سرویس تئاتر هنرآنلاین: چندی است پخش فیلم تئاتر "من ترامپ نیستم" به کارگردانی رضا خرم در انگلیس و آمریکا آغاز شده است و قرار است این اثر به تدریج در کشورهای دیگر نمایش داده شود. این فیلم‌تئاتر که در ژانر کمدی سیاه توسط علی محمد رحیمی نوشته شده و بهزاد صدیقی آن را دراماتورژی کرده، اولین فیلم‌تئاتر ایرانی است که به زبان انگلیسی تولید و پخش جهانی شده است.

در این اثر رضا فیاضی، نقش ترامپ را بازی کرده و هنرمندانی از جمله سیروس کهوری‌نژاد، سروش طاهری، وحید آقاپور و شهروز دل‌افکار دیگر نقش‌ها را ایفا کرده‌اند. به بهانه پخش این فیلم تئاتر ایرانی در سایت آمازون گفت‌وگویی با رضا خرم کارگردان، علی محمد رحیمی نویسنده و بهزاد صدیقی دراماتورژ آن داشته‌ایم که در ادامه می‌خواندید:

 

آقای خرم، قرار بود شما نمایش "من ترامپ نیستم" را خارج از کشور روی صحنه ببرید. ابتدا بفرمائید چطور شد به این نمایش فکر کردید و طرح اولیه آن از کجا آمد؟

رضا خرم: در سال 1398 یکی از دوستانم که در حوزه‌ فرهنگی در خارج از کشور فعالیت می‌کرد و مخالف سیستم ترامپ بود، در سفری که به ایران داشت دنبال تولیدات فرهنگی ایرانی می‌گشت که بازتاب مشکلات بوجود آمده بر پایه تحریم‌ها باشد تا بتواند آن را در آمریکا نشان دهد؛ او گفت من فکر می‌کردم در این سفر حداقل از هر هنری می‌توانم یک کار قابل با خود ببرم تا در آمریکا معرفی کنم؛ ولی متأسفانه او دست خالی از ایران رفت. این شد دغدغه‌ من تا در تماس‌های بعدی تقریباً فکر اجرای یک متن تئاتری در آمریکا یا کشورهای دیگر را قطعی کردیم. سریعاً دست به کار شدم و موضوع را به بهزاد صدیقی گفتم. او درگیر جشنواره‌ تئاتر اکبر رادی بود و فرصت نوشتن نمایش‌نامه را نداشت. فکر می­‌کردم همکاری‌مان منتفی است. اما چند روز بعد بهزاد موضوع نوشتن متن توسط یکی از دوستان (علی محمد رحیمی) را مطرح کرد که در جلسه حضوری با او متوجه شدم ایده‌ بسیار بکری درباره ترامپ دارد. طرح اولیه را مطرح کرد و به نظرم طرح هم برای مخاطب ایرانی جذاب بود و هم جذابیت جهانی داشت. همان موقع توافق برای نوشتن انجام شد و قرار شد بهزاد صدیقی متن را دراماتورژی کند. ما به همراه یکدیگر حدود شش ماه اتاق فکر سه نفره‌ای داشتیم که ایده‌ها و فکرها در آنجا رد و بدل می‌شد. در نهایت آقای محمدرحیمی نسخه‌ اولیه کار را آخر فروردین‌ماه تحویل داد. با توجه به ساختار متن قرار بود در تور خارج از کشور من به تنهایی چندین نقش را اجرا کنم و یک بازیگر آمریکایی نقش ترامپ را ایفا کند.

آقای صدیقی چرا نمایش‌نامه را خودتان ننوشتید؟

بهزاد صدیقی: در زمانی که رضا خرم به من پیشنهاد نوشتن این متن را داده بود، من درگیر دومین جشنواره تئاتر اکبر رادی بودم. آقای خرم به من گفت می‌خواهم نسخه اولیه را زودتر به من برسانید ولی من وقت کافی نداشتم تا این کار را به سرعت انجام دهم؛ به همین دلیل علی محمدرحیمی، یکی از دوستان قدیمی‌ام را که نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان بود، به رضا خرم معرفی کردم.

رضا خرم: فرصت ما برای اجرا فقط دو ماه بود اما آقای صدیقی بیش از سه ماه مشغول کار جشنواره بود.

بهزاد صدیقی: آن موقع هنوز کرونا هم نبود. من به رضا خرم گفتم هم مشغول کارهای جشنواره‌ تئاتر اکبر رادی هستم و  هم این‌که نمی‌توانم در این زمان کم و محدود، نمایش‌نامه را آماده کنم چون روی نوشتن نمایش‌نامه و پرداخت آن خیلی حساس هستم. به هر حال نوشتن نمایش‌نامه یا فیلم‌نامه نیاز به زمان کافی و فکر آزاد دارد.

علی محمدرحیمی: بهزاد صدیقی با من تماس گرفت و گفت یک چنین کاری قرار است انجام شود، تو وقت داری بنویسی؟ من آن موقع داشتم برای آقای نیک‌نژاد یک سریال می‌نوشتم که متوقف شده بود. از بهزاد پرسیدم موضوع آن چیست؟ گفت ما یک متن درباره آمریکا می‌خواهیم. من طرحی را در سال 2017 که یک سال پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ بود، نوشته بودم و آن طرح را با بهزاد مطرح کردم. بهزاد هم گفت بیا همین‌ها را در جلسه مطرح کن.

رضا خرم

رضا خرم: هر از گاهی علی از من می‌پرسید که چطور می‌خواهی این نمایش را به آمریکا ببری؟ آن موقع مسافرت‌ها به خاطر شیوع ویروس کرونا لغو شده بود. فکر ما این بود که وضعیت در فروردین یا اردیبهشت ماه بهتر می‌شود ولی این اتفاق نیفتاد. در نهایت وقتی پروازهای خارجی کنسل شد مطمئن شدم که کار باید برای پخش در پلتفرم‌های اینترنتی معتبر آماده شود. برای همین تصمیم گرفتیم در داخل این اثر را تولید کنیم.

آیا آن موقع به ترکیب بازیگران رسیده بودید؟

علی محمدرحیمی: ما هنوز متن را قطعی نکرده بودیم، چون متن از مکانیزیم آمریکا در آمده بود و ما باید یک کار دیگر انجام می‌دادیم.

رضا خرم: علی محمدرحیمی گفت اگر قرار است در ایران تولید شود، پس باید مجدد روی آن کار کنیم. تولید در ایران فقط یک جمله بود. اما واقعاً برای ما یک مسیر جدید به وجود آورد. علی داشت متن را می‌نوشت و من درباره‌ مسائل دیگر اجرا با بهزاد صدیقی صحبت و برنامه‌ریزی می‌کردم که اجرای زنده بگذاریم یا نه. چند روز این موضوع را بررسی کردیم ولی دیدیم امکان‌پذیر نیست. در نهایت تصمیم گرفتیم نمایش را تولید کنیم و در یک بستر آنلاین خارجی پخش کنیم. تنها بستر گسترده که برای پخش جهانی وجود دارد، بستر آمازون است. من هیچ برنامه و شناختی از این چگونگی پخش در این وب‌سایت نداشتم ولی به دوستان گروه گفتم ما داریم برای چنین بستری کار می‌کنیم.

