به گزارش هنرآنلاین به نقل از کانون ملی منتقدان تئاترایران، دراین نشست که دوشنبه 30 اردیبهشت در تالار قشقایی برگزار شد، حمید کاکاسلطانی ضمن برخورداری متن کمیته نان از دردهای زندگی به بهتر شدن آن در پرهیز از خندههای بیمورد اشاره کرد و رضا آشفته به تراژدی وارد بر زبان تاکید کرد که با اجرای چنین نمایشهایی میتوان زبان گویای مردمان کُرد بود و لیلی عاج هم ضمن تاکید بر تجربه کردن تئاتر، بر امیدواریاین اجرا به عنوان تعاملی برایایجاد شرایط اجرا پرداخت.
لیلی عاج، نمایشنامهنویس و کارگردان درباره فعالیتهایش دراین نشست گفت: "کمیته نان"، ششمین نمایشی است که به صورت حرفهای روی صحنه میبرم. در تولید این نمایش شانس همکاری با یک تیم درجه یک از طراحان و بازیگران تئاتر را داشتم. "کمیته نان"، ادامه همان دغدغههای همیشگی منِ، یعنی روایت درامی بر اساس معیشت و زندگی طبقه کارگر هست. هرچند قصه اولیه "کمیته نان" با روایتی که الان روی صحنه میبینید، تفاوتهای دارد که حاصل تعامل من با مرکز هنرهای نمایشی و شورای نظارت و ارزشیابی بوده است. در قصه اصلی سربازهای مرزی به کولبری که دولت به او کارت فعالیت قانونی یا همان پیلهوری داده، شلیک کرده و حالا خانواده آن کولبر برای خونخواهی و گرفتن حقشان و در واقع گرفتن جواب از دولت به تهران آمدهاند و سایر ماجراها... بعد از چند بار بازنویسی و در تعاملی که با شورای نظارت و ارزشیابی داشتم، بهاین قصه، روایت و شخصیتپردازیها رسیدم که الان شما روی صحنه میبینید. به عنوان مثال یکی از این تغییرات پایانبندی، نمایش با مرگ چند شخصیت تمام میشود، اما شخصیت آزاد، بعد از تصادف زنده میماند و اتفاقا تنها قسمتهایی از بدناش میسوزد؛ اما سر و صورت و چشمهایش آسیب نمیبیند، یعنی نگاه عقلانی به آزادی هنوز نفس میکشد و همه این موارد در کنار تولد نوزادی که خانواده چشم به راهاش بودند، پایانی امیدبخش را برای نمایش رقم میزند.
حمید کاکاسلطانی، منتقد ضمن خسته نباشید به گروه، در مورد متن با اشاره به نویسنده کُرد که موضوعی بکر را با نگاهی موشکافانه انتخاب کرده است، گفت: مسئلهای انسانی با نگاهی مستند به یک وضعیت بشری در یک نقطه خاص که میتواند برای عام پیش بیاید و شمولیت دارد. مفاهیم عام انسانی مانند عشق، تلاش و تمهای کوچک و همیشگی را در پردازش شخصیتهایی که در کشمکش بین خودشان و طبیعت و زندگی و روزمرگی ناچار هستند مخمصههایی در هم تنیده شده که در این نمایش به طور نمادین و تحمیل شده در جوی که گرفتار جبر هستند. این جبر میتواند سوق الجیشی و جغرافیایی باشد که تلاش برای حداقل زندگی روزمره خودشان به دست بیاورند و در این مسیر تراژدیهایی اتفاق میافتد که البته صرفا تنها نابودی و مرگ جسم انسان نیست بلکه نابودی تمام احساسها و غرایز فطری و عاطفی بشریست.
این مدرس دانشگاه افزود: نویسنده با مدنظر گرفتن شالوده درام، اتخاذ شیوه تکنیکال برای دراماتیزه کردن موقعیت مستند به سوی زندگی غمناک پیش میبرد. اما سوالهایی برای مخاطب کنجکاو به وجود میآورد. قصه با یک هیجان و شور آغاز میشود و شخصیت محوری زنیست که ویژگیهای یک زن فداکار، ایثارگر و مقاوم اما تنها را داشته باشد و پس از اندکی زمان شخصیتهای دیگر وارد قصه میشوند، شخصیتهای کاسب با دیالوگهایی که تقابل بین انسانها شکل میگیرد مفاهیمیانسانی در روند نمایش پیش میبرد مانند سالوس که فرصتطلب است شاید شبیه علی بلبل نمایش پلکان اکبر رادی باشد. شخصیتهای دیگر که نمادی از روشنفکری، آزاداندیشی هستند، هر کدام از شخصیتها غمگین و پر از چالش و دغدغه هستند در میانه نمایش شخصیتها به شوخی با یکدیگر میپردازند که ذهن تماشاگر را از آن دغدغهها دور میکند اما شاید از ساختار کلی نمایش فاصله بگیرد اگر نمایش همچنان آن تکانهای شدید را حفظ کند و دیالوگهای رایج روزمره استفاده نشود درام در نمایشنامه پررنگ تر و قابل تاملتر شکل میگیرد. اجرای نمایش نشان میدهد نیمیاز گفتوگوها با بداههگویی شکل گرفته است.
