سرویس تئاتر هنرآنلاین، گروه تئاتری کبکاب با بازیگرانی که اولین تجربه بازیگریشان را داشتند برای اولین بار تئاتری به نام "خان ننه" را در شهر کنارتخته استان فارس اجرا کردهاند. بنابراین سعی شده است از فرم، مضمون و بیانی ساده و همهفهم استفاده شود. درونمایه اصلی نمایش "خان ننه" شورش تفنگداران جوان یک طایفه عشایری بر علیه خان است. اما آیا سادهفهم کردن این مضمون به معنای ساده انگاری است؟
شورش و عصیان بر علیه یک قدرت؛ بیان تمایلات، خواستهها و نیازهای اجتماعی یک طبقه؛ اعتراض به یک قانون ظالمانه درونمایههایی است که نشان میدهد یک اثر دارای زیرساختهای سیاسی و اجتماعی است و دغدغههای سیاسی- اجتماعی دارد. گاه تعاریف کلیشهای یا بیمبنا از عصیان؛ بلاتکلیف بودن خواستهها و عدم شناخت طبقات اجتماعی در لایههای معنایی تأثیر منفی میگذارد و باعث بر هم ریختن دیگر عناصر نیز میشود.
در نمایش "خان ننه" عدهای جوان و از جمله جهانپور به دلایل مختلفی از رفتن به سربازی رفتن ممانعت میورزند. اما دلایل این امتناع چیست؟ چون جوانهای دیگری هم به سربازی رفتهاند و دیگر هرگز برنگشتهاند. چون جهانپور به دلیل یتیم بودن از سربازی رفتن معاف است. اما دلیل سربازان فراری دیگر و امتناعشان از سربازی رفتن چیست؟ در این زمینهی رئال نمایشی که همه چیز بیان میشود چرا هچ گاه دلیل برنگشتن سربازها از سربازی گفته نمیشود؟ این ابهام مخِّل اولین و مهمترین آسیب نمایشنامه میشود.
ساختارهای اجتماعی در طایفه هم قابلبحث است. سرکار استوار نمایندهی قانون است. خان باید حامی و میانجی مردم و قانون باشد. زنها و مردان جوان طایفه مطالباتی از این دو نهاد دارند. زنها نمیخواهند مردها که حامیاشان هستند، به سربازی بروند. چون میترسند آنها دیگر برنگردند. اما آیا این ترس مبنایی واقعی دارد؟ استوار که به دنبال دستگیری سربازان فراری است، دارد وظیفهاش را انجام میدهد. بنابراین نمیتوان از او ضدقهرمان ساخت. در مقابل از سرباز فراریها هم نمیشود قهرمان ساخت، چون عمل قهرمانهای رخ نمیدهد. از طرفی بدون دلیل نمیشود تصویری نامناسب از استوار، نمایندهی قانون و دولت نشان داده شود. پس بنابراین اساسن عصیان بر علیه استوار و خان و کوچاندن خان بیمعنا است. عصیان باید در برابر وضعیتی نابهسامان، احقاق حق و در برابر بیعدالتی و زشتی باشد و برای به دست آوردن وضعیتی بهتر صورت بگیرد. اما همین مردم با شورشی بیمبنا و با دلایلی مبهم علیه خان قبلی، "خان ننه" را که یک شیرینعقل است به عنوان خان جدید انتخاب میکنند. اما با این کار معلوم نیست میخواستند باعث بهسامان شدن چه چیزی بشوند. بعد هم همین مردم یک ریز میگویند هچ خانی نمیرود که بهتر از آن بیاید! سادهفهم کردن نمایش به معنای وارد کردن درک عوامانه از سیاست به متن نمایش نیست. "خان ننه" تغییر میکند و ترلان نامزد جهانپور را به زور عروس خودش میکند. استوار برای تحکیم قدرت "خان ننه" دو تن از اهالی را میکشد. اما چرا باید استوار کاری بکند که تأثیری در تثبیت قدرتش ندارد؟ تحکیم قدرت خان برای استوار چه نفعی دارد؟! ترلان در سایهی ترس برای حفظ نظمی شکننده تن به ازدواج اجباری میدهد و بدون آنکه تغییری درونی را طی کند در انتهای نمایش از جملهای با این مضمون استفاده میکند و میگوید که ما باید خودمان برای خودمان کاری بکنیم. اما آیا این جمله فقط در حد بیان باقی نمانده است؟
این ضعف درک اجتماعی و سیاسی و نگاه عوامانه به متن نمایشنامه هم وارد شده است. ساده کردن مفاهم به معنی سادهانگارانه کردن درک سیاسی و اجتماعی نیست اما مهمترین عامل ضعف نمایش همین است: تعریف نادرست از وضعیت اجتماعی.
بازیگران این گروه هنری اولین تجربهی بازیگری خودشان را داشتند و در شهر کنارتخته استان فارس برای اولین بار همین گروه، تئاتر اجرا کرده است. طیف سنی بازیگران از کودک تا میانسال است و بازیها به چنان هماهنگیای رسیده است که همین امر باعث میشود سطح بازی بازیگران در حد یک گروه حرفهای بالا باشد.
بازی فردین منصف در نقش خانننه تغییر معناداری میکند. "خان ننه" که نقش یک فرد شیرینعقل را بازی میکند با حیلهی دیگران خان طایفه میشود. او که تا پیش از خان شدن شلوار راهراه گشاد و دمپایی تابهتا و توپی پلاستیکی را به عنوان کلاه میپوشید با تغییر لباس به خان شخصیتی متفاوت پیدا میکند. اما این تغییر با اغراق همراه نیست. تهماندهای از خُلیّت در نقش او مانده که وقتی در موضع ضعف قرار میگیرد دوباره نمایان میشود اما آن شیرینعقل حاضرجواب با تغییری درونی همان حاضرجوابی را به لحنی قاطع تبدیل میکند که بدون فریاد زدن هم قطعیت حکم و کلامش و در نتیجه قدرتش پیدا باشد. در واقع این بازی بیآنکه دچار شعار شود دارد بیدردسر میگوید هر فرد دیوانهای در مسند قدرت قرار بگیرد به خطرناکترین موجودات تبدیل میشود.
همین بازی منطقی توانسته مفهوم را ساده اما بیاشکال بیان کند، بنابراین نمایش "خان ننه" قابلیت ارتقا دارد و میتواند در اجرا از مخمصههایی که ذکر شد نجات پیدا بکند. بهخصوص که گروه همسو و پرشور در خدمت نمایش هستند.
استفاده از لهجه، نشان دادن تَرکهبازی (نوعی بازی و رقص مردان با چوب)، لباسهای محلی، چادر عشایری در صحنهی نمایش و عناصر محلی دیگر، زیست مردم را نمایش میدهد و به جز فضاسازی، مستقیم و غیرمستقیم در هماهنگ کردن عناصر نمایشی و ایجاد ساختی محکم به نمایش کمک میکند. با این حال چون نمایش در حال تقلا برای پوشاندن ضعفهای لایههای درونیاش است وقتی گسترش پیدا میکند، درگیر مخمصههای معناییاش است و همچنین به نظر میرسد بیش از حد طولانی شده است. آنچه به کمک نمایش میآید عناصری اجرایی است که ضعف تحلیل اجتماعی را میپوشاند. نمایش، صمیمی است و ظاهری زیبا دارد و میتواند و باید خودش را از ضعف درونی نیز نجات بدهد.