به گزارش هنرآنلاین ، در هفتمین جلسه از سری جدید برنامههای "دوشنبههای نقد تئاتر" که توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار میشود، دوشنبه - 3 آبان ماه- نشست نقد و بررسی نمایش "پشت شیشه ها" ، با حضور "آزاده فخری" و "سید جواد روشن" از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و با حضور فرهاد طوفان؛ کارگردان و بازیگران همچنین جمعی از مخاطبان نمایش و علاقهمندان به تئاتر، پس از اجرای این نمایش در سالن رکن الدین خسروی (تماشاخانه سه نقطه) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در ابتدای این نشست سید جواد روشن؛ مدیر جلسات "دوشنبههای نقد تئاتر"، ضمن خیر مقدم به حاضران و خسته نباشید به گروه نمایش، به اهمیت برگزاری جلسات نقد حضوری و تلاش کانون ملی منتقدان تئاتر برای ایجاد فضای گفت و گو در ارتقای سطح کیفی آثار همچنین توجه به نقد علمی اشاره کرد.
وی در ادامه به برگزیده شدن این نمایش در جشنواره خصوصی تئاتر "عنوان" در استان اردبیل و فعال بودن این گروه در آن استان اشاره کرد و اظهار داشت اتفاق خوبی است که گروههای فعال در مراکز استانها نیز برای اجرا به تهران میآیند که باعث ارتباط بیشتر بین هنرمندان و گروههای نمایشی میشود و از محمد باقر نباتی مقدم بخاطر حمایت از اجرای این گروه تشکر کرد. سپس از فرهاد طوفان؛ کارگردان نمایش خواست تا در مورد چگونگی انتخاب این اثر و تولید آن توضیحاتی را ارائه نماید.
فرهاد طوفان گفت: به پیشنهاد یکی از بازیگران نمایش و برای حضور در جشنواره تئاتر "عنوان" این نمایشنامه را خواندم و به دلم نشست و شروع به تمرین کار برای حضور در جشنواره کردیم. البته چون مدت زمان آثار برای جشنواره نباید از 20 دقیقه بیشتر میشد، مجبور شدیم، نمایشنامه را کمی کوتاهتر کنیم تا قابل ارائه برای جشنواره باشد و از همان زمان به اجرای عموم کار نیز فکر میکردیم.
وی ادامه داد: فرصت زیادی برای تمرین به منظور اجرای عموم در اختیار نداشتیم و حالا باید کمی زمان اجرا بیشتر میشد که دوباره تغییراتی در متن لحاظ کردیم و به خاطر برخی مشکلات نتوانستیم از موسیقی زنده که قبلا در کار وجود داشت در اجرای عموم استفاده کنیم.
در ادامه روشن از آزاده فخری به عنوان منتقد جلسه خواست تا نظرات خودش را در خصوص نمایشنامه و اجرا مطرح کند و به این نکته اشاره کرد که چون نمایشنامه مکتوب خوانده نشده، نگاه ما به نمایشنامه از منظر اجرا و بر اساس آنچه دیده شده است، خواهد بود.
اسارت ذهنی و حصارهایی که میکشیم
آزاده فخری گفت: حصاری که در اول نمایش توسط صاحب مغازه کشیده شد من را یاد حکایتی انداخت در مورد چند ایرانی و یک مغول که دور آنها خطی میکشد و میگوید از این دایره نباید خارج شوند و با اینکه کسی مراقب نیست ولی آنها از آن دایره خارج نمیشوند. در اینجا داستان تقابل دو نفر( عروسک) است که یکی میخواهد از این حصار عبور کند و دیگری نمیخواهد. یکی جوانتر است و دیگری پیر تر. این بحث بین رفتن و نرفتن قبلا در ادبیات ما استفاده شده و شاخصترین آن "ماهی سیاه کوچولو" از "صمد بهرنگی" است. در آنجا ماهی میخواهد که برود و آخر جویبار را ببیند و در اینجا یکی از عروسکها میخواهد تا برود و آخر کوچه را ببیند. در اینجا "محمد چرمشیر" به عوان نمایشنامهنویس موقعیتی را خلق کرده است که همان بحث بین رفتن و نرفتن است و میتوان پرسید آیا در این موقعیت راه حلی نیز ارائه شده است یا خیر؟ به نظر من در اینجا نویسنده در بسط موقعیت خیلی موفق نیست. همچنین در این نمایش با کلید واژههایی مثل عروسک، ضمانت، وجود حصار و..... روبرو هستیم و اینکه در اینجا سازندگان و شرکت تولیدکننده عروسک دیگر فعال نیست ولی خود عروسکها هنوز در قید نگاه و قوانینی هستند که شرکت سازنده برای آنها ایجاد کرده است. گاهی زمان قراردادها و یا دورهی ایدهئولوژیها تمام میشود ولی آدمها هنوز درگیر آن هستند و آنرا رها نمیکنند. جواد روشن نیز اظهار داشت: البته در این اثر با بحث تکرار هر شب یک بازی نیز مواجه هستیم. مسلما نویسنده از نگارش اثر منظور و نگاهی دارد و برای ورود به بحث کارگردانی باید پرسید حالا نگاه کارگردان به اثر چگونه است و او چه نگاهی دارد و چه چیز برایش بیشتر مورد توجه بوده است؟ نگاهی که قرار است به مخاطب نیز منتقل شود. آزاد فخری گفت: به نظر من بیشتر از هر چیز همان تقابل بین دو نفر و به عبارت دیگر دو نسل و دو تفکر مورد توجه بود و همانطور که گفتم این موقعیت بسط پیدا نمیکند. در اینجا با عروسکهایی مواجه هستیم که به نوعی ابزار یک سیستم هستند و عدهای به این ابزارها ضمانت میدهند. نویسنده بدون دادن زمان و مکان به اثر سعی دارد تا این موضوع را بسط و تعمیم دهد. فرهاد طوفان اظهار داشت: باید در این اثر به موضوع تکرار توجه کرد. تکراری که هم صاحب مغازه و به نوعی صاحبان قدرت به آن گرفتار هستند و هم خود عروسکها. در اینجا نمایش همانطور که شروع میشود، به همان شکل هم تمام میشود. هر شب بازیای را تکرار میکنند که باعث خستگی آنها شده است و البته هر شب تغییراتی نیز در این بازی بوجود میآید. تغییری که بر اثر خستگی در حال ایجاد است و در روح و روان آنها تاثیر گذاشته است. عروسکهایی که آرزویهای کوچکی دارند مثل دیدن آخر کوچه و محدودیتهای که اجازه نمیدهد آنها از این وضعیت خارج شوند. حصارهایی که بیشتر اسارت ذهنی خودشان است. خلیی وقتها ما خود را به قوانین ذهنی و باید و نبایدهای خودمان محدود میکنیم.
تلاش خوبِ بازیگران جوان
جواد روشن خطاب به منتقد جلسه پرسید: به بحث تکرار اشاره شد و برگشت به نقطه آغاز. ساختار مدور در آثار ابزود بیشتر دیده میشود. به نظر شما آیا در اینجا با اثری ابزورد مواجه هستیم؟ همچنین آیا ایده کارگردان در طراحی صحنه می توانست بهتر بروز پیدا کند؟
آزاده فخری گفت: در خصوص صحبتهای آقای طوفان باید بگویم البته اینها همه تحلیل و تفسیرهایی است که مخاطب میتواند در ذهن خودش داشته باشد. همانطور که گفتم در این اثر گفته میشود که کارخانه بسته و تولید متوقف شده است ولی عروسکها هنوز مقید به رعایت قوانین هستند. درب باز میشود ولی آنها بیرون نمیروند و.. ولی در خصوص بحث ابزود به نظر من ویژگیهایی داشت ولی الزاما ابزود نبود. در مورد طراحی صحنه نیز که تنها کشیدن یک محدوده روی زمین بود و نشانی از یک حصار و محدودیت، به نظر من ایده ساده ولی موثر و خوب بود.
وی ادامه داد: در خصوص بازیها نیز باید بگویم با اینکه بازیگران بسیار جوان هستند ولی تلاش و بازی خوبی داشتند و میشد گفت از همهی عناصر دیگر اجرا حضور و تاثیر بیشتری داشتند و نقطه قوت کار بودند. البته در خصوص افرادی که به عنوان رهگذر میآمدند و میرفتند که همه آنها را نیز یک نفر و خود کارگردان بازی کرد، با اینکه به لحاظ بازی خوب بود ولی ارتباطش را با خود اثر پیدا نکردم و به نظرم اضافه بود.
کارگردان نمایش "پشت شیشه ها" اظهار داشت: البته بخش رهگذرها را خود من به کار اضافه کردم. میخواستم ارتباطی بین عروسکها و افراد بیرون و اقشار مختلف جامعه ایجاد کنم و هم اشاره به بحث عشق که بین عروسکها و فضای بیرون شکل میگیرد. همچنین میخواستم با وارد کردن ایدههای جدید کمی زمان نمایش را طولانیتر کنم تا برای اجرای عمومی مناسب باشد و از قالب نمایش کوتاه خارج شود ولی نه اینکه در ریتم اثر تاثیر منفی بگذارد البته قبول دارم که این تغییرات کمی عجولانه بوده است.
روشن گفت: باید پذیرفت که داستان یا نمایشنامهی کوتاه، قرار است کوتاه باشد با ساختار و مختصات خودش و داستان و نمایشنامه بلند هم ساختار و ویژگیهای خودش را دارد. اینکه بخواهیم یک نمایشنامه کوتاه را به نمایشنامه بلند تبدیل کنیم به تغییراتی بیش از اینکه شما لحاظ کردید نیاز دارد و باید بنیادیتر و توسط خود نویسنده باشد و ریتم و ضرباهنگ خودش را داشته باشد. برای همین در اینجا با آنکه زمان نمایش کوتاه است ولی ریتم نمایش خوب نیست و ضرباهنگ مناسبی ندارد و میتواند دلیل آن همین اضافه کردنهایی باشد که هنوز با کلیت اثر هماهنگ نشده است.