رضا آشفته، منتقد به تراژدی وارد بر زبان پرداخت و در مقدمهای با اشاره به جنگ چالداران و شکست صفویه و جا افتادن کردها ازایران و ضمیمه شدن این مردمان گفت: از آن دوران همواره زبان کردی مورد سوتفاهم و بدگمانی بوده و چه بسا در سال 1923 با تجزیه امپراتوری عثمانی که در ابتدا انگلیس و فرانسه تفاهم کرده بودند که دراین تجزیه شدنها کشوری هم در آن حدود مرزهای عثمانی به نام کردستان شکل بگیرد که در نهایت ضمن انجام دسیسهای شکل نگرفت و کردها در بین سه کشور عراق و سوریه عربی و ترکیه تقسیم شدند که همواره به دلیل داشتن زبانی متفاوت با تبعیض و مسائل تراژیک مواجه بوده اند چنانچه در ترکیه به مدت 70 سال به زبان کردی صحبت کردن جرم محسوب میشد اما فشارهای بین المللی باعث شد که پس از 1991 پیوسته آزادیهای زبانی به کردها داده شود اما هنوز هم این ستمها وارد بر مردمان کرد است. بنابراین بدگمانی به ضرر و آسیباین قومایرانی روا داشته شده و در ایران ما نیز متاسفانه بعد از انقلاب هنوز بدگمانی به کردها باعث فشارهای اقتصادی و بیکاری شده است. در حالیکه اینان نیز به دلیل ایرانی بودن همچنان به پایبندی زیستن در ایران اصرار دارند اما این مهم با دادن زندگی و ایجاد کار و رفاه با برداشتن بدگمانیها محقق خواهد شد.
این پژوهشگر افزود: اشاره به اقتصاد بد و تحمیل فقر به کردها که باعث مهاجرت آنها به پایتخت شده، نمونهای ازاین دشواریهای وارد بر شرایط زندگی آنهاست واین خود زمینهساز تراژدی خواهد شد چنانچه برخورد و جدال عادی آزاد با یک همدانشگاهی به یک بدگمانی بزرگ و سوء تعبیر سیاسی تبدیل شده و خانوادهاش به ناچار دارند تلاش میکنند کهاین جوان را از خانه و زندگیاش فراری دهند. در حالیکه اینها نه دنبال دردسرند و نه دلشان دعوا و مرافعه میخواهد. اما در نگارش متن هنوز شتابی محسوس نیست به دلیل بلاتکلیفی لیلی عاج از آن نوشتار اولیه تا بازنویسی سوم هنوز به سرانجامی بایسته نزدیک نشده است و البته هنوز هم وجه تراژیک در آن لحاظ شده است.
حمید کاکا سلطانی در ادامه نشست، به سبک نویسندگی برشت اشاره میکند که دیالوگهایش را به عنوان گزارههایی سخت تکاندهنده قرار میدهد که گریزی از موقعیت برای تماشاگر نباشد و تنها تماشاگر را وادار به تفکر نیشدار کند. او متن را بر پایه روایت بیشتر میبیند تا تصادف و برخورد کنش بین شخصیتها. برای مثال شخصیت آراد به عنوان نمایندهای که کتابخوان است در مقابل شخصیت دیگر که متضاد است اختلاف دو اندیشه را به مثابه نیروهایی محرک برخورد دهد که هر کدام منطق خاص خودشان را داشته باشند در این تکاپو قدرت کلام بین شخصیتها رد و بدل و به مخاطب انتقال میدهد و تنها گزارش را جلوه نمیدهد به همین خاطر در ابتدا او در سخنانش عنوان نمایش مستند را به کار برد، نمایشی که در رادیو و تلویزیون زیاد کاربرد دارد نه اینکه پیرنگ درام را ضعیف ارائه دهد.
این مدرس دانشگاه از ویژگیهای بارز در متن و اجرای لیلا عاج را صداقت دانست زیرا کُردها انسانهای صادق و روابط صادق و به دور از ریا و تظاهر دارند که در میزانسنها و حتی در بازیگری نمایان است که البته صداقت از ویژگیهای بارز درسهای استانیسلاوسکی است. میزانسنهای طولانی در نشستن افت ریتم را هم در متن، هم در اجرا به همراه دارد. او پیشنهاد کرد که خندههای زهرآلود و نیشخند با عث ارائه فضای گروتسک میشود و بازخوردش را به تماشاگر انتقال میدهد. همچنین این منتقد استفاده طراحی صحنه کاربردی تر را مناسب میشمارد...
