سرویس تئاتر هنرآنلاین: منصور خلج نویسنده، کارگردان، محقق تئاتر و عضو هیئت مدیره بنیاد تئاتر کودک و نوجوان است. او کارشناسی نمایش را از دانشکده هنرهای زیبا در سال 1356 و مدرک کارشناسی ارشد نمایش با گرایش کارگردانی را از دانشکده سینما تئاتر در سال 1376 دریافت کرده است. خلج فعالیت هنری خود را در زمان دانشجویی با مربیگری تئاتر کتابخانههای کانون آغاز کرد. بعد از انقلاب نیز در تئاتر شهر بهعنوان مسئول روابط عمومی و بعد به عنوان سرپرست و طراح کتابخانه تخصصی فعالیت خود را ادامه داد. از جمله فعالیتهای دیگر او میتوان به تدریس در دانشگاه هنر، سوره، سینما، تئاتر و جهاد دانشگاهی اشاره کرد. همچنین او مؤسس گروه تئاتر امید و در حال همکاری با این گروه است. او در سال 69 به دعوت یونسکو در سمینار تئاتر در اروگوئه شرکت کرد. نمایشنامه "جاری مثل جویبار" او در جشنواره تئاتر کودک مورد تقدیر قرار گرفت، نمایشنامه "هدهد" نیز در سال 79 در جشنواره کودک تقدیر شد.
خلج که در حوزه تئاتر کودک فعال است، آخرین کارش "شازده کوچولو" نام داشت که در سال 87 و در کانون پرورش فکری اجرا شد. به بهانه سالها فعالیت او در عرصه تئاتر کودک ونوجوان گفتوگویی با او داشتهایم که در ادامه میخوانید:
آقای خلج، در حال حاضر وضعیت تئاتر کودک و نوجوان در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
در حال حاضر با توجه به شرایط خاص کرونا که در مملکت وجود دارد، وضعیت تئاتر بسیار بد است. تمرینات تئاتر تعطیل است و گروههایی که در پی این کار بودند همه فعلاً دست از کار کشیدهاند و منتظر هستند تا ببینند چه اتفاقی میافتد. حتی اگر نمایشی نیز آماده اجرا باشد، خانوادهها حاضر نیستند که بچههای خودشان را در این وضعیت به سالنهای سرپوشیده تئاتر بیاورند. وضع تئاتر به شدت بد است. الان تمام بچههایی که تئاتر کودک کار میکردند و زندگیشان را از این راه میگذراندند بیکار شدهاند.
اگر از شیوع ویروس کرونا فاکتور بگیریم، آیا تئاتر کودک و نوجوان ما نسبت به گذشته پیشرفت داشته است؟
منظورتان از گذشته کدام گذشته است؟
منظورم دهه 70 است چون آن موقعها حتی سینما هم روی خوشی به آثار کودک و نوجوان نشان میداد ولی الان اثر شگفتانگیزی برای کودک و نوجوان تولید نمیشود. این قضیه در تئاتر چطور بوده است؟
هر چقدر جامعه ما به سمت مدرنیته پیش میرود، طبیعتاً توجه خانوادهها به بچهها نیز بیشتر میشود. وقتی درآمد اقتصادی خوب باشد و خانوادهها از سطح مالی خوبی برخوردار باشند، قطعاً به بچههای خودشان بیشتر توجه میکنند. در کلانشهری مانند شهر تهران یک سری مدارس غیرانتفاعی وجود دارد و بچهها میتوانند در آن مدارس علاوه بر درس خواندن، آموزشهای دیگر نیز ببینند. برایشان معلم تئاتر و موسیقی میآورند تا به آنها آموزش بدهند. بنابراین ما یک طبقه متوسط شهرنشین در سطح کلانشهرها داریم که اینها به بچههای خودشان توجه زیادی میکنند و به اوقات فراغتشان میرسند. شهروندان شهرهایی مثل شهر تهران یا تبریز و مشهد با توجه به رشد جمعیت و شرایطی که دارند، طبیعتاً هزینه بیشتری برای بچهها میکنند. ما هر چقدر جلوتر که میرویم، این اتفاق مورد توجه بیشتری قرار میگیرد. بهعنوان مثال زمانی که ما بچه بودیم واقعاً خانوادهها توجه زیادی به بچهها نداشتند. هر خانوادهای تعداد زیادی بچه داشت و بچهها برای خودشان در کوچه بازی میکردند و سرگرمی خاص خودشان را داشتند، اما امروزه شرایط تغییر کرده است. خانوادهها در گذشته معتقد بودند که عقل بچه نمیرسد و چیزی نمیفهمد ولی کم