سرویس تئاتر هنرآنلاین: چند دهه است که برای مضامین و مفاهیم هنری، سیاسی و اجتماعی جامعه و حتی خود هنرمندان، نویسندگان و ... بدلسازی میشود: به طور همزمان آنچه اصل است، کمرنگ و به حاشیه رانده میشود و آنچه را که بدل به حساب میآید، به معیار و قاعده تبدیل کرده و میکنند؛ این حادثه در دنیای تئاتر زیاد رخ داده و اجراهای بدلی و ضدنمایش جای هنر تئاتر را گرفتهاند؛ حتی مثل بسیاری از امور دیگر تماشاگران به تماشای این اجراهای گولزننده که کوچکترین نشانهای از تئاتر و نمایش در آنها نیست، عادت داده شدهاند.
مهمترین نشانههای تعیینکننده این موضوع که اجرایی از جنس نمایش است یا خیر، به ترتیب، پرسوناژ، حادثه و طرح ساختاری و موضوعی آن است؛ ضمناً هر تمی که به صورت دراماتیک به پردازش در نیامده باشد و در متن و اجرا از عناصر فوقالذکر استفاده نشده باشد، اساساً نمایشنامه و نمایش محسوب نمیشود. اگر نویسندهای اقدام به نوشتن چنین متنی و یک کارگردان هم مبادرت به اجرای آن بکند، کارش چیزی جز همان بدلسازی نیست که عملاً سطحی، ناقص و حتی هیچ کردن هنر تئاتر است.
اجرای "پپ" در تالار مولوی به نویسندگی و کارگردانی "اسماعیل کمالی دهقان" موضوعاش گلایه پسر از پدر و پاسخ دادن پدر به منظور دفاع از خود است؛ در این گفتوگو دو مجری (نه بازیگر) مرد با تفاوت سنی مقتضی روی دو صندلی و در عرض صحنه، مقابل هم مینشینند؛ هرکدام سعی میکنند خود را برحق نشان بدهند؛ همین و بس!... یعنی "حرف زدن" که میتوان آن را در خانه، کوچه، خیابان یا در گوشه یک پارک، رستوران و... انجام داد، به جای نمایش به سالن و روی صحنه آورده شده است. خود حرفها و موضوع هم که عبارت از خاطرهگویی، گلایه و مقایسه است، به هیچ نتیجهای منتهی نمیشود. حادثهای رخ نمیدهد، گفتوگوها از جنس دیالوگ تئاتری نیستند، پرسوناژی وجود ندارد، طرح و ساختار دراماتیکی هم در کار نبوده و حرف زدن یکنواخت و زیاد عملاً "حرفایش" را به جای نمایش به تماشاگران ارائه کرده است. همه چیز شنیداری است و چون آنچه گفته میشود، ساختار نمایشی ندارد، نمیتوان حتی با اغماض آن را نمایش رادیویی هم به حساب آورد؛ کارگردان اساساً معلوم نیست برای چه چنین چیزی را نوشته و کارگردانی کرده است؛ او برای خالی نبودن عریضه و برای آنکه صرفاً کاری انجام داده باشد، گاهی جای دو "مجری" روی صحنه را با هم عوض میکند، حتی ضمن اجرا به آنها سفارشهایی میکند و اوراق نوشتاری معینی را به یکی از آنها (پسر) میدهد که برای پدرش بخواند؛ این کار او نوعی تظاهر به نامتعارفنمایی اجرایی است که هیچ نشانی از نمایش ندارد و فقط در همان اصطلاح "حرفایش" میگنجد: خود کارگردان هم گویا "توخالی بودن" اجرایش را از قبل میدانسته، چون تکه کاغذ سفیدی را که هیچ چیزی روی آن یا پشتش نوشته نشده، در بدو ورود به تماشاگران میدهند و ضمن اجرا خود او اظهار میدارد که میتوانید روی آن هرچه دلتان خواست برای خودتان یادداشت کنید؛ این اقدام ظاهراً کانسپچوالیستی، اما متناقض و در اصل بیمعنا را میتوان ترفندی برای نداشتن بروشور و عدم ارائه اطلاعات لازم در مورد گروه و مجریان مورد نظر هم به حساب آورد، چون آنها در داخل و بیرون از سالن حتی پوستر هم ندارند؛ ضمناً در آغاز این اجرای غیرنمایشی و صرفاً شنیداری، کارگردان به دو نفر روی صحنه سفارش میکند که با دقت و از نزدیک مدتی نسبتاً طولانی به تماشاگران نگاه کنند (!؟) او بعداً دو بطری آب آشامیدنی هم کنار صندلیهایشان میگذارد تا هنگام حرف زدن زیاد چنانچه دهانشان خشک شد، آب بنوشند.
عنوان "پپ" که برای نمایش انتخاب شده، بیمعنا است؛ در آن اعتنائی به ذهن و درک تماشاگر نشده، زیرا نویسنده که کارگردان نمایش هم است، حرف "پ"، یعنی حرف آغازین کلمات "پدر" و "پسر" را بدون دلیل به هم وصل کرده تا به زعم ذهنیات شخصی خودش عنوانی خلاقانه و بدیع در نظر گرفته باشد؛ اما این هم مثل بقیه موارد نشانگر عدم شناخت او از مدیوم نمایش و در اصل اصرار بر به بیراهه رفتن است.
هیچ کدام از عناصر تئاتری مثل، طراحیصحنه، طراحی لباس، چهرهپردازی، دکور، کاربری نمایشی نور و ... در این اجرا وجود ندارد؛ مقوله بازیگری هم به دلیل عدم وجود داستانی نمایشی که به شکلگیری هیچ پرسوناژی نمیانجامد، منتفی است. باید تاکید کرد که نویسندگی و کارگردانی این اجرای بدلی، تماشاگران بیاطلاع از تعریف و ساختار نمایش را واقعاً فریب میدهد.