سرویس تئاتر هنرآنلاین: بوطیقای ارسطو کتاب بسیار مهمی است که در قرن بیستم میلادی کارکرد بسیاری در نقد ادبی و هنری جهان پیدا کرده است و در ایران ما نیز در این شصت و خردهای سال، بارها ترجمه و منتشر شده و یکی از منابع بسیار مهم دانشگاهی و پژوهشی است که شکل کاربردی آن را در خلق نمایشنامه، رمان و فیلمنامه پارسی ملاحظه میکنیم.
کتاب فن شعر یا بوطیقای ارسطو در فهرستبندی اینگونه معرفی شده است؛ نقد ادبی، تراژدی، فن شعر؛ سده 4 پیش از میلاد!
با این رویکرد و بنابر سندهای موجود، ارسطو نخستین نظریهپرداز شعر بوده است. البته پیش از او افلاطون دیدگاههایی در باب ادبیات مطرح کرده بود؛ اما رسالهای مستقل دراینباره ننوشته و از آن رو که رویکرد او به ادبیات، رویکردی نفیکننده بوده است، نمیتوان او را نظریهپرداز این مقوله خواند.
بوطیقای ارسطو یا رساله فن شعرش، شاید یکی از مهمترین آثار بینامتنی در حوزه ادبیات و فلسفه باشد و بدون تردید این اثر را میتوان یکی از میراث ماندگار چهرههای درخشان یونان باستان نامید. کتابی که اولین رساله فلسفی موجود با تمرکز بر سخنشناسی و نظریه ادبی است.
ارسطو فیلسوف بلندآوازه روزگار باستان، نه تنها در زیستشناسی، جهانشناسی، طبیعتشناسی و بسیاری از رشتههای علمی دیگر سرآمد همگان خویش در عهد کهن است و نخستین تدوینکننده منطق صوری به شمار میآید، بلکه با نگاه دقیق علمی به طبقهبندی بوطیقا (فن شعری) نمایش و انواع ادبی نیز میپردازد. اندیشههایی که ارسطو در فن شعر طرح و تدوین میکند بنیاد کلی نظریه انتقادی غرب را فراهم میآورد و از این رو ارسطو را به حق میتوان فیلسوفی هنجارگذار در زمینه نقد ادبی به شمار آورد. ارسطو از نزدیک به ملاحظه نمایشنامهها، تراژدیها، کمدیها و حماسههای عمر خویش میپردازد و در واقع فن شعر چکیده مشاهدات تجربی و علمی او در فنون و انواع ادبی است. با این همه، کمتر کتابی این همه مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. شاید همین سوءتفاهمات است که زمینهساز این همه ترجمه و تفسیرنویسی درباره این کتاب بسیار مهم شده است.
این متن در طول ادوار تاریخی مورد توجّه دانشمندان مختلف قرار گرفته و در دوره اسلامی نیز ترجمههایی از آن صورت گرفته و شروحی بر آن نوشته شد. دشواری نسبی متنِ رساله در برخی از مواضع باعث شده است تا ترجمه آن چندان آسان نباشد و به همین دلیل، گاهی در یک زبان، چندین ترجمه از آن منتشر شده است چنانکه در زبان فارسی نیز شاهد چند ترجمه از آن بودهایم.
این کتاب در سالهای گذشته از سوی افراد سرشناسی مانند عبدالحسین زرینکوب، فتحالله مجتبایی، سهیل افنان، و هلن اولیایینیا ترجمه شده است. رضا شیرمرز تاکنون آخرین مترجمی است که این اثر را از زبان نخست یعنی یونانی ترجمه کرده است و بدون شک این ترجمه میتواند به زبان آنچه که نویسنده میاندیشیده نزدیکتر باشد. با آنکه محسن افنان نیز از یونانی ترجمه کرده اما شیرز پس از سالها زندگی و پژوهش در کشور یونان دارد از زبان اصلی این متون کهن را به فارسی برمیگرداند که این خود نیز یک گام مثبت در تعالی ترجمه به شمار خواهد آمد.
