سعید اسماعیلی، متولد ۱۳۵۶ است. او از سال 1373 با کارگردانی نمایشهای صحنهای فعالیت خود را آغاز کرده و سپس به نویسندگی و برنامهسازی در رادیو و تلویزیون و کارگردانی فیلم کوتاه نیز پرداخته است. این کارگردان در سال ۱۳۸۷ طراحی و کارگردانی نمایش «ستاره صبح» را برعهده گرفت و از آن سال، روی نمایشهای میدانی تمرکز کرد. سعید اسماعیلی در سالهای گذشته به دلیل اجرای نمایش پرمخاطب و مورد استقبال «نگین شکسته» در شهر مشهد و نمایش های «سفینه نجات» در مسیر نجف به کربلا و «فصل شیدایی» برگزیده چهره هنر انقلاب شناخته شد. وی اخیرا در چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر به عنوان بخش نمایش خیابانی حضور داشت. همه اینها بهانهای شد تا چندی پیش با او درباره نمایش خیابانی گپ و گفتی داشته باشیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
از جشنواره امسال راضی بودید؟
باید برای این واژه بینالملل یک فکری بکنیم. جشنواره بینالمللی مصداقش جشنواره چند سال پیش بود. آن زمان کمپانیهای خیلی بزرگ شرکت میکردند. ﺭﻭﺑﺮﺗﻮ ﭼﻮلی از آلمان آمده بود و کارهای کلاسیک درجه یک اجرا میکرد. وقتی از سالن بر میگشت چندین کانتینر نور و آکسسوار و لباس با خود میبرد. واقعاً اجراهای خیلی خاصی بود. آن موقع اصطلاح بینالمللی برازنده جشنواره بود ولی الان متاسفانه به علتهایی که همهمان میدانیم که شرایط و محبوبیت و ... این اتفاق نمیافتد. به همین خاطر در حال حاضر این واژه بینالمللی یک مقدار تق و لق است. در سالهای اخیر، به زحمت سه-چهارتا کار خارجی میآید که آن هم خیلی تعریفی ندارد. قبلاً در ایام جشنواره، صحبت از تبادل هنر و فن بین اهالی هنر بود و مسأله به اشتراک گذاری تجارب، خیلی پر رنگ بود ولی متأسفانه چند سالی است که این اتفاق نمیافتد و فقط گروههای داخلی شرکت میکنند.
البته منظورم به طور خاص کارهای صحنهای است کارهای خیابانی هم میآمدند ولی کارهای صحنهای خیلی بیشتر می آمدند. اما در یکی دو سال اخیر این رویداد صرفاً برگزار میشود. هر چند که واقعاً دبیری این جشنواره کار سختی است. جمع و جور کردن این همه گروههای نمایشی واقعاً کار سختی است. اینکه با همه محدودیتهایی که داریم بخواهیم کار خارجی انتخاب کنیم واقعاً کار دشواری است. ما به همه اینها واقف هستیم. به هر حال اسم و عنوان و قدمت یک جشنواره، باعث میشود شما انتظارات مشخصی از آن داشته باشید اما این انتظارات برآورده نمیشود.
سالهایی بود که هنرمندان حرفهای و پیشکسوت ما در کارهای صحنهای حضور داشتند و میدرخشیدند ولی به هر حال این بزرگان دیگر در جشنواره حضور ندارند. البته نسل جوان حضور دارند و برخیشان هم درخشان هستند ولی خب نفس جشنواره این است که همه اینها باید در کنار هم قرار بگیرد؛ نسل قدیم و پیشکسوت در کنار نسل جدید. امیدوارم در سالهای پیش رو، به یک تدبیری برسیم تا ادامه جشنواره با این منوال پیش نرود.