فکر کنم اولین بار است که یک تئاتر از ایران در وب‌سایت آمازون منتشر می‌شود؟

رضا خرم: بله، حتی برای اولین بار است که از ایران یک کار تولیدی با نیت پخش در آمازون ساخته شده است. من چند روز پیش داشتم به دوستان گروه اعتراف می‌کردم که تا روز سوم ضبط نمی‌دانستم باید چه ‌کار کنم ولی چیزی به آن‌ها نمی‌گفتم. من ساعت 11 شب خسته از سر ضبط به خانه می‌آمدم و در اینترنت جست‌وجو می‌کردم که باید برای پخش آن در این پلتفرم جهانی چه‌کار کنم؟ از دوستی که قرار بود کار را در آمریکا پخش کند کمک خواستم ولی او هم شرایط را نمی­‌دانست به هر صورت با جست‌وجوی زیاد در فضای مجازی، شخصی در انگلیس قرار شد در ازای دریافت مبلغی جزئی، فیلم مرا در اکانت خود پخش ‌کند. پشیمان شدم. این را هم بگویم یک تهیه‌کننده مطرح ایرانی که شرکت فیلمسازی در اروپا داشت برای پخش جهانی فیلم تمایل نشان داد اما وقتی در روز ضبط کار را دید دیگر پیگیر پخش نشد. فکر می­‌کنم از اجرای زبان انگلیسی بازیگران جا خورد. به هر صورت کار من شده بود پیگیری‌های شبانه از افراد مختلف در آن طرف دنیا بابت شرایط پخش در آمازون تا این‌که دوستی دیگر در انگلیس اولین راه رسیدن به آپلود فیلم در ویدئو پرایم آمازون را نشانم داد. برای این موضوع مسخره­‌ترین لحظات را تجربه کردم. اولین مشکل این بود به علت تحریم و عدم پای‌بندی به قانون پول‌شویی نمی‌توانستم از ایران اکانتی در شبکه ویدیویی آمازون بسازم. با همکاری دوستان آن طرف، این مشکل بعد از یک هفته حل شد. به هیچ وجه دوست ندارم حرف سیاسی بزنم ولی بنده به عنوان یک فرد از خانواده هنری، با تمام وجود اثر تحریم‌ها را در کارم حس کردم و فهمیدم چرا علاوه بر تحریم‌ها به ما اجازه‌ فروش آثارمان را در خارج از کشور نمی­‌دهند. چون ما هنوز قانون مبارزه با پول‌شویی را به رسمیت نشناخته­‌ایم و این کارم را با مشکل روبه‌رو کرده است. وقتی من می‌خواهم فیلم‌ام را بارگذاری کنم تا پخش جهانی شود، سیستم آمازون از من می­‌خواهد فرم تعهدات مالیاتی هر کشور را پر کنم تا به آن‌ها اجازه دهم از درآمد فروش فیلم من، سهم مالیاتی آن کشور پرداخت شود حتی در کشورهایی نظیر افغانستان و عراق. اما نام ایران حذف شده، زیرا سیستم بانکی ما به واسطه‌ عدم پذیرش قانون "اف‌ای‌تی‌اف" تحریم است و اجازه‌ کار بانکی را به ما نمی­‌دهد. اما بالاخره ما با دشواری‌های بسیار توانستیم فیلم را به مرحله‌ آپلود برسانیم. اما ارسال فیلم از طریق نرم‌افزارهای معرفی‌شده توسط آمازون باید صورت می­‌گرفت که باز به علت پولی بودن آن‌ها نتوانستیم استفاده کنیم و مجبور شدیم یک نرم‌افزار دیگر تهیه کنیم. سیستم وب‌سایت آمازون پرایم به این شکل است که بین دو تا هفت روز فیلم را بررسی می‌کند و بعد نتیجه را می‌گوید. هر بار که آمازون فیلم ما را بررسی می‌کرد یک ایراد جدید می‌گرفت. ولی در نهایت پس از دوره‌ 20 روزه با رفع کلیه‌ ایرادها، توانستیم فیلم‌تئاترمان را در این پلتفرم آپلود کنیم. البته اگر همین کار را از هر کشور دیگر اقدام می­‌کردم نهایتاً دو ساعت زمان می­‌برد.

علی محمدرحیمی: البته به غیر از تحریم، علت اصلی طولانی شدن این پروسه به خاطر این بود که کسی در ایران چنین تجربه‌ای نداشت. الان اگر ایشان بخواهد دوباره این کار را در وب‌سایت آمازون انجام بدهد، شاید فقط نصف روز طول بکشد.

رضا خرم: من صفر تا صد کار را خودم به سرانجام رساندم و این مسئله برای من جذاب است.

آقای محمدرحیمی، از نحوه نگارش نمایش‌نامه‌ "من ترامپ نیستم" بگویید.

علی محمدرحیمی: در سال ۲۰۱۷ یک سال از رئیس‌جمهور شدن ترامپ گذشته بود و او در مصاحبه‌ها و دیالوگ‌هایش تقریباً همه چیز را به هم ریخته بود. حداقل در گفتارش یک سری چیزهای جدید مشهود بود. او یک چیز به هم ریخته را شروع کرده بود. کاری ندارم که موفق بود یا نه، اما شروعش با یک به هم ریختگی بود. ترامپ گفت من مرز مکزیک و آمریکا را دیوار می‌کشم و اصلاً مکزیکی‌ها را به آمریکا راه نمی‌دهم و بعد هم برای ایران تحریم‌ها را وضع کرد. این مسئله‌‌ تحریم حتی به شهروندان خود آمریکا و ایرانی‌هایی که با آمریکا در ارتباط بودند، سرایت پیدا کرد. یادم است پسر یک وکیل ایرانی- آلمانی فوت کرده بود و می‌خواست در مراسم پسرش در آمریکا شرکت کند ولی به خاطر محدودیت‌ها نتوانسته بود ویزا بگیرد و از ترامپ شکایت کرده بود. من داشتم فکر می‌کردم چه زندگی احمقانه‌ای در کره‌ زمین داریم که بزرگ‌ترین و معروف‌ترین کشور دنیا چنین وضعیتی دارد. در کشوری که بزرگترین کشور سیاسی و اقتصادی دنیا است، آدمی در رأس کار می‌آید که بر اساس سلیقه‌ شخصی خودش جلو می‌رود و بعد هم کارهای عوام‌فریبانه‎ای انجام می‌دهد. او از آن‌جایی که سابقه شومنی و کسب محبوبیت داشت و از نظر مالی یکی از ثروتمندان بزرگ دنیا بود، هیچ‌وقت حقوق ماهانه‌ رئیس جمهوری‌اش را دریافت نکرد. بالأخره حضور آمریکا در دنیا تأثیرگذار است چون وقتی به برج‌های دوقلو حمله می‌شود، دلار در ایران و کشورهای دیگر دو برابر می‌شود. بنابراین این مسئله نشان می‌دهد که آمریکا کشور مؤثر و جاگیری است. ما نمی‌توانیم بگوییم که چنین چیزی وجود ندارد. وقتی چنین قدرتی وجود دارد، طبیعتاً دارد بخشی از این دنیا را کنترل می‌کند. در زندگی کشورهای همسایه خودش حضور صددرصدی دارد. او به عنوان رئیس جمهور رفتارهای معقولی ندارد. یک دفعه در سخنرانی خودش‌ کتش را در می‌آورد و می‌رود یک نفر را می‌زند. بنابراین رفتارش هیچ ثباتی ندارد و ممکن است یک دفعه ارتش کشورش را بردارد و سریعاً به یک کشوری حمله کند. آمریکا، کشوری مثل پاناما را ظرف 48 ساعت گرفت یا برای انداختن بمب اتم در ژاپن و تسلیم کردن امپراتوری آن فقط یک ساعت و نیم بیش‌تر طول نکشید که تصمیم به انجام چنین کاری  بگیرد. این ماجرا یک کمدی تلخی را برای من به وجود آورد. همان‌طور که می‌دانید ترامپ ابراز به مذهبی بودن می‌کرد، ولی بعداً معلوم شد که این آدم یواشکی مشروبات الکی هم می‌خورد. یک روز تنها در سونا نشسته بودم و گفتم فکر کنم من ترامپ هستم و یک شیشه مشروب هم یواشکی آورده‌ام و دارم در سونا می‌خورم. ایده‌ اصلی متن "من ترامپ نیستم" از این‌جا شکل گرفت و اینگونه خلق شد.