نخستینها
رساله فن شعر ارسطو (فن شعر= بوطیقا)، مهمترین میراث فلسفی ادبی یونان است، این رساله، نخستین کار بازمانده، در حوزه نظریه دراماتیک و نخستین رساله فلسفی موجود، با تمرکز بر: سخنشناسی و نظریه ادبی است. ارسطو، در "فن شعر"، مفهومی را بررسی میکند که از آن تحت عنوان: "شعر" یاد میکند. فن شعر را، نخستین بار: "ابوبشر متی بن یونس - از نسطوریان بغداد، که رئیس منطقیان عصر خویش، بشمار میآمد"، از متن سریانی، به عربی ترجمه کرد. ترجمهای که ایشان از فن شعر کردند، خطاها و ابهامات بسیاری داشت. پس از ایشان، شاگردش "یحیی بن عدی"، دست به ترجمه دوباره آن میزند و "یعقوب بن اسحاق الکندی"، برای نخستین بار آن را خلاصه میکند. پس از "کندی"، "ابونصر فارابی (متوفی به سال 339 هجری)" که شاگرد "ابوبشر متی" نیز بودند، به شرح فن شعر پرداختند. پس از "فارابی" معروفترین کسی که دست به کار شرح و تلخیص فن شعر میپردازد، "ابن سینا" است. پس از "ابن سینا"، معروفترین کسی که به تلخیص و شرح بوطیقا اقدام میکند، "ابن رشد" است.
عبدالحسین زرین کوب
اگر از آن ترجمههای غیر از زبان پارسی درگذریم، به دوران معاصر میرسیم که با توجه به ورود تئاتر در ایران میتوانست بسیاری را وسوسه کند که این متن کهن را که میتواند کارایی بسیاری داشته باشد این بار به پارسی ترجمه کنند.
عبدالحسین زرینکوب با عنوان: فن شعر؛ اثر: ارسطو؛ در تهران، و از سوی بنگاه نشر و ترجمه، برای چاپ دوم در سال 1343 این کتاب را باز نشر کرده که در همان صفحه شناسنامه اشاره شده است و در کتابنامهها نیز آمده است که برای نخستین بار در سال 1335 منتشر شده که این تاریخ چاپ اول شناسای نخستین ترجمه و انتشار در میان ترجمههای موجود هست و این روال تا چاپ سوم در 1353 ادامه داشته است. در چاپ دوم نکته حائز اهمیت انتشار 2500 نسخه در سال 43 هست که این رقم نشر کتاب در سالهای اخیر به زیر 500 نسخه در یک چاپ رسیده است.
سپس دکتر زرّینکوب، همان ترجمه را مورد بازبینی قرار داده و در سال 1369 با عنوان ارسطو و فن شعر در تهران و از سوی نشر امیرکبیر منتشر کرد که در 220 صفحه تنظیم شده است و چاپهای بعدیاش از این قرار هست: چاپ سوم 1381، چاپ چهارم 1382، چاپ پنجم 1385، چاپ ششم 1387؛ چاپ هفتم و هشتم، 1392،
چاپ دهمش همچنین در سال 96 گزارش شده است که این خود گویای پر نسخهترین فن شعر در میان دیگر ترجمههای موجود تاکنون بوده است.
فتحالله مجتبایی
در سال 1337 هجری خورشیدی، فتحالله مجتبایی این کتاب را به نام "بوطیقاـ هنر شاعری، ترجمه رساله شعر ارسطو"، از سوی انتشارات اندیشه ترجمه و منتشر کرده است. این کتاب براساس چند ترجمه معتبر، با مقدمه و توضیحات، و مقایسه با ترجمه قدیم عربی ابوبشر متی و شروح فارابی و ابنسینا و ابن رشد، در تهران، منتشر شد. او قرار بود که این کتاب را در سال 86 در نشر کارنامه بازنشر کند که متاسفانه تاکنون این مهم گویا عملی نشده است.
سهیل محسن افنان
در سال 1337 هجری خورشیدی، با عنوان: "نامه ارسطاطالیس درباره هنر شعر"، با ترجمه "سهیل محسن افنان"، در لندن و به زبان پارسی منتشر شده است. این کتاب در تجدید چاپش در سال 1392 کتاب "هنر شعر" تألیف ارسطو نام گرفت که در تهران از سوی انتشارات حکمت منتشر شد.
