سرویس تئاتر هنرآنلاین: حتما بارها این جمله را شنیده‌اید که اصولا ما ایرانی‌ها اهل کار گروهی نیستیم و اگر کاری با هم انجام بدهیم حتما نتیجه خوبی در پی نخواهد داشت؛ به خصوص اگر در کار و حرفه خودمان صاحب سبک باشیم. شاید این مساله باور و عقیده بسیاری از ما باشد.

باید اعتراف کنم من هم چنین عقیده‌ای داشتم و برایم بسیار عجیب بود که دو کارگردان صاحب نام که هر یک از تجربیات بسیاری در حوزه تئاتر برخوردارند بتوانند به راحتی در کنار هم کار کنند و از نتیجه کار گروهی‌شان رضایت داشته باشند.

به همین دلیل با کنجکاوی زیاد به سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر می‌روم تا گزارشی از تمرین نمایش مشترک حمید پورآذری و سیامک احصایی تهیه کنم. دو کارگردان شناخته شده که هر کدام از سبک، نگاه و تجربه خاصی برخوردارند و اکنون در کنار هم قرار گرفته‌اند تا اثری مشترک را به صحنه ببرند. نمایشی به نام "خانه‌ی ابری".

وارد سالن استاد سمندریان که می‌شوم، متوجه حضور تعدادی زیادی بازیگر جوان می‌شوم که روی صحنه در حال آماده کردن خود برای تمرین هستند. سیامک احصایی یکی از کارگردانان نمایش در حال صحبت کردن با تعدادی از آنهاست. از او می‌خواهم که قبل از آغاز رسمی تمرینات دقایقی با او در مورد اثرش صحبت کنم اما می‌گوید ترجیح می‌دهد تا با حضور حمیدپورآذری صحبت کند، چراکه این اثر هردوی آنهاست و بیان دیدگاه‌های‌شان مکمل یکدیگر.

دقایقی منتظر می‌مانیم تا حمید پورآذری که روزهای پایانی اجرای دیگر خود، یعنی نمایش "هنگامی که" را پشت سر می‌گذارد به گروه ملحق شود. در تمام این مدت شاهد تمرینات جدی و پرانرژی بازیگران در کنار یکدیگر هستم که بدون شک برگرفته از نگاه و عملکرد کارگردانان این اثر به عنوان راهنمایان اصلی آنهاست.

با حضور حمید پورآذری گویی گروه انرژی بیشتری به خود می‌گیرد و بازیگران آماده آغاز تمرین می‌شوند. تعدادی میز چرخ‌دار به شکلی خاص در طول صحنه نمایش چیده می‌شوند و بازیگران بعد از حرکت دادن آنها در صحنه، پشت آنها می‌نشینند و دیالوگ‌های‌شان را در حالی که پیچ‌هایی را می‌چرخانند بیان می‌کنند... دقایقی بعد صحنه دوباره تکرار می‌شود و ...

خانه ابری

با دعوت آقای پورآذری و احصایی به گوشه‌ای از سالن می‌رویم و صحبت‌مان را آغاز می‌کنیم. در آغاز حرف‌های‌مان از آنها می‌خواهم تا در مورد پیشینه این اتفاق و شکل‌گیری اثر بگویند.

حمیدپورآذری به عنوان آغازگر این مصاحبه توضیح داد: دو سال پیش صحبت‌هایی با هم در مورد اجرایی مشترک داشتیم و قرار بود اگر فرصتی دست داد اقدام به اجرایی مشترک کنیم. 50 روز پیش به شکل اتفاقی یکدیگر را در مجموعه ایرانشهر دیدیم و سیامک احصایی با من در مورد نوبت اجرایی که در این سالن سمندریان داشت سخن گفت و پیشنهاد همکاری مشترکی را داد که آن را پذیرفتم.

