سرویس تئاتر هنرآنلاین، علیرضا کوشک جلالی نویسنده، کارگردان، مترجم و مدرس، سال گذشته "بانوی آوازخوان" و "پستچی پابلو نرودا" را در تئاتر شهر و تماشاخانه ایرانشهر و همچنین "موسیو ابراهیم" و "چو عضوی به درد آورد..." را در تبریز و "پزشک نازنین" و "خدای کشتار" را در شیراز و کاشان به صحنه آورد.
او این روزها در آلمان به سر میبرد و در حال برگزاری کارگاه آموزشی به صورت آنلاین برای علاقمندان است و همچنین طی روزهای قرنطینه ترجمه چند نمایشنامه را به پایان رسانده است. گفتوگویی با این هنرمند داشتهایم که در ادامه میخوانید:
آقای کوشک جلالی ابتدا بفرمایید طی این روزهای قرنطینه که به نوعی همه مردم جهان با آن دست به گریبان هستند شما مشغول چه کاری هستید؟
در تمام دوران تاریخ، زمانی که فاجعهای پدید میآید نحوه مبارزه و برخورد با فاجعه در شکلگیری شخصیت افراد جامعه بسیار تعیینکننده است. عدهای همچون شوپنهاور اعتقاد دارند که: "این جهان چوب لای چرخ انسان میگذارد، پس باید بپذیریم و دم بر نیاوریم" و عدهای همسلیقه نیچه هستند: "این جهان چوب لای چرخ انسان میگذارد، پس باید علیه نظام موجود عصیان کرد." عصیان در این دوره، شاید تبدیل به این شده که، در این شرایطی که همه چیز بوی مرگ میدهد، زنده بمانیم. من ایمان دارم که این ایام به سر خواهد آمد. اما پرسش اساسی این است: به چه قیمتی؟
این امکان وجود دارد تا از شرایط پیشآمده به دلیل شیوع ویروس کرونا، به عنوان موقعیت استفاده و سعی کنیم با تلفات کمتری این دوران سپری شود. تجربه شخصی زندگیام، به من نشان داده که با بسته شدن هر دری در بیرون، اگر انسان نتواند در جدیدی در درون خود بگشاید، بسیار خطرناک خواهد بود. در این دوران مرز بین خلاقیت و جنون به باریکی تار مویی است. شاید انسانها پیش از این به دلیل روزمرگی کمتر به باز کردن درهای درونی خود توجه داشتهاند و اکنون شانسی به وجود آمده تا بتوانیم به کشف درونیاتمان و آنچه که تاکنون به سادگی از کنار آن گذر کردهایم، راه یابیم. تنهایی موهبت بزرگی است. سالهاست که تنهایی خود را دوست دارم و بسیار علاقمند فعالیت، ترجمه و نوشتن در تنهاییهایم هستم. با اینکه سالهاست، تقریباً صبح تا شب در خانه هستم، گاه حتی با کمبود زمان نیز مواجه میشوم. اکنون این امکان وجود دارد تا با فراغ بال در خانه بمانیم و به علاقمندیهای خود بپردازیم. البته میدانم که بسیاری از مردم، به خاطر هزاران مشکل معیشتی، آرامش لازم را برای پرداختن به خود ندارند. نقش دولتها و شیوه کمکرسانی به مردم در این برهه بسیار تعیینکننده است. البته با دیدن وضع موجود یاد "طاعون" کامو میافتم: "همشهریهای ما هم از این دیدگاه مانند همه آدمهای دیگر بودند. در فکر خودشان بودند یا بهعبارتی در فکر انسانها: بلا را باور نداشتند. بلاها و آفتها همطراز انسانها نیستند، بنابراین انسانها میگویند بلا چیزی غیرواقعی است، کابوسی است که زود میگذرد. ولی همیشه هم زود نمیگذرد، آدمها هستند که از کابوسی به کابوس دیگر کشانده میشوند." و من احساس میکنم که چند وقتی است که "آدمها... از کابوسی به کابوس دیگر کشانده میشوند."
در خصوص کارگاههای نمایشنامهنویسی که این روزها به صورت مجازی در اینستاگرام برگزار میکنید، توضیح بفرمایید.
