سرویس تئاتر هنرآنلاین: در این سالها چند نمایش به نام تئاتر مستند در تالارهای تهران اجرا شده که به نظر میرسد هنوز بسیار فاصله دارند با آنچه که دقیقا باید تئاتر مستند قلمداد شود. در حالی که کشور ما لبریز از ایدههایی است که به سادگی قابلیت تبدیل شدن به تئاتر مستند را دارد که متاسفانه هنوز به طور جدی بر این قابلیتها آگاه نشدهایم و خوشبختانه سینمای ایران بسیار از آن بهره برده و یکی از عوامل موفقیت سینمایی ما در سطح جهان نیز بازنگری و بازآفرینی همین سوژههای ناب و تکان دهنده اجتماعی است که به شکل مستند یا مستند داستانی در آثار سینمایی ما مطرح شده است.
تا همین روزهای فروردین 96 نمایش "شلتر" به نویسندگی ساناز بیان و کارگردانی امین میری در تالار قشقایی به نام تئاتر مستند اجرا میشد و پیش از آن هم تا اواخر اسفند 95 نمایش "مانوس" به نویسندگی و کارگردانی نازنین سهامیزاده در همین تالار اجرا میشد و باز هم تحت نام تئاتر مستند. همچنین سه سال پیش هم نمایش "هم طناب" نوشته و کار مهین صدری نیز میخواست نام تئاتر مستند را با خود یدک بکشد اما همه این موارد و شاید نمونههایی دیگر که در تهران اجرا شدهاند، هر یک به نوعی با معنای حقیقی از تئاتر مستند فاصله دارند. برای اثبات این قضیه ابتدا اشاره به تعاریف تئاتر مستند و ویژگیهایش خواهد شد و در ادامه منابع موجود به فارسی نیز شناسانده خواهد شد و سر آخر مروری بر این نمونهها خواهد شد تا بتوانیم اشکالات وارد بر این مصداقها را مورد بررسی قرار دهیم.
تئاتر مستند، گونهای مدرن از هنر نمایش است که با تکیه بر اسناد، مدارک، گزارشها و شواهد موجود در مورد یک واقعه به بازسازی صحنهای آن میپردازد. به گفته پیتر وایس از پیشگامان این گونه تئاتری، تئاتر مستند به سندیت یک موضوع تکیه میکند و لحنی گزارشگر دارد. در این نوع از هنر نمایش، اسناد موجود بدون تغییر در محتوا و تنها با پرداخت فرم بر صحنه بازسازی میشوند.
به نوشته مورخان تئاتر، ایده اجرای این گونه تئاتر در قرن نوزدهم جرقههای آغاز فرم جدیدی از تئاتر با "مرگ دانتون" نوشته بوخنر زده میشود. در اواخر دهه دوم قرن نوزدهم، در 1918 کارل کراوس (Karl Kraus) نمایشنامه آخرین روزهای بشر (The Last Days of Mankind) را در 256 صحنه، هشتصد صفحه و با بیش از پانصد کاراکتر مینویسد و پایههای نگارش نمایشنامه مستند را بهگونهای پیریزی میکند که تا دوره پیتر وایس، رولف هوخهوت و هاینار کیپهارت تقریباً بدون تغییر باقی ماند. در دهه بیست، پیسکاتور با اظهارنظرهایش درباره تئاتر سیاسی توجه نمایشنامهنویسان را بیشتر به تئاتر سیاسی جلب میکند که بهشدت با تئاتر مستند گره خورده است.
در تئاتر مستند، آنچه روی صحنه میرود، عینا همان واقعیت تجربه شده نیست، بلکه بازسازی این واقعیت است در صحنه تئاتر و با رعایت زیباییشناسی و ابزار نمایش، توسط نویسندهای که بر اساس تعریف و درک خود را از این واقعیت نقشی تعیین کننده در چگونگی پرداخت به واقعیت بازی میکند. در اینجا نزدیکی تئاتر مستند به تئاتر اپیک برشت ملموستر میشود. تئاتر مستند میبایست خود را به عنوان یک تولید هنری ببیند و انتظار داشته باشد که به عنوان اثر هنری نگاه شود. به همین علت تئاتر مستند مواردی از واقعیت را به عنوان مثال بر میگزیند تا از پس آن مکانیسمهای عملکننده را بازشناسی کند و بدین طریق قابل تعمیم بودن این مثالها را برجسته سازد. برای رسیدن به این هدف از تکنیکهای زیر استفاده میشود:
تبدیل ریتمیک کلمه به اکسیون، صراحت در زبان و حرکت، شکستن روال صحنهای از طریق خاطرهنگاری و بازگشت به لحظاتی از گذشته، بایگانی کردن رفتارهای بیرونی از طریق صحنههایی که در آن عکس العملهای درونی انجام میشود، ترسیم زوایای گوناگون و متضاد یک موقعیت خاص و برجسته ساختن ابعاد خشونت آمیز.
