سرویس تئاتر هنرآنلاین: علی دهبان را به عنوان خبرنگار در عرصه هنری میشناسیم هرچند که او پیش از این فیلم کوتاه و مستند تولید کرده بود. او مدتی است به عنوان نخستین تجربه کارگردانی تئاتر، نمایش "مثبت فکر کن" را با بازی سوسن پرور، سیاوش مفیدی، سامان دارابی و شیماء ملکیان در تئاتر هامون روی صحنه دارد.
این نمایش قصه زوجی است که در یک شرایط سخت در کنار هم زندگی میکنند. زنی که میجنگد و مردی که به دلایلی وا داده است. این زوج، پذیراییِ خانه زن و شوهری را برای مدتی اجاره کردهاند و در آنجا زندگی میکنند. شرایط سخت زندگی این زوج در بستری کمیک به همراه کمی نقدهای اجتماعی اجرا میشود. "مثبت فکر کن" یک اثر مینیمال و ساده است و طراحی دکور نیز گویای این سادگی است.
به بهانه اجرای این نمایش گفتوگویی با علی دهبان نویسنده و کارگردان، احمد شیرازیمهر تهیهکننده، خیام وقار کاشانی مجری طرح و سوسن پرور و سیاوش مفیدی بازیگران این نمایش داشتهایم که میخوانید:
آقای دهبان، در ابتدای گفتوگو از سوابقتان و پیشینه حضورتان در حوزه تئاتر بگویید.
علی دهبان: من از سال 84 و 85 به صورت جدی وارد حوزه تئاتر خیابانی شدم و تا سال 90 در همین حوزه فعالیت کردم. در جشنوارههای مختلف حضور داشتم و در این زمینه اتفاقات خوبی برای من افتاد. به نوعی مدیون تئاتر خیابانی هستم، چون تئاتر خیابانی یک ابزار بسیار مهم با نام بداهه را در اختیار من گذاشت که به قول آقای کیانیان بداهه میتواند عصای معجزهگر بازیگر باشد. تقریباً سال 89 بود که وارد دانشگاه شدم. ابتدا رشته بازیگری خواندم و بعد انصراف دادم و رفتم رشته کارگردانی سینما خواندم.
چرا از رشته بازیگری انصراف دادید؟
علی دهبان: من حدود پنج شش سال بازیگری را به صورت حرفهای کار میکردم. زمانی که به دانشگاه رفتم استادان پیشنهاد دادند که بروم کارگردانی بخوانم. ضمن اینکه آن فضا برای خودم هم کسالتبار بود. یکی از توصیههای آقای کیانیان این بود که کارگردانی و تدوین به نگاه بازیگر کمک زیادی میکند و این نکته باعث شد تا من دوست داشته باشم آن طرف ماجرا را هم تجربه کنم. به هر حال وارد رشته کارگردانی سینما شدم و در دانشگاه برای من اتفاقات خوبی افتاد.
شما فیلم کوتاه و مستند هم تولید کردهاید.
علی دهبان: بله فیلم کوتاه و مستند ساختم و آخرین مستندی که در نظر داشتم به تهیهکنندگی آقای عباس رافعی بسازم به دلایل مختلفی نیمهکاره ماند و به نوعی، دیگر اجازه کار پیدا نکردم. دوست ندارم دیگر در مورد آن ماجرا صحبت کنم چون لطمههای جدی به من زد.
قرار بود نمایش دیگری را به جای "مثبت فکر کن" روی صحنه آورید.
علی دهبان: یک سال و نیم پیش یک نمایشنامه با نام "هومیوپاتی" نوشتم و دوست داشتم آن نمایشنامه را کار کنم ولی روند اجرای آن نمایش بسیار فرسایشی شد و تقریباً یک سال و نیم تا دو سال زمان برد. پس از آن ترجیح دادم که یک متن دیگری را کار کنم.
چه مشکلاتی باعث شد که نتوانستید نمایشنامه "هومیوپاتی" را اجرا کنید؟
علی دهبان: من برای اجرای آن نمایش نیاز به حمایت دولتی داشتم و اساساً شما در کار اولتان بسیار سخت میتوانید اعتماد و حمایت دولتی را جلب کنید. ابتدا با آقای امیرحسین حریری مدیر تئاتر مولوی صحبت کردم و قرار بود که در آنجا اجرا بروم ولی رفت و آمدهای ما به آنجا طول کشید و من متن را به آقای پیمان شریعتی مدیر تئاترشهر دادم. ایشان متن را خیلی دوست داشتند ولی گفتند چون کار اول شما است ما نمیتوانیم به شما سالن بدهیم. پیشنهاد دادند که آن نمایشنامه را فرد دیگری کارگردانی کند و من خودم در آن بازی کنم ولی من نپذیرفتم. بعد با آقای پارسایی که در تماشاخانه ایرانشهر بودند صحبت کردم و ماجرای نمایشنامه را برای ایشان گفتم و ایشان هم استقبال کردند. حتی من را حمایت کردند که آن نمایش را در سالن انتظامی اجرا کنم ولی آن سالن مناسب ما نبود. همه دوستان متن را دوست داشتند ولی از آنجایی که کار اول من بود هیچکدام حاضر نشدند به من سالن بدهند. باید یک اعتمادزایی شکل میگرفت تا من بتوانم اولین کارم را با خیال راحت انجام بدهم. با خیام وقارکاشانی که یکی از دوستان قدیمی من در حوزه تئاتر است گپ زدم و قرار شد که او بیاید من را کمک کند و واقعاً هم کمک کرد. من تمام گپهایم را با آقای احمد شیرازیمهر بهعنوان تهیهکننده زده بودم و ایشان در تمام این مدت صبوری کردند تا من آن کاری که دوست دارم را انجام بدهم. یکی از دلایلی که باعث شد برگردم نمایش "مثبت فکر کن" را اجرا کنم این بود که آقای شیرازیمهر به من گفتند یکی از مشکلات شما این است که کار اولی هستی، حالا یک کاری را شروع کن و به سرانجام برسان و بعد اگر دوست داشتی با هم کارهای بعدی را هم انجام بدهیم. ما با همفکری که با هم داشتیم به این نتیجه رسیدیم که وارد مرحله تولید و پیش تولید نمایش "مثبت فکر کن" شویم. متن نمایشنامه "مثبت فکر کن" پایاننامه دانشجویی من بود که در همان دوره هم اتفاق خوبی برای آن افتاد. نمایشنامه آن موقع دو پرسوناژی بود ولی من در بازنویسی دو کاراکتر دیگر به آن اضافه کردم. سوسن پرور هم در مرحله بازنویسی کمک زیادی به من کرد.
