خبرگزارى هنرآنلاین: ساعت حوالی ۱۰ صبح یکی از آخرین روزهای تقریبا سرد زمستان ۱۳۹۹ است؛ کرونازده‌ترین سال تاریخ ایران و جهان. چند نفر پشت در دفتر معاون هنری وزیر ارشاد منتظر یک امضا یا دستور سیدمحمدمجتبی حسینی هستند تا عزیزشان را که هنرمند بوده و تازه فوت کرده در یکی از قطعه‌های بهشت زهرا(س) دفن کنند. راهروها و راه‌پله‌ها هم در این روزهای پایانی اسفند پررفت و آمد است. گفتگوی ما ۱۵ دقیقه پس از ساعت ۱۰ آغاز می‌شود و درست یک ساعت و ۴۴ دقیقه و ۴۴ ثانیه ادامه می‌یابد. وقتی می‌خواهد از روزهای نخست حضورش در این دفتر بگوید، به بیست و چند سال پیش بازمی‌گردد و از دورانی خاطره بازگو می‌کند که خوشنویسی نوجوان بوده و آینده‌اش را در یک جشنواره هنری در تهران جست‌وجو می‌کرده است. همان روزها برای گرفتن جایزه‌اش به دفتر معاون هنری وقت می‌آید و دو دهه بعد خودش می‌شود معاون وزیر. از این رو، حضور در این دفتر بیشتر برایش بار مسئولیت داشته است تا مواهب معاون هنری وزیر ارشاد شدن. شمرده و سنجیده سخن می‌گوید تا یادآور شود بیش و پیش از آنکه یک مقام رسمی دولتی باشد، هنرمند است و از پیشینیان خود به نیکی یاد می‌کند تا رسم امانتداری و انصاف را به‌جا آورده باشد. شوخ‌طبعی و متبسم بودن را هم به خوبی‌های سیدمحمدمجتبی حسینی بیفزایید تا دریابید دو ساعت شنیدن حرف‌های او اصلا هم خسته‌کننده نبوده است!

آقای حسینی، ارزیابی‌تان از حوزه هنر در سال ۱۳۹۹ چیست؟ کرونا چه تهدیدها و چه فرصت‌هایی داشت و آیا ما توانستیم از فرصت‌ها استفاده کنیم؟

کرونا تهدید بسیار بزرگی برای جهان، فعالیت‌ها و اشتغال انسان بود. فقط در یک حوزه نبود که بگوییم هنرمندان آسیب دیدند ولی صنعتگران آسیب ندیدند یا پزشکان به راحتی زندگی‌شان را سپری کردند ولی گروهی دیگر ناکام شدند. این ناکامی و دشواری برای تمام صنوف بود. در عرصه هنر میزان آثار نمایشی و آثار تولیدشده موسیقی، نمایشگاه‌های هنرهای تجسمی، فعالیت آموزشگاه‌های هنری و مراکز آموزش عالی در رشته‌های هنر همه به شدت از کرونا متأثر شدند. در عالی‌ترین شکل وقتی شرایط قدری بهتر می‌شد و به تعبیر ستاد ملی مبارزه با کرونا وارد شرایط زرد می‌شدیم، می‌توانستیم برخی فعالیت‌ها را از سر بگیریم اما این همچنان به معنای بازگشایی و فعالیت عادی تلقی نمی‌شد. بنابراین فکر می‌کنم شمار رویدادهای هنری ما حداکثر یک‌هشتم سال‌های قبل بود.