تئاتر مستند به شدت جانبدار است. تئاتریست که درگیری و فلاکت تودهها و نوع، ترکیب، رگ و ریشه حکومتها را بررسی میکند. تئاتر مستند، تئاتری است ضد استعماری. بنابراین، رسواکننده است. رودرروی هر نوع دیکتاتوری و جبّاری میایستد. به ناچار محکومکننده است. سانسورپذیر نیست. اگر شرایط رشد برایش فراهم نشود، وجود نخواهد داشت. یا هست یا نیست. نمیشود مثلهاش کرد، برید، تکههایی را دور ریخت، گفتارها را عوض کرد و اشخاص را طبق دلخواه جا به جا کرد.
جواد مجابی معتقد است: متأسفانه، تئاتر ایران، هنوز نمایشنامههای مستندی ندارد، با توجه به مواد اولیه فراوانی که از لابهلای تاریخ ِ مدفون میتوان بیرون کشید. توجه کنید به مثلاً وقایع دوره قاجاریه، مسئله نفت، جنبشهای ناکام، تحریم تنباکو، ماجرای دارسی، نهضت مشروطیت و هزاران مسئله دیگر که خود، بهتر آگاهید.
ویژگیهای تئاتر مستند
1. مواد موجود را به محتوا تبدیل میکند.
2. یک ژانر نیست بلکه شاخهای است از ژانر تئاتر سیاسی که این تئاتر در جهت مخالفت با تفکر حاکم و رایج در یک اجتماع حرکت میکند.
3. تئاتر جهتداری است که خود را در موضع انسانهای تحت ستم قرار میدهد.
4. در دهه 60 میلادی و به خصوص در کشورهای کاپیتالیستی اوج گرفت.
دلیل آن: در این دوره با شکلگیری جنبشهای اعتراضی در اروپا نیاز به وجود اطلاعات دقیق، پردهبرداری از دروغهای تاریخی و مصلحتی بیش از پیش احساس میشد.
5. آنچه به روی صحنه میرود عینا همان واقعیت تجربه شده نیست، بلکه بازسازی این واقعیت با رعایت زیباییشناسی و ابزار نمایش در صحنه تئاتر است.
با توجه به ویژگی شماره 5 نزدیکی تئاتر مستند به تئاتر اپیک برشت ملموستر میشود.
ورباتیم
"ورباتیم" عنوان کتابی است که میتواند سوءتفاهمات ایجاد شده در ارائه تئاتر مستند را برای هنرمندان ایرانی تا حد زیادی حل و فصل کند. ورباتیم در واقع تئاتر مستند معاصر به شیوه انگلیسیهاست که با همین عنوان نیز کتابی نوشته ویل هموند و دن استوارد با ترجمه کیوان سررشته توسط انتشارات نوروز هنر منتشر شده است. در این کتاب آمده است که آلبرت انیشتین در جایی گفته: "رمز خلاقیت در این است که بدانید چطور منابعی که از آنها استفاده کردهاید را پنهان کنید." در آثار خلاقهای که در این کتاب به آنها پرداخته میشود- آثاری که به شیوه "ورباتیم" تولید شدهاند- دقیقا برعکس این کار صورت میگیرد. یک نمایش ورباتیم به جای اینکه از تجربیات یا مشاهدات موجود اقتباس کرده و یا آنها را در ظرفی جدید و در یک موقعیت دراماتیک تخیلی بریزد، ریشههای این تجربیات در زندگی واقعی را مورد توجه قرار داده و در بیشتر مواقع توجه مخاطب را نیز به این ریشهها جلب میکند.
واژه ورباتیم اشاره به خاستگاه متن نمایشنامه دارد. در این شیوه سخنان مردم واقعی از طریق انجام مصاحبه و یا در طی یک فرایند تحقیقی ضبط یا رونویسی شده و یا از اسنادی همچون رونوشت یک تحقیق رسمی بیرون آورده میشوند. این مطالب سپس ویرایش شده، ترتیب پیدا کرده یا در بافت جدیدی قرار داده میشوند تا یک نمایش دراماتیک شکل گیرد، نمایشی که در آن بازیگران نقش افرادی که متن نمایش از سخنان آنها شکل گرفته را بازی میکنند.
تئاتر مستند
کتاب تئاتر مستند (مجموعه مقالات) گردآورنده محمد منعم است که توسط انتشارات بیدگل منتشر شده است. تئاتر مستند این روزها یکی از انواع رایج تئاتر در نقاط مختلف جهان است . از زادگاهش، آلمان گرفته تا آمریکا و حتی آفریقا شاهد انواع تئاتر مستند هستیم. اما درباره تئاتر مستند و پایه و اساس تئوریک آن چه میدانیم؟ تقریباً هیچ.