او ادامه داد: در شروع کار، ما هیچ چیز نداشتیم، جز یک اسم! تیم را چیدیم و طی 50 روز کار را به جایی که می‌خواستیم رساندیم. برخلاف سایر کارهای من که پروسه تمرین و تولید بسیار طولانی را برای اجرا پشت سر می‌گذارند، باید همه اتفاقات را طی دو ماه سامان و به سرانجام می‌رساندیم، بنابراین بسیار فشرده و متمرکز کار کردیم تابه آنچه می‌خواستیم دست پیدا کنیم. در این میان جاهایی که من از کار دور و به قولی پرت می‌شدم، احصایی مرا متوجه می‌کرد. من در پرت شدن مستعدم (می‌خندد). این کار برایم تجربه بسیار جذابی بود و زمان بسیار خوبی را پشت سر می‌گذاریم.

کارگردان نمایش "سال ثانیه" در ادامه سخنان خود از خواستن و عزم در رسیدن سخن گفت و بیان کرد: خواستن برای شدن مسئله‌ای بود که در تصمیم سیامک احصایی وجود داشت. اولین روز که پیشنهاد این اجرا را به من داد، از برنامه‌ها، زمان و سایر کارهایم با او صحبت کردم. او معتقد بود همه مسائل را با هم هماهنگ می‌کنیم. احساس من این بود که او عزم، بر شدن دارد؛ پس می‌شود. مهم نیست چه کسانی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، اصل خواستن است. باید گفت همین مساله باعث شد این نمایش مسیر خود را طی کند و به اجرا برسد.

سیامک احصایی با تائید صحبت‌های احصایی گفت: از روز اول می‌دانستیم قصد داریم چه فضایی ایجاد کنیم. ما به درستی آن را می‌شناختیم و دیگر مهم نبود نتیجه آن خوب می‌شود یا نه. مهم آن بود که چگونه فضا و ایده‌های اجرایی‌مان را با یکدیگر هماهنگ کنیم و به آن شکل بدهیم. خوشبختانه این اتفاق وجود داشت و نمی‌توانم بگویم او آگاه بوده و من نبودم. شاید من هم در نقطه‌ای به آن فکر کرده بودم. جنس و شکل کارمان در اساس یکی است اما هیچکدام به این یک شکل شدن، نزدیک نشده بودیم. در ذات خودمان، هریک آن را به شکل دیگری ارائه داده بودیم. حس من این بود که این اتفاق در صورتی به درستی شکل خواهد گرفت که نه دقیقا کار من باشد و نه حمید پورآذری؛ در این صورت برده‌ایم. ما به آنچه می‌خواستیم نزدیک شدیم، کاری که نه به ما نزدیک است و نه دور. یعنی دو ذهنیت درهم پیچیده شده نه قالب بر یکدیگر.

photo_2016-11-08_13-55-20

به آنها می‌گویم در فضای حرفه‌ای کمتر می‌توان شاهد انجام چنین تجربه‌های میان کارگردان‌ها بود. آنها چگونه توانستند به فضایی که برای این کار می‌خواستند دست یابند؟ سیامک احصایی در پاسخ به این سئوال اظهار کرد: به نظرم از شکل اجراهایی که از آقای پورآذری دیده بودم. در فرم و شکل اجراهای او حرکت اتفاق می‌افتد تا اینکه تنها شکل گفت‌وگو و خوانش متن داشته باشد. آنقدر حرکت و فرم در کارهای او دیده بودم که احساس می‌کردم من هم به شکل دیگری آن را دارم. من آمدم تا بشنوم نه آنکه بگویم و بخواهم او مرا تائید کند. آمده بودم کار او را ببینم که کجا مانند من است و آن را تائید کنم و از او بخواهم ببیند و آنچه می‌خواهد را از آثار من دریافت و آدابته کند. ما ابتدا به یکدیگر و بعد به سایر افراد گروه گوش دادیم و از تمام موارد ارائه شده استفاده و از بهترین‌ها بهره بردیم مانند آنکه در مورد یک رنگ صحبت می‌کردیم، نظرات‌مان را در مورد آن بیان کردیم و نظرات دیگران را شنیدم و آن را جذب کردیم. اگر اکنون شاهد اثری هستید نتیجه این جذب مشترک ما است. ایده‌ها و دیدگاه‌هایی که به نویسندگان انتقال داده شد و در مورد آن نوشتند. اکنون احساس می‌کنیم اتفاق خوبی شکل گرفته است.