محسن افنان از مادری ایرانی و پدری لبنانی است. او به زبان فارسی تسلط کامل دارد و کتابهایی را هم به فارسی نوشته و ترجمه کرده است. محسن افنان همچنین در دانشگاه کمبریج تدریس کرده بود.
ترجمه هنر شعر ارسطو سومین اثری است که از سهیل محسن افنان، پس از واژهنامه فلسفی و پیدایش اصطلاحات فلسفی در زبان عربی و فارسی در انتشارات حکمت به چاپ میرسد.
این ترجمه بیش از شصت سال پیش در لندن به چاپ رسید که از زبان یونانی صورت گرفته بود.
اطلاعات وسیع افنان از ترجمههای قدیم آثار ارسطو و توجه خاص او به واژگان معادل در زبان ترجمه و دغدغههای زبانشناسانه او به این اثرش ویژگیهای خاصی بخشیده است. مقدمه محققانه او بر این متن و توضیحات پرنکته و سودمند او از دیگر ویژگیهای این ترجمه است.
هلن اولیایینیا
بوطیقای ارسطو عنوان کتابی از ارسطو، فیلسوف یونانی است که ترجمه هلن اولیایینیا و ویرایش دکتر اکبر اخلاقی توسط نشر فردای اصفهان در سال 87 منتشر شده که در سال 1395 به چاپ چهارم رسیده است.
"بوطویقا" اثر ارسطو، یکی از کهنترین و مهمترین رسالاتی است که درباره شعر و انواع آن در روزگاران باستان نوشته شده و امروز به دست ما رسیده است. همچنین با توجّه به ارتباط تنگاتنگ شعر و نمایش در یونان باستان، این رساله بهعنوان مرجعی مهم برای مطالعه در هنرهای نمایشی مطرح است
مترجم در گفتار آغازین کتاب، یادآور شده است که هدف اصلی وی از ترجمه دوباره این رساله، ارائه متنی روان و قابل درک - بخصوص برای دانشجویان- بوده است و برای این کار، ترجمههای انگلیسی دیگری را نیز مورد بررسی قرار داده است.
در بخش پایانی چاپ حاضر، رسالهای با عنوان "تحلیلی بر بوطیقا" به قلم فرانسیس فرگوسن درج شده است.
رضا شیرمرز
تابستان 1397 ترجمه یونانی به فارسی کتاب "بوطیقا" به قلم رضا شیرمرز توسط نشر ققنوس منتشر شد. مترجم اثر به زبان لاتین که بوطیقا به آن نوشته شده، تسلط کامل داشته و نکات دقیقی را درباره اشکالات ترجمه انگلیسی یا فارسی از لاتین مطرح کرده که در مقدمه این کتاب به آنها اشاره شده است. به هر حال، ترجمه مذکور، نسخه دسته اولی از "بوطیقا" را در اختیار مخاطب و پژوهشگران قرار میدهد.
رضا شیرمرز در مقدمه مترجم این اثر در توضیح دلایل ترجمه این کتاب گفته است: "شاید مهمترین دلیل برای ارائه ترجمهای دیگر از این کتاب ارسطو آن است که برگردان این متن پیشتر از زبانهای دیگری همچون فرانسه و انگلیسی صورت گرفته بود و این ترجمههای با واسطه به ابهاماتی در متن کتاب مذکور در زبان مقصد –فارسی انجامیده است و از شفافیت موجود در اصل متن یونانی برخوردار نیست. برگردان افنان هم که با مقابله با زبان یونانی صورت گرفته از کهنگی واژگان و بیگانگی بافت زبانی با نسلهای امروز رنج میبرد، اگرچه به شدت خواندنی است و در دوره خودش حرکت مهمی محسوب میشده است. نکته دیگر در مورد برگردان افنان اینکه احتمالا مترجم و پژوهشگر با زبان یونانی به شکل مکتوب آشنایی بیشتری داشته و در بخشهایی به لحاظ آواشناسی واژگان یونانی دچار خلل جدی شده است. بنابراین نگارنده این سطور بر آن شد تا برگردانی روشنتر و بهروزتر از کتاب ارسطو به دست بدهد تا در آن علاوه بر ارائه معادلهای هماهنگ با مفاهیم امروزین نمایشنامهنویسی، تئاتر و ادبیات، اصالت واژگان یونانی نیز حفظ شود و برگردان این واژگان –بهخصوص اسامی خاص- با معضلات ترجمان انگلیسی آنها روبهرو نشود.