کتاب تئاتر مستند مجموعه مقالاتی است درباره تئاتر مستند که از منابع مختلف، معتبر و به روز این حوزه، گردآوری و به فارسی برگردانده شده است. در این کتاب سیر و تحول تئاتر مستند از زادگاهش، آلمان، تا دیگر نقاط جهان که امروزه این نوع تئاتر رایج است، بررسی می شود.
این کتاب، همچنین با نشان دادن تغییرات فرمی و محتوایی که در طول زمان و با جابجاییهای جغرافیایی بر متون مستند رفته، درک و دریافت کلاسیکی را که از تئاتر مستند داریم، کنار گذاشته و ما را با مفهوم مدرن و امروزی این نوع از تئاتر آشنا میکند. به عبارت دیگر در این کتاب با مبانی نظری تئاتر مستند، سیر و تحول ابعاد مختلف این نوع تئاتر، و در نهایت فرم و محتوای رایج و امروزین آن آشنا میشویم.
نمایش "هم طناب"
نمایش "همطناب" گزارشی است از کوهنوردان ایرانی که به قصد قله ماناسلو، با هم، همنورد میشوند و در این صعود یکی از کوهنوردان به نام "عیسی میرشکاری" جان خود را از دست میدهد. در این نمایش افرادی از گروه انتخاب شدهاند که شاید بهنحوی موثر یا مقصر در بروز این حادثه بودهاند. اسامی اصلی تغییر کرده و همان شخصیتها با اسامی دیگری بازسازی شدهاند. واضح است که مهین صدری تحقیقات و گفتوگوهای زیادی در راستای تکمیل این گزارش انجام داده و بعد با زبان خاص خود و بدون هیچگونه موضعگیری، آنها را تبدیل به اثر نمایشی کرده است.
در کار مهین صدری، اشکال اصلی تکیه بر روایتهای چندگانه است که نمیتواند بسترساز شکل اجرایی و نمایشی باشد. یعنی رشتههایش پنبه میشود. بخشی از این نقص به دلیل عدم شناخت از وضعیت خاصی است که باید در تئاتر مستند که زیر گروه تئاتر سیاسی است و از آن ریشه میگیرد و بخشی دیگر به دلیل مصلحتاندیشیهایی است که مانع از ایجاده گستره فکری عالی برای ایجاد وضعیتی مستند خواهد شد. باید که ضمن روایت میتوانست آنچه باید را به نمایش بگذارد و دیدن این اتفاقات و موقعیت سخت آدمها خود نمایانگر آنچه ملحوظ است در اتکای به مستندات برایمان تداعی میشد.
مانوس
"مانوس" جزیرهای متعلق به کشور پاپوآ گینه نو و در نزدیکی سواحل استرالیاست که به کمپ پناهندگان به استرالیا بدل شده است و در این نمایش به بد رفتاری حاکمان دو کشور استرالیا و گینه نو در برابر پناهندگان ایرانی که قصد کوچ به کشور استرالیا را داشته اما به ناچار ساکن کمپی در گینه نو شدهاند، میپردازد. خاطرات پنج مرد و سه زن ایرانی در مانوس روایت میشود و ای کاش باز هم در این روایتگریها جایی برای ایجاد موقعیت و بستر دراماتیک ایجاد میشد و این گونه میشد دخل و تصرف دقیقتری نسبت به این جریان خشن و بیرحم ایجاد کرد. ما در نمایش "مانوس" هم شنونده صرف هستیم؛ البته در بخشهایی نیز از عناصری برای ایجاد بارقههای تصویری بهرهمند شده بودند که بسیار هم همسو با ساختار کلی اجرا بود اما آنچه در این نمایش از کلیت آن دریغ شده بود و انگار خاطرهگویی باید رکن اصلی اجرا باشد و بسترسازی روایت در اتکای به مستندات باید شنیده شود. اما ای کاش جایی برای دیدنیها فراهم میشد که کمی دامنه نفوذ و تاثیر متفکرانه را به شکل منطقیتری در اجرا شاهد میبودیم. تئاتر به هر حال زمان اکنون را نشانه میگیرد و برای تفکر درباره آنچه اتفاق میافتد باید بعد نمایشی غالب بر بعد شنیداری شود.