در ادامه حمید پورآذری نیز گفت: بارها در موسیقی شاهد این بوده‌ایم که دو خواننده در کنار هم کار کنند، حتی اگر  صدا و سبک کاری‌شان با هم تفاوت داشته باشد و این به هیچ وجه عجیب نیست. نباید اینگونه فکر کنیم که اگر فردی حرفه‌ای است پس باید تنها کار خودش را انجام بدهد. در همه جای دنیا افرادی که فکر می‌کنند جایگاهی دارند بیشتر صحبت می‌کنند و پذیرای پیشنهاد می‌شوند. این فرصتی برای یاد گرفتن است.

به آنها می‌گویم شاید این دیدگاه به خاطر  آن چیزی است که در فضای کلی حاکم بر تئاتر می‌بینیم که در آن هیچ‌کس فرد دیگری را قبول ندارد. پاسخ پورآذری در برابر این مساله این است که ما قبول داریم چون خیلی باحالیم؛ اصلا عجیب آدم‌های باحالی هستیم و (می‌خندد)

سیامک احصایی نیز در این رابطه عنوان کرد‌: اگر کسی از روز اول ما را می‌دید حتما متوجه می‌شد که تنها موردی که در کار ما وجود ندارد بخل است. از این بابت بسیار  خوشحالم که حرف خوبی را از او می‌شنوم و در مورد آن بحث می‌کنیم. اگر ایده‌ای درست باشد که آن را می‌پذیریم و اگر نباشد آن را اصلاح می‌کنیم. این پذیرفتن باعث شده است از این شاخه به آن شاخه می‌پریم و سریع آن را تائید نمی‌کنیم. مدام جهش داریم؛ ظرف هفته گذشته، بخش اعظم کار دور ریخته و دوباره جمع شد. این کار باعث اعتراض هیچکدام از اعضا گروه نشد چون می‌دانستیم حتما اتفاقات جدیدی را کنار هم می‌گذاریم و به انشعاب دیگری می‌رسیم.

پورآذری هم تصریح کرد: بیشتر از اینکه جذب کنیم، دفع می‌کنیم. بحث‌هایی که داشتیم در نفی چیزی رخ نداده است. وقتی پیشنهادی مطرح می‌شود آن را نفی نمی‌کنیم تنها روی آن کار می‌کنیم تا به شکلی که می‌خواهیم دست پیدا کنیم.

پورآذری در پاسخ به سئوال دیگر من در رابطه با اینکه در آغاز تنها یک اسم در اختیار داشتند و این اسم را چگونه به دست آورده‌اند به گفتن این جمله اکتفا می‌کند که؛ هدیه خدایی بود. در واقع شاید باید گفت هدیه یک دوست بود!

در بخش دیگری از این گفت‌وگو آنها از شکل‌گیری این اثر طی 50 روز کاری‌شان و چگونگی شکل‌گیری اثرشان می‌گویند. احصایی توضیح داد: در وهله اول با اتود کارگاهی آزاد کار کردیم و به یک نقطه مشترک رسیدیم. اینکه ما دوست داریم در مورد تکرار و روزمرگی حرف بزنیم. بر این اساس آنچه از اتودها به دست آوردیم را جذب و زوائد آن را حذف کردیم و به آن فرم دادیم؛ آنگاه از نویسنده‌ها خواستیم تا برای این شکل و فرم بنویسند. بازیگران اتودها را در همین فرم زدند و نویسنده‌ها دیالوگ‌ها را نوشتند.