در ابتدای این کتاب گاهشمار آمده است و شیرمرز در دو صفحه به اتفاقات عمر ارسطو از سال 384 تا 322 قبل از میلاد پرداخته است. در این گاهشمار اتفاقاتی مانند تولد و مرگ ارسطو، مرگ افلاطون، سفرهای ارسطو و تغییرات مدیریت آکادمی یونان باستان ذکر شده است."
نکتهای که در مقایسه این نسخه با سایر ترجمهها به شدت قابل لمس است، زبان متن است بهطوری که بهشدت به روز و امروزی شده و مخاطب در برخورد با آن با کوچکترین مشکل زبانی روبهرو نیست و گویی ارسطو همین امروز متن را نوشته است.
در صفحه نخست این کتاب میخوانیم: "در برخورد با مقوله شعر، نخستین پرسش من این است که شعر چیست و در ادامه به گونههای شعر میپردازم. آنگاه از ویژگی و کارکرد هر گونه شعری، ساختمانبندی و خوشساختی هر یک از این گونهها در جریان خلق شاعرانه و ماهیت و کمیت عناصر تشکیلدهنده شعر خواهم گفت و نقبی به سایر اجزا و اصول دخیل در این جستار خواهم زد. حالا بیایید بر اساس ترتیب طبیعی به مبانی نخستین شعر بپردازیم."
این کتاب از 26 فصل تشکیل شده است که بعد از اتمام متن فارسی هر فصل، متن یونانی آن نیز در ادامه آمده است و به همین دلیل میتوان گفت که مخاطب با یک کتاب دو زبانه طرف است.
در بخش پایانی این کتاب ما با "فرهنگ اساطیر یونانی به همراه تلفظ صحیح یونانی" روبهرو هستیم که شرح کوتاه عبارت، تلفظ یونانی، عبارت یونانی، تلفظ رایج و عبارت انگلیسی در آن درج شده است.
در پایان باید گفت که از این کتاب 223 صفحهای تنها 62 صفحه به کتاب اختصاص دارد و 161 صفحه باقیمانده نکاتی حاشیهای است که به کتاب اشاره دارد و خواندن کتاب را برای مخاطب به نوعی آسانتر میکند.
کتاب
یکی از کتابهای معروف ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی، "بوطیقا" یا همان "فن شعر" است که در واقع نسخهای پیچیدهشده به بیان او درباره شعر و شاعری است؛ البته نه به آن مفهومی که امروز از شعر و شاعری سراغ داریم. این کتاب هم مطلب محتوایی؛ و هم درباره ساختار و فرم شعر دستورالعملهایی دارد.
نکته مهم درباره این کتاب که نامش به شعر و لغت لاتین "پوئِت" و "پوئِم" برمیگردد و در واقع همان "پوئِتیکا" (بوطیقا) است، این است که بیشتر به کار دانشجویان و محققان تئاتر میآید تا علاقهمندان به شعر و شاعری چون ارسطو در این کتاب بیشتر در پی تشریح و تفهیم مطالبی درباره سرایش تراژدی بوده و باقی مطالبش را هم در کتاب دیگری نوشته که مختص کمدی بوده و امروز در دست نیست.
ارسطو مدتها از محل توجه دور بود تا در قرن بیستم که نگاه ساختارگرایانه و منسجمی نسبت به آثارش شکل گرفت. همانطور که میدانیم ارسطو شاگرد افلاطون و در برخی مسائل، تحت تاثیر او بود اما مسیرش از متافیزیک به سمت تجربهگرایی تغییر کرد. او در کتاب "بوطیقا" به دنبال ارائه تفسیر دقیق از گونههای مختلف شعر، ساختار و اجزای شعر والاست. والا بودن شعر هم خود از جمله موضوعاتی است که بحث نسبتا مفصل میطلبد اما به طور خلاصه باید گفت که شعر والا، از نظر ارسطو همان تراژدی است و نه آثاری که در گروه کمدی قرار میگیرند.
