به گزارش هنرآنلاین به نقل از کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در این نشست که شامگاه دوشنبه 27 خرداد در تالار هامون برگزار شد، پیام لاریان در مورد نگارش و ایده متن با اشاره به پشت صحنه یک فیلم سینمایی که با بچه های انجا به طریقی می خواسته اند وقت شان را پر کنند شروع می کردند به ادای هنرپیشه های اصلی را درآوردن که برخی نام ها از همان بازیگران به این متن راه یافته است.
این نمایشنامه نویس در ادامه گفت: زمانی که در پشت صحنه فیلمی بودم تصمیم به نوشتن اتفاق های آنجا کردم. البته به صورت سرگرمی و بعدها به طور جدی شروع به نوشتن طرح کرد و تا آنجا که حتی اسامی شخصیت ها از نام بازیگران اصلی آن فیلم برگرفته شده. اما او برای تاثیرپذیری اثر اشاره به فیلم مسافران می کند.لاریان در گفتگویش پایان نمایش را شروعی برای نمایشی جدید می داند و در واقع تفکر برای انسانها که اگر دوباره فرصت زندگی می گرفتند چه می کردند؟ وتفاوت تاتر و زندگی را در این دانسته که اگر انسان به گذشته اش برگردد اما در آن مکان نباشد و شرایط تغییر کرده باشد چه؟ او می گوید انسان از زمان و احساس تشکیل شده اما اگر رویکرد زمان با انسان پیش نرود انسان چه می شود؟جهان نمایشنامه جمع بندی ست که در خود نمایش اتفاق می افتد و باید همان اتفاق ها در نمایشنامه بیفتد. دنیای لاکانی و هم نشینی زمان ها در نمایش مشهود است. واقعیت و انطباق آن با خیال. حتی با نور معکوس در اجرا دیده می شود.
سعید حسنلو که بیشتر و پیش تر در حوزه طراحی صحنه کار کرده، خودش را مثل هر تئاتری می داند که در ابتدا از بازیگری آغاز کرده اند، بعد کارگردانی کرده و سرآخر طراحی صحنه را تجربه کرده است. او اولین اثر کارگردانی شده خود را به نام رویای شیشه ای در تالار محراب 11سال پیش به روی صحنه برده و اکنون پروانه الجزایری که از ابتدا پیام لاریان طرح را برای او توصیف و به اصرار او نوشته.
رفیق نصرتی، منتقد و مدرس دانشگاه در مورد سلیقه شخصی خود گفت که با تئاتر قصه گو ارتباط خوبی برقرار نمی کند. او اشاره به تاتر اروپا کرد که از قرن بیستم از قصه به خاطر سیاست گریزی و اینکه امر سیاسی در قصه مخدوش می شود و البته دوباره در این روزگار، به قصه با مارتین مک دونا برمی گردند. او در مورد متن و اجرا و شباهتها و تفاوتهای آن دو گفت: بسته به کارگردان و دیدگاه او، ما می توانیم تفاوتهای عمیقی بین متن و اجرا ببینیم و الزاما نیازی به تمامی دستورهای صحنه در اجرا نیست. او اضافه کرد: کارگردان خوب، کارگردانی است که بدون تغییر در متن، تفسیر جدیدی از آن را ارائه دهد.
نصرتی شیوه قصه پردازی پیام لاریان را مبتنی بر روایت مدرن (روایتی گسسته از جهان خطی) می داند و لاریان را نویسنده ای مدرن می شمارد. اسلوب متن بر اساس چند جوان است که برای گردش به خارج از شهر رفته اند اما تلخ ترین بخش ماجرا این است که یکی از دوستانشان به طرز گروتسک وار می میرد و دیگر از خواب بیدار نمی شود. بن مایه ماجرا ساده اما نوع پرداخت به پیرنگ پیچیده است. هر اتفاق صحنه را ما شاهد دو بار دیدن هستیم یک بار اصل واقعیت و روایت را می بینیم و بار دیگر وارونه آن اتفاق را گویی در آینه می بینیم، همان خیال راوی. او صحنه ای را که دو رفیق پسر بعد از مرگ رفیقشان می خواهند سیگار بکشند، بسیار ظرافتمندانه و قهارانه می داند زیرا آنها می فهمند سیگار، سیگار بابک ( شخصی که می میرد) است. این منتقد این مسئله را متفاوت و منحصر به فرد نویسنده اثر می داند. او در مورد نظر بعضی از مخاطبان که نمایش را مشابه با فیلم درباره الی دانستند، گفت: نمی شود این را پذیرفت زیرا آدم های قصه طبقۀ متوسط هستند و در آنجا نیز گروه جوانی از طبقۀ متوسط جامعه به تفریح می روند اما در اینجا قصه دیگری هست. به عقیده او، نریشن در نمایش مرز بین درام و داستان کوتاه و روایت را مخدوش می کند و اما نقطه مشترک نمایشنامه های پیام لاریان نریشن است. البته نریشن با صدای زن را به صدای مرد ترجیح می دهد زیرا صدای مرد ما را به سمت شخص خود پیام لاریان، نویسنده سوق می دهد اما نریشن با صدای زن با این دیدگاه فاصله می گذارد.
