سرویس نمایش هنرآنلاین: نمایش "آشپزخانه" نوشته آرنولد وسکر قصه آدمهایی است چند ملیتی که در یک آشپزخانه دور هم جمع شدهاند و هرکدام آرزوها و رویاهای خاص خودشان را دارند. حالا محمدحسن معجونی بازیگر و کارگردان ایرانی با دراماتورژه کردن این نمایش آن را در مقام کارگردان در تماشاخانه پالیز به گونهای دیگر به روی صحنه برده است.
نمایش "آشپزخانه" معجونی، حکایت آدمهایی است که دور هم زیر سقف آشپزخانهای جمع شدهاند که بر اثر روزمرگی آرزوها و رویاهای خود را فراموش کردهاند. آدمهایی که بسیار درگیر زندگی روزمره هستند و از خود اصلیشان غافل شدهاند و همین غافل شدن نیز ریشههایی از خشونت را نیز به همراه خود ارمغان آورده است.
"آشپزخانه" نمایش پربازیگری است که به صورت چهارسویه در تماشاخانه پالیز به اجرا درآمده است، بازیگران این نمایش همگی از هنرجویان معجونی هستند که به نام گروه تئاتر لیو مشغول تجربه اندوزی هستند.
نمایش گاهی رگههایی از طنز دارد، گاهی خشونت و گاهی هم مخاطب را به این وا میدارد که درباره رویاهای خود فکر کنند، در واقع به نوعی آشپزخانه روایت همه ما آدمهاست که در دنیای مدرن و ماشینی امروز به نوعی درگیر روزمرگی هستیم و دیگر رویاهای خود را به دست فراموشی سپردهایم و خیلی به دنبال رویاپردازی و یافتن آرزوهایمان نیستیم، همین که بتوانیم روزمرگی خود را طی کنیم و نیازهای امروزمان را رفع کنیم کفایت میکند. گاهی نیز رویاهایمان به اندازهای سردستی و پوچ هستند که از رویا بودن خارج میشوند.
همه آدمها برای خود رویاهایی دارند که برای رسیدن به آن هدف تلاش میکنند و با سختیها و ناملایمات کنار میآیند و تلاش این نمایش نیز این است که برای دقایقی مخاطب را به این فکر وادارد که به آرزوهایش و راه رسیدن به آنها نگاهی بیندازد، همانطور که شخصیتهای نمایش در بخش پایانی نمایش دقیقا به جایی میرسند که حالا باید به فکر آرزوهای خود باشند و برای لحظاتی فکر میکنند که اصلا آرزویشان چیست.
نمایش "آشپزخانه" به لحاظ محتوایی نمایشی تفکر برانگیز است و از نقاط ریشهدار و مثبتی برخوردار است، نگاه معجونی و طراحی که برای این نمایش درنظر گرفته در این راستا است تا بتواند فضای شلوغ حاکم بر آشپزخانه را به نمایش بگذارد و همچنین شلوغی که میتواند برگرفته از جامعه امروز و دنیای مدرن باشد. اما مشکل از جایی است که صحنه چهارسویه در نظر گرفته شده عملا وسعت دید مخاطبانی که در بالهای کنار نشستهاند را از بین برده و مخاطب برصحنه نمایش اشراف و تسلط کاملی ندارد و به همین دلیل نیز بخشی از مخاطبان تنها با صدا نمایش را دنبال میکنند و عملا بخشی از صحنه را ندارند.
نوع طراحی دکور، میزانسنها، طراحی نور و موسیقی به جا و مناسب است، شلوغی حاکم در صحنه نمایش در هنگام شلوغی و اوج کار پیشخدمتها و آشپزها، رفت و آمدها و میزان سرعت در رفت و آمد آنها برای بوجود آمدن تنشها میان کارکنان به جاست و معجونی به درستی از تمام بازیگران بهره گرفته است. این نمایش بسیار پربازیگر است اما همین پر پرسوناژی حس و حال آدمهایی که هر کدام به نوعی نمایش دهنده جامعه هستند را القا میکند و بازیگران نیز به خوبی از پس آن برآمدهاند.
در مجموع " آشپزخانه" نمایشی است درمورد زندگی روزمرهای که رویاهای ما را نابود میکند و هیچ چیز برای ما باقی نمیگذارد، باید دید در زندگی چقدر این رویاها را از دست دادهام و چقدر برای رسیدن به آنها تلاش میکنیم.