سرویس تئاتر هنرآنلاین: در نگاه هفته، این بار سه نمایش "سونات پاییزی" کار جلال تهرانی، "رومئو و ژولیت" به کارگردانی هستی حسینی و "هملت" کار آرش دادگر مورد بررسی قرار میگیرند. هر سه نمایش اقتباسی از آثار مهم نمایشی محسوب میشوند.
سونات پاییزی؛ سینما روی صحنه
"سونات پاییزی" اقتباس یا نگاه و یا آن طور که خود جلال تهرانی نویسنده و کارگردان نمایش مدعی است، مواجههای است با فیلم "سونات پاییزی" ساخته اینگمار برگمان. البته برای عشاق برگمان، این کارگردان بزرگ تاریخ سینما، دیدن این نمایش بسیار جذاب است. اما آنچنان هم آنها را از موتیفها و آن نرمی و تأکید خُلَص بر زبان و دیالوگها در آثار برگمان مشعوف نمیکند. تهرانی تلاش کرده که با یک سبکپردازی مینیمالیستی اما تماماً نمایشی به نتیجهای برسد که بیشتر از متن در اجرا شکفته میشود و به همین علت فضاسازی متفاوتی با برگمان پیدا میکند.
به عکس آنچه این روزها درباره نمایش، تهرانی گفته میشود، "سونات پاییزی" به هیچ وجه ایستا نیست، به هیچ وجه در زیادهگویی غرق نیست و اساساً زبان در نمایش از یک گفتار ساده به عنصری اجرایی بدل شده است. این نمایش البته که تا بن دندان حسی است و درباره یکی از پیچیدهترین روابط دنیا یعنی رابطه مادر و فرزندی است، اما آنچه تهرانی انجام داده پرهیز دادن بازیگران از احساساتگرایی در بیان است، پرهیز از ایجاد میزانسنهایی رویاروی هم برای جلوهپذیر کردن گریزناپذیری فردیت سرد آدمها تا احساس آن چیزی باشد که در لابلای نتها بیان میشود، درست شبیه چیزی که در شبه مسابقه نواختن قطعهای بین این مادر و دختر گفته میشود.
"سونات پاییزی" اثری است که دیدن آن نیاز به توجه، تمرکز و غرق شدن در فضا را دارد، قطع ارتباط با نمایش به معنای بیرون آمدن از جهان آن است. این تقریباً تفاوت اساسی کاری است که "سونات پاییزی" میکند در نسبت با آثار متداول نمایشی. مسئله ساختن جهانی خودبنیاد با نشانههایی متنوع در درون همین جهان است که تماشاگر در آن قرار گیرد و صرفاً ناظر آن نباشد، تماشاگر باید خود را به اثر بسپارد و تجربه کندی پیش روی نمایش را به تجربه غرق شدن در عمیقترین عواطف انسانی بسپارد، جایی که تجربه عینی- آفاقی زمان به تجربه درونی- انفسی از آن بدل میشود. تجربه شگفتانگیزی که باید با سکوت به سمت آن رفت.
"سونات پاییزی" هر شب ساعت 20:30 در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود و اجرای آن تا 17 اردیبهشتماه ادامه دارد.
رومئو و ژولیت
نمایش "رومئو و ژولیت" به نویسندگی باقر سروش و کارگردانی هستی حسینی و طراحی مصطفی کوشکی بنا به هر انگیزهای که شکل گرفته باشد، اینک یک اسکلت است. یک سازه عظیم که رومئو و ژولیت را در خود هضم کرده است. بازخوانی سادهای از متن رخ داده، یک بازخوانی مینیمالیستی و بدون تکلف و اضافات، اما آنچه اتفاق افتاده کوچکی درام، بازیگری، میزانسن و حرکت در بزرگی صحنه و نشانههای بصری کار است. البته این نسبت، زمانی که متن همراه این شیوه اجرایی باشد اصلاً بد نیست و در نهایت نوعی تجربه از یک متن کلاسیک محسوب میشود، اما آن چیزی که رومئو و ژولیت را بیروح کرده ناهمگونی بازخوانی و متن با اجرا و صحنه است، که در نهایت بازیگری و ارتباط بازیگران را هم تقلیل داده و متن را در اجرا به یک امر تزئینی بدل کرده است؛ چیزی که در نهایت به ارتباط حسی مخاطب ضربه میزند و این رابطه را در سطح شگفتی نگه میدارد.