آیا از قبل با خانم سوسن پرور آشنایی داشتید؟
علی دهبان: اولین آشنایی من و سوسن پرور تقریباً داشت به یک مشاجره تبدیل میشد. من متن را برای خانم پرور فرستادم و ایشان متن را خواندند و گفتند من باید با شما گپ بزنیم و اگر به توافق رسیدیم آن موقع میپذیرم که در این نمایش حضور داشته باشم. حضور ایشان برای من و همه گروه بسیار مهم بود. ما شروع به گپ زدن کردیم ولی گپ زدن ما یک جاهایی داشت تبدیل به مشاجره میشد. من تمام تلاشم را میکردم تا بتوانم خانم پرور را وارد فضایی کنم که ابتدا دوستی بین ما شکل بگیرد و بعد بتوانیم با همدیگر وارد کار شویم. خانم پرور آنقدر نگاه درستی به اطرافشان دارند و در کار جدی هستند که همان جا بین ما یک ارتباطی شکل گرفت. ما یک فرصت 48 ساعته به هم دادیم که بتوانیم با هم درباره متن بیشتر حرف بزنیم و حتی متن را بازنویسی کنیم. ابتدا فکر میکردیم 48 ساعت برای رسیدن به متن دلخواهمان فرصت کمی باشد ولی ما روز دوم به یک نتیجهای رسیدیم که هر دوی ما از آن نتیجه خوشحال بودیم.
ایده نگارش متن نمایشنامه "مثبت فکر کن" از جای خاصی آمد؟ در شرایطی که اغلب دارند به سمت متنهای خشونت بار میروند و اصلاً روحیه جامعه خشن شده است، چطور شد که شما چنین نمایشی را اجرا کردید؟
علی دهبان: روزی که من دانشجو بودم و قرار شد پایاننامهام را تحویل بدهم یک متنی را با نام "خرده نان" خواندم. ایده زن و شوهر بودن کاراکترها از آن نمایشنامه گرفته شد و بعد شروع به نوشتن کردم. در واقع یک الهامی از آن نمایشنامه گرفتم و استارت نمایشنامه "مثبت فکر کن" از آنجا زده شد. محتوای نمایشنامه در بازنویسی متن با یک سری تغییرات مواجه شد. مثلاً محتوای متن من در ابتدا یک حالت کارگری داشت.
سوسن پرور: تم آن نمایشنامه بیشتر اعتراض کارگری و تلاش برای گرفتن یک حق بود که به ما آموزش داده نشده است که چطور آن حق را بگیریم و به همین خاطر همیشه شکست میخوریم. مثل اغلب جنبشهای کارگری که شکست خوردهاند. نمایشنامه "مثبت فکر کن" بیشتر بر همین اساس پیش رفته بود. در حال حاضر همان مشکلات در آن خانواده وجود دارد. نگاه آقای دهبان این بوده که اگر مشکل از بین نمیرود و ما نمیتوانیم آن را برطرف کنیم، باید فکر خودمان را تغییر بدهیم و یک نگاه مثبت داشته باشیم. نگاه مثبت نه به معنای اینکه اگر اتفاقی افتاد، بگوییم تقدیر است. وقتی مثبتاندیشی داشته باشیم توان پذیرش تمام مشکلات را هم داریم. وقتی مشکلات پذیرفته شوند تازه به سراغ راهکار میرویم که چه کنیم تا این مشکل برطرف شود. آدمی که طغیانگر است و براساس خشم قدم برمیدارد اصولاً عمل مناسبی انجام نمیدهد و عکسالعملهای مناسبی هم نمیبیند. وقتی وارد حیطه مثبت فکر کردن شوید با آرامش بهتری تصمیم میگیرید و عمل میکنید و طبیعتاً عکسالعملهای بهتری میبینید. آقای دهبان در پایان نمایش هم هیچ حکمی ندادهاند و پایان نمایش کاملاً باز است. ما نمیدانیم که مشکل آن خانواده حل میشود یا نه، اما میدانیم که آنها برای حل شدن مشکلشان اقدام میکنند. حالا این اقدام منجر به حل شدن مشکل میشود یا نمیشود را ما نمیدانیم.
خانم پرور، آیا نگاه مثبت اندیشی را شما به متن اضافه کردید؟
سوسن پرور: درست است که این نگاه از اول وجود نداشت ولی آقای دهبان خودشان در بازنویسیها به این نگاه رسیدند. آقای دهبان محبت دارند ولی من واقعاً سهم خاصی در نمایشنامه ندارم و همه چیز برای خود ایشان است. من فقط یک حساسیت خاصی روی پردازش کاراکتر داشتم چون خلق کاراکتر برایم اهمیت زیادی دارد. در واقع فقط میخواستم شکل آن کاراکتر باورپذیر باشد و دیالوگی گندهتر از دهان آن کاراکتر خارج نشود. مشکلی هم که با این متن داشتم از ابتدا روی همین موضوع بود. به هیچ وجه اینطور نبوده که من و آقای دهبان با هم بنشینیم متن بنویسیم.
علی دهبان: من و سوسن پرور آنقدر با یکدیگر همفکر بودیم که در آن دو روز که من اسمش را بازنویسی میگذارم در مورد هیچ موضوعی با هم به مشکل برنخوردیم. احساس میکنم با یک کد آنچه که ما میخواستیم بین ما رد و بدل میشد و هیچ بحثی نبود و آن نتیجه حاصل شد. نکته دیگر که خودم دوست دارم به آن اشاره کنم این است که من چند سال افتخار داشتم تا در رسانهها کار کنم و به همین خاطر برایم مهم بود که اولین کارم چطور میخواهد باشد. به هر حال کار من با یک دانشجویی که کار اولش را اجرا میکند متفاوت بود و همین مسئله بار مسئولیت را برای من سنگینتر میکرد. یک دانشجو زمانی که برای اولین بار یک کاری را انجام میدهد اگر کارش ضعیف باشد و یا عالی، همه به آن نسبت به کار او توجه میکنند ولی از آنجایی که من این افتخار را داشتم تا در حوزه مطبوعات کار کنم، این مسئله باعث میشد که من با وسواس بیشتری کار کنم و نگران باشم. البته این نگرانی درست نیست ولی به هر حال همراه آدم است و آدم نمیتواند آن را انکار کند. خوشحالم که با همراهی تمام گروهم توانستم یک کاری را انجام بدهم که خودم پشت آن میایستم و از آن دفاع میکنم؛ چون اندازه کارم را میدانم و میدانم که این نمایش در چه سطح کیفی عرض اندام میکند. نمایش "مثبت فکر کن" یک کار ساده، بیادعا، روان و مفرح است و در بخشهای مختلف آن نقدهایی به جامعه وجود دارد. اطمینان دارم که مخاطب هنگام خروج از سالن حالش خوب است و از نمایش رضایت دارد. البته این اطمینان من صد درصد نیست، اما بازخوردهایی که در این چند روز اخیر گرفتم فراتر از آن چیزی بود که من اکنون به آن اشاره کردم. رضایتمندی مخاطبان بسیار زیاد بود.
از دغدغهتان در روند آمادهسازی این نمایش بگویید.