این مساله نشان می‌دهد هم هنرمندان فرصت بروز و عرضه آفرینش‌های خودشان را نداشتند هم علاقه‌مندان و دوستداران هنر فرصت بهره‌مندی از این آفرینش‌ها را پیدا نکردند و به تبع این دو، اقتصاد هنر یا گردش مالی فعالیت‌های هنری زیان بسیار بزرگی را متحمل شد. گرچه اعتبارهای دولتی در حوزه فرهنگ بسیار جریده و اندک است اما همین میزان هم وقتی فعالیت‌هایش کم می‌شود، دچار خسارت و زیان خواهد شد. گزاره دوم این بود که چون شرایط غافلگیرکننده بود و ما تجربه رویارویی با چنین بحرانی را نداشتیم و بشر فکر می‌کرد این‌قدر بر علم مسلط است که از چنین احوالاتی آسیب نخواهد دید، وقتی با این موضوع مواجه شد طبیعتاً دستپاچگی همه را به خود مبتلا کرده بود و می‌دیدیم همه دنیا دنبال راه‌حلی برای مواجهه با این شرایط می‌گردند. در موسیقی اصیل ایرانی یک اصطلاحی به نام «کار عمل» وجود دارد. کار عمل در واقع تصنیف‌هایی است که طرحِ از پیش تعیین‌شده ندارند و هنرمندان یک نغمه را به صورت بداهه خلق می‌کنند. با شعری که در حافظه دارند آن را همساز می‌کنند و در نهایت به یک تصنیف متشکل می‌رسند. شاید اوضاع ما هم در شرایط کرونا بی‌شباهت به کار عمل نبود. البته منظورم صرفاً مدیریت هنری نیست، بلکه شرایط صنوف و اشتغال‌های مختلف همه ناشی از کار عمل بود. مثلاً در ماه‌های ابتدایی شیوع ویروس کرونا بسیاری از کسانی که عمل جراحی داشتند عمل خود را به تعویق انداختند تا شرایط بهتر شود، در حالی‌که برخی از آن عمل‌ها اورژانسی بود و باید در دقیقه برای آن واکنشی طراحی می‌شد. وقتی معلوم شد این مرحله طولانی‌مدت است و باید برای آن تدبیر کنیم، همه همساز بر این بودند که چه اتفاقی را می‌توانند طراحی کنند که کرونا باشد ولی در عین حال زندگی تعطیل نشود. مثلاً وقتی قرار شد از فضای مجازی برای معرفی هنر یا اجرای رویدادهای هنری بهره ببریم، برخی از ذی‌نفعان روز نخست مخالفت می‌کردند که مگر می‌شود عرضه فلان گونه هنر را از صفحه نمایشگر گوشی همراه یا رایانه به تماشا نشست؟ معتقد بودند با این کار اصل آن هنر از بین خواهد رفت. اما وقتی اولین اجراها به صورت برخط انجام شد، توفیقی حاصل شد و در نهایت به ظرفیتی رسید که در چهار ماهه آخر سال این باور را تقویت کرد که حتی بعد از رفع بحران و پس از ویروس کرونا نیز از این بستر نوظهور با تأمل بیشتر استفاده کنیم و به آن استمرار ببخشیم. به‌عنوان مثال، در اجرای ارکستر ملی ایران در جشنواره موسیقی فجر سال ۱۳۹۸ حداکثر ۶۵۰ نفر توانستند آن کنسرت را در سالن تماشا کنند، در حالی‌که اجرای ارکستر ملی ایران در سال ۱۳۹۹ بیش از پنج هزار و ۵۰۰ نفر بیننده داشت. برخی از اجراها در موسیقی نواحی که سازهای مناطق ایران نواخوان هستند نیز در سال گذشته ۲۰۰-۳۰۰ نفر مخاطب داشتند، در حالی‌که امسال مجموع تماشاگران هر اجرا قریب سه برابر اجراهای قبلی بود. به همین ترتیب می‌توان گفت کرونا با وجود تهدیدهایی که داشت، فرصت جدیدی را به ما نشان داد.

مدیریت هنری ما به دلایل مختلف به جای اینکه یک مدیریت برنامه‌ای راهبردی باشد، خواسته یا ناخواسته یک مدیریت اقتضایی و اجرایی شده است. در این مدیریت اجرایی و اقتضایی همه انتظار دارند رفتارهای پسینی مدیران با آن‌ها همراه و همدلانه باشد. رفتارهای پیشینی سامان مشخصی ندارد یا کمتر سامان یافته است. به همین دلیل ایام کرونا نشان داد این مدیریت اجرایی در بزنگاه‌ها چقدر می‌تواند آسیب‌رسان و آسیب‌پذیر باشد. به‌عنوان مثال، هیچ بانک اطلاعاتی دقیقی از تعداد هنرمندان و عرصه‌های فعالیت‌شان در نهادهای دولتی یا نهادهای خصوصی که ماموریت صنفی را نیز شرح کار خود می‌دانند، نبود؛ مثلاً آنچه مرکز آمار ایران نشان می‌دهد این است که در حال حاضر بیش از ۲۹۰ هزار نفر دانشجوی هنر در مقاطع مختلف مشغول تحصیل هستند. بر اساس همین آمارها، در ۴۰ سال گذشته حدود یک و نیم میلیون نفر از دانشگاه‌های هنری دانش‌آموخته شده‌اند و بر اساس یک پیمایش تخمینی، بیش از ۵۰۰ هزار نفر در آموزشگاه‌های آزاد هنری مشغول هنر آموختن هستند و بیش از ۳۰ هزار نفر به‌عنوان مدرس هنر فعالیت دارند.