نصرتی در اجرا، دیدگاه نور و ضد نور را مناسب دانست. زیرا نور زبان جهانشمول دین، برای نشان دادن هستی و ابدیت است. این مدرس دانشگاه، انتخاب بازیگران را خوب دانست اما هدایت بازیگران توسط کارگردان به خوبی صورت نگرفته است؛ زیراکه بازیگری در تمام اجراها و نقش هایش یک جور راه رفتن دارد یا واکنش های بازیگر دیگر که یادآور نقش دیگر او در دیگر نمایش است؛ اینها را وظیفه کارگردان است که آنها را کمی با شخصیت هایشان عجین سازد. در مجموع رفیق نصرتی که دو بار به تماشای پروانه های الجزایری نشسته و یکبار بدون پیش داوری بوده و بار دوم به هوای نقد، از این نمایش لذت برده است.
رضا آشفته، منتقد، تئاتری را در ایران تئاتر دانست که با هر شکل و فرمی در نهایت مرتبط با مردم این روزگار و برقراری نسبت های درست با زندگی و اجتماع باشد و کاری که نتواند این نسبت های درست را برقرار کند حتما کپی یا ترجمان کارهای بیگانه هست و یا درواقع بدون داشتن ریشه و اصالت به دنبال ارائه یک اثر ادا و اطواری است که هیچ ربطی به مخاطب اینجایی ندارد. او در ادامه اشاره کرد که این جوان ها قابل درک و لمس اند و معلوم هست که از همین مردم و اجتماع اند و هر کدام هم درد و تراژدی خود را به همراه دارد بنابراین در نهایت نیز آنچه را به چالش می کشند، به امری مشهود، عینی و قابل باور تبدیل خواهد شد و این همان تئاتری برآمده از میان اجتماع است و اتفاقا فرم و شکل خودش را از همین جا وام می گیرد بنابراین به امری قابل درک و حتی آگاه کننده و موثر تبدیل خواهد شد.
این پژوهشگر در ادامه به گسست روابطی اشاره کرد که به گونه ای ما را نسبت به برهم ریختن روابط اجتماعی حتی در نزدیک ترین روابط که می تواند روابط دوستانه و زناشویی نیز باشد چنین چیزی قابل مشاهده است. اینها هم آدمهایی هستند که دچار گسست شده اند و یا در آستانۀ آن قرار دارند چنانچه مهرداد در زمان فیلمسازی متوجه همسرش نرگس که باردار بوده نشده است و او نوزادش را مرده به دنیا می آورد و حالا دچار توهم بارداری است و مهرداد به ستوه آمده از این حس و حال و نگاه و تمسخر دیگران... فواد می خواهد به آلبانی برود و معلوم نیست که جایی برای برگشت یا بردن مهرگان (مهری) هم هست... آرش و نینا به خاطر اتفاقات پیش روی در آغاز دوستی دچار دور افتادگی می شوند... و بابک از سر تنهایی و حرمان غصه دار است و مثل پروانه های الجزایری از جمع کنده می شود و در تنهایی اش و در خواب عمیق دچار ایست قلبی و سکته می شود و حالا این جمع بنابر حس و حال واژگون به دنبال برگرداندن بابک به دنیای پیش رویشان هستند.
آشفته معتقد است که در صحنه نهایی که بازگشت بابک به نوعی رویا هست و نور حالت اکسپرسیون می گیرد، این لحظه غایی باید از همان ابتدای نمایش در نورپردازی لحاظ شود چون ما در واقع داریم در تئاتر یک رویا را در دو وضعیت کمدی و تراژدی مطرح می کنیم، این نور تخت برای این دو وضعیت شاد و اندوهبار جوابگو نیست و باید برای تمایز این دو، نور به خدمت گرفته شود و از سوی دیگر نیز رسیدن به وجوه اکسپرسیونیستی ماجراها و شخصیت ها نیز باید در لحظاتی با نور ویژه خود طراحی شود چون در نهایت به یک رویا می رسیم که توش و توان تئاتر هست هر چند در زندگی واقعی نیز این رویای نامیرا بودن عزیزان برای برخی اتفاق می افتد.
"پروانه الجزایری" نوشته پیام لاریان و کارگردانی سعید حسنلو از ۲۵ اردیبهشت ماه در سالن هامون (باران سابق) با مدیریت هادی حجازی فر روی صحنه میرود. "پروانه الجزایری" برنده تندیس بهترین نمایشنامه از سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر و برگزیده مسابقه تئاتر صحنهای ایران دو در بخش بهترین نمایشنامه است. امیراحمد قزوینی، گلنوش قهرمانی، مهسا ایرج پور، محمد علیمحمدی، فرانک کلانتر، افشین زمانی و مجتبی پیرزاده بازیگران این اثر نمایشی هستند.