علی دهبان: چیزی که در این مدت واقعاً فکر من را درگیر کرد بحث مالی و تهیهکنندگی در حوزه تئاتر است. در حوزه تئاتر، چهرهها و سلبریتیها کارهایشان به خوبی دیده میشود. من قبول دارم که شرایط برای دیدن کارهای نمایشی به دلیل وضعیت اقتصادی تغییر کرده است ولی فکر میکنم باید بین خود اهالی هنرمندان در حوزه تئاتر اتفاقی شکل بگیرد که از آثار جوانترها حمایت کنند. آقای احمد شیرازیمهر در سینما دارند کارت تهیهکنندگی خودشان را میگیرند ولی در حال حاضر آمدهاند در حوزه تئاتر کار میکنند. من در وهله اول در بخش معنوی کار مسئول هستم که بتوانم یک کار درست، خوش ریتم و قابل قبول را ارائه بدهم. در این بخش احساس مسئولیتم بسیار شدید است ولی در بخش مالی هم احساس مسئولیت میکنم. به همین خاطر احساس میکنم باید کمکها و برنامهریزیهای دیگری صورت بگیرد. اگر این چرخه توسط افرادی مثل آقای شیرازیمهر ادامه پیدا کند، اتفاقهای زیادی میافتد. مثلاً بحث اشتغالزایی ماجرا توسط این دوستان شکل میگیرد. در همین گروه به طور مستقیم و غیرمستقیم حداقل برای 30 نفر اشتغالزایی شده است. حضور چنین افرادی باید از طرف دولتمردان آنقدر مغتنم و ارزشمند شمرده شود که برای آن برنامهریزی شود. برای نگهداشتن امثال آقای شیرازیمهر در حوزه مهجور تئاتر باید یک برنامهریزی صورت بگیرد تا ایشان به این کارشان در این حوزه ادامه بدهند و تبدیل به یکی از قطبهای تئاتر شوند. اینکه یک عده سلبریتی به صورت دائم بیایند در تماشاخانهها اجرا کنند اشکالی ندارد، اما اینکه بخواهند به انحصارگری کمک کنند مشکل پیش میآید.
برای خود من جالب بود که شما بهعنوان یک آدم رسانهای و منتقد، صحبت از یک اثر بیادعا، روان و خوش ریتم برای مخاطب عام کردید. معمولاً در این فضا اگر کسی بخواهد کارگردانی کند سراغ یک کار پیچیدهتری میرود.
علی دهبان: این نگاه که من بهعنوان یک کسی که میخواهد کار هنری انجام بدهد بیایم همه را شگفتزده کنم، یک نگاه غلطی است. اتفاقاً من چون در آن مسیر بودهام و مطلب نوشتهام، میدانم هر کسی که در آن مسیر گام برداشته و به خاطر آن عمل کرده، شکست خورده است. من باید کار خودم را انجام بدهم. متنی که من میگویم ابتدا قرار بوده آن را کار کنیم یک سال و نیم پیش نوشته شده است ولی از نگارش متن نمایشنامه "مثبت فکر کن" حدود یک دهه میگذرد. طبیعی است که به دلیل تجربیات من، آن متن به تفکر و اندیشه من نزدیکتر باشد و شاید در بخش آرتیستی کمی پختهتر باشد. با این حال این حرفها به این معنی نیست که در آن متن هم قرار است با این نیت کار کنم که کسی را شگفتزده کنم؛ ولی احساس خودم این است که آن متن به منِ امروز نزدیکتر است. کما اینکه متن نمایشنامه "مثبت فکر کن" را هم پس از بازنویسی دوست دارم. اتفاقاً به خاطر ساده بودنش است که آن را دوست دارم. این نمایش اولین تجربه من در مقام کارگردانی است و از تک تک اعضای گروهم که تجربه اجرایی بیشتری از من داشتند. چیزهای زیادی آموخته و یاد گرفتم. الان متوجه میشوم که مسئله راضی کردن مخاطب و تهیهکننده واقعاً مسئله بسیار مهمی است. من احساس میکنم پتانسیل متن در حد و اندازهای که بوده به آن پرداخته شده و شکل گرفته است.
آقای مفیدی، شما از شاگردان آقای سمندریان و بیضایی بودید ولی در این سالها بیشتر در تلویزیون حضور داشتهاید و کمتر به سراغ تئاتر آمدهاید. علت دوری شما از تئاتر چه بوده است؟
سیاوش مفیدی: بله، من یک دورهای در کلاسهای آقای سمندریان شرکت میکردم. سال 76 یک تئاتر کار کردیم ولی من پس از آن به سمت تلویزیون رفتم. آن سالها به لحاظ درآمدی نگاه حرفهای به تئاتر نمیشد و کار کردن در تئاتر چندان با برنامههای من جور در نمیآمد. از آن زمان به بعد دیگر تئاتر کار نکردم تا اینکه سال 86 در یک نمایش دیگری در فرهنگسرای نیاوران بازی کردم.
چطور شد که پذیرفتید در این نمایش نقش "سامان" را بازی کنید؟ اساساً بازی کردن در این نقش به دلیل اینکه اتفاق اصلی تا پایان نمایش باید پنهان میماند چه چالشهایی را برای شما به همراه داشت؟
سیاوش مفیدی: این نقش را ابتدا خیام وقارکاشانی تمرین میکرد ولی بعد با من تماس گرفتند و من هم متن را خواندم و از همان اول از نقش "سامان" خوشم آمد. من بسیار دیر به گروه اضافه شدم و فکر میکنم فقط حدود یک هفته با گروه تمرین کردم. دوستان لطف زیادی داشتند و من هم توانستم خودم را در همان فرصت کوتاه به شرایط اجرا برسانم.
آقای وقارکاشانی، چطور شد که نقش "سامان" را بازی نکردید؟
خیام وقارکاشانی: من بسیار کوتاه حرف میزنم چون واقعاً کار ویژهای برای این پروژه انجام ندادهام. بیشتر دوست دارم آقای شیرازیمهر درباره انگیزهها و نگاهشان به مقوله سرمایهگذاری در این حوزه صحبت کنند. به هر حال ایشان نسبت به این حوزه یک تفکر پخته و اندیشمندانهای دارند که حاضر شدهاند در این شرایط بیایند و سرمایهگذاری کنند. علی دهبان هم به من لطف داشت و قرار شد که من در این پروژه یک سری هماهنگیها را انجام بدهم. من چند روز مانده به بازبینی نمایش آمدم بازی در نقش "سامان" را پذیرفتم. خودم از اول میدانستم که مناسب چنین نقشی نیستم و در خودم این توانایی را نمیدیدم که بخواهم چنین نقشی را بازی کنم. به هر حال هم دوست عزیزی که قبل از من میخواست این نقش را بازی کند و هم خود سیاوش مفیدی جزو آدمهای حرفهای این عرصه هستند. من وقتی صحبت سیاوش شد گفتم اینجا جای من نیست. گفتم وقتی اسم کسی مثل سیاوش مفیدی میآید من در این مجموعه یک آدم فالش و خارجی هستم. اصلاً تعارف نمیکنم چون من خودم و شکل کاری خودم را خوب میشناسم. واقعاً سیاوش لطف کرد که در این فرصت کم پذیرفت تا با گروه ما همکاری کند. این اتفاق بسیار همدل و خوب پیش رفت تا اینکه به اجرا رسیدیم. علی دهبان به من پیشنهاد داد که یک بخشی از کارهای اجرایی این نمایش را من انجام بدهم و من هم وقتی با علی و آقای شیرازیمهر گپ زدم و رغبت آنها را برای حضور در این حرفه دیدم وظیفه خودم دانستم تا این کار را انجام بدهم و متعهدانه سعی کردم پای این کاری که بخش اجرایی آن با من است بایستم و تمام تلاشم را انجام بدهم تا این اتفاق به بهترین شکل خودش رخ بدهد. من معتقد هستم آدمهایی که از بیرون وارد این فضا میشوند را باید روی سر گذاشت و با چنگ دندان آنها را نگه داشت چون همه ما میدانیم خود دولت که وظیفه دارد حتی یک ریال هم خرج فرهنگ نمیکند، چه برسد به بخش خصوصی که هیچ تعهدی هم ندارد و فقط با عشق و علاقه وارد این عرصه میشود. من پیشنهاد علی را پذیرفتم و با گپهایی که با آقای شیرازیمهر زدیم قرار شد این کار یک بستر برای پروژههای بعدی باشد. من سعی کردم این اتفاق بیفتد تا آقای شیرازیمهر هم دلگرم باشند و در این حوزه بمانند چون ما از این دست آدمها بسیار کم داریم.