حوزهای که ما مشغول بودیم و داوری میکردیم بخش خیابانی بود. ما 33 کار را دیدیم و به شخصه برای من تجربه جذابی بود. بیش از نیمی از آثار قابل توجه و ارزنده بود و نمیشد به راحتی از کنارش گذشت؛ خصوصاً اینکه این گروهها، گروههای زحمت کشی هستند. این گروهها خیلی خیلی قابل تأمل و ویژه هستند. چرا که به هر حال شرایط نمایش خیابانی شرایط خوبی نیست. همه ما میدانیم. از صنفشان گرفته تا تجمعشان و تشکلشان... همه با زحمت شکل گرفته و به سختی دارند کار را پیش میبرند. اقتضائات شرایط اجرایشان هم همین است که میبینید. در سرما و گرما باید کار کنند. ولی انصافاً نه به گفته من، به گواهی خیلی از کسانی که در جشنواره بودند و مخاطبان حرفهای جشنواره هستند، نمایش خیابانی، جذابیت جشنواره تئاتر فجر است. این قدر که نمایش خیابانی جذاب است صحنهایها این طور نیستند. واقعاً برخی از آثار را نمیشد به راحتی از کنارش گذشت.
بازیگریها خیلی جذاب بود. ما تا ساعتها و لحظات آخر داوری مشغول بحث بودیم که به چه کسی جایزه اول را بدهیم. واقعاً انتخاب کردن بین چند کاری که همه خوب و درجه یک بودند کار سختی بود. آخر داوری به سکوت گذشت و بالاخره به یک جمع بندی رسیدیم. از این حیث خیلی خوب بود. یعنی من خوشحالم که حدود هفت-هشت روز، سه-چهار ساعت کار میدیدیم ولی آثار درجه یک و خوبی بودند.
یکی از بچههای تئاتر خیابانی گفته بود یک خیابان درست کنید برای اجراهای همیشگی خیابانی ولی باید یک خرده دقیقتر به آن فکر کرد. به سامان دادنش باید فکر کرد. اینکه موسمی یک اجرایی داشته باشند و کارشان در یک جشنواره خلاصه شود کم لطفی در حقشان است. این بچهها پتانسیل خیلی بیشتری دارند.
امیدوارم یک تدبیری شود و اینها بتوانند در طول سال خیلی بیشتر کار کنند و اجراهای عمومی بیشتری داشته باشند. در مدرسهها، در اعیاد، در هر مراسم و اتفاقی این بچهها خوب میتوانند حضور داشته باشند و با استمرار هنری، به یک نتیجه خوب میرسند و چرخ اقتصادی شکل میگیرد. همین مسأله به پویایی این جریان بیشتر کمک میکند. امیدوارم این اتفاق بیفتد.
بخش خیابانی نسبت به سالهای قبل چطور بود؟
من سالهای قبل، این بخش را گذرا مرور میکردم و بیشتر روی صحنهای متمرکز بودم ولی خب آن طور که دوستان میگفتند کمبودی نداشته و خوب بوده است. البته برخی از بچههای خیابانی، معمولاً پویا هستند و با موضوعات خلاقانه برخورد میکنند و همیشه دست پر هستند.
سهم بچههای شهرستانی چقدر بود؟
زیاد بودند... یک چیزی بیش از هفتاد درصد گروههایی که ما نمایشهایشان را دیدیم از شهرستان بودند. بعضی از کارها خیلی جسورانه بود. با کیفیتشان کاری ندارم. اینکه بالاخره با سختی فراوان، موزه عبرت را هماهنگ کنی و ده- دوازده بازیگر را آنجا ببری با آن شرایط کار کنی واقعاً همت بزرگی است. تدارک دیدن دکورهای آنچنانی و آوردن لباسهای آنچنانی کار کمی نیست. تدارک دیدن، جدای از اینکه کار حرفهای میطلبد یک همت بالا میخواهد که ماشاءالله برخی این کار را انجام داده بودند و پر و پیمان حاضر شده بودند.
