو و ژولیت خیلی کلیشهای شده، ما در این نمایش، بخش خشونت و مرگ آن را برجسته کردیم تا یک جنبه دیگری از این داستان به روی صحنه بیاید.
شما با ایده طراحی صحنه به سراغ متن "رومئو و ژولیت" رفتید یا ابتدا متن را انتخاب کردید و بر اساس کانسپتی که در ذهنتان وجود داشت به این طراحی صحنه رسیدید؟
هستی حسینی: نمایش "رومئو و ژولیت" با این ایده شروع شد که کاراکترهای نمایش روی ارتفاع باشند و نتوانند با همدیگر ارتباط مستقیم بگیرند و دستشان بهم نرسد. این ایده وجود داشت که بعد از آن متن انتخاب شد و سپس طراحی دکور آن صورت گرفت.
مصطفی کوشکی: معروفترین صحنه متن "رومئو و ژولیت"، بالکن و ارتفاعی است که باعث میشود این دو عاشق برای بهم رسیدن دچار مشکل شوند. شیوه اجرایی نمایش ما از آن بالکن شروع شد ولی دکورمان از ابتدا این دکور نبود. ابتدا خانم حسینی یک متن فارغ از نمایشنامه "رومئو و ژولیت" به نام "لباس" نوشته بود که لباسها، رومئو و ژولیتی بودند که روی رگال قرار داشتند. این دو لباس روی دو رگال قرار داشتند و به همدیگر دسترسی نداشتند. آنها میخواستند از آن جا فرار کنند، فارغ از آنکه بدانند اگر لباس از رگال پایین بیفتد، هویتش را از دست میدهد. در واقع لباس مچاله میشود و به نوعی مرگ آن میرسد. ما این متن را کنار گذاشتیم چون احساس کردیم که یک مقدار تم عروسکی دارد و به همین خاطر کاراکترها را به آدم واقعی تبدیل کردیم. از ایده اولیه اجرای نمایش "رومئو و ژولیت" تا اجرایی که از آن روی صحنه هست، حدود دو سال طول کشید. در این بین نمایشنامه اصلی "رومئو و ژولیت" برای اجرا یک دور کامل بازنویسی و بازخوانی شد و در نهایت یک طراحی دکور همراه با چاشنی ترس برای آن در نظر گرفته شد.
نمایش با کشته شدن کاراکتر تیبالت شروع میشود که این مسأله همچنان هم بحث مورد چالش ما است. در متن اصلی "رومئو و ژولیت"، همه چیز حول محور مرگ تیبالت میگذرد و بعد از آن دیگر نمایشنامه خیلی بیچیز میشود. ارتباط میان خانوادهها، کاراکترهای فرعی و درگیری میان دو خاندان است که این نمایشنامه را جذاب میکند. نقطه عطف نمایش تا مرگ رومئو و ژولیت زمانی اتفاق میافتد که تیبالت میمیرد. ما خواستیم نمایشمان را از مرگ تیبالت آغاز کنیم و فضای ترسناک، خشن و درگیرانه را در کانسپت دکورمان بیاریم. کاراکترهای اصلی متن شکسپیر 14،15 نفر هستند اما ما خواستیم که تعداد کاراکترهای اصلیمان 5،6 نفر باشد و به همین خاطر بیشتر فشار را روی کاراکترهایی مثل رزالین و هاریس آوردیم. در کل متن نمایشنامه ما نسبت به متن اصلی شکسپیر خیلی تغییر پیدا کرد و این چالش همچنان هم وجود دارد و سه عنصر کارگردان، نویسنده و طراح صحنه را برای ارتباط بهتر درگیر خود میکند.