این کتابِ کهن، از 26 بخشِ گوناگون تشکیل شده است که در هر بخش، ارسطو به توضیح و شرحِ انواعِ شعر و داستانسرایی در آن دوران پرداخته است.
ما در این کتاب میخوانیم:
1. شکی نیست که اثرِ شاعر از آن چیزی که اتفاق افتاده است، بحث نمیکند.. بلکه از آن چیزی سخن میگوید که وقوعِ آن بر حسبِ ضرورت یا حقیقت نمایی، امکان دارد... یعنی فرقِ شاعر و مورخ در این نیست که اولی گفتهاش منظوم باشد و دومی منثور. بلکه فرقِ اصلی آنها این است که مورخ از آنچه اتفاق افتاده است بحث میکند و شاعر از آنچه میتوانست اتفاق بیفتد، سخن میگوید... شعر پیوسته از کلیات بحث میکند و تاریخ از جزئیات سخن میگوید.. کلّی آن چیزی است که هرکسی مطابقِ مشخصاتِ روانِ خود و بر حسبِ ضروریات یا حقیقتنمایی میتواند آن را بگوید و یا انجام دهد.. شعر بر رویِ این زمینه، نامی خاص میگذارد.. و حالتِ جزئیِ آن چیزی است که مثلاً " آلکیبیاد" انجام داده است، یا نسبت به او اعمال کردهاند.
2. تفاوتِ مردم، همه در نیکوکاری و بدکاری است. ولی کسانی را که شاعران وصف میکنند، یا از حیثِ سیرت، آنها را برتر از آنچه هستند، توصیف میکنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حدِ میانه وصف میکنند و در این باب، شاعران همچون نقاشها هستند و این موارد است که مثلاً تراژدی را از کمدی جدا میسازد.
3. وحدتِ موضوع به هیچ وجه با انتخابِ یک تن به عنوانِ قهرمانِ داستان به وجود نمیآید، زیرا در زندگیِ یک شخص، ممکن است چندین حادثه گوناگون روی دهد. از سویِ دیگر، افسانه فقط باید یک حادثه و موضوعِ کامل را بیان کند. همه قسمتهایِ این موضوع آنچنان باید در کنارِ یکدیگر چیده شوند و چنان وحدتی تشکیل دهد که کوچکترین قسمتی از آن را نتوان تغییر داد و یا حذف کرد، زیرا آن مضمونی که هم بتوان در مطلبی وارد کرد و هم بدونِ لطمه خوردن به مطلب از آن حذف کرد، جزوِ آن مطلب نیست.
4. تراژدی عبارت است از تقلیدِ یک حادثه جدی و کامل و دارایِ وسعتِ معین، با بیانی زیبا که زیباییِ آن در تمامِ بخشها به یک اندازه باشد و دارایِ شکلِ نمایش بوده و به صورتِ داستان و حکایت بیان نشود و با استفاده از وحشت و ترحم، عواطفِ مردم را پاک سازد.
5. تراژدی میکوشد تا جایی که امکان دارد، خود را در یک شبانه روز محصور کند و یا حداقل از این حدود تجاوز نکند.
6. قهرمانِ تراژدی نباید جنایتکار باشد، درضمن لازم نیست بسیار پرهیزکار و درستکار باشد.. باید از خوشبختی به تیره روزی افتاده باشد، ولی نه بر اثرِ جنایت، بلکه در نتیجه یک اشتباه باید ایجادِ ترس و ترحم کند... قهرمانِ تراژدی باید با اشخاصی که قطبِ مقابلِ او را در تراژدی تشکیل میدهند، رابطه خانوادگی و یا احساسی، داشته باشد.