کم جامعه رشد کرد و علمی آمد که باعث رشد شخصیت کودک شد. در اروپا نیز اگر کمی عقبتر برویم، متوجه میشویم تمام بچهها در قصههایی مانند "الیور توئیست" اثر چارلز دیکنز یا "بینوایان" اثر ویکتور هوگو، فقیر هستند و در یتیمخانه زندگی میکنند. جامعه وقتی وارد عصر مدرن میشود، علم روانشناسی کمک میکند و جهان را وارد عرصه جدیدتری میکند. ما در تاریخ گذشته نمایشنامهنویسان زیادی داریم ولی هیچکدام نمایش برای کودک ننوشتهاند چون در آن دوران اصلاً به کودک توجه نمیشد. توجه کردن به بچهها، دستاورد قرن گذشته است. جامعه در قرن گذشته وارد عرصهای شد که در آن روانشناسی، تربیت، تعلیم و آموزش اهمیت پیدا کرد. ما تا اواخر دوره قاجار، آموزش و پرورش رسمی نداشتیم و خانوادهها اصلاً بچههای خودشان را به مدرسه نمیفرستادند. حالا از ابتدای سال 1300 به بعد جزو ضرورت اجتماعی میشود که بچهها از 7 سالگی به مدرسه بروند. پیش از آن در زمان نادرشاه افشار یا دوران صفویه، اکثر خانوادهها روستانشین بودند و بچهها حکم کمک کننده به پدر و مادر را داشتند. آن موقع آموزش و پرورش نقشی در این قضایا نداشت. اینها همه دستاوردهای جامعه مدرن است. هنوز که هنوز است شرایط تعلیم و تربیت در برخی از روستاها رضایتبخش نیست چون همچنان روشهای روستانشینی دایر است، در حالیکه در جوامع شهرنشین دخترها وارد دانشگاه میشوند و مدارج بالاتر را طی میکنند.
منظورتان این است که تئاتر کودک دستاورد قرن گذشته است؟
بله دقیقاً. از یک جایی به بعد با آمدن علم روانشناسی متوجه میشوند که بچهها میفهمند و شخصیتشان از سه سالگی کم کم شکل میگیرد. متوجه میشوند آنها یک چیزهایی را در ضمیر ناخودآگاه حفظ میکنند و به همین خاطر برای آنها برنامه میریزند. جوامع پیشرفته میدانند که این بچهها نسل آینده را تشکیل میدهند و احتیاج دارند تربیت شوند و آموزش ببینند. اولین کسی که وارد حوزه تئاتر کودک شد، زندهیاد جعفر باغچهبان بود. ایشان صد سال پیش بهعنوان یک معلم در شهر مرند برای بچهها نمایشنامه نوشت و شروع به کار کرد. ما در حال حاضر در صد سالگی تئاتر کودک قرار داریم. این ماجرا فراز و نشیبهای زیادی دارد. ما در جامعهای زندگی میکنیم که اوضاع همیشه بر وفق مراد نبوده است. در یک دورهای جنگ شده و در دوران دیگر کودتای 28 مرداد را داشتهایم.
سال 1350 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان شروع به کار میکند و متوجه میشود که برای بچهها مربیان تربیتی بیاورد تا تئاتر و موسیقی کار کنند. آن موقع کتابهای زیادی درباره کودکان نوشته میشود. در همان زمان بخش سینمایی کانون هم شکل میگیرد و بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی کار خودشان را از آنجا شروع میکنند. در یک مقطعی هم تئاتر است که کانون راه میاندازد ولی بعد از انقلاب همه اینها تعطیل شدند. کانون پرورش فکری کودک و نوجوان به زیر چتر آموزش و پرورش رفت و برای مدتی کتابخانهها تعطیل شدند. تئاتر کودک زمانی میتواند جان بگیرد که مکان داشته باشد. ما وقتی تئاتر شهر را در مرکز شهر داریم، چون مکان خوبی برای آمدن مردم برای دیدن تئاتر است، در نتیجه گروهها شروع به کار میکنند. اواخر دهه 60 تالار هنر به تئاتر کودک اختصاص داده میشود و پارک لاله نیز همینطور. کم کم کسانی که در این زمینه تحصیل کرده و تئاتر کودک خوانده بودند در این زمینه اجراهای مختلفی روی صحنه بردند.
یک زمانی تئاتر شهر هم امکان اجرای آثار کودک و نوجوان را داشت ولی با تغییر مدیریت این امکان از تئاتر شهر گرفته شد.