قصه‌ درام شما بر اساس همین ایده جلو رفت؟

بله، این آدم شراب می‌خورد و توهم می‌زند. بعد در جایی که او قرق کرده است، یک تعدادی از شخصیت‌ها می‌آیند که فقط در ذهن او هستند. در این نمایش وقتی ترامپ توهم می‌زند، افرادی که در ذهنش هستند و برای او درگیری ایجاد کرده‌اند، به ملاقاتش می‌آیند. او قبل از این‌که مشروب بخورد با محل اقامتش تماس می‌گیرد که سونا گرم نیست و یکی را بفرستند تا سونایش را گرم کند. ابتدا یک نفر سیاه‌پوست بی‌خانمان وارد می‌شود و ترامپ فکر می‌کند که او آمده تا سونا را درست کند. سیاه‌پوست‌ها جزء کسانی بوده‌اند که ترامپ بارها به آن‌ها حمله کرده است. مثلاً در سخنرانی‌اش گفته بود کشورهایی که رهبران سیاه‌پوست دارند مثل بوزینه می‌مانند. آن آدم وارد سونا می‌شود و ترامپ می‌فهمد یک بی‌خانمان است که یک ساعت پیش در خیابان گلوله خورده و کشته شده است. در ادامه همین‌طور آدم‌های مختلفی به ملاقات ترامپ می‌آیند و قصه‌ این درام را شکل می‌دهند.

نگارش متن این اثر چقدر طول کشید؟

علی محمدرحیمی: حدود دو ماه طول کشید تا من نسخه‌ اولیه را نوشتم و به آقای خرم و آقای صدیقی تحویل دادم و از آن‌ها پرسیدم ساختمان‌بندی متن درست است؟ آن‌ها گفتند خوب است. پس از آن آمدم روی جزئیات نمایش کار کردم. من نسخه‌ نهایی را خردادماه تحویل دادم. متن اولیه‌ای که نوشته بودم، طنز کم‌تری داشت و در واقع متنی جدی بود ولی بعد که قرار شد متن برای ضبط استودیو و پخش جهانی تولید شود و شرایط تولید تغییر کرد، تغییرات زیادی در آن ایجاد کردیم و تصمیم گرفتیم که به‌عنوان یک نمایش کمدی به آن نگاه کنیم و به همین خاطر سراغ پارودی هم رفتیم. من هفت بار متن را بازنویسی کردم.

بهزاد صدیقی

بهزاد صدیقی: واقعیت این است که نوشتن این کار به لحاظ اینکه شخصیت اول نمایش، یک شخصیت سیاسی واقعی و مابه‌ازای بیرونی داشت، کمی کار تولید آن را سخت کرد. از همان ابتدا می‌دانستیم که چه واکنش‌های منفی نسبت به این نمایش اتفاق می‌افتد. اما از آن‌جایی که می‌خواستیم این کار را اجرا کنیم تصمیم گرفته بودیم که همه مسئولیتش را نیز بپذیریم و روی تولید این اثر به صورت جدی کار کنیم. به همین خاطر فکرمان را درگیر حواشی بیرون نکردیم. من از همان ابتدا به آقای خرم پیشنهاد دادم که درباره این کار به هیچ عنوان حتی با دوستان و اطرافیان خودمان هم صحبت نکنیم. من اغلب به کارهای تجربه نشده علاقه‌مند هستم. طبیعتاً وقتی علی متن را در گروه می‌فرستاد، همانجا نظرات اولیه خودمان را می‌نوشتیم ولی در جلسات حضوری درباره شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌ها بیش‌تر صحبت می‌کردیم. گاهی دیالوگ‌های علی آن‌قدر بار طنزش جالب بود که همان موقع خواندنش می‌خندیدم و بعد با علی تماس می‌گرفتم و نظراتم را به او می‌گفتم. من دوست ندارم در نوشته‌ای که یک نفر دیگر نویسنده آن است، دخالت کنم ولی پیشنهاداتم را به او به عنوان نویسنده‌ این اثر می‌دادم. ما روی جزئیات و روی صحنه‌هایی که علی خلق کرده بود کار می‌کردیم. وقتی شخصیت‌ها پخته شدند و به یک درجه‌ای از اجرا رسیده بودند، بلافاصله در ذهنم می‌آمد که این شخصیت‌ها را چه کسانی می‌توانند بازی کنند و گزینه‌ها را با رضا خرم در میان گذاشتم. فکر می‌کنم علی محمدرحیمی بیشتر از هفت بار متن را بازنویسی کرد که علاوه بر آن من هم تغییرات لازم را با هم‌فکری نویسنده و کارگردان می‌دادم.

علی محمدرحیمی: من هفت بار متن را نوشتم ولی بارها برخی از دیالوگ‌ها و موقعیت‌ها را تغییر می‌دادم. یک چیزهایی بود که ساخت آن‌ها به لحاظ کارگردانی به صورت تله‌تئاتر سخت بود.