در صحنه نمایش "رومئو و ژولیت" یک وضعیت ملتهب و درگیرانه وجود دارد و انگار که کاراکترها در گیر و بند قرار دارند. شما این وضعیت را میتوانستید به شکل دیگری هم نشان دهید اما چرا به این شکل و سازه اجرایی رسیدید؟
مصطفی کوشکی: دایره جزو شکلهایی است که نمیشود سر نخ آن را پیدا کرد و به آن پایان داد چون در آن یک جنسی از سیال بودن و گیر افتادن وجود دارد. در نمایش "رومئو و ژولیت" دو کاراکتر اصلی وجود دارد که عاشق همدیگر هستند و هر بار که به هم نزدیک میشوند، دوباره یک اتفاقی از هم دورشان میکند. سازه صحنه هم از همین دور شدن و درگیر بودن این دو کاراکتر آمد. اصولاً من وقتی کار طراحی صحنه انجام میدهم، سعی میکنم که صحنه دارای دینامیک و شخصیت باشد. یعنی خود صحنه هم کاراکتری داشته باشد که بتواند نمایش را با بقیه عواملش جلو ببرد. من از صحنههای ایستا بیزارم و معتقدم که سازه حتماً نباید عجیب و غریب باشد اما لازم است که فعال و اکتیو باشد و بتواند مانند کاراکترها که نمایش را جلو میبرند، آن هم جریان نمایش را جلو ببرد.
فکر نمیکنید که با سازهای که به عنوان دکور طراحی کردهاید، ممکن است که دکور به یک ایده مجزا تبدیل شده و فکر و ذهن تماشاگر را به جای توجه به کلیت نمایش، صرفاً به سمت دکور منحرف کند؟
مصطفی کوشکی: به این مسأله هم فکر کردهایم و حقیقتاً همین حالا هم داریم با آن دست و پنجه نرم میکنیم. یک بخشی از تمرینهای ما به خاطر همین مسأله است. ما داریم سعی میکنیم که بازیگران را به شکلی روی صحنه نمایش ببینیم که هیچ حالتی از نامتعارف بودن دکور بر آنها غلبه نکند. به هر حال جهان کاراکترها دارد روی این سازه اتفاق میافتد. ما الان داریم به سادگی بر روی زمین صاف حرکت میکنیم چون از روز اول بر روی این زمین حرکت کردهایم اما اگر از روز اول احساس میکردیم که قرار است با این چرخه ارتباط فیزیکی و مستقیم نداشته باشیم، کارمان خیلی سخت میشد.
این که گفته میشود بازیگری حتی از کارگری در معدن هم سختتر است، به خاطر این نیست که در آن کار بدنی یا ویژهای انجام میشود، بلکه این تمرکز و توانایی بازیگر است که بازیگری را مهم میکند؛ وگرنه نشستن روی صندلی و فقط استفاده از بخش بیان کار خیلی سختی نیست. سختی بازیگری در باورپذیر عمل کردن نقش است. یک بازیگر همچنانکه روی یک سازه معمولی و آرام نقش یک عاشق را در میآورد، باید بتواند روی یک سازه خشن هم طوری رابطه عاشقانه برقرار کند که مخاطب آن را احساس کند و برایش باورپذیر باشد. در نهایت هدف ما در بازیگری همین است و به همین خاطر است که ما در گروهمان سعی میکنیم که همه چیز را به طور کامل انجام دهیم. حواشی هیچوقت برای ما اهمیت نداشته و ما هیچگاه با استفاده از حاشیهسازی به دنبال دیده شدن نبودهایم. ما داریم تئاتر کار میکنیم و تئاتر هم یعنی به همه عناصر یک نمایش به طور تمام و کمال پرداخته شود. ما این رویکرد را در نمایش "رویای یک نیمه شب تابستان" داشتیم و در این نمایش هم سعی کردیم اتفاق بیفتد. نمایش "رومئو و ژولیت" هنوز برای ما تمام نشده و ما همچنان داریم با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
آقای دل افکار مواجهه اولیه شما با دکور نمایش "رومئو و ژولیت" چطور بود و نقش دکور در یک نمایش را چقدر مهم میدانید؟
شهروز دل افکار: من دکور تئاتر را خیلی دوست دارم چون به نظرم تئاتر باید با سینما فرق داشته باشد و تجربههای متفاوتی در آن صورت بگیرد. آقای کوشکی و خانم حسینی توجه ویژهای به دکور دارند. نمایش "باد شیشه را میلرزاند" یک دکوری داشت که میچرخید و با ما عجین شده بود. نمایش "رومئو و ژولیت" هم دکور جالبی دارد که من آن را خیلی دوست دارم. من روز اول میترسیدم روی این دکور بایستم اما کم کم به آن عادت کردم. پذیرفتن اجرا بر روی همچین دکوری برای یک بازیگر سخت است اما من آن را به عنوان یک اتفاق جدید پذیرفتم و اجرا کردم. مصطفی کوشکی برای چنین دکوری مثل دهه 80 از جایی کمک هزینه نمیگیرد و این دکور را با هزینه خودش طراحی میکند که میتواند هزینه هم نکند و مثل خیلی از نمایشهای دیگر کارش را با 4 صندلی و استفاده از چند چهره مطرح سینمایی بسازد و بفروشد. الان تئاتر ما به سمتی آمده که چهرهها خوب میفروشند و راحتترین کار همین است که همه به سراغ چهرهها بروند اما نمایش ما چهره ندارد و همه بچههای تئاتری هستند و آقای کوشکی و خانم حسینی هم این ارزش را قائل میشوند که برای نمایشی که میخواهند بسازند یک دکور خوب در نظر بگیرند.