بله، متأسفانه این اتفاق افتاد. از حدود سال 1356 که آقای دکتر رفیعی مدیر تئاتر شهر شد، کم کم داشت یک کارهایی شکل میگرفت ولی بعد به انقلاب خوردیم و این فعالیتها متوقف شد. اوایل انقلاب نمیدانستند چه برنامهای برای تئاترشهر در نظر بگیرند و میگفتند روی سینما و تئاتر باید تجدیدنظر شود. پس از مدتی سالن اصلی تئاتر شهر را برای کارهای حرفهای درنظر گرفتند. بعدها سالن قشقایی و سایه هم به این بخش اضافه شد. گاهی یک سری اتفاقات مقطعی افتاد ولی بعدها که تالار هنر برای تئاتر کودک تثبیت شد و جشنواره تئاتر کودک در استان همدان راهاندازی شد، کم کم شهرستانها نیز به این سمت حرکت کردند که کار تئاتر کودک اجرا کنند. همین مسئله باعث شد تا شهرستانها رشد کنند و تمایل داشته باشند تا در جشنواره تئاتر کودک شرکت کنند. پس از مدتی کم کم مصوب شد که این جشنواره تبدیل به یک جشنواره سراسری شود.
در حال حاضر مسئولان نیز به این امر توجه ندارند. ما در تهران با این همه جمعیت، فقط دو سالن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تالار هنر را داریم. حتی میتوان گفت که بسیاری از فعالان نمایشی نیز به تئاتر کودک و نوجوان اهمیت نمیدهند و تئاتر کودک و نوجوان را فقط راهی به منظور ورود به عرصه تئاتر حرفهای یا بزرگسال میدانند.
تئاتر کودک یک کار تخصصی است. کسی که تئاتر کودک کار میکند باید تئاتر را بشناسند و روانشناسی و ادبیات بداند. ما سفارشدهندهای نداریم و کسانی که در حوزه تئاتر کودک کار میکنند به صورت خودجوش وارد این حوزه میشوند. یکی دو کار انجام میدهند و بعد میروند سر از جای دیگری در میآورند، چون متوجه میشوند که این حوزه زندگی آنها را تأمین نمیکند. آنها نمیتوانند به صورت مرتب اجرا بروند و باید مدتها در نوبت بمانند تا سالن تالار هنر به آنها داده شود. در نتیجه هنرمندان یکی، دو سال در این حوزه کار میکنند و بعد وارد حوزههای دیگر میشوند. یعنی کسی به صورت مستمر در این حوزه نمیمانند. میگویند کار نیکو کردن از پر کردن است. اگر یک نفر بخواهد در این حوزه نمایشنامهنویس خوب شود باید سالها کار کند تا با پیشرفت مواجه شود. ما در تئاتر بزرگسال این قضیه را داریم. اکبر رادی و بهرام بیضایی سالها به صورت حرفهای نشستند کار کردند و در تئاتر حرفهای نمایشنامههای خوبی نوشتند. یک زمانی عضو اداره تئاتر بودند و حتماً باید در طول ماه یک نمایش در سالن سنگلج اجرا میرفتند. مثلاً غلامحسین ساعدی تمام هم و غم خودش را برای نمایشنامهنویسی گذاشت. آن موقع عرضه و تقاضای درستی اتفاق میافتاد ولی در حال حاضر به صورت پراکنده دارد این اتفاقها میافتد. با آمدن تلویزیون و نهادهای دیگر، کسانی که وارد این کار میشوند معمولاً دوام نمیآورند و خیلی زود این حرفه را ترک میکنند. متأسفانه تئاتر کودک هنوز تبدیل به یک رشته آکادمیک دانشگاهی نشده است که ما دانشجویانی را تربیت کنیم که فقط نویسنده یا کارگردان تئاتر کودک و نوجوان باشند.
سال گذشته انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس فراخوانی را منتشر کرد که از آثار کودک و نوجوان با مضامین مقاومت و دفاع مقدس استقبال میکند و ما شاهد این بودیم که یکی، دو نمایش روی صحنه آمدند و بعد این جریان قطع شد. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
به خاطر اینکه مضامین دفاع مقدس، مسئله بچهها نیست. این بزرگسالان هستند که میجنگند و حالا در حاشیه جنگ ممکن است یک بچه هم وجود داشته باشد. نمونه آن میشود فیلم "باشو، غریبه کوچک" که آقای بهرام بیضایی داستان یک کودکی که از جنوب آواره میشود را میسازد.
هنرمندان حداقل میتوانستند با مضامین مقاومت یک اثر تولید کنند و نیاز نبود که حتماً سراغ دفاع مقدس بروند.