7. سبکِ کمدی، تقلیدی از گفتار و رفتارِ زشت است. نه اینکه توصیف و تقلید از بدترین صفاتِ انسان باشد، بلکه فقط تقلید و توصیفِ اعمال و اخلاقِ شرمآوری است که موجبِ ریشخندِ دیگران میشود.. آنچه موجبِ ریشخند میشود، امری است که در آن عیب و زشتی است، ولی آزار و گزندی از آن عیب و زشتی به کسی نمیرسد.
تعصبات افلاطونی
افلاطون موتور محرک اندیشههای ارسطو بود. از آن جایی که هیچ اندیشمندی در جهان وجود ندارد که دچار اشتباه نشده باشد، ارسطو نیز در فن شعر از اشتباهات محاسباتی به دور نبوده است. نظام اخلاقی افلاطون، باعث طرد و تحریم برخی از شاخههای هنر و ادبیات شد. در بخشی از این تعصبات افلاطون حق داشت و در بخشی دیگر شاعران و ادبا. اما در کل چنین دیدگاهی باعث تنزیه و کمرنگ شدن و محتاطتر بودن ادبیات شد. در برخی از بخشهای رساله فن شعر ارسطو، مشابه چنین دیدگاه و طرز برخوردی را مشاهده میکنیم.
شعر غنایی: اجحافی که بر شعر غنایی در این رساله میرود قابل تأمل است. ارسطو موسیقی را تا مرز تطبیق با ادبیات غنایی پیش میبرد و ناگهان متوجه میشود نباید در تقسیمبندی ژانرها، اینگونه را ذکر کند، زیرا فنی به نام موسیقی جور آن را خواهد کشید و ادب غنایی همان ادب لیریک (لور یا لیر= نوعی آلت موسیقی) است. اما این اشتباه محاسباتی تناقضات سختی در نظام فکری ارسطو پدید میآورد. به ویژه که با کمی آگاهی پی میبریم دیگر شاخهها نیز با موسیقی اخت و همراه بودهاند: تراژدی، حماسه، طنز. مگر دلیل چنین اشتباهی را تاثیر نظام فکری افلاطون در ارسطو بدانیم و ترس از تعالیم فاسد و مضامین نامناسب و غیراخلاقی اشعار غنایی.
شوربختانه با ترجمه این دیدگاهها مسلمانان نیز از مکتب افلاطون و ارسطو چیزی جز نقد اخلاقی خلق نکردند. حتی تولستوی نیز در قرنی که در آستانه ورود به دنیای مدرن هست، در کتاب "هنر چیست"، خود را افلاطونی دیگر از این نظریات معرفی کرد. نقد اخلاقی به طور وضوح در اروپا و شرق تا چندین قرن استیلا پیدا کرده و دیگر نظریات مفید و نو را به حاشیه راند.
برتری تراژدی بر حماسه: دومین اشتباه ارسطو در برتری دادن تراژدی بر حماسه بود. آن هم به این دلیل که تراژدی عناصر تداعیگر زیادی نسبت به حماسه دارد. اگر با یک مثال امروزی این مطلب را ساده کنیم، این است که فعالیت کتاب خواندن را مثلاً با اینستاگرام بررسی کنیم و در نهایت اینستا را بهتر از کتاب معرفی کنیم، آن هم به خاطر مولتی مدیا بودن آن. ارسطو در عصری میزیست که نمایش، هیجان برتری از خوانش داشت و باید تا حدودی او را بیتقصیر بدانیم. اما در کلیت ذهن او، نباید حماسه با تراژدی مقایسه میشد و در ثانی، ویژگیهای عرضی و اکتسابی تراژدی (نمایش، حرکت، هیجان، تداعی فضا – زمانی و ...) به عنوان ماهیت آن قلمداد شده و به آن برتری میداد.
نکات ضعف و تناقض زیادی در این رساله هنوز لاینحل باقی مانده و برخی نیز از احترام و عادت مطرح نشده که جا دارد مورد بررسی قرار گیرد. در عین حال نکات قوت بیشمار این رساله نیز قطعا در مشهور شدن آن موثر بوده و خواهد بود.