علی دهبان: ما روزهای بسیار سختی را گذراندیم. آن روزهای سخت باعث میشد که ما عصبانی باشیم و حتی یک جاهایی به هم بریزیم ولی هر بار یک کدام از ما بقیه را آرام میکرد و دلگرمی میداد. خیام بازیگری است که اکثراً او را میشناسند. یکی از دلایلی که کار من عقب افتاد به خاطر این بود که میخواستم در بخش تولید با یک آدمی کار کنم که اولاً روحیه اخلاقمداری و انسانی داشته باشد و در وهله بعد دلش برای تئاتر بتپد. واقعاً به محض اینکه با خیام صحبت کردم این حس در خود من و آقای شیرازیمهر به وجود آمد. زمانی که کار ما به آن مرحله رسید هر کدام از بچهها یک گوشهای از کار را زیر بغلشان زدند تا کار پیش برود. در شرایطی که ما الان در آن به سر میبریم این کارها تبدیل به لطف و محبت شده است. کمتر کسی حاضر میشود چنین کارهایی را انجام بدهد. خیام در یک شرایط بسیار سخت آمد کار کرد تا ما به بازبینی برسیم و پس از بازبینی سیاوش مفیدی آمد. برای سیاوش دو سه روز بعد از تمرین یک اتفاق بد افتاد و پای او سوخت و سیاوش چند روز با پای سوخته تمرین میکرد. ما تا چند روز میزانسنها را به صورت نشسته میگرفتیم. آقای شیرازیمهر در طول تمام این مسیر میتوانستند کلی ایراد وارد کنند ولی ایشان بدون هیچ حس بد و واکنش منفی با حضورشان سر تمرینات به همه ما انرژی میدادند. اگر امروز مخاطب با حال خوش از سالن تئاتر خارج میشود واقعاً به خاطر این است که تک تک عوامل، قلبشان را برای این کار گذاشتند. سوسن پرور آنقدر از خودگذشتگی برای کار کرد و آنقدر فراتر از یک بازیگر برای این کار زحمت کشید که اگر بخواهم نمونههای آن را بشمارم وقتگیر میشود. شیماء ملکیان هم یک بازیگر درجه یک و دلسوز است که در این نمایش ما را همراهی کرد.
آقای وقارکاشانی، شما بهعنوان کسی که در تئاتر کارهای اجرایی کردهاید و بهعنوان بازیگر حضور داشتهاید، فکر میکنید نبود مسئولیت از سوی بازیگران از کجا میآید و چرا در تئاتر این اتفاقات میافتد؟
خیام وقارکاشانی: به خاطر اینکه هیچ قانون سفت و سختی برای برخورد با این جور آدمها وجود ندارد. به نظر من اگر یک قانون و جایی وجود داشته باشد که بشود به آنجا مراجعه کرد و برخورد شدیدی با بازیگر صورت بگیرد، فکر نمیکنم دیگر کسی به خودش اجازه دهد این کار را انجام دهد. درست است که ما یک سری همکاران بیتعهد و بیمسئولیت داریم ولی باز احساس میکنم ما بسیار نجیب هستیم و دلمان نمیخواهد این مسائل شلوغکاری و رسانهای شود. فضای مجازی آنقدر گستردگی دارد که به راحتی میشد این ماجراها را خبری کرد ولی ما این کار را نکردیم. زمانی که در تئاتر چندان بحث دستمزد و این چیزها مطرح نبود آدمها اخلاقمدارتر بودند، اما در حال حاضر که همه چیز حرفهای شده است، احساس میکنم ما هنوز در تئاتر به آن بلوغ نرسیدهایم که بتوانیم به شکل کاملاً حرفهای کار کنیم. به نظرم نتیجه و پیامد به بلوغ نرسیدن ما در تئاتر همان مسائلی میشود که ما شاهد آن بودیم.
خانم پرور به نظرم شما بسیار خوب کمدی و موقعیتها را به خوبی میشناسید و نهایت بهره را از آن میبرید. در صورتی که بسیاری از بازیگران واقعاً با کمدی آشنایی ندارند
سوسن پرور: این چیزی است که من زیاد برای آن زحمت نکشیدهام و رگ و ریشهای است. مادرم همینقدر بانمک است و زندهیاد مادربزرگم نیز بانمک بود.
به اعتقاد من شما بیشتر سواد کمدی دارید و این مسئله چندان به بانمک بودنتان برنمیگردد. حتی پایاننامه کارشناسی ارشد شما هم در ارتباط با گروتسک است.
سوسن پرور: من در اطرافم موقعیتهای زیادی را دیدهام. مثلاً دیدهام مادربزرگم یک حرف را کجا میگوید و خنده میگیرد و گاهی همان جمله را میگوید و تبدیل به دعوا میشود. مهمترین نکته در کمدی، تشخیص موقعیت است که بدانید جای کمدی کجاست. یک چیزی هم وجود دارد که نمیشود آن را توضیح داد. مثلاً آقای مفیدی وقتی میخندند یک انرژی منتقل میشود. بعضی چیزها در ذات آدم وجود دارد. من تنها تلاشی که برای این داستان کردهام این بوده که آن را شناختهام و پرورش دادهام. مدل طنزی که من دوست دارم گروتسک است و در کارهایی که خودم کار کردهام هم تماشاگر 100 دقیقه میخندد ولی تقریباً با اندوه از سالن بیرون میرود.
علی دهبان: سوسن در یک کاری به کارگردانی کاوه مظاهری بازی کرده که شما در آن کار سوسن پرور دیگری را خواهید دید. من فکر میکنم سوسن پرور هنوز در تئاتر و مخصوصاً سینما کشف نشده است. آنقدر پتانسیلهای او زیاد است که فکر میکنم شاید یکی از دلایل آن، زیادی انسان بودن سوسن پرور است. من تجربه رسانهای دارم و میدانم آرتیستهایی که بین خودشان و مخاطبانشان دیوار میگذارند بیشتر دیده میشوند. یعنی شما هر چقدر خودمانیتر، صمیمیتر و بیادعاتر باشید و بهعنوان یک انسان به هیچ بودن خودتان اعتقاد داشته باشید، آدمهای دیگر به جای اینکه شما را ارج و قرب بنهند بیشتر آن وجههای آرتیستی شما را فراموش میکنند و نمیبینند. من فکر میکنم اگر پرستیژ رفتاری سوسن پرور اینقدر انسانمآبانه نبود قطعاً اتفاقات حرفهای دیگری برای او میافتاد. امیدوارم کارگردانان سینما و تئاتر به این مقوله بیشتر دقت کنند. یکی از آرزوهای من این است که سوسن پرور در جایگاهی که بهعنوان یک آرتیست دارد بیشتر کشف شود و استعدادها و تواناییهای او بهعنوان یک آدم باسواد بیشتر دیده شود تا آن موقع تمام مخاطبان لذت ببرند و کیف کنند.
