سرویس تئاتر هنرآنلاین: ساسان پیروز نایب رئیس انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر درباره ضرورت ثبت مشاغل هنری به عنوان یک شغل گفت: وقتی از ضرورت تعریف تئاتر بهعنوان یک شغل صحبت میکنیم، قبل از هر چیزی باید بگوییم که این ضرورتی برای دولت، مجلس و نهادهای قانونگذار است تا عقب افتادگی خودشان را جبران کنند. در واقع لزوم به رسمیت شناخته شدن شغل تئاتر، یک امر بدیهی است که همه به آن آگاهی دارند ولی متأسفانه قوانین و سیاستگذاریهای ایران دچار عقب افتادگی هستند و به همین دلیل طی مدت طولانی به این امر بدیهی بیتوجهی کرده و حق اهالی تئاتر و اهالی فرهنگ و هنر را تضییع کردهاند. به همین خاطر وقتی از ضرورت تئاتر بهعنوان یک شغل حرف میزنیم، در واقع داریم از یک سهلانگاری و بیمسئولیتی بزرگ و طولانی مدت در نهادهای قانونگذار و تصمیمگیر صحبت میکنیم.
وی ادامه داد: کافی است که توجه کنیم شغل اهالی فرهنگ و هنر و هنرمندان تئاتر، آشکارا در عالم واقع وجود دارد. آنها نویسنده، کارگردان، منتقد، طراح صحنه و مدیر صحنه هستند و -به شکل آماتور یا حرفهای- کار خودشان را انجام میدهند و شغل خودشان را دارند و در بسیاری از موارد هم بابت کاری که انجام میدهند دستمزد دریافت میکنند. بنابراین اگر ساختار قوانین و سیاستگذاریها هنوز نتوانسته وجود و رسمیت این جماعت را درک کند، این یک سهلانگاری و کوتاهی بزرگ از سمت آنها بوده است، وگرنه رسمیت بخشیدن به فعالیت کسانی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنند یک حق بدیهی است. اینکه چرا این حق تاکنون داده نشده جای سوال دارد.
این کارشناس هنرهای نمایشی عنوان کرد: وجه جالب دیگر موضوع این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر بخشها مثل اداره مالیات گاهی درباره مشاغل فرهنگی هنری صحبت میکنند و وقتی میخواهند برای عرصه فرهنگ و هنر مالیات درنظر بگیرند میدانند که چه افرادی مشغول کار هستند تا از آنها مالیات بگیرند. میخواهم بگویم به لحاظ عرفی و آنچه که در حقیقت وجود دارد، این حرفه تئاتر به عنوان یک شغل پذیرفته شده است؛ آنچه که کوتاهی شده، رسمیت دادن به این شغل در قوانین بوده است.
پیروز با اشاره به اینکه شاید بتوان دلایل و تفاسیر مختلفی را برای این موضوع عنوان کرد، اظهار داشت: در یکی از موارد میشود به نگاه نادرست بخش مهمی از نهادهای قانونگذار و حاکمیتی به فعالان حوزه فرهنگ و هنر اشاره کرد که انگار به نوعی نسبت به رسمیت شناختن هنرمندان و حقوق انسانی آنها اکراه دارند. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آدمها حق دارند که شغل مورد نظر خودشان را انتخاب کنند و هیچکس نمیتواند کسی را مجبور کند تا از یک شغلی چشمپوشی کند، مگر طبق یک سری قوانین. وقتی قوانین ساکت هستند جای اعمال سلیقه و به تبع آن، اعمال قدرت باز میشود. مثلاً ما میبینیم که شغلی به اسم کارگردان یا نمایشنامهنویس تعریف نشده، ولی واژهای به نام "ممنوعالکار" برای همین کارگردان و نمایشنامهنویس وجود دارد و به شکل غیررسمی، اما در مناسبات رسمی مثل جلوگیری از صدور مجوز اجرای یک نمایش، از آن استفاده میشود. وقتی یک شغلی تعریف شود، آن شغل از یک سری تعرضها در امان خواهد ماند و از این منظر، عدم تعریف شغل فعالان حوزه فرهنگ و هنر یکی از ریشههای عدم امنیت شغلی آنها در ایران است چرا که آدمها بابت کاری که انجام میدهند حق و حقوقی ندارند و اگر اجازه فعالیتی دارند حاصل چشمپوشی یا مرحمت یک عده مقامات خاص است.