گستره
فن شعر نظرگاه هنر و ادبیات مغرب زمین است و با آنچه در خاورمیانه و خاور دور و دیگر نقاط دنیا به عنوان هنر و ادبیات شناخته میشود، تفاوتهای ماهوی دارد. به همین دلیل این کتاب را باید در همان فرآیند هنر و ادب غربی مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد و برای هنر شرقی و به ویژه هنر ایرانی اشتباه محض است که بخواهیم آن اصول را معیار و پایه نقد و بررسی قرار دهیم چون بوطیقای هنر و ادبیات ایرانی و کشورهای خاورمیانه بسیار متفاوت است به دیدگاههای ارسطو و حتی این تفاوت از شرق دور تا شرق میانه قابل تامل و ملاحظه است. شوربختانه بسیاری از منتقدان ایرانی در ارجاع با این نظرگاه غربی از بیخ و بن هنرهای نمایشی ایران را رد میکنند. در حالیکه انسان غربی و شرقی به دلایل زیست و باورمندیها نوع دیگری از هنر را نشانه گرفتهاند که بسیار ماهیت درونی و ذهنی و ماورایی دارد.
هر چند طبع شرقی و الگوهای روایت داستان در شرق (از کهن الگوهای شرقی تا نزدیکتر آثار ادبی قرن سوم تا هفتم و هشتم هجری ایران) را نمیتوان تماماً ارسطویی تفسیر کرد. به نظر ارسطو هیچ شناختی از مفاهیم شرقی ندارد و برای همین مفاهیمی مثل استحاله قهرمان برایش غیرمعقول هست و همین امر سبب این میشود که طیفی از آثار شرقی در شیوه و دیدگاه ارسطو قابل توجیه و تفسیر نباشند. امّا نمیتوان بر اثری که ارسطو مخصوصاً در غرب گذاشته است، چشم پوشید. مفاهیمی چون میتوس -که در یک معنا همان پیرنگ است- آغاز و میان و پایان داشتن، عقدهافکنی و عقدهگشایی، شخصیّتپردازی و ویژگیهای موجود در شخصیّت اوّل و شخصیّتهای داستان و ... همه تقریباً از چهار صد سال قبل از میلاد تاکنون، بر نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی غرب و بخش عمدهای از جهان سایه انداخته است و طبیعتاً این میزان از تاثیرگذاری به تنهایی قابل تمجید است.
نتیجه
ما باید فن شعر ارسطو را بخوانیم و بدانیم که این نظرگاه به مرور زمان چه سمت و سویی در نقد ادبی مدرن داشته است اما از آن سو نیز باید بدانیم که ما ساختارهای ادبی و هنری ویژه جغرافیای ایران را داریم که با شناخت آنها میتوان هنر ایرانی را مورد نقد و بررسی قرار داد. مگر بخشی از هنر امروزی ما که دیگر شاکله غربی یافته است اما رویه و ژرفایش همچنان ایرانی است که در شاکله هنرهای غربی خود را دارد آشکار میکند. دانستن و تمایز قایل شدن هست که همچنان به گونهای به هنر خاص ایرانی و شرقی جلوه و اعتبار میبخشد.
منابع:
وفایی، صادق، خبرگزاری مهر، درباره شاعری (بوطیقا) ارسطو با ترجمه رضا شیرمرز، مهر ۱۳۹۷.
طاهری، البرز، درباره بوطیقا ترجمه هلن اولیایی نیا، گودریدز.
شربیانی، احمد، درباره بوطیقا، گودریدز، 24 می 2009.
رضا شیرمرز بوطیقای ارسطو را از یونانی ترجمه کرد، ایبنا، ۶ مرداد 1397.
اولیایی نیا، هلن، بوطیقای ارسطو، اصفهان، نشر فردا، 1386.
زرین کوب، عبدالحسین، فن شعر و ارسطو، تهران نشر امیرکبیر، 1396.
شیرمرز، رضا، فن شاعری ارسطو، تهران نشر ققنوس، 1397.
مجتبایی، فتح الله، بوطیقا؛ هنر شاعری، تهران نشر اندیشه، 1337.
محسن افنان، سهیل، درباره هنر شعر، ارسطو، تهران نشر حکمت، 1392.