خانم پرور، در مورد نقش "مهوش" که در واقع صاحبخانه سامان و ماهرخ است بگویید که چه چالشهای با این نقش داشتید؟
سوسن پرور: نقش "مهوش" و همسرش جزو نقشهایی بود که بعداً به متن اضافه شدند. برای من پرداخت یک شخصیت در کار از اهمیت بالایی برخوردار است؛ یک منطقی که به من اجازه ورود و خروج بیش از حد به صحنه بدهد. من در نمایش "مثبت فکر کن" باید یک پارازیتی بین زندگی یک زوج میشدم و به همین خاطر دنبال یک منطق بودم تا من را قانع کند. آقای دهبان این منطقها را در متن برای من به وجود آورد و من به کاراکتری که بتواند موی دماغ یک زوج باشد قانع شدم. بازیگر مقابل من نیز در حوزه کمدی آدم شناختهشدهای بود و این میتوانست خاطر من را جمع کند. فکر میکنم وظیفه این دو کاراکتر این است که هر از گاهی بیایند و در عین حالیکه لجدرار هستند ولی یک نشاطی را به مخاطب بدهند. من خیالم راحت شد که این وظیفه را میشود انجام داد. بهعنوان یک بازیگر واقعاً از حضور در کارهایی که فیالنفسه کمدی نیستند ولی با آوردن بازیگر کمدی میخواهند نمایش تبدیل به یک نمایش کمدی شود، خسته شدهام. به همین خاطر در حال حاضر چیزی که برای من اهمیت زیادی دارد این است که بستر به من اجازه مانور بدهد تا من بتوانم خنده ایجاد کنم. خوشبختانه در نمایش "مثبت فکر کن" چنین اتفاقی افتاد و این نمایش کمدی ایدهال من است. مخاطب این کاراکتر را باور میکند که یک صاحبخانهای است که حد و مرز صاحبخانه بودن برای او فراتر است و انگار مستاجر را خریده است. اتفاقاً یک کنایه هم به موقعیت اجتماعی امروز ما میزند. امروزه میبینیم که صاحبخانهها چقدر بیانصافانه کرایهخانهها را بالا بردهاند. اگر مستأجر یک روغنی را گران میخرد، صاحبخانه هم همان روغن را گران میخرد. یعنی اینطور نیست که بگوییم صاحبخانهها در جریان فشاری که در جامعه وجود دارد قرار نمیگیرند، اما با اعتماد بهنفس زیاد میآیند اجارهخانه را بالا میبرند. چنین صاحبخانههایی مثل همین کاراکتر "مهوش" هستند. به "مهوش" میگویند: "چرا در نمیزنی؟"، میگوید: "700 هزار تومان میدادید تا من در بزنم". به نظر من دیالوگهایی که گفته میشود اصلاً در جهت این نیست که کسی بخندد ولی موقعیت امروز ما همینقدر خندهدار است. به نظرم صاحبخانه در حال حاضر دارد شیره جان مستأجر را میخورد. ما در این نمایش میبینیم که "مهوش" میگوید: "چرا دنتی که خودت خریده بودی را خوردی؟ محمود، دنت دوست داشت". با وجود اینکه بیس برای خندیدن فراهم است ولی تلاش ما این نبوده که به این سمت برویم تا از تماشاگر خنده بگیریم. همه اینها واقعیتهای جامعه ما هستند و ما فقط آنها را بانمک گفتهایم.
خانم پرور، معمولاً شما را بهعنوان بازیگر کمدی میشناسند. آیا اگر به شما پیشنهاد بدهند در یک کار تراژدی ایفای نقش نمیکنید؟
سوسن پرور: من تجربه بازی در کارهای جدی هم داشتهام. مثلاً در همین فیلمی که آقای دهبان اشاره کردند یک نقش کاملاً جدی بازی کردهام. آنقدر جدی هستم که شاید حتی مادرم من را نشناسند. من از کارهای جدی هم استقبال میکنم. روزی که بازیگری را شروع کردم به این فکر نکردم که من یک روزی کمدین خواهم شد. البته اگر چنین لقبی داشته باشم به آن افتخار میکنم چون واقعاً کمدی کار کردن از کارهای جدی سختتر است. بسیار خوشحال میشوم اگر جایی من را بهعنوان بازیگر کمدی معرفی کنند و باعث افتخارم است ولی اینطور نیست که نقشهای جدی را پس بزنم. دوست دارم که نقشهای جدی را هم تجربه کنم. من یک بازیگر هستم و دوست دارم که برای من موقعیتهای جدید پیش بیاید.
یکی از ویژگیهای نمایش "مثبت فکر کن" این بود که سعی نکرده با شوخیهای مستهجن از مخاطب خنده بگیرد و به قول خانم پرور از موقعیتها خنده میگیرد.
علی دهبان: دلیل هیچکدام از بخشهای این نمایش که موقعیت کمدی ایجاد میکند اصلاً خنداندن نیست. سوسن پرور هم در طول این مدت همیشه اصرار داشته که بگوید این نمایش اصلاً یک نمایش کمدی نیست. یک کار رئالیست اجتماعی است و ممکن است موقعیتهای آن کمیک باشد. با این حال مخاطب میخندد و لذتش را میبرد.
آقای شیرازیمهر، شما تجربه کار کردن در سینما را هم داشتهاید. چطور شد که آمدید در حوزه تئاتر فعالیت کنید؟
احمد شیرازیمهر: سینما جایگاه خودش را دارد ولی تئاتر خودمانیتر است. واقعاً بستر تئاتر خودمانیتر است.
در حال حاضر نمایشهای پُرمخاطب، نمایشهایی هستند که در گروه بازیگرانشان، بازیگرهای تینیجرپسند دارند و از سایر نمایشها استقبال چندان خوبی صورت نمیگیرد. انگیزه شما از این کار چه بود که آمدید تهیهکنندگی نمایش "مثبت فکر کن" را با یک اکیپ حرفهای در تئاتر پذیرفتید؟ به هر حال ممکن است آن سرمایهای که گذاشتید برنگردد.
احمد شیرازیمهر: من کارم بیزینس است و میدانم که هر سرمایهگذاری اینطور نیست که سود داشته باشد، بلکه برخی از سرمایهگذاریها میتواند بستری برای کارهای بعدی باشد. این کاری که من میکنم دلی است. کار کردن با کارگردانان کار اولی را دوست دارم. آقای فرهادی جایشان روی سر بنده است ولی میخواهم کاراولیهایی مثل علی دهبان در زمینههای مختلف به جایگاه آقای فرهادی برسند. نمیگویم گیشه را دوست ندارم ولی روی این کار اصلاً به گیشه فکر نکردم.
آیا شما در انتخاب بازیگران هم نظر دادید؟
احمد شیرازیمهر: بله، در انتخاب با کارگردان و مجری طرح به یک همفکری و نتیجه مشترک رسیدیم.