شما اسم این کار را تله‌تئاتر می‌گذارید یا فیلم‌تئاتر؟

بهزاد صدیقی: می‌توانم بگویم این محصول تصویری یک فیلم‌تئاتر است. وقتی نتوانستیم نمایش را به صورت زنده اجرا کنیم، تصمیم گرفتیم که نمایش را با دوربین ضبط کنیم و به صورت زنده یا غیر زنده پخش کنیم ولی بعد متوجه شدیم که این کار هم به دلیل نبود زیرساخت‌های مناسب اینترنتی ایران امکان‌پذیر نیست. ما نمی‌خواستیم به سراغ تئاتر تلویزیونی برویم چون تئاتر تلویزیونی موقعیت‌ها و مختصات خاص خودش را دارد. این محصول به نوعی شبیه یک فیلم شده بود که ویژگی‌های تئاتری داشت و در یک مکان و فضای محدود و بسته داستان آن شکل گرفته بود به همین دلیل در فضای بسته‌ای مثل استودیو ضبط ‌شد.

علی محمدرحیمی: من در این باره که این کار تله‌تئاتر است یا فیلم‌تئاتر، با شما مخالف هستم. یک نفر یک چیزی را تولید می‌کند و می‌گوید نام این فنجان است. حالا ممکن است یک نفر دیگر قبل او همین شیء را تولید کند و بگوید اسم آن لیوان است. بنابراین کسی که اولین بار یک چیزی را تولید می‌کند روی آن اسم می‌گذارد. مختصات تله‌تئاتر به کاری که ما کردیم شبیه‌تر است. در فیلم‌تئاترهایی که الان در پلت‌فرم‌های ایرانی پخش می‌شود، تماشاگران در صحنه هستند و با یکی- دو دوربین ضبط شده است ولی کار ما کلوزآپ، نمای بسته و بکلایو و اورشولدر دارد. به نظرم ما با گفتن فیلم‌تئاتر، زحمت‌های رضا خرم را کمی نادیده می‌گیریم.

ولی خودتان این نام‌گذاری را کردید...

علی محمدرحیمی: چون در وب‌سایت آمازون، گزینه‌ تله‌تئاتر وجود ندارد.

رضا خرم: اما به نظرم کلمه‌ تله را هم نمی‌توانیم به کار ببریم، چون دوربین‌های تله مشخص است. در تله‌تئاتر لنز ندارید و نمی‌توانید کمپوزیسیون دهید. یعنی کار ما نه ‌تله‌تئاتر است و نه فیلم‌تئاتر. اما هر شخصی که کار ما را تماشا ‌کند به واسطه‌ طراحی صحنه فکر می‌کند دارد یک تئاتر می‌بیند، در حالی‌که کار ما در اصل یک فیلم است.

علی محمدرحیمی: دوربین ما می‌رود از پشت شخصیت اصلی فیلم می‌گیرد.

بهزاد صدیقی: ولی به هر حال کار ما فضای تئاتری دارد.

علی محمدرحیمی: بله، فضای تئاتری دارد. تله تئاتر هم فضای تئاتری دارد. من دارم می‌گویم زحمات رضا خرم و بهزاد صدیقی به تله‌تئاتر نزدیک‌تر از فیلم‌تئاتر است. البته فیلم‌تئاتری که ما در ایران تعریف کرده‌ایم.

رضا خرم: اگر این کار را بخواهیم در سینما پخش کنیم، هیچ مشکلی نخواهیم داشت. یعنی دوربین‌های ما حرفه‌ای بود و ما راحت می‌توانیم فیلم را در سینما پخش کنیم.

زمانی که اجرای صحنه‌ای شما منتفی شد، چه اصراری داشتید که فیلم‌تئاترتان در اروپا و آمریکا پخش شود؟

رضا خرم: از ابتدا قرار بود که کار ما به زبان انگلیسی باشد. وقتی اجرای کار ما به خاطر کرونا منتفی شد، علی محمدرحیمی پرسید باز هم قرار است کار ترجمه شود و من گفتم بله. یعنی ما هیچ‌وقت مسیرمان را تغییر ندادیم. از اول دوست داشتیم یک کار بین‌المللی انجام بدهیم.

آقای صدیقی به واکنش‌ها اشاره کردند. شما باید نگران بسیاری از واکنش‌ها باشید.

رضا خرم: ما ابتدا قرار بود که یک نسخه‌ آماتور آماده کنیم و با بچه‌های دانشجو کار کنیم ولی این قضیه فقط یک روز تمرین ادامه پیدا کرد. در همان شب بعد از اولین دورخوانی آن علی محمدرحیمی تماس گرفت و گفت بعید می‌دانم با حضور این دانشجویان، بتوانیم کارمان را جلو ببریم. در ابتدا قرار بود علی نقش ترامپ را بازی کند و نقش‌های دیگر را دانشجوها کار کنند.

علی محمدرحیمی: آن‌ها قرار بود متن را به صورت انگلیسی کار کنند ولی متوجه شدیم که حتی خواندن متن فارسی آن هم برایشان مشکل است، چون زمان بیش‌تری را باید برای آماده‌سازی اجرا یا ضبط آن صرف می‌کردیم.

شما متن را از ابتدا به فارسی نوشتید؟

علی محمدرحیمی: من متن را به فارسی می‌نوشتم ولی تلاش می‌کردم کلمه‌ای ننویسم که در زبان انگلیسی قابل ترجمه نباشد. آقای سعادت کار ترجمه را انجام داد.

بهزاد صدیقی: از همان ابتدا با هم صحبت کردیم و گفتیم از آن‌جایی که سوژه و موضوع کار ما جهانی است، بایستی نوع نگارش به سمتی برود که مخاطب خارج از کشور هم سریعاً بتواند با آن ارتباط برقرار کند. علی محمدرحیمی متن را طوری نوشته که مخاطب فکر می‌کند این کار را یک نویسنده‌ آمریکایی نوشته است. تمام سازوکار و ساختمان درام به سمت جهان‌شمولی‌شدن پیش رفت و به نظرم متن این اثر متنی کاملاً استاندارد است. نمی‌گویم در نمایش‌نامه‌نویسی ایران چنین اتفاقی نیفتاده بود ولی در این سطح نبوده که صرفاً برای مخاطب خارجی و انگلیسی زبان نوشته و تولید شود.

رضا خرم علی محمدرحیمی

فکر می‌کنید اگر این کار برعکس اتفاق می‌افتاد و قرار بود که هنرمندان آمریکایی درباره رئیس‌جمهور ایران یک فیلم یا تئاتر تولید کنند، واکنش‌ها به چه صورت می‌شد؟

علی محمدرحیمی: آن‌ها نیز چنین کاری را انجام داده‌اند ولی دو فرق بین ما وجود دارد؛ تفاوت نخست این‌که زبان آن‌ها یک زبان بین‌المللی است. یعنی اگر ما درباره‌ آن‌ها به زبان انگلیسی یک کاری بسازیم، آن‌ها فکر نمی‌کنند که یک غریبه وارد شده ولی اگر آن‌ها به زبان فارسی کار کنند، ما احساس می‌کنیم یک غریبه وارد شده است. همه می‌دانیم که زبان انگلیسی یک زبان بین‌المللی است. آن‌ها فیلم "300" را ساختند و خشایار شاه را یک هم‌جنس‌باز نشان دادند. آن‌ها تاریخ را عوض کردند ولی ما تاریخ را عوض نکرده‌ایم. من برای نوشتن این نمایش‌نامه، درباره ترامپ تحقیقات زیادی کردم و چیزی به دروغ درباره او ننوشتم. مثلاً او روسپی‌خانه داشته و وکیل خودش به این موضوع اعتراف کرده است. خود آمریکایی‌های اصیل هم مهاجر هستند. مادر ترامپ اهل یک جزیره و پدرش آلمانی بوده است. بنابراین هر کسی که در آمریکا زندگی می‌کند، یک رگ و ریشه‌ خارجی دارد و به همین دلیل برای‌شان عجیب نیست که یک نفر در یک کشور دیگر درباره آن‌ها فیلم بسازد.