در دهههای 70 و 80 از طرف مرکز هنرهای نمایشی به نمایشها یک سری کمک هزینههایی داده میشد تا دکور بسازند. برای مثال در نمایش "ویتسک" به کارگردانی ناصر حسینیمهر که در سال 89 در تالار مولوی به روی صحنه رفت، به ما پول دادند تا ما آهن خریدیم و با آن ریل درست کردیم. من در تمامی نمایشهایی که در اواخر دهه 70 میدیدم هم همیشه یک دکوری روی صحنه بود و همین دکورها مرا به دیدن تئاتر جذب میکرد. از سال 90 که کمک هزینههای مرکز هنرهای نمایشی به تئاترها قطع شد، تئاتر ما به یکباره به سمت تئاتر بیچیز رفت و کتابهایی هم منتشر شد که نوشتند این تئاتر یک تئاتر بیچیز است. آن زمان به خاطر بی پولی حتی داشت آکسسوار هم از روی صحنه تئاترها حذف میشد. الان هم شرایط فرق خاصی نکرده و به نظرم دکور دارد از تئاتر ما حذف میشود و حذف هم خواهد شد. این در حالی است که الان در تئاتر دنیا مثل تئاترهای برادوی، دارند دکورهای خیلی عجیب و غریبی طراحی میکنند اما در اکثر تئاترهای ما خبری از دکور آنچنانی نیست و دکور همچنان مهجور مانده. یک زمانی در کشور ما تئاتر تجربی مد شده بود، در حالی که ما اصلاً تئاتر نداریم که بخواهیم بدانیم تئاتر تجربی چیست. کسانی که به اصطلاح تئاتر تجربی کار میکردند، همچنان این کارشان را به واسطه شهرتشان دارند ادامه میدهند. به نظرم دههای که در آن قرار داریم برای تئاتر یک دهه خیلی عجیب است و احتمالاً بعدها در تاریخ در موردش مینویسند.
تماشاگر نمایش "رومئو و ژولیت" در بدو ورود به سالن تئاتر مستقل تهران با دکوری مواجه میشود که اصلاً برایش آشنا نیست. به همین خاطر شاید احساس کند که با یک فرم بازیگری غیر رئال و عجیب و غریب مواجه میشود اما در اصل این اتفاق نمیافتد و بازیهایی که در آن دکور عجیب و غریب انجام میشود، تقریباً بازیهای رئالیستی است. چطور شد که در یک دکور عجیب و غریب، ترجیح دادید که بازی بازیگران خیلی عجیب و غریب نباشد؟
هستی حسینی: من با شما موافقم که تماشاگر در حین ورود به سالن با یک دکور نامتعارف روبرو میشود اما هر چه که از نمایش میگذرد، تماشاگر منطق دکور را بیشتر درک میکند. در 2، 3 نمایش اخیر ما سعی شده که ارتباط اولیه نمایش با تماشاگر از طریق متن و بازی بازیگر برقرار شود. در این نمایش هم همین مسأله وجود دارد، منتها تماشاگر با یک دکور عجیب هم مواجه میشود که البته برایش قابل فهم است. بازی بازیگران رئالیستی است و در همان چند دقیقه اول نمایش ارتباط خودش را با تماشاگر میگیرد. ما سعی میکنیم که منطق دکور یا چیزهای دیگری که نامتعارف هستند را در اجرا نشان دهیم. ما در تمرینها مدام به این فکر میکنیم که هیچ چیزی در اجرا بیمنطق نباشد و تماشاچی همه چیز را بتواند درک کند. در این نمایش هم شاید تماشاگر در ابتدا یک سری چیزها برایش عجیب باشد اما در ادامه منطق آن را درک خواهد کرد.