بنابراین، خانواده هنر خانواده‌ای پرجمعیت، کلان و گسترده است که امروز در شهرهای مختلف فعالیت و به آفرینش آثار هنری و انتقال داشته‌هایشان اشتغال دارند. در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقرر شده کلیه حمایت‌هایی که از هنرمندان (به عنوان شخص حقیقی) می‌شود در نهادی به نام «صندوق اعتباری هنر» متمرکز باشد. صندوق اعتباری هنر ۷۴ هزار نفر عضو دارد. ۷۴ هزار هنرمند فعال، عدد بزرگی است ولی به نسبت سرمایه انسانی که از نقاط مختلف آماری کسب شده بسیار محدود است. چند ماه که از کرونا گذشت و اخبار این موضوع را منعکس کردند که وزارت ارشاد حمایت‌های خودش را صرفاً از طریق صندوق اعتباری هنر انجام خواهد داد، بیش از ۳۰ هزار نفر ظرف مدتی کوتاه تقاضای عضویت در این نهاد کردند. یعنی ۳۰ هزار نفر هنرمند حرفه‌ای داشتیم که می‌توانستند زودتر از این ماجرا در چنین کانونی عضو باشند ولی به دلایل مختلف عضو نمی‌شدند. همین بررسی آماری نشان می‌دهد در یک رشته خاص حداقل ۲۰۰ هزار نفر فعال در کشور وجود دارد و ساختاری به نام انجمن تخصصی برای آن هنر نیز حدود دو دهه است که تشکیل شده ولی تعداد اعضای آن انجمن ۱۵۰۰ نفر است و مجامع عمومی آن انجمن با نیمی از اعضا تشکیل می‌شود، در حالی‌که جامعه فعال آن هنر ۲۰۰ هزار نفر است. وقتی بررسی می‌کنیم چرا اکثریت آن ۲۰۰ هزار نفر در این نهاد عضو نیستند با دلایل مختلف روبه‌رو می‌شویم. نکته بعدی اینکه شاید ما فکر می‌کنیم چرا به‌عنوان یک هنرمند باید عضو نهادهای حقوقی اجتماعی شویم؟ ممکن است در ذهن‌مان به پاسخی برای این سوال نرسیم و به عضویت مبادرت نکنیم یا احساس کنیم اگر جایی عضو شدیم، آن‌ها باید خدمات سریع و سهل به ما بدهند. گاهی احساس می‌کنیم عضو شدن اصلاً خلاف عزت نفس ماست. یعنی اینکه داده‌های خودمان را به کسی بدهیم به مصلحت نیست. گاهی ممکن است در یک نهادی عضو یا مسئول باشیم و فکر کنیم تعداد اعضا کافی است و نیازی نداریم دیگران را به عضویت بپذیریم!

آیا برای مدیریت عرصه هنر در زمانه کرونا از تجربه‌های کشورهای دیگر هم بهره بردید؟

ما در همین ماجرای کرونا سعی کردیم با کشورهای مختلفی در ارتباط باشیم و از تجربه‌های آن‌ها بهره‌مند شویم. بیش از ۱۵ کشور را رصد کردیم که در عرصه هنر چه کارهایی انجام می‌دهند. مثلاً بعد از پنج، شش ماه از شیوع ویروس کرونا در کشور اسپانیا مقرر شده بود برای هنرمندانی که از کرونا آسیب دیده و از هیچ خدمات اجتماعی بهره‌مند نشده‌اند کمک بلاعوض در نظر گرفته شود. تعداد هنرمندان کشور اسپانیا که مشمول دریافت هیچ‌گونه خدمات اجتماعی نبودند به هزار نفر هم نمی‌رسید، در حالی‌که هنر در آن‌ کشورها تعطیل نیست و اتفاقاً هنرمندان زیادی هم دارند. آن کشورها قوانین لازم در حوزه هنر را دارند که در کشور ما وجود ندارد. مثلاً در آن کشورها شرکت‌های تئاتری وجود دارد که باید به اعضای خودشان رسیدگی‌های قانونی داشته باشند. نگارخانه‌ها با هنرمندان خودشان دارای قرارداد هستند و خدمات اجتماعی از آن طریق جاری می‌شود. گروه‌های سامان‌یافته موسیقی دارند و با تهیه‌کنندگانی فعالیت می‌کنند که بر اساس قوانین نسبت به هنرمندان متعهدند. در کشور ما برخی از این سازوکارها وجود ندارد و بخش خصوصی فعال و فراگیر نداریم. به همین دلیل تعداد هنرمندانی که شایستگی رسیدگی بیشتر دارند افزایش پیدا می‌کند. این تعداد بایسته این رسیدگی‌ها هستند ولی منابع اعتباری فرهنگی و هنری بسیار محدود است و با شمار هنرمندان و رویدادها همخوانی ندارد.

بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دهه ۶۰ براساس هنرمندان نسبتا کم‌شار آن روزگار طراحی شده و در طول سال‌ها با افزایش سنواتی، به همان نسبت رشد پیدا کرده است، در حالی‌که ضریب رشد تعداد هنرمندان بزرگ‌تر و بیشتر از میزانی بوده که ما در عرصه اعتباری یا ساختاری تجربه کردیم. رشد منابع انسانی هنر در کشور ما بیش از دو برابر کشورهای توسعه‌یافته در این سال‌هاست. نداشتن نگاه پیمایشی گسترده و ملی و با اطلاعات دقیق و باکفایت و نداشتن نهادهایی که بتوانند به‌عنوان فعالان بخش خصوصی فعالیت کنند به چشم می‌آید. طبیعتاً این‌طور نیست که تمام صنعت و تولید کشور در دست بخش دولتی باشد. ما هر جا به بخش خصوصی اتکای بیشتری کردیم رونق بیشتر شده است. در حوزه هنر نیز اگر به چنین سمتی برویم حتماً توفیق خواهیم داشت. در مجموع قصور در فعالیت‌ها منجر به این می‌شود که محدودیت بیشتری تجربه کنیم. کرونا به ما نشان داد حرکت به سمت مدیریت راهبردی و برنامه‌ای در حوزه هنر امری بسیار ضروری است. این امر سلیقه‌ای نیست که یک مدیر بر اساس سلیقه خودش بگوید دوستان بیاید کمک کنید تا به سمت مدیریت برنامه‌ای پیش برویم. یک ضرورت تاریخی است که شاید سال‌ها نسبت به آن کاهلی کرده‌ باشیم ولی ادامه این مسیر از این منظر طبیعتاً منجر به نتیجه نخواهد شد.

کشورهایی که برنامه آن‌ها را بررسی کردیم تقریباً چهار محور فعالیتی داشتند. یکی از آن محورها، تقدیم کمک‌های بلاعوض به بخش آسیب‌دیده هنرمندان بوده که تعداد آن‌ها بسیار محدود است. نکته دوم ارائه تسهیلات بوده که به نوعی فعالیت‌های هنری مخدوش نشود. نکته سوم، در اختیار قرار دادن زیرساخت‌ها و اماکن بوده که مثلاً سالن‌ها با خدمات بیشتر در اختیار هنرمندان قرار داده شود. چهارمین محور هم در اختیار گذاشتن یا بهره‌برداری از فضای مجازی بود. به این ترتیب در ایران هم به هر چهار محور توجه شد و در این زمینه‌ها اقدام‌های مختلف به اجرا درآمد. مثلاً تمام سالن‌های متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیش از یک سال است رایگان به گروه‌ها واگذار شده است. در حالی‌که نهادی مانند بنیاد رودکی بخشی از هزینه‌ سالانه خود را از اجاره اماکن به دست می‌آورد ولی این زیان را پذیرفته و اماکنش را رایگان در اختیار گروه‌های هنری قرار می‌دهد. در حوزه تسهیلات هم دو وام کم‌بهره، یکی از طریق وزارت کار و یکی هم از سوی صندوق کارآفرینی امید به هنرمندان پرداخت شده و در حال پرداخت است و این روند همچنان ادامه دارد. کمک‌های بلاعوض نیز به مبلغ ۱۲۰ میلیارد تومان از طریق صندوق اعتباری هنر به اعضای این صندوق تقدیم شده است. در مورد فضای مجازی نیز صحبت کردم. غیر از این برای حوزه نمایشی یک راهکار دیگر تمهید شد و آن اینکه بخشی از هزینه نمایش‌هایی که در نوبت اجرا بودند با یک فرمول پرداخت شد. ما در همین مدت سعی کردیم بر تولید محتوا در رشته‌های مختلف هنری متمرکز شویم. مثلاً در حوزه تئاتر به نمایشنامه‌نویسی و در حوزه موسیقی به اجرا و ضبط تخصصی ردیف‌های موسیقی اهتمام داشتیم. تولید مستندهای کوتاه و اجراهای برخط و زنده هم از همین قبیل است. در حوزه هنرهای تجسمی تولید آثاری از این جنس فعالیت‌ها به‌عنوان یک رویکرد مورد توجه قرار گرفته است.