او افزود: دلیل دیگری که میتواند منجر به این سهلانگاری و کوتاهی طولانی مدت شده باشد یک نوع نگاه اشتباه دیگر است که هنر و فعالیتهای هنری را از جنس فعالیتهای تفننی میداند و آن را در مقایسه با تولید سیمان و جوجهکشی و حتی مسافرکشی، کار واقعی به حساب نمیآورد. متأسفانه این نگاه هم وجود داشته و در مقاطع مختلف نمونههای زیادی از بروز آن را دیدهایم که اصولاً هنرمندان را در حد یک کارگزار جزئی برای انجام فرامین خود میبینند. یک کاری را به آنها میدهند و در نهایت یک خروجی هم از آن درمیآید و پس از آن، دیگر هیچ تعهدی نسبت به آنها ندارند. البته ممکن است در کلام برای هنرمندان و فعالان فرهنگی حرفهای قشنگی بزنند ولی واقعیت این است که در عمل بهای زیادی برای آنها قائل نیستند. این نگاه نمودهای مختلفی دارد که در بخشی از آن میتوانیم به بودجهای که به فرهنگ و هنر اختصاص داده میشود اشاره کنیم که نشان میدهد برای مسئولین و قانونگذاران و در مقایسه با سایر امور، ارزش فعالیتهای فرهنگی و هنری چقدر ناچیز و بیمقدار است. طبیعی است که آن نگاهی که کار هنرمند و هنر را کم ارزش میداند، طبیعتاً ضرورتی هم نمیبیند که برای آنها حق و حقوقی ایجاد کند. بنابراین ترجیح میدهد که از موضوع به کلی چشمپوشی کند.
پیروز در رابطه با نبود تناسب میان رشد کمی نیروی انسانی در عرصه هنر با فضاهای فعالیت و کسب درآمد هنری تأکید کرد: حاصل این نگاه اشتباه و غیر فرهنگی که در سیاستگذاران، مدیران و قانونگذران طی این سالها بوده، در یک بُعد روی زندگی افرادی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنند اثر گذاشته است و از طرفی ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دیگری هم دارد. وقتی شغلی تعریف نشده و در قوانین به رسمیت شناخته نشده است، در برنامهریزیها هم چندان به آن توجه نمیشود. در نتیجه دچار یک معضلی میشویم که از یک طرف دانشگاهها دانشجو بیرون میدهند و از طرفی هم وقتی آنها میخواهند وارد بازار کار شوند، بازار کاری برای آنها شکل نگرفته و توسعه پیدا نکرده است که بتوانند کار کنند. به همین خاطر با یک وضعیت عجیبی مواجه میشویم که هزاران نفر در سال قرار است به این بازار کار اضافه شوند، در حالیکه اساساً کار بودن عملی که انجام میدهند در قوانین به رسمیت شناخته نشده است. این وضعیت مضحکی بوده که ما در سالهای زیادی با آن مواجه بودهایم ولی حالا کم کم دارند متوجه میشوند که این موضوع میتواند یک بحران بسازد.
او با تأکید بر اینکه اگر میخواهیم فعالان فرهنگی شغلی داشته باشند باید برنامهریزی درست فرهنگی داشته باشیم و زیرساختهای لازم را فراهم کرده باشیم، اظهار داشت: ما باید برای ابعاد اقتصادی، فرهنگی، و حتی شأن اجتماعی این شغل فکر کرده باشیم که این افراد بتوانند در این شغل ادامه فعالیت بدهند. متأسفانه هیچکدام از اینها هم به شکل درستش اتفاق نیفتاده چون اساساً شغل بودن این مشاغل زیر سوال بوده و در قوانین جای درست خودش را پیدا نکرده است. همین مسئله تبدیل به مشکلات ریزتری برای افرادی میشود که هزینه کردهاند و درس خواندهاند، اما وقتی وارد بازار کار میشوند شغلی برای آنها وجود ندارد. نه بیمه بیکاری دارند و نه شأن اجتماعی و امنیت اقتصادی خاصی. در واقع هیچکدام از حقوقی که سایر مشاغل از آن برخوردار هستند، برای اهالی فرهنگ و هنر درنظر گرفته نشده است و در نتیجه بسیاری از آنها این شغل را رها میکنند و وارد مشاغل دیگر میشوند.
نایب رئیس انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر ادامه داد: وقتی صحبت از این میشود که تئاتر را میخواهند بهعنوان یک شغل تعریف کنند، خوشبختانه با این مواجه میشویم که یک عده فهمیدهاند سالهای سال اشتباه کردهاند و حالا میخواهند اشتباه خود را جبران کنند. البته با تعریف کردن این شغل روی کاغذ هم همه مشکلات حل نمیشود، بلکه مشکل اصلی در آن نگاهی است که پشت ماجرا وجود دارد. من امیدوار هستم که آن نگاه هم اصلاح شود. نگاهی که میخواهد به هنرمندان تحکم کند و آنها را تحت یک سری چارچوبها نگه دارد و همچنان با افتخار میخواهد آزادی بیان آنها را محدود کند. فکر میکنند کار درستی انجام میدهند، در حالیکه 10 سال بعد متوجه میشوند این کار نتیجه عکس میدهد.