رضا خرم: ما مردم ایران آدم‌های عجیبی هستیم. جدای از سیستم غرزدن‌مان به دولت، از روی بیکاری و حسدورزی دائم به خودمان هم ایراد می‌گیریم که مثلاً خرم رفته از فلان ارگان پول گرفته. جالب است که فیلم هنوز در ایران سوییچ نشده و هیچ‌کس فیلم را در ایران ندیده که بداند اصلاً ارگانی حاضر به سرمایه‌گذاری در این فیلم هست یا خیر. می‌گویند من برای تولید این کار از جایی پول گرفته‌ام؛ حتی رفیق صمیمی خودم می‌گفت به هر حال تو هم باید حمایت شوی! گفتم مگر تو فیلم را دیده‌ای؟ کسانی هم که فکر می‌کردند می‌توانند روی موج این فیلم سوار شوند و بیایند آن را بخرند، وقتی کار ما را دیدند، گفتند این به درد ما نمی‌خورد. یکی از دوستان که دوست داشت کار ما را برای یک ارگانی خریداری کند، به من گفت فردا می‌آیم چک آن را می‌نویسم؛ وقتی کار را برای او تعریف کردم شل شد. همه دوست داشتند که به صورت کلیشه­‌ای در این فیلم می­‌گفتیم ترامپ بد است. من با افتخار می‌گویم در دنیا تنها کسی هستم که بدون بهره‌‌برداری از تیپ کلیشه­‌ای ترامپ، درباره‌ او فیلم ساخته‌ام. تیپ همیشگی ترامپ یک کراوات قرمز، یک پیراهن سفید و یک پالتوی مشکی بزرگ است. تمام کسانی که در آمریکا و حتی کشورهای دیگر از او فیلم ساخته‌اند، بر پایه‌ این پوزیشن و شکل ظاهری بوده‌. فیلم ما تنها فیلمی در دنیا است که در آن ترامپ با یک مایو نشان داده شده‌. من حرف سیاسی نمی‌زنم و با ساخت این کار خواستم نسبت به آسیبی که خودم و جامعه‌ خودم از ترامپ و عملکردش دیده‌­ایم، یک واکنش هنری نشان دهم. در ساخت این اثر، چه در متن و چه در تولید ما کاملاً ضد کلیشه عمل کرده‌ایم.

بهزاد صدیقی: جالب است بعضی‌ها هنوز این فیلم‌تئاتر را ندیده‌اند می‌گویند این فیلم شما یک فیلم سیاسی است؛ اما من هم‌چنان می‌گویم این اثر ما اصلاً یک کار سیاسی نیست. ممکن است یک جاهایی رگه‌هایی به سیاست پهلو بزند که این طبیعی است چون داریم یک شخصیت سیاسی را تصویر می‌کنیم که ما به ازای بیرونی دارد ولی کار ما کاملاً غیر سیاسی است و ما سه نفر پشت آن می‌ایستیم. اصلاً کار ما این‌طور نیست که بخواهد به مرز سیاست نزدیک شود یا جناح خاصی را دنبال کند.

رضا خرم: جالب است اولین کامنتی که من از وب‌سایت آمازون دریافت کردم، از یک طرفدار ترامپ بود. او نوشته بود: "این‌ها فکر می‌کنند ترامپ بازنده است. دو هفته صبر کنید معلوم می‌شود چه کسی برنده است"!

علی محمدرحیمی: من بابت کلمه به کلمه کامنت‌هایی که در آمازون گذاشته‌اند، از آن‌ها تشکر می‌کنم؛ چون مشخص است که فیلم را دیده‌اند. هیچ‌کدام از ما مخالف نقد و بررسی نیستیم، چون هنر یک وادی بی‌انتهایی است. مثلاً شما همین الان می‌توانید استاد بهرام بیضایی را بابت کارهای درخشانش زیر سوال ببرید یا می‌توانید ساموئل بکت را سینه‌کش دیوار بگذارید. ما اگر از انتقاد گریزان بودیم، کار هنری نمی‌کردیم، می‌رفتیم در آهن‌فروشی کار می‌کردیم، چون قیمت آهن مشخص است. درام زاده‌ چند عنصر است و یکی از آن عناصر که درام را به وجود می‌آورد، موقعیت است. درام‌هایی که بر اساس عنصر موقعیت نوشته می‌شوند، عاری از هرگونه تاریخ‌نگاری، سیاست، بیان اقتصاد و حتی بیان احساسات هستند. اگر من بخواهم تاریخ‌نگاری و شخصیت‌نگاری کنم، آن وقت می‌گویم ترامپ زاده‌ فلان روز و فلان شهر است. فیلم‌هایی مانند "چرچیل" و "آبراهام لینکلن" در اصل فیلم‎های تاریخ‌نگارانه‌ای هستند. یک فیلمی درباره عمر خیام به زبان انگلیسی ساخته شده که بسیار ضعیف است. در آن فیلم عمر خیام نزد حسن صباح می‌رود و انگلیسی حرف می‌زند و هیچ‌کس نمی‌گوید چرا آن‌ها به این زبان حرف می‌زنند؟ اگر چنین فیلمی، فیلم تاریخ‌نگارانه‎ای باشد، شما نمی‌توانید لباسی را که ترامپ نمی‌پوشد، به تن او کنید، ولی اگر فیلم یا قصه شما موقعیت‌محور می‌شود، آن‌وقت دیگر بحث سیاسی و تاریخی ندارید. این نمایش از همان ابتدا قراردادش را با تماشاگر می‌گذارد و می‌گوید این یک نمایش کمدی براساس موقعیت است و براساس همین موقعیت، طنز شکل می‌گیرد. چرا چارلی چاپلین در فیلم "دیکتاتور بزرگ" اسم هیلتر را "هینکل" می‌گذارد؟ برای این‌که نمی‌خواهد تاریخ‌نگاری کند. چاپلین اخلاقیات یک دیکتاتوری را تبدیل به طنز کرده و ارتباط او با آدم‌های اطرافش را به صورت کمدی نشان داده. ما برای این فیلم‌تئاتر، دونالد ترامپ را انتخاب کردیم چون تیتر اول خبر دنیا و پولدارترین رئیس جمهور کل دنیا است و حاشیه‌های قابل توجهی دارد. آن حاشیه‌هایی که ترامپ دارد، برای ما ایجاد طنز کرده است.