ابتدا باز نقلقولی از طاعون کامو: "بلاها در حقیقت شباهتها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل میشوند، آدمها به دشواری آنها را قبول میکنند. در دنیا به همان اندازه جنگها بیماری طاعون هم وجود دارد. با این همه هم جنگ و هم طاعون همیشه آدمها را کتبسته غافلگیر میکند. آدمها میان نگرانی و اطمینان دستوپا میزنند. موقعی که جنگی درمیگیرد، مردم میگویند: زیاد طول نخواهد کشید، اقدامی احمقانه است. خب، بدون شک کار احمقانهای است ولی مانع از آن نمیشود که مدتها به طول بیانجامد. اگر آدم دائم در بند نظر و عقیده شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است." اما این کارگاههای نمایشنامهنویسی شاید بتواند چند جوان کتبسته غافلگیر را که میان نگرانی و اطمینان دست و پا میزنند، برای مدتی به دنیای دیگری ببرد. جوانهایی که دغدغه نوشتن دارند. این کلاسها شاید تلنگری باشد برای استعدادهای بالقوهای که هنوز فرصتی برای شکوفایی نداشتهاند، فرصت مناسبی است تا خود را بیازمایند. با این کلاسها سعیام بر این است تا با روحیه کرختی و ناامیدی دوران قرنطینه که بر پیکر نحیف جامعه سنگینی میکند، مبارزه کنیم. تحلیل رمانها، شخصیتها و نمایشنامههایی، مثل طاعون کامو، اودیپ شهریار سوفوکل، در انتظار گودوی بکت... و مقایسه آنها با دوران کرونا، میتواند از بار روانی هنرجویان کمی بکاهد و جرات پیدا کنند تا دست به قلم ببرند. این روزها زمان مناسب و مطلوبی است برای مطالعه عمیق و دقیق آثار نویسندگان بزرگ جهانی.
تمام درآمد حاصل از کلاسها و کارگاههای مجازی که این روزها برگزار میشود را با کمک اشکان خطیبی به پویشی به منظور کمک به افراد نیازمند اختصاص دادهام.
آیا در کنار برگزاری کارگاهها، مشغول نوشتن و ترجمه نمایشنامهای هستید؟
در سال 2013 نمایش "راهزنان" نوشته فریدریش شیلر را که در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر اجرا کردیم، به جشنواره شیلر که از معتبرترین فستیوالهای تئاتر آلمان است، دعوت و در آن جشنواره اجرا شد. در آن زمان من این نمایشنامه را براساس دراماتورژی اجرای خودم ترجمه و بسیاری از بخشهای آن را حذف کرده بودم. در این دوران بر آن شدم تا این اثر را به صورت کامل ترجمه کنم و اکنون تکمیل شده است و به زودی آن را به منظور چاپ به ناشر خواهم سپرد. همچنین نمایشنامهای را به نام "باد زرد" با موضوع زندگی ونسان ونگوگ به زبان آلمانی نوشته بودم که آن را به زبان فارسی ترجمه کردم و براساس آن ترجمه، قصه و نمایشنامه "باد زرد" را در این دوران قرنطینه نوشته و به پایان رساندم. نمایشنامه دیگری نیز به نام "هتل اروپا" را به زبان آلمانی نوشته بودم که اکنون آن را نیز به فارسی ترجمه کردم. همچنین پیش از شروع قرنطنیه نمایشنامه "رعنا" را که در لنگرود به صحنه برده بودیم، توسط انتشارات مهر نوروز به چاپ رسید.
امسال قصد اجرای نمایشی در ایران یا سایر کشورها را دارید؟
قرار بر این بود اردیبهشت ماه ایران باشم و چند نمایش را با هنرمندان شهرستانی به صحنه ببریم که به دلیل شرایط به وجود آمده، میسر نشد. من نیز همچون دیگر همکاران منتظرم تا از این شرایط عبور کرده و در اولین فرصت به ایران بیایم و فعالیت خود را آغاز کنم. اما اکنون در آلمان به صورت مجازی مشغول تمرین با بازیگران آلمانیام هستم. یک نمایش هم به صورت مجازی با هنرمندان ایرانی کارگردانی میکنم. امیدوارم هر چه سریعتر شرایط بهتر شود تا بتوانیم تمریناتمان را در پلاتو ادامه دهیم. قرار بود در چند هفته آینده هم نمایشی به زبان آلمانی در شهر کلن کارگردانی کنم که به دلیل شرایط فعلی، ادامه تمرینها میسر نیست.