آن هم حد و حدود خاص خودش را دارد. ما بزرگترها وظیفه داریم که یک دنیای شاد و سرشار از تخیل را برای بچهها بسازیم. حالا گاهی کارهای سفارشی هم میتوان ساخت ولی واقعیت این است که بچهها باید کودکی کنند. بچهها به نشاط، سرگرمی و بازی نیاز دارند. آنها وقتی بزرگ میشوند خود به خود با مسائل بزرگسال از جمله دفاع مقدس آشنا میشوند. خانوادهها زمانی بچههای خودشان را به سالن تئاتر میآورند که بتوانند چند ساعت لذتبخش را طی کنند. مردم بچههای خودشان را به شهربازی میبرند. ما نمیتوانیم یک سری چیزها را به کودک تحمیل کنیم. کودکی، زیباترین دوره یک انسان است. ما وقتی از دوران کودکی فاصله میگیریم، تازه میفهمیم که دنیای بچگی چقدر دنیای خوب و سالمی است. در دنیای بچهها نگاه طبقاتی به ماجرا وجود ندارد. مثلاً در یک آپارتمان میبینیم دختر سرایدار با دختر یکی از ساکنین ساختمان که وضع اقتصادی خوبی دارد همبازی میشود ولی وقتی بزرگتر میشوند کم کم یک سری آیتمها بازدارنده میشوند. تئاتر کودک باید اوقات فراغتی را به شکل زیبا برای بچهها ایجاد کند.
بخصوص بچههای این نسل که نسبت به بچههای دهههای 60 و 70 بهروزتر هستند و نیاز به یک سرگرمی ویژهتری دارند. بچههای آن موقع با هر چیزی سرشان گرم میشد ولی بچههای الان به واسطه دنیای دیجیتال و تکنولوژی که با آن روبرو هستند، انگار آن خوراک فرهنگی لازم را از تئاتر دریافت نمیکنند.
بچهها الان کارتون "مرد عنکبوتی" میبینند چون این کارتون به شدت فانتزی و سرشار از شور و انرژی است. این انرژی برای بچهها جذاب است. بچهها انتظار دارند زمانی که وارد سالن تئاتر میشوند نیز یک تئاتری ببینند که برای آنها شگفتانگیز باشد و آنها را وارد دنیای زیبا و شگفتانگیر نمایش کند. مدرنیتهای که الان به وجود آمده است به شدت تأثیرگذار است. ما زمانی که بچه بودیم حتی تلویزیون هم نداشتیم ولی بچههای امروز چشمشان را که باز میکنند تبلت دستشان میگیرند و مرتب سفر میروند. مسئله مهم اینکه بچهها مورد توجه خانواده نیز قرار دارند. در گذشته هر خانواده چند فرزند داشت ولی الان خانوادهها نهایت دو فرزند دارند. ما داریم در عصر دیجیتال و مدرن زندگی میکنیم و مناسبات تغییر کرده است. امروزه پدر و مادرها به بچههای خودشان توجه زیادی میکنند و دوست دارند فرزندشان از این کلاس به آن کلاس برود و چیزهای زیادی بیاموزند. زمان ما اصلاً مدرسه غیرانتفاعی وجود نداشت و همه به صورت رایگان در مدارس دولتی تحصیل میکردیم. امروزه همه ماجرا تفاوت پیدا کرده است.
متولیان فرهنگی در گسترش فرهنگ تئاتر دیدن کودکان و نوجوانان چه نقشی دارند؟
بخشی از مسائل تئاتر کودک و نوجوان به متولیان برمیگردد که این امر را جدیتر بگیرند. آموزش و پرورش نیروی عظیمی از بچهها را در اختیار دارد و میتواند بچهها را از کودکی با تئاتر آشنا کند. یک دوره در مدارس امور تربیتی گذاشتند ولی بعد این دوره برداشته شد. بچهها تئاتر را دوست دارند، منتها یک مربی و راهنما میخواهند که متن مناسب را برای آنها پیدا کند و بتواند آنها را هدایت کند. اگر دانشآموزها از مدرسه با تئاتر آشنا شوند، بعدها وقتی وارد دانشگاه میشوند باعث رشد تئاتر دانشگاهی شده و به تبع آن تئاتر حرفهای ما نیز رشد میکند. بنابراین اگر نهادهایی مانند آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودک و نوجوان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیایند در این زمینه فعالیت کنند، بچهها رشد میکنند. متأسفانه در بسیاری از شهرستانها حتی سالن عمومی تئاتر هم وجود ندارد که گروهها بتوانند اجرا بروند. اما خوشبختانه شهرداری اخیراً وارد این حوزه شده و یک سری فرهنگسراها راه انداخته که در این فرهنگسراها به صورت پراکنده دارد اتفاقاتی میافتد.
انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس چه کاری میتواند در این زمینه انجام بدهد؟
آنها یک اساسنامه دارند که طبق آن اساسنامه پیش میروند و از موارد موردنظر خودشان بهره میگیرند. میخواهند متنهایی درباره دفاع مقدس تولید شود که مطابق اساسنامهشان است.
کلام پایانی؟
امیدوارم مسئولین با دریافت و درایتی که دارند، این قضایا را با برنامه ساماندهی کنند تا تئاتر در سطوح مختلف روال درست خودش را پیدا کند و جلو برود.