شهروز دل افکار: بازیهای رئالیستی بر روی این دکور به متن و سبک نمایش بر میگردد و من معتقدم که این بازیها برای تماشاگرانی که با غولی به نام دکور مواجه میشوند، فعلاً مناسب است. ما با آن سیرکباز که از بچگی از روی طناب رد میشود خیلی فرق داریم. ما هیچ چیزی نداریم و خیلی از بزرگان ما مترجمی کردهاند. ما که پاهایمان را روی شانه استانیسلاوسکی نگذاشتهایم تا بلند شویم و بگوییم تئاتر داریم. ما در مملکتی که در آن تئاتر نداریم، تئاتر تجربی کار کردیم! آن سالهایی که من دانشجوی تئاتر بودم و وارد این عرصه شدم، نمایشهایی را میدیدم که هیچوقت متوجه نشدم که آنها چه کمکی میتواند به مخاطب تئاتر بکند و فقط پول بلیت من سوخت میشد. بنابراین میبینید که ما در این کشور تئاتر نداریم. الان همه میخواهند خودشان را عرضه کنند و گاهاً سعی میکنند که این کار را از طریق اینستاگرام انجام دهند. در چنین شرایطی یک زوج مثل خانم حسینی و آقای کوشکی برای تئاتری که میسازند هزینه میکنند تا حداقل تماشاگر نگوید که پول من حرام شد. من خودم اگر به عنوان مخاطب میآمدم و همچین تئاتری را با این دکور عظیم میدیدم، حداقل میگفتم که دارد یک کارهایی صورت میگیرد و از تئاترهای 45 تا 60 دقیقهای که وقت تماشاگر را میگیرد و اسمش را هم میگذارند تئاتر تجربی بهتر است. بنابراین به همین جهت کار آقای کوشکی و خانم حسینی برای من قابل احترام و جذاب است.
مصطفی کوشکی: من معتقدم که بازیهای نمایش "رومئو و ژولیت" قطعاً رئالیستی نیست ولی ریشههایی از رئالیست در آن وجود دارد. شاید اگر من کارگردان این نمایش بودم، فضای آن را یک مقدار فرمالیستی میکردم. البته نباید فراموش کرد که دکور این نمایش دور است و در فاصله 14 متری با تماشاگر قرار دارد. وقتی که تماشاگر از پایین به این دکور نگاه میکند شاید یک مقدار بترسد اما این ترس اصلاً با لحظهای که روی آن دکور قرار بگیری قابل مقایسه نیست. من خیلی دوست داشتم که تماشاگران را در این تجربه شریک کنیم و بگوییم که شما هم مثلاً 20 ثانیه بیایید و روی این دکور معلق بدون جای دست که در ارتفاع 3، 4 متر با عرض 80 سانتیتر مدام در حال تاب خورد است بایستید! آن زمان تماشاگر تازه متوجه میشود که بازیگران کجا ایستادهاند.