شما برای تبلیغات پخش این فیلم چه کارهایی انجام داده‌اید؟

رضا خرم: پروسه‌ پخش فیلم یک سری مرارت‌ها، سختی‌ها و یاد گرفتن‌ها داشت. شما وقتی فیلم‌تان را در ویدئو پرایم وب‌سایت آمازون می‌گذارید، خود آمازون به شما آیتم می‌دهد. اولین آیتمی که به شما می‌دهد IMDB است. من در ایران نمی‌توانم به عنوان هنرمند IMDB داشته باشم. اگر بخواهم فیلمم را در قاره‌های مختلف پخش کنم، از آن‌جایی که IMDB ندارم، نمی‌توانم این کار را انجام بدهم. به همین خاطر دست به دامن دوستانم در آمریکا شدم تا آنها یک IMDB برای من درست کنند. سیستم تبلیغات در آن طرف دنیا برای یک فیلم کاملاً متفاوت از ایران است. برای مثال در ایران ارتباط با خبرگزاری‌ها که از طریق روابط‌عمومی کار برقرار می‌شود، می­‌تواند کمک به مطرح شدن فیلم کند. اما ماجرای آن طرف به گونه‌ دیگری است. نزدیک شدن به خبرگزاری‌های اعظم مانند آسوشیتدپرس، رویترز و ... برای چاپ خبر فیلم در حد شوخی است. پس باید به سایت‌های بسیار کوچک‌تر محلی روی آورد؛ این یعنی یک کار زمان‌بر. من حتی نمی‌توانم اکانت گوگل بسازم تا از همه‌ امکانت آن بهره­‌مند شوم. چون در تحریم قرار داریم.

این پول را چطور به آن‌ها می‌دهید؟

رضا خرم: شرکت‌هایی وجود دارند که در لابه‌لای این مشکلات از طریق کسانی که در آن طرف آب دارند کار تبلیغ را انجام می‌دهند اما با ارزش افزوده­ای بالا. برای مثال اگر همین کار را خودم بخواهم انجام بدهم، کم‌تر از پنج میلیون تومان هزینه می‌برد، ولی الان باید هفت میلیون تومان پول به شرکت واسطه بدهم. من دارم درباره‌ ابتدایی‌ترین نوع تبلیغات صحبت می‌کنم. هنوز نتوانسته‌ام این کارها را انجام بدهم. در موقعیت فعلی فقط از طریق  اطلاع‌رسانی افراد بازدیدکننده، فیلم به دیگران معرفی می­‌شود. البته در حال بررسی کردن یک پیشنهاد خوب هستیم تا با هزینه کم، بیش‌ترین بازخورد از تبلیغات را داشته باشیم.

آیا در انتخاب بازیگران از این نظر که تولید این اثر به زبان انگلیسی قرار بود تمرین و ضبط شود و ماجرای آن درباره‌ ترامپ و مسائل رئیس جمهوری بود، مشکلی نداشتید؟

بهزاد صدیقی: در مجموع پروسه‌ تولید این فیلم با وجود سختی‌هایی که داشت، شیرینی‌های خاص خودش را هم داشت. در پروسه‌ انتخاب بازیگر، برخی از دوستان وقتی متوجه می‌شدند این کار درباره‌ ترامپ است و قرار است در آمریکا یا انگلستان پخش شود، یا احتیاط می‌کردند یا این‌که می‌گفتند ما انگلیسی بلد نیستیم و تجربه‌ بازی به زبان انگلیسی نداریم و می‌ترسیم کار را خراب کنیم. البته تعداد این دوستان زیاد نبود. تقریباً می‌توانم بگویم بیشتر بازیگرانی که انتخاب کردیم، جزء اولین انتخاب‌های‌مان بودند.

آیا شما می‌دانستید که این بازیگران می‌توانند به زبان انگلیسی صحبت کنند؟

بهزاد صدیقی: می‌دانستم که آن‌ها می‌توانند این کار را انجام بدهند. مثلاً شهروز دل‌افکار گفت زبان انگلیسی من چندان خوب نیست اما می‌توانم این کار را انجام دهم یا سروش طاهری گفت من قبلاً دو تجربه بازی به زبان انگلیسی داشته‌ام. ما با یکی، دو بازیگر که می‌دانستیم انگلیسی کار کرده‌اند به دلایل مختلف به توافق نرسیدیم.

چطور شد که برای نقش ترامپ، آقای رضا فیاضی را انتخاب کردید؟

رضا خرم: من با بهزاد صدیقی (به عنوان دراماتورژ این اثر) در مورد انتخاب بازیگران صحبت می‌کردم. ابتدا گفتیم بازیگری را انتخاب کنیم که جوان باشد و با گریم بتوانیم سن او را بالا ببریم. حتی بهزاد با چند نفر از بازیگران تماس گرفت. از طرفی خودم هم داشتم برای بازیگر این نقش جست‌وجو می‌کردم که به تصویر آقای فیاضی رسیدم. بعد با بهزاد صدیقی تماس گرفتم و گفتم بازیگر نقش ترامپ را پیدا کردم و بعد با هم درباره‎ این انتخاب به قطعیت رسیدیم. او با آقای فیاضی تماس گرفت و آقای فیاضی که در حال سفر به کیش بود، هفته‌ بعد به دفتر ما آمد. ما وقتی تفاهم کردیم، آقای فیاضی گفت من خودم را به شما می‌سپارم. او در ابتدا خودش هم نمی‌دانست که در نهایت می‌خواهد چه شود. شاید افراد دیگر با خودشان می‌گفتند ما چرا باید این نقش را بازی کنیم؟ ولی آقای رضا فیاضی به ما اعتماد کرد.

آقای فیاضی چقدر به زبان انگلیسی تسلط داشت؟

رضا خرم: زبان انگلیسی ‌ایشان بد نبود و می‌توانست بخواند ولی با توجه به حجم دیالوگ‌های شخصیت و نقش ترامپ، حفظ کردن آن برایش کار سختی بود و به زمان زیادی نیاز داشت. پس از چندین جلسه‌ تمرین روخوانی، یک روز به ما گفت من نمی‌توانم این نقش را بازی کنم. گفتم شما نگران نباشید، در نهایت صدای شما را دوبله می‌کنیم و به نتیجه می‌رسیم. همان روز با بهزاد صدیقی به نتیجه رسیدیم و به آقای فیاضی گفتیم شما دیالوگ‌های‌تان را به زبان فارسی بیان کنید.

علی محمدرحیمی: شما نقش ترامپ را یا باید با لهجه‌ غلیظ خودش صحبت کنید یا این‌که هر چقدر انگلیسی خوب صحبت کنید، باز هم اگر با لهجه‌ آمریکایی نباشد، خوب نمی‌شود. پس ناگزیر شدیم برای شخصیت‌هایی که می‌بایستی به زبان آمریکایی صحبت می‌کردند، روش دوبله را انتخاب کنیم.