آقای کوشکجلالی همانطور که میدانید در پی تعطیلی به وجود آمده طی این روزها، وضعیت و شرایط زندگی هنرمندان تئاتر در ایران به دلیل نبود زیر ساختهای لازم و برنامهریزی از پیش تعیین شده، چندان مطلوب نیست. با توجه به اینکه اکنون در آلمان به سر میبرید و از نزدیک شاهد هستید، بفرمائید هنرمندان تئاتر در آلمان این روزها را چگونه سپری میکنند؟
هنرمندان تئاتر ایران در شرایط دشواری به سر میبرند. ابتدا مقایسه کوچکی میان تئاتر در ایران با این حرفه در آلمان داشته باشیم تا به عمق فاجعه پی ببریم. در آلمان سه نوع تئاتر وجود دارد؛ یک نوع تئاتر دولتی که تمام فعالان این نوع تئاتر مانند معلمها و کارمندان در استخدام دولت هستند و هر شهری دارای یک تئاتر دولتی است و در واقع کار هنری یک شغل محسوب میشود. اما در ایران کارهای هنری شغل به حساب نمیآیند. به عنوان مثال یک کارگردان یا بازیگر در ایران به دلیل شرایط نامطلوب اقتصادی، کمبود سالنهای نمایش و هزاران کمبود دیگر، شاید در سال این امکان را داشته باشد که تنها یک یا دو اثر را به صحنه آورد و گاهی نیز هر دو یا سه سال یک بار. این هنرمندان در استخدام دولت نیستند و هر کدام شغل دیگری دارند و این موضوع از معضلات بزرگ هنری کشور ماست و اکنون در این شرایط شاهد مشکلات مالی بسیاری هستیم که گریبانگیر هنرمندان شده است. در وضعیت به وجود آمده افرادی که در آلمان استخدام دولت هستند و اکنون بیکار هستند، شصت تا هفتاد درصد حقوق خود را دریافت میکنند. البته آنها نیز، زیر فشار هستند اما به نسبت ایران، این فشار کمتر است. بخش دیگری از تئاتر آلمان نیمه دولتی است که آنها نیز با دریافت بستههای کمکی، مورد حمایت دولت هستند. دسته سوم هنرمندان آلمان جزء تئاتر آزاد هستند که آنها هر زمانی که در نظر داشته باشند نمایشی را به صحنه آورند سالنی را اجاره کرده و اثرشان را اجرا میکنند. کمک و اختصاص بستههای حمایتی دولت شامل این گروه نیز میشود تا بتوانند از این دوران عبور کنند. گذران زندگی هنرمندان در ایران با این وضعیت اقتصادی و به دلیل ساختار کلی کشور در ارتباط با هنرمندان و بودجه اندکی که به هنر اختصاص داده شده، بخصوص در این شرایط، معضل بسیار بزرگی است و آسیب جدی به پیکر نحیف هنرمندان وارد کرده است. امیدوارم هر چه زودتر بودجهای برای هنرمندان در این دوران در نظر گرفته شود.
به غیر از فعالیتهایی چون برگزاری کارگاه آموزشی به صورت مجازی و ترجمه و نوشتن نمایشنامه، این روزها مشغول فعالیت دیگری هستید؟
در ادامه مجموعه فعالیتهایی که در تهران و شهرستانهای ایران و آلمان انجام دادم، "بنیاد آموزش کوشک جلالی" را بنیانگذاری کردم. این بنیاد آموزشی سالهاست که فعال است. اعتقاد راسخ دارم که بدون آموزش در تمام زمینههای اجتماعی و هنری، جامعه ما از بنیاد تغییری نخواهد کرد و ما درجا خواهیم زد. تنها آموزش و دستیابی به مدرنترین شیوههای هنری، علمی و فرهنگی و انتشار آن در جامعه است که میتواند سنگ پایه نجات یک جامعه باشد. این بنیاد با این هدف راهاندازی شده. من به کمک چند نهاد در آلمان و ایران سعیمان بر این است تا به زودی مسابقه نمایشنامهنویسی تئاتر مردمی را برگزار کنیم. چند سال پیش نمایشنامه "پابرهنه، لخت، قلبی در مشت" را که به زبان آلمانی نوشته بودم، برنده جایزه نمایشنامهنویسی مردمی آلمان شد، از همان زمان قصد داشتم چنین جایزهای را هم در ایران راهاندازی کنم. منظور از ژانر تئاتر مردمی، بنا به گفته برشت، نمایشی است که مختص اقشار خاص و روشنفکران نباشد و بتواند با اقشار مختلف جامعه ارتباط برقرار کند؛ مانند اکثر آثار برشت، مولیر، شکسپیر، نیل سایمون، یاسمینا رضا و همچنین بسیاری از آثار بهرام بیضایی و اکبر رادی. به زودی فراخوان مسابقه نمایشنامهنویسی مردمی منتشر خواهد شد و در اختیار رسانهها قرار خواهد گرفت.
در پایان اگر نکته و مطلبی هست، بفرمائید.
کرونا زندگی میلیاردها نفر در جهان را مختل و تاکنون بیش از یک میلیون شهروند در کشورهای مختلف را مبتلا کرده و در سراسر جهان روزگار سیاهی را برای مردم رقم زده است. اما همین ویروس مرگبار برای محیطزیست منشأ تحولات مثبت شده است. این کاهش آلودگی هوا، اتفاقی نادر و در حد یک معجزه است.