آقای مفیدی، شما به هر حال بازیگر کمدی هستید. معمولاً یکی از ویژگیهای کمدینها بداههگویی آنها است. در نمایش "مثبت فکر کن" چقدر براساس متن پیش رفتید و آیا بداههگویی داشتید؟
سیاوش مفیدی: شاید من اگر یک ماه با گروه تمرین میکردم اتفاقات دیگری میافتاد ولی من دیر به تمرینات اضافه شدم. در روزهای اول اجرا هیچ بداههگویی نداشتم و با بازی خودم عین متن را اجرا کردم. ممکن است یک نفر دیگر بیاید عین متن را یک جور دیگر بازی کند. بداهه همیشه باید در جهت متن و فضای کار باشد چون در آن صورت است که جواب میدهد. البته جای آن هم مهم است که شما بدانید در کجا بداهه را اضافه کنید که نه به کار لطمه بزند و نه به بازیگر مقابل. برخی از بازیگرها اینطور هستند که نمیتوانند بداهه اجرا کنند و فقط براساس متن جلو میروند. اگر بازیگر مقابلتان نتواند بداهه شما را جواب بدهد و یا آن را حس کند، آن موقع کار لطمه میبیند. بداهه باید هوشیارانه باشد. من فکر میکنم بداهه بیشتر براساس تجربه به دست میآید که شما در کجا بتوانید چه جملهای را اضافه کنید. ممکن است بداهه در لحظه اتفاق بیفتد ولی در مورد آن هم باید از قبل فکر کنید. من در نمایش "مثبت فکر کن" هم کم کم یک جاهایی یک چیزهایی را اضافه کردم. گاهی به بازیگر مقابلم میگویم که میخواهم چهکار کنم ولی گاهی به بازیگر روبهرویم چیزی نمیگویم.
سوسن پرور: برخی از افراد معتقد هستند که در تئاتر باید همه چیز فیکس شود و براساس همان متن هر شب اجرا برویم ولی واقعیت این است چون شبهای اجرا تکرار میشود یک جاهایی شخصیت به شما سوار میشود و شما را مجبور میکند که در لحظه یک چیزی بگویید.
سیاوش مفیدی: بعضی از افراد حسی بازی میکنند و بعضیها تکنیکی. بداهه در بازی تکنیکی چندان جای ندارد چون شما کاملاً دارید تکنیکی بازی میکنید. اگر بازی یک بازیگری که دارد بازی تکنیکی میکند را ببینید متوجه میشوید که حتی یک واو هم جابهجا نمیشود. تمام آکسانگذاریها مثل هم است و صدا در بعضی جاها بالا میرود و در بعضی جاها پایین میرود. تمام اینها برای بازیگر عین یک فرمول تعریف شده است. من آن نوع بازیگری را دوست ندارم. بازی حسی به شما اجازه میدهد که در قالب آن شخصیتی قرار بگیرید که دارید نقش آن را بازی میکنید. من در کلاسهای آقای سمندریان و آقای بیضایی شرکت کردهام. سال 76 یا 77 در یک سریالی با نام "غبار نور" به کارگردانی آقای محمدرضا اصلانی بازی کردم. زمانی که من اولین سکانس را بازی کردم، ایشان کات دادند و 20 دقیقه با من صحبت کردند. آن 20 دقیقه شاید برای من اندازه چهار سال کلاس بازیگری بود. ایشان میگفت شما اگر دزد هستی، یک دزدی باش که سیاوش مفیدی است. شما باید بروید در قالب آن شخصیتی که دارید بازی میکنید قرار بگیرید. وقتی به صورت حسی بازی میکنید باید یک جاهایی حس شما و آن شخصیتی که دارید نقشش را بازی میکنید یکی شود. بنابراین به نظر من بداهه در جهت پیشبرد کار یک جاهایی کمک میکند.
آقای دهبان، در مورد سامان دارابی شما میخواستید که او این تیپ را داشته باشد و یا این تیپی بود که خود سامان دارابی خلق کرد؟
علی دهبان: در مورد سامان باید بگویم که متأسفانه من این شانس را نداشتم که بازیهای قبلی او را ببینم و سامان را در بخش کستینگ و تولید خود خیام پیشنهاد داد. با توجه به تجربهای که خیام دارد و شناختش نسبت به کاراکتر، من پذیرفتم که سامان دارابی بیاید. سامان آمد و ما با هم گپ زدیم. به نظرم سامان برای این نقش گزینه بسیار مناسبی بود. در وهله اول شاید نقش او کوتاه به نظر میآمد ولی چون موقعیت نقش، موقعیت جذاب و دوست داشتنی بود، سامان دارابی آن فضا را دوست داشت. از آنجایی که من خودم نویسنده کار بودم، تقریباً دست بچهها باز بود که تا پیش از بازبینی روی کاراکترها یک سری تغییرات انجام بدهند. فضای کاراکتری که سامان آن را بازی کرد به تیپ کمی نزدیکتر است، اما فکر میکنم آنقدر خارج نیست که ما فکر کنیم خیلی با هم متفاوت هستند. همه در یک فضایی نزدیک به هم دارند کار میکنند. زمان تمرین ما اگر طولانیتر بود شاید اتفاقات دیگری میافتاد ولی در اجرایی که الان داریم میرویم فکر میکنم بین بازیگران یک نزدیکی وجود دارد.
طراحی صحنه نمایش از دیوارهایی تشکیل شده که تداعیگر فریمهایی است. در این باره توضیح بدهید.
علی دهبان: ابتدا برای طراحی صحنه یکی دو نفر آمدند با هم گپ زدیم ولی به لحاظ فکری و سلیقهای به نتیجه نرسیدیم ولی سینا ییلاقبیگی بسیار آدم خلاق، همراه، محترم، شریف و انسان است. تمام ایدهپردازیهای سینا با درک درست از متن شکل میگیرد و تمام پیشنهاداتش در راستای تکمیل شدن محتوا و زیرمتن است. ما یک سری فریم داریم که این فریمها نمادی از دیوار است ولی دیوار نیستند. دکور ما به این محتوا که ما در زندگی روزمرهمان داریم زندگیهای همدیگر را دید میزنیم کمک کرده است. به نظرم طراحی دکور درخشان است. جدای از آن، سینا ییلاقبیگی در بخش نور و نورپردازی هم ایده آورد. تمام تلاش او این است که با کمترین امکانات بتواند این دو مقوله را به هم نزدیک کند که برای اجرا بهترین اتفاق بیفتد. همانطور که گفتم حتی برای نورپردازی هم ایدههایی داشت که ما بتوانیم از خود دکور کمک بگیریم. یکی از ویژگیهای درخشان و دوستداشتنی این کار برای من و سایر بچهها، دکور نمایش است.