MJ-Hoseini2

در مورد تسهیلات به نظر می‌رسد در صنعت بیشتر به آن توجه شده اما هنرمندان چندان استقبال نکرده‌اند. تسهیلات به چه صورت به هنرمندان پرداخت شد؟

در فاز اول برای یکی از وام‌ها وقتی اعلام شد هنرمندان می‌توانند ثبت نام کنند، در یک رشته هنری که در برآوردهای حوزه تخصصی حدود ۱۵ هزار نفر آسیب دیده بودند و می‌توانستند متقاضی تسهیلات باشند، تنها شش نفر برای دریافت وام ثبت‌نام کردند. از طرفی بسیاری از فعالان رشته‌های هنری اعلام می‌کردند چرا حمایت نمی‌شود و تسهیلات تعلق نمی‌گیرد؟ تسهیلات اعلام شد ولی فقط شش نفر ثبت‌نام کردند. با استمرار اطلاع‌رسانی و ادامه این موضوع، این عدد افزایش پیدا کرد ولی همان‌طور که گفتید به اندازه حوزه‌های دیگر مورد اقبال قرار نگرفت. شاید اهل هنر بر این نظر بودند که به جای تسهیلات باید کمک بلاعوض داده شود. کمک بلاعوضی که تا الآن به هنرمندان تقدیم شده بیش از دو برابر کل اعتبار معاونت هنری در طول یک سال است. ممکن است از یک منظر عدد بزرگی نباشد ولی از منظر دیگر عددی بزرگ است. کل تسهیلاتی که از طریق سامانه‌های کارا و تحفه پیش‌بینی شده تا به متقاضایان عرصه فرهنگ و هنر داده شود بیش از دو برابر اعتبار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول یک سال است. ممکن است کسی بر این نظر باشد که چرا بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در طول سال ۱۲۰۰ میلیارد تومان است که نظر غیر منطقی هم نیست. در کشوری مثل ایران با چنین ظرفیتی در حوزه فرهنگ و هنر، این استعداد وجود دارد که بودجه‌ نهادهای فرهنگی چند برابر وضع فعلی باشند.

از آن یک میلیارد یورو اعتبار صندوق ذخیره ارزی که به آسیب‌دیدگان کرونا اختصاص یافت، مشخصاً چیزی به وزارت ارشاد و معاونت هنری هم رسید؟

فکر می‌کنم آن بودجه قرار بود برای هزینه‌های اضطراری بهداشت و درمان هزینه شود و ما در لایه‌های بعد قرار داشتیم. قرار شده حمایت‌های ما از طریق اعتبارها و تسهیلات باشد. همه می‌دانند کشور ما در یک جنگ گسترده اقتصادی قرار داشته و دارد و این مساله کنار ویروس کرونا وضعیت دشوار را مضاعف کرده است. کرونا برخی کشورها را هم که درگیر چنین فشاری نبودند از پای درآورد. ما در یک شرایط ناخواسته و عجیب قرار داشتیم و در عین حال کرونا هم یک مهمان ناخوانده بود که به صورت دفعی و یکباره به خانه‌های ما وارد شده بود. بنابراین تکلیفی که دولت در عرصه‌های مختلف بر خودش می‌دید این بود که با کمترین خم به ابرو آوردن بتواند بزرگ‌ترین مشکل‌ها را تاب بیاورد. گاهی این مساله موجب انتقادهایی از چند سو می‌شد ولی همین که بتوانیم منابع محدودمان را به شکل کم‌خطا عرضه و ساماندهی کنیم امتحانی ویژه بود.