رضا خرم: ما برای این‌که زمان را از دست ندهیم، با چندین نفر از کسانی که مجری شبکه پرس تی‌وی بودند، تماس گرفتیم. حتی با یکی از آن‌ها به تفاهم اولیه رسیدیم ولی من از ته دل راضی نبودم. بعد از آن با دو سه بازیگری که به زبان و لهجه‌ آمریکایی مسلط بودند، تماس گرفتیم که تست‌شان باب میل نبود. حتی یکی از دوستان بازیگر نیز به جای ترامپ تست صدا داد که برای ما در حد شوخی بود. بعد به صورت شبانه­‌روزی سعی کردم از بین دوبلورهای آمریکایی، یک نفر را انتخاب کنم. از میان ۵۰ تا ۶۰ نفر را کاندیدا کردیم و صدای آن‌ها را شنیدیم تا در نهایت به دو نفر از آن‌ها رسیدیم که صدای‌شان به این سه شخصیت درام ما نزدیک بود.

بهزاد صدیقی: وقتی به آن چند نفر آخر رسیدیم، باورم نمی‌شد که صدای‌شان این‌قدر نزدیک به شخصیت‌های مورد نظرمان بود. صدای آقای گِرِگ گیدنی، دوبلور نقش ترامپ با شخصیت ترامپ و صدای رضا فیاضی کاملاً نزدیک و هماهنگ بود.

حرفه ایشان چیست و چگونه به او رسیدید؟

رضا خرم: آقای گِرِگ گیدنی دوبلور انیمیشن هستند و در آمریکا زندگی می‌کنند. ما از طریق چت با او صحبت می‌کردیم. ما در این اثر دو نقش روی و مایکل کوهن در یک صحنه داریم که صدای هر دو نفر را تَلِن وینچستر می‌گوید. او با وسواس زیاد کار خود را انجام داد. آقای گِرِگ گیدنی آدم مذهبی است و فقط به ما گفت که برایم مهم است در کار توهین به مقدسات وجود نداشته باشد. گِرِگ گیدنی هنگام دوبله‌ این کار به صورت خودجوش تصمیم گرفت بعضی از کلمات را تغییر بدهد و جملات را  به روزتر کند که از او سپاس‌گزارم. او علارغم مریضی­‌اش، برایم چند مدل از صدایش را ضبط کرد و فرستاد تا از بین تست‌های مختلف، صدای موردنظرمان را انتخاب کنیم.

چطور شد به این نتیجه رسیدید تا دو نقش دیگر یعنی نقش‌های روی کوهن و مایکل کوهن این فیلم‌تئاتر هم دوبله شود؟

بهزاد صدیقی: لازم است درباره این موضوع توضیحی بدهم. روی و مایکل کوهن، وکیل‌های سابق ترامپ هستند. وحید آقاپور نقش مایکل کوهن و سروش طاهری نقش روی کوهن را بازی کردند. با وجود این‌که این دو بازیگر به خوبی دیالوگ‌های‌شان را به زبان انگلیسی بیان کردند ولی چون این دو شخصیت آمریکایی بودند، می‌بایستی با لهجه‌ آمریکایی دیالوگ‌هایشان شنیده می‌شد. بعد از انجام دوبله‌ نقش ترامپ، نمی‌شد لهجه‌ آمریکایی این دو شخصیت را نادیده بگیریم. برای همین وقتی رضا خرم درباره‌ این دو شخصیت با من صحبت کرد، گفتم با پیشنهادت برای دوبله‌ این دو هم موافقم، چون به نفع کار خواهد شد. سایر شخصیت‌های درام ما به دلیل این‌که شخصیت مهاجر و دو ملیتی بودند، می‌شد که هر کدام از بازیگران آن نقش‌ها، با لهجه‌های نزدیک به آن‌ ملیت‌ها دیالوگ‌های‌شان را بیان کنند. در تولید این اثر تمام تلاش‌مان این بود که یک کار با استانداردهای جهانی تولید شود. قطعاً کار نقص‌هایی دارد، چون معمولاً کار اول، کار بی‌نقصی نخواهد شد. من خودم شخصاً نگرانی و حساسیت داشتم که این محصول فرهنگی درست به مقصد برسد. هر سه نفرمان دغدغه داشتیم که یک کار خوب تولید کنیم.

رضا خرم: در اینجا اضافه کنم که در اصل ما این کار را صادر کردیم. صادرات فقط پسته و نفت نیست. ما برای اولین بار به این خودباوری رسیدیم که محصول فرهنگی‌ تولیدشده‌‌مان را در یک بازار جهانی صادر کنیم. من به‌عنوان یک تهیه‌کننده کاملاً به این خودباوری رسیده‌ام که توانسته‌ام این کار را انجام دهم و قدم بعدی را هم برمی‌دارم. این‌طور نیست که بگویم ما یک‌بار این کار را انجام دادیم و دیگر امتحانش نمی‌کنیم.

آیا شما اسپانسر یا سرمایه‌گذاری هم برای تولید این فیلم‌تئاتر داشتید؟

رضا خرم: ما فقط یک اسپانسر داشتیم و آن هم آقای یوسف صابری مدیر محترم شرکت آیلار استخر است که ساخت و هزینه‎های دکور این کار را برعهده گرفت. کار شرکت او ساخت سونا بود و همه جوره برای ما سنگ تمام گذاشت. آن‌ها تجربه‌ کار سینمایی یا تئاتری نداشتند ولی نهایت انعطاف را داشتند و سریع کار را به ما تحویل دادند.

آیا فیلم‌تئاتر "من ترامپ نیستم" در ایران هم پخش می‌شود؟

رضا خرم: فکر می‌کنم تا یک ماه و نیم دیگر بتوانیم این اثر را در ایران هم به نمایش بگذاریم. ما هنوز برای پخش در ایران اقدام نکرده‌ایم. ما اولین گروهی هستیم که خارج از نگاه دولتی آمده‌ایم چنین کاری ساخته‌ایم. ما نیامده‌ایم کاری بسازیم که توهین کنیم، بلکه یک کار صرفاً هنری انجام داده‌ایم و هیچ ابایی هم نداریم که اگر نقطه نظر ما یک جاهایی با نقطه نظر عده‌ای یکی شود. این مسئله کار ما را زیر سوال نمی‌برد ولی فعلاً دنبال پخش در کشورهای مختلف هستیم.

علی محمدرحیمی: در کارهای تصویری در ایران دو بحث وجود دارد. یکی معیارهای ارزشی است که وجود دارد و دیگری مسئله‌ خودرأیی است. مسئله‌ خودرأیی آن‌جاست که شما فیلمی دارید که کاملاً منطبق با سیاست‌های دولتی است ولی باز به شما گیر می‌دهند! طرف خودش به هیچ ایدئولوژی اعتقاد ندارد ولی می‌گوید من باید کار شما را تأیید کنم. البته پشت این ماجرا یک مقدار پول و کسب وجهه هم وجود دارد. بخشی از ماجرا هم ارزش‌هایی است که بر روی کاغذ نوشته‌ شده است. این کاری که ما تولید کرده‌ایم، امکان پخش در ایران را هم دارد. شاید برخی از سرمایه‌گذاران فیلم حاضر بودند به آقای ایکس و ایگریگ دو- سه میلیارد تومان پول بدهند تا چنین کاری تولید کنند.