پورآذری هم یادآور شد: در واقع بیشتر این بود که چه می‌خواهیم و چه چیزی را نمی‌خواهیم. ما در مورد همه چیز سئوال داشتیم، آنها را مطرح کردیم و در واقع این سئوال‌ها نقشه راه ما شدند. کار ما چند بخش دارد که در هر بخش مواردی به آن اضافه شد. زمان زیادی در اختیار نداشتیم، باید سئوالات را مطرح و به آنچه می‌خواستیم دست پیدا می‌کردیم.

در این میان احصایی تاکید کرد: البته این به آن معنا نیست که به راحتی همه چیز را قبول می‌کردیم؛ زمانی که هر فردی از گروه، موضوعی را مطرح می‌کرد در مورد آن هم سئوال می‌کردیم که چرا چنین دیدگاهی را مطرح می‌کند و قرار است از آن چه نتیجه‌ای بگیریم؟ در این میان توضیحات فرد مقابل، پیشنهادهایی ارائه می‌شد. این زیباترین روند بود. باور به اینکه می‌شود با خوب شنیدن و درست دیدن کارهای زیادی انجام داد.

photo_2016-11-08_13-55-27

در ادامه از سیامک احصایی در رابطه با طراحی صحنه سئوال می‌کنم چراکه او سالهاست به عنوان یکی از طراحان صحنه شناخت شده تئاتر فعالیت می‌کند. احصایی پاسخ داد: در شروع کار به پورآذری گفتم ما می‌خواهیم کارگردانی مشترک داشته باشیم، بنابراین از همان آغاز در مورد  طراحی تصمیم نمی‌گیریم و زمانی که کار به سرانجام رسید در مورد آن حرف می‌زنیم.

پورآذری نیز در تائید صحبت‌های همکار خود عنوان کرد: اینها تنها اسم است و فراتر از آن نیست؛ مهم آن است که ما جهانی را خلق کردیم. برای من صحنه خالی و پرتابل جذاب است در مورد این با هم بحث کردیم، در جایی به این نتیجه رسیدیم صحنه همان قدر که پر باشد می‌تواند خالی باشد و در واقع فضایی که می‌سازیم به ما می‌گوید به چه چیزهایی نیاز داریم. ما نیازی به این اسم‌ها و لقب‌ها نداریم. مهم اینست کاری را به سلامت به انتها برسانیم. ضرب المثلی داریم که می‌گوید "آشپز که دوتا شد آش یا شور می‌شود یا بی‌نمک". تفکر غالب در فرهنگ ما این گونه است اما ما کنار یکدیگر ایستادیم.

در پایان از آنها در رابطه با مسائل مالی سئوال می‌کنم. اینکه مجموعه‌ای مانند ایرانشهر بیشتر به اجرا با ستارگان شهره است و اکنون آنها با گروهی جوان مشغول به کار هستند و چرا ریسک چنین کاری را پذیرفته‌اند. احصایی گفت: این نمایش هم مانند بسیاری از آثار دیگر هزینه بسیار می‌برد. نمی‌دانم اما ما به اتفاقی که می‌خواهد رخ بدهد فکر نکردیم، امیدوارم مخارج کار تامین شود اما این اتفاق در مرحله دوم قرار دارد.

پورآذری نیز اظهار کرد: معتقدم این کار 40 چهره شاخص دارد. همیشه به این فکر می‌کنم که شاید کاری که ما انجام می‌دهیم را آدم‌های دیگر نتوانند صورت بدهند،  پس هر کدام این بچه‌ها افراد ویژه‌ای هستند. تمام اعضا گروه از بازیگران تا صحنه طی دو ماه به صورت فشرده در کنار هم قرار گرفتند تا اجرایی شکل بگیرد. این بچه‌ها نقطه اعتماد و تکیه من هستند و 50 درصد بار را به دوش می‌کشند. ما انسان‌های سرمایه‌داری هستیم.