پیروز با اشاره به اینکه دخالتهای مداوم نهادهای قانونگذار در مرحله اجرایی حوزه فرهنگ و هنر یکی از مهمترین عوامل عدم امنیت شغلی است، عنوان کرد: ما وقتی راجع به مجوزها صحبت میکنیم ظاهراً برای ایجاد امنیت شغلی است ولی در واقع همه افرادی که تئاتر کار میکنند، میدانند که هیچ تضمینی ندارند حاصل تلاشهایشان به ثمر بنشیند. هر لحظه ممکن است با سلیقه چند نفر آدم و یا با هجمه فلان رسانه یا گروه از روی صحنه کنار بروند.
او بیان کرد: حتی تعریف شغل، امنیت شغلی به بار نمیآورد و ما نباید دچار سوءتفاهم شویم. مثلاً شغل روزنامهنگاری در قوانین به رسمیت شناخته شده ولی در همین 10 سال گذشته میبینیم که بیش از 80 نشریه در بازه کوتاه زمانی و به دلایل مختلف توقیف شدند و هیچکس هم کوچکترین بهایی برای آنها قائل نبود که چه بلایی سر افرادی میآید که در آن نشریه و در بخشهای فرهنگیاش مطلب مینوشتند. بنابراین بحث تعریف شغل روی کاغذ عملاً حلکننده تمام مشکلات نیست. تا وقتی که آن دیدگاه غلط اصلاح نشود، متأسفانه این عدم امنیت شغلی وجود خواهد داشت و میتواند خسارات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زیادی را برای این حوزه رقم بزند.
پیروز در پاسخ به این سوال که چرا این نگاه شکل میگیرد، تصریح کرد: به خاطر اینکه نهادهای صنفی مستقل در برابر آن نگاه وجود ندارد که آن را به چالش بکشانند. نهادهای صنفی وجود ندارند چون اساساً شغل بودن این ماجرا رسمیت ندارد. این نگاهی که افرادی میخواهد حرف نهایی را بزنند و دیگران صرفاً مجری امرها باشند، همیشه نسبت به فعالیت صنفی بدبین بوده و آنها را تیغ توی گلو میدیده است. وقتی آن نگاه چالشگر صنفی وجود ندارد که از حقوق یک سری افراد دفاع کند، طرف مقابل هم دلیلی برای به رسمیت شناختن این حقوق نمیبیند. بنابراین میشود امیدوار بود که اگر مشاغل هنری در قانون تعریف شوند، میتواند منجر به تشکیل اصناف هنری شود. البته مهم است که به صورت همزمان آن نگاه معیوبی که تا اینجا معضل ایجاد کرده است تغییر کند و در برابر تشکیل اصناف مستقل عقبنشینی کند. اگر استقلال نهادهایی که پس از تعریف مشاغل شکل میگیرند، تهدید شود عملاً داریم همین مشکل را ادامه میدهیم چون هنوز آن دیدگاه نپذیرفته که ماجرا را از طریق گفتوگو حل کند. در واقع فقط میخواهد مسئولیت اجرایی را از عهده خودش خارج کند و برعهده افراد تحت امرش بگذارد.
او افزود: بسیار مهم است که اهالی فرهنگ و هنر بدانند که گامهای بعدی این مسیر چگونه باید برداشته شود تا تبدیل به یک امر بیحاصل نشود و همه چیز به یک بیمه بیکاری ختم نشود. ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که حاصل آن نوع نگاه اشتباه است بسیار فراتر از بحث بیمه بیکاری است و میتواند نتایج خوبی برای فعالان این حوزه داشته باشد.
نایب رئیس انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر گفت: همه اینها نیازمند یک مقدار سعه صدر و پذیرش اشتباه بودن مسیر گذشته از طرف مسئولین است. من مطمئن نیستم که این اتفاق میافتد یا نه، چرا که میدانیم تصمیمسازهای حوزه فرهنگی هنری برآمده از جدلهای سیاسی هستند که هر چند سال یکبار به یک مقامی میرسند. بیش از اینکه تابع خواسته هنرمندان باشند، دیده شده که تابع نظرات آن گروه سیاسی هستند که به قدرت میرسند. امیدوارم در سال آخر دولت آقای روحانی اتفاقات خوبی رخ بدهد ولی پس از دوره ریاست جمهوری ایشان نمیدانیم چه اتفاقی رخ میدهد.
ساسان پیروز در پایان خاطرنشان کرد: فکر میکنم وقتی اصناف شکل بگیرند، آنها میتوانند در برهههای خاص امکانات، فرصتها و تهدیدها را با دقت بیشتری شناسایی کنند و قدمهای موثرتری بردارند. باید امیدوار بود که این قدم اولیه و کوچکی که برای اصلاح اشتباه گذشته برداشته میشود و احتمالاً شغل تئاتر به رسمیت شناخته میشود، با قدمهای درست بعدی ادامه پیدا کند تا به نتایج معقولتر و درستتری برسیم.