سرویس تئاتر هنرآنلاین: در این نمایش که بریدهای از اتفاقات و روابط روزمره یک زن (مهسا غفوریان) و مرد (محمدرضا صولتی) غریبه را در یک پارک مرور میکند، همانا مینیمالیسمی حاد و بحرانی را دربرگرفته که در آن مفهوم روابط اجتماعی در دنیای معاصر را افشا میسازد. اینکه زن بخواهد مدرن باشد و در بیرون از خانه بدون داشتن شوهر رفت و آمد کند یا مشغول به کار شود همچنان بنابر همان نظم مردسالار، زن تحت ستم است و باید فرمانبرداری کند. البته اینها چالشهای آن است و میتواند برداشتهایی از "اکسیژن" هم متنوع و متفاوت باشد چون طرح پرسش اساسی میکند و این پرسشها بنیادین است و هریک به نوبه خود میتواند پاسخگوی آن باشد و برآیند اینها پیامدی را به دنبال دارد که خیلی آشکار در جامعه نمودار خواهد شد.
نمایش با یک تهدید آغاز میشود. زورگیرها خواستهاند کیف مرد را بدزدند اما مرد فرار کرده و آنها را نیز متواری کرده است. اما زن خونسرد بر یک نیمکت نشسته است و از مرد میخواهد که بنشیند و آرام و قرار بگیرد. زن دلیل آرامشاش را آشنایی و تسلط بر ورزش بوکس میداند. او یک بوکسور است و معتقد است بوکس مادر ورزشهاست اما مرد همچنان وفادارانه دوومیدانی را مادر ورزشها میداند و این اختلاف نگاه همواره رابطه این دو را از همان آغاز و حالت خوشایندش و بدآهنگش تحتالشعاع قرار میدهد. این دو با هم کل کل میکنند که هر یک به نوعی قدرقدرت بودن خودش را اثبات کند. مرد وکیل است و به اصطلاح منطقی اما راحت دروغ میگوید و به منطق که شاید بیشتر هم سفسطه و نیرنگ باشد، بخواهد دیگران را بپیچاند برای اینکه حرف خودش را به کرسی بنشاند.
نمایش همین رابطه غریبانه است که سوی راحتتری به خود میگیرد. و زن از زن و مردی میگوید که روبرویشان ایستادهاند و خیلی شاد و شنگولاند. زن به گونهای عاشق یا دوستدار مرد است اما نمیداند آن زن که شبیه به مرد هم هست، چه رابطهای با هم دارند. برادر و خواهرند یا زن و شوهرند؟! یا... اما مرد معتقد است که آن دو زن و شوهرند چون هر زن و شوهری به مرور زمان شبیه به هم خواهند شد. مرد از زن خوشش آمده است اما از موضع حق به جانب، خودخواهانه و خودشیفته گرایانه دارد با زن برخورد میکند و دلش میخواهد زن بدون چون و چرا پذیرایاش باشد. در حالی که مرد زشت است اما خود را زیبا و جذاب میداند و زن را که زیباست و جذاب، زشت و قبیح میخواند. زن هم سکوت میکند... اما لحظهای که مرد از او میخواهد فحشاش بدهد. زن خطاب به مرد او را کثافت میخواند و توضیح میدهد که اولین بار نیست که با هم در پارک و این نیمکت برخورد کردهاند بلکه در خیابان، رستوران، میوه فروشی و هزار جای دیگر دنبالش بوده است و حالا فرصت یافته که رو در رویاش بشود و بیآنکه او را بشناسد خیلی راحت و صریح فحشاش داده است و در واقع موجود کثیف و کثافتی است. مرد هم به تلافی دقایقی بعد از او میخواهد که پارک و نیمکت را ترک کند و اگر ترک نکند بیچارهاش میکند. مرد فریاد میزند که یکی به دادش برسد که این زن مزاحمش شده است. مرد باز هم به دروغ میخواهد به نگهبانان پارک بگوید که اول او روی نیمکت نشسته و بعد زن خواسته اینجا بنشیند... و زن حیرت میکند. تا اینکه مرد ریشدار و قد بلند (مهدی ضیاچمنی) میآید و زن را به باد کتک میگیرد. یکبار دیگر هم این مرد را دیدهایم؛ آن لحظهای که زن از مرد میپرسد که سن آن مرد روبرو را حدس بزند. مرد هم او را 49 ساله میخواند اما زن آن مرد را جوانتر میداند و این مرد ریشدار میآید و میگوید 49 ساله است. این مرد ریشدار دقیقا میتواند همان مرد روبرویی باشد که شاید در ذهن زن یا همین مرد کنار زن آمد و شد میکند. این هم از آن نکات بارزی است که هم باید در متن و هم اجرا کدهای بهتری برای حضورش بگذارند که این ایهامات لازم را رفع و رجوع کند.
به هر تقدیر زن کتک میخورد و با داد و هوار آنجا را ترک میکند. این لهشدگی هنوز هم خبر از مردسالاری مقتدر میدهد که هم به لحاظ منطقی که میتواند همراه با کذب و دروغ و سفسطهگری باشد و هم اعمال زور و کتک به پیروزی مردان در چالش با زنان در تمام دنیا منجر شود. بحثی که در نمایش "اکسیژن" حال و هوای مرد و زن را در یک جامعه مردسالار نمایان میکند. چنانچه امروز در آمریکا هم ترامپ رییس جمهور این زنان را به چالش اساسی کشانده است و با این وجود بر اریکه قدرت نشسته است و داد و هوار زنان انگار بینتیجه است!
صحنه با یک نیمکت و البته بازی خلاقه هر دو بازیگر لبریز از حس و عواطف موثر میشود که ما را با تفکراتی دقیقتر و روشنتر مواجه میسازند و این همان حس و حالتی است که فضا در خوری را در یک نمایش متفکر ایجاد میکند.