سرویس تئاتر هنرآنلاین: "همسرایی یتیمان" نمایشی بیکلام است و چه زیباست این بیکلام بودن. یتیمان زبان گویایی ندارند با آنکه معترض هستند اما گوش شنوایی در قبال این اعتراض نیست و برای همین مدام در آشوب و شورش هستند در برابر آن همه ستم و شکنجهای که بر آنها روا میدارند. این یتیمان نیز به دنبال بیان اعتراضی هستند که میخواهند خود را بیان کنند و در این میان بیان بدنی در ایجاد موسیقی و حرکت به کمکشان خواهد آمد.
"همسرایی یتیمان" نمایشی موزیکال است که از همان آغاز نیز آن یتیمان بینوا در همنوایی یکدیگر میکوشند که بخت و اقبال چرکین خود را به چالش بکشند و دردنامه خود را ابراز کنند. نمایش فرم سادهای دارد. یک مکعب که در آن چهار ستون است و یک چهارچوبی که در پنج مرحله این ستونها قرار میگیرد. ابتدا در سقف است و در مرحله دوم به کف، مرحله سوم در میانه و مرحله چهارم، سه چهارم و مرحله آخر همان سقف قرار میگیرد.
در همه این موارد وضعیت بنابر هیاهوی بچهها و حضور دو مربی زن بد اخلاق و بد عنق شکل میگیرد. بچهها تحت ستم و شکنجه هستند و هیچ ناظر و حامی نیز برای ایجاد عدالت نیست و اینان هر چه میخواهند بر سر یتیمان میآورند و این مساله و وضعیت را بغرنج و غیر انسانی میگرداند. به همین دلیل هم هست که نمایش "همسرایی یتیمان" میتواند گریبان تماشاگران را بگیرد و آنها را متاثر کند. در ابتدا بچهها با پوشیدن لباس و گرفتن کیفهای چرمی، بر زمین و کیفها میکوبند و مثل سازهای کوبهای آهنگی را میسازند و بعد هم به دنبال هر جنبش و حرکتی باز هم این ساخت موسیقایی را دنبال میکنند و شاید این تنها مرهمی است که میتواند روزگار سیاهشان را تاب آورد.
بدن عنصر فرزانهای است برای روشنگری؛ اگر کلام در پیچ و تاب زمان و مکان به کذب و دروغ نیز میانجامد اما زبان بدنی زبانی گویا و شفاف است و این راه حلی برای بیان دردهایی است که باید در ایجاد فضایی لبریز از دردی جانکاه به کار گرفته شود. موسیقی هم به کمک ایشان میآید و سر سازگاری دارد با بدنهای شکنجه شده و تحت ستم.
این دو زن که باید جای خالی مادرشان را پر کند اما بدتر از هر شکنجهگری این یتیمان را به شکنجه میآلایند و اینها مدام به دنبال راه گریزی میگردند و این گریزگاه را در میان خوابهایشان با رویاهای آن چنانی که به دنبال یک مفر هستند خواهند یافت. در غیر این صورت همان نوازندگیها و همسراییهاست که نوازشگر روحشان خواهد شد.
در این بازی بیقاعده دو زن برای بچهها سیب میآورند و برای آنکه حالشان را بگیرند برای هر چهار نفر یک پرتقال هم میآورند اما هدف این است که بچهها را به جان هم بیاندازند و این گونه میوه خوردن را هم برایشان تلخ میکنند. بعد از یک بچه غولتر سودجویی میکنند که بچههای خاطی را بزند و شکنجه بدهد. هر دختر و پسر وقتی خطایی میکنند بلافاصله تنبیه بدنی میشوند و این فضا را تلخ و ناروا میگرداند.
فرم و محتوا گویای یک مطلباند بیزبانی این بچههای تحت ستم با یک نمایش بیکلام گویای آن چیزی است که در صحنه فضاسازی میشود و انگار که چندین روز زندگی سخت و طاقتفرسای این کودکان بیچاره به نمایش در میآید. اینان حتی به دنبال ناهنجاری هستند و برای مثال سیگار کشیدن از کودکی آنان را تهدید میکند چنانچه یکی از سیگارهای کش رفته از مربیها را شبانه و در خلوت خویش میکشند و مواردی دیگر که اگر مراقبتی از آنان نشود که حتما نمیشود، آیندهشان را بر باد خواهد داد.
رمزگانی در این اجرا وجود دارد که حرکات را به دنبال خود میآورد. کیف، لیوان، سیب و پرتقال، لباس یا پتو، پوتین، سیگار، و... از جمله مواردی هستند که تبدیل به بازی و خاطره جمعی میشوند چون این بچهها با هم هستند و هر کد و نشانهای نیز در زندگی تک تک آنان نقش بازی میکند برای همین با هر کلمه مشترک آنها به یک بازی با بیان بدنی دعوت میشوند و بخشی از این زندگی تحت ستم را بازی میکنند.
در این دور باطل و تکرار از یک تا پنچ که چهارچوب در مدار ستونهای فلزی پایین و بالا میشود، این بچهها سرنوشت محتومی دارند که در آن رنج غیر اختیاری از سر تا پایشان بالا و پایین میشود و این فراز و نشیب گرفتن جز اندوهی سنگین هیچ عایدی دیگری برای این طفلیها نخواهد داشت.