وی ادامه داد: به نظر در کارگردانی به ساختمان محل اجرا و شکل سالن نمایش هم کم توجه شده است. شما میدانید که در اینجا عمق کمی دارید. فاصله صحنه با تماشاگر کم است. دو ستون وجود دارد و ... ولی در طراحی میزانسن به این نکات دقت کافی نشده بود. یا مواردی مثل خارج شدن بازیگران از قراردادهایی که برای آنها تعریف شده مثل خارج نشدن از حصار و حرکات فرم.
فرهاد طوفان گفت: البته امشب اشتباهاتی در اجرا پیش آمد ولی قبول دارم که باید دقت بیشتری میشد. در بخش حرکت فرم هم، ایده من به خوبی اجرا نشد. بخشی از این فرم در خیال و ذهن عروسکها اتفاق میافتد برای همین گاهی این حصار شکسته میشود که در واقعیت نیست. البته کمبود امکانات نوری نیز باعث شد تا ایدهها به خوبی اجرا نشود.
نباید هر تغییری را به نویسنده نسبت داد
در پایان نشست نصرالله قادری؛ از اعضای پیشکست کانون ملی منتقدان تئاتر ایران که در جلسه حاضر بود اظهار داشت:از نظر من مشکل اصلی با خود نمایشنامه آغاز میشود و چون نویسنده محترم حضور ندارد در مورد آن صحبت نمیکنم. در تمام مدت کارگردان در مورد اینکه میخواستیم این حرفها را بزنیم صحبت کرد. اگر کار ابزود است که معنا باخته است و دیگر نباید در آن دنبال معنا بود و نکات دیگری در آن باید مورد توجه باشد اگر معنا دارد پس دیگر ابزود نیست.
وی ادامه داد: چون به "ماهی سیاه کوچولو" و "صمد بهرنگی" اشاره شد میتوان به داستان دیگر او "اولدوز و عروسک سخنگو" نیز اشاره کرد، در آنجا عروسک سخنگو است و صحبت میکند مثل اینجا که عروسکها صحبت میکنند. فراموش نکنیم ماهیت هر اثری باور پذیر میشود به شرطی که آن را باور پذیر ارائه دهیم. در اینجا عروسکها صحبتهایی را میکنند که مربوط به آدمهای بیرون و دنیای واقعی است در شرایطی که آنها در داخل یک ویترین هستند و ارتباطی با دنیای بیرون ندارند. چگونه این اطلاعات را بدست میآورند؟ قرارداد کارگردان با مخاطب اینگونه است که حتی تا زمانی که درب باز نمیشود، صدای باد هم شنیده نمیشود. پس آنها چگونه اطلاعات دنیای بیرون را دریافت میکنند؟
او تصریح کرد: شما گفتید برای اینکه کار کوتاه شود و برای جشنواره ارائه کنید، بخشهایی را حذف کردید و حالا برای اینکه زمان کار بیشتر شود چیزهایی را به آن اضافه کردید! مگر میشود با یک نمایشنامه اگر درست نوشته شود اینگونه رفتار کرد؟ ساختار و تکنیک متن باید بگونهای باشد که اگر چیزی را از جایی حذف میکنید در جایی دیگر، چیز ی فرو بریزد. اضافه و کم کردن از یک اثر خوب معنا و امکان ندارد. شما در اینجا چند شخصیت( رهگذرها) را به متن اضافه کردهاید که اصلا به اثر نوبسنده ربطی ندارد. این ایده شماست و باید به آن اشاره کنید و نباید هر تغییری در کارگردانی را به نویسنده نسبت داد. حالا شما در مقام کارگدان ایده و تغییراتی را لحاظ کردید برای اینکه مفهومی را منتقل کنید و باید برای این منظور شکل اصلی کار را انتخاب میکردید.
قادری در پایان گفت: ما در اینجا با یک نمایشنامه تک پردهای کوتاه مواجه هستیم که باید در همان اندازه نیز از آن توقع داشت و همانطور که گفته شد باید به امکانات و محدودیتهای سالن در طراحی میزانسن دقت بیشتری میشد. نکته دیگر اینکه مسوولیت و امضای کار با کارگردان است و نباید ایراد را به بازیگران و عوامل دیگر نسبت داد چون اگر هر اشتباهی در اجرا بوجود بیاید مقصر کارگردان است و او باید مسوولیت آن را بپذیرد. البته با همه نکاتی که گفته شد باید بگویم در مجموع اثری بود قابل پذیرفتن و دیدن که جا دارد به شما و گروه جوانتان خسته نباشید بگویم.
این نشست با گفتوشنود میان منتقدان، کارگردان و شماری از حاضران در نشست به پایان رسید.