بهزاد صدیقی: من فکر می‌کنم امکان پخش این فیلم‌تئاتر به زودی در ایران فراهم می‌شود. شخصاً دوست دارم واکنش سیاست‌مداران آن طرف را بعد از دیدن این فیلم‌تئاتر ببینم. فکر می‌کنم اگر مسئولین نظام دو کشور این فیلم‎‌تئاتر را ببینید، واکنش‌های جالبی خواهند داشت. به نظرم فیلم‌تئاتر "من ترامپ نیستم" برای مخاطب جذابیت‌هایی خواهد داشت و شکی در آن نیست.

رضا خرم: ما خودمان هم متأسفانه دچار خودسانسوری شده‌ایم. مثلاً حاضر نیستیم فیلم را به جشنواره‌ داخلی بدهیم. اگر این فیلم‌تئاتر به جشنواره‌های داخلی برود، شک ندارم که مورد توجه داوران قرار خواهد گرفت. من می‌دانم که این فیلم‌تئاتر رتبه‎ خوبی به دست ‌می‌آورد. اگر این کار جایزه بگیرد، متأسفانه فردای آن روز به نویسنده‌، بازیگرها و من انگ می‌زنند به نوعی ما مجبور هستیم که خودمان را سانسور کنیم.

پس در جشنواره‌های داخلی شرکت نمی‌کنید؟

رضا خرم: ما با هم‌فکری هم تصمیم گرفتیم که شرکت نکنیم. واقعاً با وجود این‌که دوست داشتم این کار بیشتر دیده شود ولی تصمیم گرفتیم که فیلم‎تئاترمان را به جشنواره نفرستیم.

علی محمدرحیمی: متأسفانه در تئاتر ایران دعوت‌کننده‌ای وجود ندارد. به قول آمریکایی‌ها، هنرمندان در آن ولکام نیستند. شما حتی اگر همان چیزی را که مخاطب می‌خواهد، تولید کنید، هیچ‌کس به شما روی خوش نشان نخواهد داد. طرد هنرمندان همیشه بیشتر از جذب‌شان بوده است. من از سال 1386 به بعد دیگر نتوانستم کارگردانی کنم. مثلا رئیس یک تماشاخانه دولتی، نشسته و می‌گوید من می‌خواهم به دوستانم اجرا بدهم و تو جزو دوستان من نیستی. بنابراین هیچ‌وقت در این تماشاخانه‌ها نوبت اجرا به من نخواهد رسید. من هر سال یک تقاضانامه‌ اجرا می‌نویسم و به مدیریت تئاتر شهر می‌دهم ولی هیچ جواب مثبتی نمی‌گیرم.  اغلب مدیران سالن‌های غیردولتی هم می‌گویند هر گروهی که بخواهد در سالن‌شان اجرا برود باید برای هر شب اجرا دو میلیون تومان اجاره بدهید.

چرا نام "من ترامپ نیستم" را برای این نمایش انتخاب کردید؟

علی محمدرحیمی: انتخاب این اسم به نویسنده مربوط می‌شود (با خنده). البته کارگردان و دراماتورژ در تئاتر و سینما، نویسنده‌های دوم فیلم‌نامه و نمایش‌نامه هستند. اسم نمایش ابتدا "الکترال کالج ارواح" بود. همان طور که می‌دانید دونالد ترامپ در دوره‌ قبل با احتساب آرای الکترال برنده انتخابات آمریکا شد. وقتی قرار شد نمایش پارودی باشد یک اسم موقت به نام "من ترامپ نیستم" روی آن گذاشتیم که جمله‌ای از یکی از دیالوگ‌های ترامپ در نمایش‌نامه است. او در نمایش به جایی می‌رسد که می‌گوید: "من ترامپ نیستم". این نام را ابتدا به صورت موقت انتخاب کرده بودیم ولی دیگر آن را تغییر ندادیم. به نظرم اسم بدی هم نیست.

بهزاد صدیقی رضا خرم علی محمدرحیمی

در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده است بفرمایید.

بهزاد صدیقی: خوش‌بختانه بازتاب خبر این فیلم‌تئاتر در ایران بسیار خوب بوده است. اغلب مخاطبان، مدیران و هنرمندان، خبر این تولید و پخش این کار را در رسانه‌های رسمی و غیررسمی خوانده و دیده‌اند. واقعیت این است که ما این کار را طبق خواسته‌ کسی تولید نکرده‌ایم. مخاطب ایرانی قطعاً از این نمایش لذت خواهد برد. من به رضا خرم پیشنهاد دادم که بعد از دوران کرونا، حتماً این کار، اجرای صحنه‌ای شود چون با استقبال مخاطبان روبه‌رو خواهد شد. فکر می‌کنم یکی از نقاط مثبت این کار این است که هم مخاطبان موافق خواهد داشت و هم مخاطبان مخالف.

رضا خرم: من امیدوارم ساخت فیلم تئاتر در حد استاندارد را خود هنرمندان تئاتر جدی بگیرند چون این می‌تواند حلقه‌ وصل بین همه هنرمندان تئاتر باشد تا بتوانند یک اتفاق خوب را رقم بزنند. همچنین در انتهای عرایضم می­‌خواهم از سرکار خانم پاکیزه‌دل قدردانی کنم که کار طاقت‌فرسای تمرین زبان انگلیسی با بازیگران را به نحواحسن به انجام رساند و در لحظه لحظه ارسال فیلم به آمازون در اختیار تیم تولید بود.

علی محمدرحیمی: شکل تولید تئاتر در ایران، شکل ماهی دادن است و نه قلاب ماهی دادن. یعنی یک اسپانسر پیدا می‌شود یک پولی به شما می‌دهد و شما می‌روید کار را تولید می‌کنید. شما اگر پول داشته باشید همان فردا می‌توانید تئاتر اجرا کنید و اگر پول نداشته باشید هیچ‌وقت نمی‌توانید تئاتر اجرا کنید، حتی اگر استاد بهرام بیضایی باشید. شکل تئاتر باید از این حالت ماهی خوردن و ماهی دادن در بیاید. در شرایطی که کرونا در کشور وجود دارد، هیچ ماهی‌ای هم در کار نیست که بخواهد پخته شود. ما باید بگوییم تهِ دیگ‌ها را شسته‌ایم و هیچی نداریم که بخوریم و الان باید برویم ماهی پیدا کنیم. الان مسیر تله‌تئاتر یا فیلم‎تئاتر برای تئاتر ما، مسیر ماهی‌گیری است. بچه‌های تئاتر باید این کار را انجام بدهند. به جای این‌که بنشینیم و به خودمان و دیگران فحش بدهیم، برویم ببینیم چاره‌ کار چیست. به نظرم در ایران هم باید زیرساخت‌هایی مثل زیرساخت فیلیمو و نماوا برای پخش تئاتر هم به وجود بیاید.