شاید اگر ما میتوانستیم 2 سال برای نمایش "رومئو و ژولیت" تمرین کنیم، حتماً به بازیهای عجیب و غریبتر میرسیدیم ولی وقتی تا این اندازه زمان برای تمرین وجود ندارد، باید از تمامی امکانات موجود استفاده کرد. ما قبلاً کارهای رئالیستی و ناتورالیستی زیادی انجام دادهایم و دیگر ته این کارها را درآوردهایم و اگر در این نمایش یک مقدار فضای اجرای تغییر کرده به خاطر تجربهای است که گروه ما به دنبال آن میگردد و قصد دارد همیشه در نمایشهای مختلف یک چیزهایی را دستمایه تغییر قرار دهد. من دوست دارم که گروهمان تا زمانی که میتواند و جوان است حرکت کند چون تئاتر مدیوم متفاوتی از سایر مدیومها است و باید در آن عجیب عمل کرد و مدام در حال حرکت، تغییر و تجربه اتفاقات تازه بود. به نظرم این میزان از عجیب و غریب بودن در بازی به اندازه ظرفیتی که وجود داشته انجام شده و شاید اگر من کارگردان نمایش بودم و فرصت بیشتری هم برای تمرینات وجود داشت، نمایش به شکل فرمالیستیتری اجرا میشد اما به هر حال خانم حسینی کارگردان این نمایش بود و این اندازه از فضای فرم در نمایش را کافی دیده تا تماشاگر خیلی از مخاطب فاصله نگیرد.
در نمایش رومئو و ژولیت انگار که این دو کاراکتر و حتی بقیه کاراکترها هم مدرن و امروزی شدهاند. مثلاً رومئو شبیه راک استارها است یا ژولیت را هم میتوان یک دختر عاصی امروزی تعبیر کرد. چرا سعی کردید که کاراکترها را مدرن و امروزی کنید و چطور شد که از میان شیوههای مختلفی که برای مدرن و امروزی کردن کاراکترها وجود دارد، این شیوه را انتخاب کردید؟
هستی حسینی: این هم یک انتخاب بود برای نمایش "رومئو و ژولیت". من سعی کردم که حالت کلاسیک نمایش در لحن، لباس و خیلی چیزهای دیگر رعایت شود اما در عین حال ارتباط میان کاراکترها امروزیتر شده و به سلیقه مردم امروز نزدیکتر باشد. ما برای "رومئو و ژولیت" یک جنس از عشق را انتخاب کردیم و همچنین یک جنس از آدم. این دو نفر به واسطه علاقهشان به هیجان و ارتفاع با همدیگر ارتباط میگیرند که این اتفاقات برای ما مهم بود؛ اما ما سعی کردیم که به وجه دیگری از هر کدام از این دو کاراکتر نیز بپردازیم. برای مثال کاراکتر ژولیت در تصور اولیه یک دختر ملیح و زیبای کلاسیک است ولی در نمایش ما بیشتر وجه بیپروایی و جسوری او دیده میشود و تماشاگر دختری را میبیند که عاشق کارهای هیجانانگیز است و دوست دارد که از شکل قاعدهمانند خانواده خود رها شده و به شکل ساختارشکنانهای عمل کند.
چرا هیچ میزانسنی در پیش زمینه نمایش وجود ندارد و جلوی دکور اتفاق خاصی نمیافتد؟
هستی حسینی: هدف ما از زمانی که دکور شکل گرفت بر حذف زمین بود قرار شد که جهان کاراکترها روی دکور اتفاق بیفتد اما از آنجا که فضای دکورمان محدود بود، از زمین هم به عنوان بخشی از صحنه استفاده شد، گرچه کاراکترهای اصلی نمایش هیچوقت روی زمین حضور ندارند.
علت استفاده از ماسک چه بود؟
هستی حسینی: برای پر رنگ کردن جنبه وحشت نمایش از ماسک استفاده شد. به نظرم در این نمایش در نهایت یک مقدار هم به سمت اکسپرسیونیسم حرکت کردهایم.
کاراکتر کشیش نسبت به سایر کاراکترهای نمایش متفاوت است و اتفاقاً نقش او و به طور کلی نقش کلیسا در نمایش هم پررنگتر از آن چیزی است که در نمایشنامه شکسپیر وجود دارد. چرا نقش کلیسا را تا این اندازه مهم جلوه دادید؟
هستی حسینی: ما 5، 6 کاراکتر اصلی متن شکسپیر را از نمایشمان حذف کردیم که همین اتفاق باعث شد که کاراکترهای دیگر تقویت شوند. به هر حال نمایش ما به دنبال یک حرف و نگاه هم میگردد و شاید تقویت کلیسا و روحانیت به این خاطر اتفاق افتاده است.