آقای وقارکاشانی، اوضاع تماشاخانههای خصوصی واقعاً خوب نیست و کارهایی که در تماشاخانههای خصوصی اجرا میشوند کارهایی هستند که کیفیت لازم را ندارند. در حال حاضر شما با این تشکیلاتی که پیشبینی شده، آیا قرار است بر کیفیت آثار نظارت صورت بگیرد؟
خیام وقارکاشانی: همانطور گفتم از آنجایی که دولت دست حمایتش را بهویژه از روی تئاتر برداشته، اوضاع نابهسامان شده است. ما در حال حاضر دو گروه تئاتری داریم. یک گروه هستند که همیشه با سوبسید کار کردهاند و فروش گیشه برای آنها اهمیتی ندارد و از طرفی یک گروه دیگر هستند که نبض تئاتر خصوصی را شناختهاند و مختصات آن را در نظر میگیرند و در تئاتر خصوصی میتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. گروه سومی هم وجود دارند که آنها کسانی هستند که فقط پول میدهند و سالن اجاره میکنند و اجرا میروند. من زمانی که در سالن باران بودم همیشه از این مسئله بیزار بودم که بیایم اجاره سالن بگیرم. همیشه به این سمت قدم برداشتیم که به سمت تولید و کمپانی شدن و تربیت نیروی متخصص برویم، منتها کار بسیار سختی است. من به تماشاخانههای خصوصی تهران حق میدهم چون آنها هم نمیتوانند از پس هزینههای سالنشان بربیایند. مگر در طول سال چند کارگردان شناختهشده میآیند یک کار با محتوا و با فروش خوب تولید کنند؟ مگر چند نفر از آن کارگردانهای خوب به سمت تماشاخانههای خصوصی میآیند؟ از وقتی که جریان تئاتر خصوصی راه افتاد یک سری کارگردانهای بنام تئاتر به سمت تئاتر خصوصی آمدند ولی پس زده شدند چون نتوانستند از پس هزینههای تئاتر خصوصی بربیایند. این کارگردانها دیگر در تئاتر خصوصی کار نمیکنند. یک سری از کارگردانها هم هستند که این مختصات را شناختهاند و برای آن برنامهریزی میکنند و در بخش خصوصی هم موفق هستند. مثلاً سوسن پرور در تماشاخانه باران دو نمایش اجرا کرد که هر دوی آنها جزو پرفروشترین نمایشهای سالن باران بودند. درست است که حال تئاتر خصوصی خوب نیست ولی باید به آن بچهها هم حق بدهیم. طرف چطور باید پول ماهی 80 میلیون تومان اجاره را در بیاورد؟ دولت که خودش را کنار کشیده است. ما بارها و بارها به آقای مهدی شفیعی و شهرام کرمی گفتهایم که شما از سالنها برنامه یک ساله بخواهید و براساس آن برای سالنها بودجه تعریف کنید. برای مرکز هنرهای نمایشی که یک اداره کل زیرمجموعه وزارت ارشاد است، سالی دو سه میلیارد تومان هزینه کردن برای تمام تئاترهای خصوصی چیز زیادی نیست و اگر این کار را انجام بدهند باعث میشود که سالنهای خصوصی تن به هر کاری ندهند و نیروی متخصص تربیت کنند. از طرفی من یک ایرادی را به خود جماعت تئاتری هم وارد میدانم. زمانی که اسم تهیهکننده میآید برخورد آرتیستها با آن طرف طور دیگری میشود. از طرفی مشکل اصلی دولت است. دولت هیچ کاری نمیکند. شهرداری که در تمام دنیا وظیفه اصلیاش حمایت از هنر است در ایران عملاً هیچ کاری نمیکند. ما میخواستیم یک بیلبورد بگیریم که روزی پنج میلیون تومان هزینه آن بود. تئاتر خصوصی از کجا میتواند ارتزاق کند؟ تئاتر خصوصی یعنی اینکه شما تمام هزینههایتان را از تک تک آدمها بهعنوان تماشاگر بگیرید. وقتی این بستر ایجاد نمیشود و سختافزار آن چند برابر شده است و در عوض مخاطب آن دو برابر نشده است، انگار همه باید با هم بجنگند. در این صورت سطح سلیقه مخاطب پایین میآید و از تئاتر زده میشود. یک سری کار اولیهای مشمئزکننده میآیند پول میدهند و سالن اجرا میکنند که وقتی مخاطبانی که برای اولین بار به دیدن تئاتر میروند نمایش آنها را میبینند، میروند دیگر پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند. حالا شما بگویید که چرا حال تئاتر خصوصی نباید بد باشد؟!
سوسن پرور: من آنقدر سواد تئاتر خصوصی را ندارم ولی اگر بخواهم تئاتر خصوصی را تعریف کنم، تئاتری است که جز بلیتفروشی هیچ حمایتی ندارد. تئاتر خصوصی در حال حاضر دارد یک دوره گذار را طی میکند و ما الان در بدترین جای آن قرار داریم. یک موجهایی میآید و یک چیزهایی را باب میکند که همه ما میخواهیم وارد آن فرم کار کردن شوم. میدانیم که این فرم غلط است ولی آنقدر خوب دارد جواب میدهد که همه وسوسه میشویم آن را انجام بدهیم. واقعیت این است که تئاتر خصوصی ما در حال حاضر بجز این اشل جواب نمیدهد. یعنی بجز حضور ایکس و ایگرگ جواب نمیدهد. بنابراین به این نتیجه میرسیم که موضوع تئاتر نیست، بلکه موضوع دیدن آقای ایکس و خانم ایگرگ است. حالا این آقای ایکس و خانم ایگرگ هر کجا که باشند مردم میروند آنها را میبینند. اتفاقی که باید اصلاح شود این است که بقیه بازیگران باید از چه راهی امرار و معاش کنند؟ من خودم در دو نمایش خودم تهیهکننده بودم و به همین خاطر هم نگاه سرمایهگذار را میفهمم و هم نگاه بازیگر را. صادقانه بگویم من خودم آدمی هستم که وقتی میفهمم یک کاری تهیهکننده ندارد قرارداد نمیبندم. منِ سوسن پرور در 45 سالگی کار دیگری بلد نیستم که از طریق آن امرار معاش کنم. اتفاقاً من حتی میگویم پول من را قبل از اجرا به من بدهید. من یک روزی به کارگردان میگفتم پولم را آخرین روز نمایش وقتی همه پولشان را گرفتند میگیرم ولی امروز دیگر این کار را نمیکنم. در حوزه تصویر که صد درصد پولم را قبل از فیلمبرداری میگیرم و در تئاتر هم اگر با کسانی کار کنم که آنها را نمیشناسم کل پولم را قبل از اجرا میگیرم چون من خودم هم کار تولید کردهام و میدانم تضمینی وجود ندارد. من صادقانه بازیگری نیستم که بتوانم هر شب یک سالن 120 نفری را پُر کنم. هر کسی باید اندازه خودش را بداند. اندازه من وقتی بخواهم کارگردانی کنم فرق میکند. من وقتی صاحب اثر باشم شیوههای تبلیغاتی خودم را دارم. من شأن انسانی آدمها برایم مهم است. من همیشه وقتی تماشاگر خواسته وارد سالن نمایش من شود به او خوشآمد گفتهام و جلوی پای آنها ایستادهام چون آنها هستند که تئاتر خصوصی را زنده نگه داشتهاند. این یک احتیاجی است که ما به همدیگر داریم و این احتیاج میتواند عاشقانه باشد و یا از سر تظاهر. اگر عاشقانه باشد قشنگتر است. من به کسانی که آمدهاند نمایش من را دیدهاند ولی دوست نداشتهاند پول آنها را برگرداندهام. پول بلیت در شرایطی چرخه تئاتری من را میچرخاند که از صدق دل باشد. متأسفانه الان چیزی که در کارهای تئاتر وجود ندارد دل است. در حال حاضر آنهایی که بدنه تئاتر هستند و هنوز تمام نشدهاند کجا هستند؟ من اصلاً میگویم دولت هیچ حمایتی نکند و فقط ما را رها کند. یعنی اگر به ما پول نمیدهد دیگر نیاید به ما بگوید که شما نباید این چیزها را بگویید. من رفتهام از یک آدم دیگری خواهش کردهام که بیاید برای کار من سرمایهگذاری کند ولی دولت دارد گل کار من را میبرد. من اعتقاد دارم که برخی شوخیها، یک ژانر پذیرفتهشده در تمام دنیا است که ما هم سر جایش میتوانیم از آنها استفاده کنیم. برخی از نمایشهای من سرشار از این شوخیها بودهاند که هیچکس از حضور آن ناراحت نشده است. من میگویم اگر شما دارید تئاتر بیپناه خصوصی را از نظر اقتصادی رها میکنید بنابراین همه چیز آن را به دست ما بسپارید. ما در این سیستم بزرگ شدهایم و به خودسانسوری عادت داریم. در ذات ما پُر از خودسانسوری است. اگر به ما پول نمیدهید چیز دیگری هم از ما انتظار نداشته باشید. بگذارید دوره گذار دریافتهای خودش را داشته باشد و ما ایرادها را بفهمیم. مدام به من نگویید فلان بازیگر ممنوعالکار است. من فکر میکنم اگر فلان بازیگر بیاید در نمایش من بازی کند سرمایه کارم برمیگردد و به بار هنری کارم لطمه وارد نمیشود، بنابراین به من نگویید که فلان کاراکتر را حذف کنم و یا نگویید که بعد از آن چهکار کنم، بلکه من را رها کنید. من خودم یک اندیشه و خلاقیتی دارم و بالاجبار آمدهام در سالن خصوصی اجرا میروم و دارم شبی یک میلیون و دویست هزار تومان به سالن پول میدهم. بگذارید فکر من کار کند تا حداقل شبی یک میلیون و هشتصد هزار تومان در بیاورم که بتوانم پول عواملم را هم بدهم. تئاتر خصوصی را باید به دست آدمهای خصوصی بسپارند. این نهایت تحقیر یک بازیگر است که پول دکور داده میشود ولی پول بازیگر، پشت صحنه و دستیار صحنه داده نمیشود. اینها اتفاقاتی است که در تئاتر خصوصی که حتی ایکس و ایگرگ هم در آن بازی میکند میافتد. ایکس و ایگرگ پولش را میگیرد و منشی صحنه پولش را نمیگیرد. کی میآید این را بررسی کند؟ اگر شما میآیید ممیزی میکنید و میگویید مهر اداره ارشاد، مجوز تبلیغات و تیزر و... روی نمایش باشد، پس یک خاطر جمعی هم بدهید که اگر فلان کارگردان پول من را نداد من بتوانم پولم را بگیرم. اگر این کار را نمیکنید پس این چه نظارتی است که شما انجام میدهید؟ ما باید با کستینگمان یک مقدار انسانیتر برخورد کنیم. من در کار آخر خودم دکور نزدم و عوامل نمایش ناراحت شدند و گفتند چهار نفر میآیند نمایش را میبینند و این کار دکور ندارد و زشت است ولی من گفتم از نگاه من زشت این است که تو بروی سر یک کار دیگر و بگویی سوسن پرور پولم را نداد. گفتم اجازه بدهید من دکور نداشته باشم اما دستمزد شما را بتوانم بدهم که این حرف آنها را قانع کرد. احترامی که من برای جاندار قائل هستم صد برابر بیشتر از احترامی است که به اشیاء میگذارم. من اگر حاضر شوم با لباس روزمره خودم روی صحنه بروم و نقشم را بازی کنم، به نظرم بیاحترامی به تماشاگر نیست و زمانی به تماشاگر بیاحترامی میشود که یک آدم پر از قرض و پر از حرص میآید نقشی را بازی میکند که دوستش ندارد و گروه و عوامل را هم دوست ندارد و تمام نگرانیاش این است که اگر از این کار بروم رسانهها با من چه میکنند. آن بیاحترامی به تماشاگر است چون من آن موقع دارم به تماشاگرم دروغ میگویم و دارم چیزی را آموزش میدهم که خودم به آن عمل نمیکنم. اینها درد تئاتر خصوصی و مجموعه تئاتر ما است. در گذشته به ما اینجوری یاد دادند که اگر میخواهی فرهنگ یک کشور را بشناسی برو تئاترش را ببین. اما فرهنگ ما همین بلبشویی است که امروز میبینیم. صادقانه میگویم که دارند به ما دزدی از طبقات بالاتر را یاد میدهند و اگر ما یادش نگیریم گیشهمان خالی میماند. من امسال به این خاطر کار نکردم که اگر کار میکردم گیشهام خالی بود چون صداقت دیگر جواب نمیدهد. من اعتقادم این است که سیاوش مفیدی بازیگر فوقالعادهای است. ما وقتی میخواهیم بازیگران نمایش را انتخاب کنیم و یک سری گزینه را پیشنهاد میکنیم، همه به من میگویند چهره کارت کو؟ چهره برای من سیاوش مفیدی است که یک هفتهای میآید تمام تمرکزش را روی کار میگذارد و یک نمایش را نجات میدهد. چهره برای من یعنی سیاوش مفیدی و امثال او، هرچند متأسفانه همان کسانی که از نظر عام چهره هستند سرمایه کار را برمیگردانند. متأسفانه من قبل از این نمایش از کاری بیرون آمدم که آدمهای خیلی خوبی هم در آن بودند و مطمئن بودم پول آن کار دارد برمیگردد چون هر شب با سالن پر روی صحنه میرود، اما آیا واقعاً آن کار تئاتر است؟ من در عرصه تصویر، اعتبار و حیثیت بازیگریام را به خاطر امرار معاش از دست دادم و دلم نمیخواهد در تئاتر این کار را کنم، اما هیچ دورنما و امیدی نیست که بگویم این کار را نمیکنم. ممکن است بعد از این کار سر یک کار دیگر بروم که پول خوب بگیرم و خروجیاش هم زیاد مهم نباشد.
بعد از نمایش "مثبت فکر کن"، اثر دیگری را قرار است کارگردانی کنید؟
علی دهبان: من یک متن دیگر به اسم "هومیوپاتی" دارم که فعلاً زمان اجرایش مشخص نیست.
آیا حضورتان در تئاتر ادامهدار خواهد بود؟
سیاوش مفیدی: نمیدانم. باید ببینم چه پیش میآید.
سر کار تلویزیونی یا سینمایی خاصی نیستید؟
سیاوش مفیدی: در حال حاضر حدود چهار پنج سال است که در تلویزیون کار نکردهام و امیدوارم مجبور نشوم که در تلویزیون کار کنم. در فیلمهای سینمایی "گیلدا" و "سینما شهر قصه" بازی کردهام و منتظر اکران آنها هستم.
آقای شیرازیمهر، حضور شما در تئاتر ادامهدار خواهد بود؟
احمد شیرازیمهر: چرا که نه. حتماً ادامهدار خواهد بود.
خانم پرور، شما سر کار دیگری نیستید؟
سوسن پرور: من برای حضور در نمایش "ساعت" به کارگردانی آقای هدایتی در سالن حافظ قرارداد بستهام که پس از این نمایش سر آن اجرا خواهم رفت.
خیام وقارکاشانی: من در حال حاضر مشغول بازی در سریال "بچه مهندس 3" هستم.