شلتر
15 زن جوان و پیر که کارتن خواب هستند در جایی به نام "شلتر" (گرمخانه) دورهمی دارند و با هم زندگی میکنند. سر پناهی که فرصتی است برای بیان دردها و آلام این زنان. همه اینها از خانه رانده شده و گریزانند و همه سرنوشتی دردانگیز دارند و باید سر پناهی داشته باشند و تحت حمایت باشند. در این بین صدای برخی از اشخاص واقعی نیز همراه با صدای نقشآفرینان و بازیگران در صحنه شنیده میشود که دلالتی بر گزارشی شدن و مستند بودن این افراد باشد. شکی نیست که همه این آدمها ما به ازای بیرونی و واقعی دارند اما اشکال عمده در اینجاست که نحوه ارائه گزارش مستندات با اشکالات ساختاری مواجه میشود. احساساتی شدن و غلظت بازیهای حسی مانع از ایجاد ارتباط استدلالی و متفکرانه میشود که جزء اصلی ساختار تئاتر مستند است. ما در زندگی روزمره بارها این زنان کارتن خواب را دیدهایم و دچار ترحم شدهایم و درواقع بیتفاوت از کنارشان گذشتهایم چون درک تلخی واقعه نیازمند هوشمندی بسیار با منطق دقیق است که همه جانبه به دنبال این باشیم که حالا چه میشود کرد؟!
به هر روی، این زنان بیچاره و آواره انسان هستند و هر جامعهای نیز موظف است که در حمایت و هدایت آنان برای آمیختن به زیستن حقیقی بکوشد. این درنگ در تئاتر مستند ممکن خواهد شد و باید با لحن دقیق و سرد همگان را نسبت به این مساله با اهمیت آگاه کرد. تکرار همان حس ترحم چندان منطقی نیست و نمیتواند در پویایی جامعه کنشمند عمل کند. بنابراین در اینجا نیز رشتهها پنبه میشود و ساعتها پیگیری گروه به سرانجامی عجیب که از تئاتر مستند انتظار میرود، بازمیماند. هر چند شکلی تئاتر مبتنی بر عواطف در نوع خود تاثیرگذار است اما این هم تراز با اهداف و ویژگیهای تئاتر مستند نخواهد بود. هر چند که نشانههایی از تئاتر مستند مثل تکیه بر صدای مصاحبه شوندگان یا بازی دو کارتن خواب که امروز مدیار اجتماعی شدهاند، بر این قضیه تاکید میکند.
شاید فاطمه اسدی، زنی بیچارهتر از بقیه که از بیماری و سرما در شبی در آذرماه 94 میمیرد، میتوانست رمزگشای کلیت این اجرا باشد که ما در نمایش "شلتر" با روح حماسی یک واقعه تلخ آشنا شویم. فاطمه اسدی با درنگی کوتاه همراه میشود اما او زنی بدبخت و بخت برگشته است که بیشتر از هر کسی میتواند شاخکهای ما را نسبت به واقعیتهای پیرامونی حساس کند. مگر در "بینوایان" ویکتور هوگو این مادر کوزت نیست که درنگ درازی را در کلیت رمان میگستراند؟! در اینجا نیز فاطمه اسدی هم این چهارده آواره مثل خودش را تحتالشعاع میتواند قرار دهد که به دلیل ایدز و هپاتیت و سل از شلتر رانده شده است و هم جامعه پیرامونیاش را بیدار خواهد کرد که به هر تقدیر او انسان هست و حق و حقوقی دارد در قبال همگان و یک جامعه سالم در این زمینهها بسیار اندیشیده و چاره اندیشیها لازم را نیز عملی ساخته است.
چالشها و ضرورتهای تئاتر مستند
امروز پرداختن به مسائل اجتماعی در قالب تئاتر مستند امری شاخص و ایدهآل است چون یکی از ضرورتهای تئاتر و اجتماع تقابل و چالش با بحرانهای حیاتی است. تئاتر مستند بیشتر از هر قالب دیگری میتواند در آگاهسازی اقشار مختلف جامعه از قاعده تا راس هرم جامعه انسانی موثر باشد. حیف است که از بضاعت لازم برای پیشرف جامعه در جهت ارتقاء برابریهای اجتماعی بیبهره بمانیم و ما دقیقا به دنبال رشد اجتماعی هستیم و هم ترازیهایی که میتواند جامعه را در وضعیت بهینه و سالمتری قرار دهد. هدف تئاتر نیز همین است که کارآیی خود را در قالبهای متعدد نمایان سازد. و باید که بیاموزیم دقیقا استاندارهای یک تئاتر مستند کارآمد چیست که با کمی درنگ و ملاحظه چنین خواهد شد.
منابع:
عبداللهی، آرزو، پیسکاتور و تئاتر مستند، سایت تئاتر آرام.
کردا، الهام، چند نکته درباره نمایش "همطناب": شانهام برای همنوردم، روزنامه شرق
مجابی، جواد، شناخت نامه ی ساعدی، تهران، قطره، چاپ دوم:1381، صص 120 و 121.