سرویس تئاتر هنرآنلاین: "بادکنک" پرفورمنسی است که در آن چند بالن بزرگ به تدریج باد میشود و به بازی گرفته میشود. در ابتدا یک منبع نوری وجود دارد که از سمت راست به چپ صحنه نور را میتاباند و این خود میتواند سرآغاز تخیلات و موهومات غریبی باشد که مخاطبان در حرکت این بالنها میبینند. بعد هم که صدا و موسیقی افزوده میشود و مدام تخیل به دنبال رویابافی برخواهد آمد.
در ابتدا یک بالن به شکل غولآسایی در میآید و به سمت تماشاگران میآید که آنها را به بازی بگیرد. بازی به دنبال تحریک تخیل است وگرنه هیچ ضرورتی به این بازی نبود. در این پرفورمنس نیز گروه اجرایی دارد مخاطبانش را آماده میسازد که بیشتر با هم درگیر شوند و بیشتر تخیل تحریک شود. این تصاویر ارائه شده از سوی بالنها هم شکل و تعبیری را به دنبال داشته باشند وگرنه خود بازی به تنهایی قابلیت دنبال شدن را از دست میدهد.
حتی یکی دو بار هم افراد گروه در دل بالنها به سراغ تماشاگران میآیند و آنها را با خود میبرند. این بردن افراد برای همه علامت سوال است که چگونه این کار انجام شده است. به هر روی، آدمهایی غیب شده و در این وسط صحنه از دل بالن بیرون میآیند. در ادامه یک بالن غولآساتر ایجاد میشود و او در نبرد با بالن اول از پا در میآوردش و نهایت بالن کوچکتر را میبلعد. سپس مقابل تماشاگران میایستد و سکوتی میشود.
بعد هم در ادامه بازی، زنی سرخپوش بیرون میآید که به نظر تولدی در میان است. او به شگفتی تماشاگران را نگاه میکند... بعد هم با اظهار تاسف اعلام میکند که نقص فنی ایجاد شده و انگار نوعی فاصلهگذاری است. او دوباره بعد از رفع نقص فنی، به همان وضعیت برمیگردد و حالا یکی یکی صدا میزند که به سمت بالن و درونش بروند. این هم شگفتیساز است چون باید پا به دنیایی بگذارند که ناشناخته است. یکی یکی وارد بالن میشوند و بنابر راهنمایی همان بانوی بازیگر باید در دایرههایی بنشینند. این هم تجربهای است! نشستن و به صداها و موسیقی دقیق شدن خود یک تجربه تازه است. برخی تعبیر میکنند که ما در زهدان مادر قرار گرفتهایم و دوره جنینی تا تولد را میگذرانیم. برخی دیگر نیز در عوالم خود فرو رفتهاند و در گریز از این حس و حال مشغول گپ زدن میشوند.
بادکنک تجربه شیرینی است که برخی به اشتباه انتظار دارند که در آن کارکرد تئاتر لحاظ شده باشد که اگر این طور بود دیگر پرفورمنسی شکل نمیگرفت. بلکه در اینجا هدف بازنگری در تخیلات است و اینکه با قدرت تجسم بشود خود را در یک وضعیت غریب قرار داد. این مواجهه بادکنکها با تماشاگران میتواند برای برخی و نه همه زیبا باشد چون یا چنین تجربهای را پیش از این نداشتهاند و اگر هم داشتهاند این گونه و در این سطح نبوده است. به هر روی این نوع پرفورمنس میتواند برای اروپای غربی پیشرفته امری عادی تلقی شود و در ایران ما که هنوز مدارج عالیه تئاتری را طی نکرده است، بسیار نوین و غریب مینماید که شاید ورودش با اهداف روان کاوانه یا درمان گرایانه بودن میتواند در درازمدت مفید واقع شود.
"بادکنک" پرفورمنسی است که در آن یک اتفاق یا بازی همگانی تبدیل به کنجکاوی و ماجراجویی فردی در فکر و ذهن مخاطبان خواهد شد. با آنکه بدن در آن حضور فیزیکال دارد و در مواجهه با بادکنک کنشمند است و گوش به فرامین صادر شده میدهد اما در نهایت در خلوت تبدیل به فعالیتی ذهنی و تخیلی خواهد شد. این برداشتها نیز میتواند فراگیر یا منحصر به فرد باشد، باید که بازتاب آن را از پرسش با تماشاگران جستجو کرد.
به هر روی "بادکنک" را دیدیم و تخیل کردیم و در این بالن تماشایی نفس کشیدیم و این تجربه نیز پایان یافت و این گامی شد برای آشنایی با مدلهای کاربردیتر پرفورمنس که همچنان میتواند هدفمندانهتر برایمان به جدول مشخص و شناسایی بهتر به تماشا گذاشته شود.