ما فراروی از احساس را در این نمایش برای رسیدن به امری معقول نمیبینیم، این در ادعای اجرا هم نیست، اما از ارتباط حسی هم خبری نیست. درست است که یک عشق جوانانه مدرن ساخته میشود در شمایلهایی خیال انگیز، درست است که رومئوی این نمایش شمایل یک راک استار را دارد و ژولیتاش با بازی دختری سرکش و عصیانگر مینمایاند، اما اینها تبدیل به روندی دراماتیک نمیشود تا مخاطب را به درون احساسات آدمها بکشاند. فارغ از این شمایلسازی در شخصیتپردازی حتی حضور خیالانگیز و چشمنواز ماسکها و جادو و آدمهای گویی مسخ شده هم از دل این سازه عظیم اجرایی، حسی را به مخاطب منتقل نمیکند. تولید مشترک باقر سروش به عنوان نویسنده، مصطفی کوشکی طراح صحنه و مشاور کارگردان و هستی حسینی کارگردان نمایش اثری متفاوت اما ناماندگار در ذهنیت و روح را سبب شده است، اثری که به سبب تصویر و شرایط مشقت بار اجرایی برای بازیگران در ذهن میماند، همین.
"رومئو و ژولیت" در تئاتر مستقل تهران هر شب ساعت 20:30 روی صحنه می رود و اجرای پایانی آن 30 اردیبهشتماه است.
هملت
"هملت" نوشته شهرام احمدزاده و به کارگردانی آرش دادگر، شمایلی است متخیل و با متنی آشکارا برگرفته از عناصر ساختارشکنانه یک درام پست مدرن. پراکندگی، تکیه کردن بر خرده روابط و روایتهای درون متن، پارودی و به استهزا کشیدن امور در ظاهر جدی و تراژیک از تمهیدات برسازنده این سبک در نمایش هملت است. اثر مشهوری در جهان وجود دارد به نام "هملت ماشین" - که به فارسی هم دو ترجمه از آن موجود است که توسط ناصر حسینی مهر و مرحوم ایرج زهری انجام شده است- که یک بازخوانی پست مدرن و به شدت سیاسی از نمایشنامه "هملت" است. هاینر مولر نویسنده "هملت ماشین" در این نمایشنامه تا توانسته بنیانهای متنی هملت را فروریخته و از این طریق جهانی تازه را از آشفتگی و جنایت و تباهی برساخته است. به نظر میرسد قرابتهای زیادی از همین زاویه میتوان بین "هملت" شهرام احمدزاده و آرش دادگر، با "هملت ماشین" هاینر مولر پیدا کرد.
"هملت" آرش دادگر، برونریزی تصویری آن فضای آشفتهای است که در نمایشنامه نهفته است. گویی که این فضای نابسامان به صورت و لباس و کلمات نفوذ کرده است. از این جهت اگر "هملت" آرش دادگر این آشفتگی یا کائوس (Chaos ) را به امری معاصر و سیاسی نه به طریقی کلامی، بلکه در قالبی اساساً نزدیک به امروز و رادیکال بازنمایی میکرد آنگاه میتوانست اثری باشد که بیش از الان ما را به یاد بازخوانی غریب و تکاندهنده هاینر مولر از نمایشنامه هملت بیاندازد. بازخوانی هاینر مولر از نمایشنامه شکسپیر اثری است که درون متن و آشفتگی آن را به فجایع قرن بیستم و جنونی که از فرسودگی ایدئولوژیها در انسان معاصر مستولی شده است، پیوند میدهد. اما "هملت" دادگر معلوم نیست با چه امر کلی خاصی پیوند میخورد.
اثر دادگر نمایش سادهای نیست، تأثیرگذار است، اجرایی منسجم و گرمی است، اما به اندازهای که نشان میدهد از درون ملتهب نیست. التهابش را به بیرون و به امری انضمامی گره نمیزند، با این وجود تئاتری جدی با شیوه اجرایی توجیهپذیر است. در این میان همخوانی بازیها با صحنه و درماتورژی کار از نکات مهم نمایش است. "هملت" نمایشی با کیفیت و اجرایی دلچسب است چون این انسجام را در عین آشفتگی حفظ کرده است.
"هملت" نیز در سالن اصلی تئاتر شهر هر شب ساعت 19:30 اجرا میشود و تا 20 اردیبهشتماه ادامه دارد.