یکی از کارهایی که در سه سال گذشته در معاونت هنری انجام شد ارزیابی جشنواره‌های هنری بود. اگر من به‌عنوان یک هنرجو یا کارشناس بخواهم یکی از مشکلات هنر ایران را بیان کنم عنوان «جشنواره‌زدگی» را انتخاب می‌کنم. جشنواره‌هایی که با حمایت معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد در چند عرصه موسیقی، هنرهای تجسمی، نمایش و مد و لباس برگزار می‌شود، ۳۶۴ جشنواره در سال ۱۳۹۸ بوده که این عدد بسیار زیادی است. به طور میانگین بیش از ۶۰ درصد اعتبارهای معاونت هنری هزینه جشنواره‌ها می‌شود که این آمار در بعضی حوزه‌های تخصصی ۷۰ درصد است. این مساله نشان‌دهنده مدیریت اجرایی است. طرحی مطالعاتی با عنوان ارزیابی عملکرد جشنواره‌ها انجام شد که ببینیم آیا جشنواره‌ها به هدف‌شان نزدیک شده‌اند و عملکرد قابل دفاع دارند یا نه؟ جشنواره‌ها به چهار سطح الف، ب، ج و د تقسیم‌بندی شدند. تلاش‌ ما این بود که در تهدید کرونا این فرصت را هم ایجاد کنیم که جشنواره‌های کم‌اثرتر در جشنواره‌های اثربخش‌تر حل شوند و رویدادها در یک برنامه چند ساله بتواند به عدد منطقی خودش برسد. جشنواره‌ها دو کارکرد اساسی دارند؛ یا نظام استعدادیابی هستند یا فرصت گفت‌وگوی اهالی یک هنر. اگر جشنواره‌ای حداقل یکی از این خاصیت‌ها را نداشته باشد صرفاً یک دورهمی است که ضرورت دارد درباره آن رویداد مطالعات دقیق‌تری شود.

واکسن زدن اهالی هنر یکی از بحث‌هایی بود که در بخش‌های مختلف مطرح می‌شد و عده‌ای درخواست می‌کردند هنرمندان و جامعه هنری هم باید در اولویت قرار بگیرند. شما با آن استدلال‌ها موافق بودید؟ موضع خودتان درباره اینکه آیا هنرمندان هم باید در اولویت واکسن زدن قرار بگیرند چیست؟

باور شخصی من این است و سال‌ها بر این باور مستقر هستم که هر کسی در هر موقعیتی قیچی به دست گرفت تا جامعه را دو یا چندپاره کند، هم خودش اهل خسران بوده هم زیان زیادی را متوجه جامعه‌اش کرده است. اهل هنر به معنای واقعی و دقیق کلمه کسانی هستند که در دشواری‌های خلق و آفرینش یک اثر شکیبایی می‌کنند تا اثری ارزشمند به جامعه مخاطبان‌شان هدیه بدهند. چنین افرادی هیچ‌وقت خودشان را تافته جدابافته از جامعه نمی‌دانند، بلکه از قضا پیشگامان همراهی با جامعه هستند. از ابتدای کرونا برخی هنرمندانِ ما برای مستندنگاری اتفاق‌ها به مراکز درمانی مراجعه کردند و به این ویروس مبتلا شدند و برخی از آن‌ها را از دست دادیم. آن‌ها اگر خودشان را تافته جدابافته می‌دانستند، به میدان نمی‌آمدند. هنرمندان در دوران دفاع مقدس نیز در صف اول همراهی بودند و در جبهه حضور داشتند. بنابراین ما همه یک پیکر واحد هستیم و بهتر است خودمان را به خاطر شغل‌مان جدا از بقیه ندانیم. اگر این چنین نگاه کنیم، ما در میان هنرمندان کسانی را داریم که بیماری زمینه‌ای دارند یا کهنسال هستند و طبیعتاً برای حفظ سلامت‌شان باید احتیاط طبی بیشتری داشته باشند. من فکر می‌کنم همین سیاقی که ستاد کرونا دارد پیش می‌رود و ابتدا کادر درمان و بعد گروه‌های پرخطر دیگر را واکسینه می‌کند روشی منطقی و با استدلال علمی است.