بعضی از کارها طوری بود که قابلیت اجرای در سالن را داشت...
دو سه تا از کارها این طوری بود که شرایط اجرای سالن را داشت و اصلاً نباید در خیابان اجرا میشد. خیابان مختصات خیابان را باید داشته باشد. ولی آن کاری که از سالن به خیابان میآید، خیلی توی ذوق میزند. برای همین کلاً از داوری کنار گذاشته شد. گفتیم کارگردان هنوز تشخیص نداده است که این کار کاملاً یک کار صحنهای است و نه خیابانی. خیابانی به لحاظ ارتباطش با مخاطب، به لحاظ سوژه و به لحاظ شیوه اجرا باید قواعدی داشته باشد که بشود به آن خیابانی گفت؛ اگرنه باید برود داخل صحنه. ظاهراً یکی دو تا گروه گفته بودند نتوانستیم فرم صحنه را پر کنیم. یا از صحنه عقب افتادیم آمدیم اینجا. خب اشتباه میکنید. و اتفاقاً همان گروه ها هم نمیتوانند با مخاطب شان ارتباطی بگیرند. چرا که کار خیابانی مخاطب خاص خود را دارد و با مخاطب خاص صحنهای کاملاً متفاوت است.
چرا به طور آکادمیک به نمایش خیابانی در دانشگاه پرداخته نمیشود؟
نمایش خیابانی در چند تا مقاله خیابانی اینترنتی خلاصه شده که جای پژوهش دارد. با توجه به اینکه خیلی کارکرد دارد. واقعاً یک موقعی زبان اعتراضی تئاتر خیابانی بسیار زبان گیرا و جذابی بوده است و می توانسته اتفاقات بسیار مهمی را رقم بزند بگذریم که الان شرایط تغییر کرده ولی قبلاً کارایی خودش را داشته و می تواند داشته باشد حالا اینکه به آن هیچ تامل و توجهی نمی شود کم لطفی دانشگاه است.
وضعیت حمایت نهادها و ارگان ها به چه صورت بود؟
در روز اختتامیه یکی از بچه ها وقتی برای دریافت دیپلم افتخار بازیگری روی سن رفت، نکته خیلی مهمی گفت که البته نکته آزار دهنده ای است برای اصحاب تئاتراست. گفت چرا باید بین جشنواره تئاتر و سینما این قدر تفاوت باشد؟ از اختتامیه و جوایزش بگیر تا باقی موارد. همه چیزش متفاوت است. خیلی هم متفاوت است. هم جوایزش به شدت اندک است و هم ارگان هایی که به قصد حمایت پای کار می آیند.
لازم است وزارت فرهنگ با سهم بیشتری پای کار بیاید نه اینکه جشنواره را به شکلی حداقلی برگزار کند. من ندیدم حامیان خیلی گردن کلفتی پای کار باشند اگر هم شهرداری آمده باشد در حد تبلیغات بوده است که بیایند و پای کار باشند یا مثلا بنیاد حفظ آثار معمولا بود بنیاد شهید معمولا بود این بنیادهای این طوری میآمدند جایزههای خاصی میدادند این کمرنگ شد و اینها فکر میکنند باید بروند در سینما جای دیگر سرمایه گذاری کنند. اینکه شما خیلی توجهی به آن نداشته باشی همین بدنه را ضعیف میکند.