مصطفی کوشکی: نقش کلیسا و مذهب در داستان "رومئو و ژولیت" نقش تأثیرگذاری است. در حقیقت این قدرت مذهب است که در نهایت باعث کشته شدن کاراکترهای اصلی نمایش میشود. در این نمایش عشق میان رومئو و ژولیت تحت تأثیر نگاه استبداد دینی قرار میگیرد. نگاهی که به کشیش اجازه هر کاری را میدهد اما در مورد سایر آدمها اینطور نیست. در آخر هم نقش عاشقانه رومئو و ژولیت در بستر مذهب از بین میرود و کلیسا باعث میشود که همه کشته شوند. دکور ما برایمان این کار کرد را دارد که به واسطه فضاسازی و بعد زیباییشناسی این صحنهها را برایمان میسازد و تبدیل به ماشین ترسناکی میشود که همه کاراکترها را در خودش میبلعد.
با توجه به آنکه شما هنوز هم اجرایتان را با تغییرات عمده مواجه میکنید، بگویید که تاکنون چه بازخوردهایی از تماشاگران نمایش "رومئو و ژولیت" دریافت کردهاید و این بازخوردها روی اجرایتان تأثیری هم گذاشته است یا خیر؟
مصطفی کوشکی: خوشبختانه حسنی که گروه ما دارد این است که همه ضعفها را قبل از آنکه کسی به ما بگوید، خودمان میدانیم و یک نگاه از بیرون به کار خودمان داریم که باعث میشود به عقب برگردیم و در نمایش تغییر ایجاد کنیم. ما همیشه در کنار کارمان یک مبحث مخاطبشناسی و نظرسنجی هم داریم که به دنبال رصد کردن نظرات تماشاگران هستیم. آخرین نظرسنجی که ما برای نمایش "رومئو و ژولیت" انجام دادیم، پس از یکی از اجراهایمان به صورت ارسال پیامک انجام شد که در این نظرسنجی حدود 130 تا 140 نفر شرکت کردند و از بین نمرههای صفر تا ده، متوسط نمره 8.5 را به اجرایمان دادند که این اتفاق برایمان خوشایند است. ما دوست داریم که در نهایت مخاطب نسبت به نمایش ما کامنت بدهد چون در این صورت است که نمایش ما مدام اصلاح میشود و تئاترمان همیشه زنده میماند. خوشبختانه تماشاگران نمایش با کارمان ارتباط برقرار کردهاند که البته اکثراً متفقالقول هستند که این نمایش تازه و عجیب است که این دیدگاه خوبی است چون دیده شدن یک کار تازه برای ما جای خوشحالی دارد.
با توجه به نگاهی که در چند نمایش اخیرتان به آثار شکسپیر داشتهاید، آیا این رویکرد همچنان ادامه پیدا خواهد کرد؟
مصطفی کوشکی: احساسم میگوید که ادامه پیدا میکند. فعلاً متنی را برای اجرای بعدی در نظر نداریم اما به نظرم خوب است که میشود با یک نگاه و شرایط دیگر آثار شکسپیر را اجرا کرد که هم برای خود ما جذاب باشد و هم برای تماشاگر.
بعد از کارهای مختلفی که در سالن تئاتر مستقل تهران به روی صحنه رفته و این سالن تماشاگر خود را پیدا کرده است، الان از تصمیم خود مبنی بر مدیریت این سالن خوشحالید یا اگر به گذشته برگردید دیگر چنین انتخابی را نخواهید داشت؟
مصطفی کوشکی: از این بابت خوشحالم که داریم در این سالن تئاتر اجرا میکنیم، وگرنه ما نه سالنداری بلد هستیم و نه میخواهیم بلد باشیم. ما یک مجموعه داریم که خودمان میتوانیم با اختیارات بیشتری در خصوص زمان تمرین، نوع دکور و... در آن اجرا کنیم که این برای ما خوشحالکننده است. در نهایت تلاش ما این است که با نمایشهایی که در سالن تئاتر مستقل به روی صحنه میرود، برای این سالن هویت، اعتبار و آبرو بسازیم.