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید اگر کارهایی که در سالنهایی مثل تالار وحدت و تئاتر شهر اجرا میشود در نقاط عمومیتر و حتی در استانهای دیگر اجرا شود مورد اقبال عموم مردم قرار میگیرد. با توجه به این مسأله و حضور و رصد شما از همه نمایشهای خیابانی امسال، چقدر از مخاطبین اجراهای خیابانی مردم عادی بودند؟
بگذارید از سمت دیگر ماجرا طرح موضوع کنم. وقتی که کارها منحصر در سالن باشد با توجه به همان فضا و با توجه به همان شرایط و همان مخاطب شکل میگیرد. اگر از این بُعد به ماجرا نگاه کنید آن گروه اجرایی فکر نمیکند که این کار در بندرعباس اجرا شود. او میداند که قرار است در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شود. بنابراین ادبیات و شیوه اجرایش آن مدلی است که مخاطب خاص خودش داشته باشد. ما باید یک فکری فراتر بکنیم. فیلم فجر چه کار کرد؟ چند وقت پیش گیلان بودم دیدم تبلیغات جشنواره فیلم فجر در سراسر کشور انتشار پیدا کرده بود. به هر حال جشنواره فیلم به این مسأله فکر میکند که جشنواره باید در همه استانها فراگیر شود. البته قبلاً این طور نبود و تهران محوریت داشت اما الان اوضاع تغییر کرده ولی در خصوص تئاتر، همچنان قضیه فراگیر نشده و هنوز انگار که شبکه نخبگانی کشور مخاطب تئاتر هستند و نه دیگران.
برای همین مخاطب عام خیلی مراجعهای به آنها ندارند و خودشان را جزء مخاطبینشان نمیدانند. ما برای اینکه خیلی فراگیر بکنیم اولاً باید شرایط اجرا را فراهم کنیم. چون معمولاً این اتفاق نمیافتد. خیلی از استانها سالن به درد بخوری که مناسب اجرای نمایش باشد، ندارند و گروهها همه آمالشان این است که بیایند تئاتر شهر یا تالار وحدت اجرا کنند. و این روند منجر به این شده است که هنر به شدت خاص با مخاطبینی محدود شود. حالا شاید من و شما تئاتر برویم اما یک مخاطب خیلی معمولی شاید جزء بودجه ماهانه و سالانهاش سینما باشد ولی تئاتر آخر همه اینها است و این به دلیل آن است که هر دو طرف خیلی به هم فکر نکردهاند. نه هنرمند به مخاطب عام فکر کرده، نه مخاطب به تئاتر فکر کرده است. البته شرایط تئاتر خیابانی فرق دارد. حسن تئاتر خیابانی این است که خودش را باید با مخاطبی که به خیابان میآید به روزرسانی کند. بنابراین آن کاری که از صحنه در میآید موفق نیست چون اصلاً به تماشاچی معمولی، مردم خیابان، فکری نکرده است. ولی خیلی امیدوار هستم که یک تدبیری شود چون واقعاً تئاتر خیلی متفاوتتر است. اگر به این قائلیم که تئاتر، فرهنگساز و جریان ساز است باید تغییر رویه بدهیم چون با این مدل خاص و نخبگانیای که داریم با آن برخورد میکنیم این اتفاق نمیافتد. لازمه این اتفاق این است که تئاتر خیلی فراگیر شود که هنوز نشده است.
با رصدی که داشتید چه میزان از مخاطبان کارها مخاطب عام و مردم بودند؟
تیم داوری در پهنه رودکی کارها را تماشا میکرد. خب پهنه رودکی جای عبور و مرور آنچنانی نیست. شاید به ندرت آدمی رد شود ولی خب بعضی از اجراها شلوغ میشد. سر میچرخاندم و میدیدم همه مخاطب این کار، مخاطب خود جشنواره و گروهها نیستند بلکه مردم هم آمدهاند. وقتی شما میروید تئاتر شهر، بالاخره پارکی است که همه آنجا رفت و آمد میکنند ولی پهنه رودکی جایی است که به ندرت آدمی رد میشود. مگر اینکه کاری داشته باشند که گذرشان به آنجا بیفتد اما با این حال، شلوغ بود و این یعنی توانسته مخاطب خودش را جذب کند. برای خیلی از کارها تا لحظه آخرش میایستادند. بنابراین نمایش خیابانی، کار مخاطب پسندی است به شرطی که معدات و لوازمش فراهم باشد.