رضا آشفته نیز با اشاره به تاثیر لیلی عاج از محمد یعقوبی که در سالهای دور دستیارش بوده تاکید کرد که دیگر وقت دور شدن از این تاثیرات است چون عاج راه و رسم خود را دارد و باید امضایش نسبت بهاین کنشهای اجتماعی و تئاتریاش محسوستر باشد.
او به فقر اشاره کرد که منجر به خالی شدن صحنه از حشو زوائد شده و همه دارایی آنها به یک موکت رنگ و رو باخته طوسی رنگ خلاصه شده و یک سری سینی که در آنها این خانواده و مهمانهایشان دارند قاشق، چنگال، آدامس و سماق رستوران ارکیده را بسته بندی میکنند بلکه مخارج بیرون بردن آزاد فراهم شود... بنابراین اجرا زبان حال متن را در پیش گرفته است و اگر بازیگری متوجه این رسالت باشد و با جان و دل در این نمایش حضور داشته باشد، حتما نتیجهاش را به خوبی خواهد دید.
آشفته به آشنازدایی در طراحی صحنه پرداخت که با توری شدن دیوار همچنان به آشکار بودن آن صداقت در روال زندگی این آدمها با بیچارگیهایشان دارند دست و پنجه نرم میکنند پرداخته میشود و با آنکه متن ناتورالیستی است اما در زمان اجرا به شیوه تلیقی بازنمود مییابد و در پایان نیز یک وضعیت اکسپرسیونیستی از واگویههای مادر آزاد که به سوختن بدن و سالم ماندن سر و قلب به عنوان تنها نقطه امید این خانواده اشاره میشود و از آن سو نیز زن رزگار که حامله است و از دست دادن شوهر و اندوه تنهاییاش مینالد با آن بچه در راه دارد این امید را نوید میدهد که نسل تازه را باید دریابند که مثل نسل سوخته در روال عادی زندگی ناکام نمانند.
لیلی عاج هم در پایان افزود: به عنوان نویسنده و کارگردانی که تنها به طرح مضامین و مشکلات کارگری علاقه دارد، در مسیر کشف و شهود و تجربه هستم، هر اجرا برای من تجربهای برای یافتن شیوههای روایی جدید در فرم و محتواست. رویای نمایش کارگری را دارم که با شجاعت حرف امروز کارگران باشد، نمایشی که در شیوه اجرایی وطنی باشد و اثر انگشت همین روزگاری که در آن نفس میکشیم را داشته باشد. نمایشی با ضرباهنگی از جنس زندگی که برای کارگران تولید و برای خود آنها به صحنه برده شود. هنوز باایده آلی که در موردش حرف میزنم خیلی فاصله دارم؛ اما تلاشم برای آموختن و رسیدنِ به آن تداوم دارد.
رضا آشفته نیز اظهار امیدواری کرد که لیلی عاج بتواند همچنان براین درک درست تاکید کند و درباره مردمانی بنویسد که نیازمند توجه بیشترند و این گونه میشود جامعه را در روال برابریها و پیشرفتهایش قرار داد.
نمایش "کمیته نان" به کارگردانی و نویسندگی لیلی عاج در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته است. نمایش "کمیته نان" که دومین اثر عاج درباره مشکلات صنفی و معیشتی، اجتماعی و سیاسی کارگران است در فضایی پر تنش به مساله کولبَرها پرداخته و وضعیت زندگیهای سخت طبقه کارگر را روایت کرده است.
قسمت اول این تریلوژی نمایش "قند خون" بود که سال گذشته در تئاترشهر اجرا شد. قسمت دوم آن "کمیته نان" نام دارد که در قشقایی هر شب ساعت 18:30 اجرا میشود و سومین بخش ازاین تریلوژی "دایره آبی" است. در ۲ نمایش قبلی برای مردهای کارگر مشکلاتی به وجود میآید و زنها مجبور میشوند بار زندگی را بچرخانند و حالا در نمایش "دایره آبی" زنها در کارخانهای که درهای آبی بطری را تولید میکند، مشغول کار هستند و این بار شاهد مشکلات زنان کارگر هستیم.
ارسطو خوش رزم، شاهو رستمی، لبخند بدیعی، الهام شعبانی، غزاله جزایری و سعید احمدی بازیگران این نمایش ۷۵ دقیقهای هستند.
ماریا حاجیها طراحی گریم، الهام شعبانی طراحی لباس، سینا ییلاق بیگی طراحی صحنه و رضا خضرایی طراحی نور گروه طراحان و کهبد تاراج مدیر تولید، مریم رودبارانی روابط عمومیو تبلیغات مجازی، احمدرضا حجارزاده مشاور امور رسانهای، شایان جعفرپور طراح پوستر و مواد تبلیغاتی، رضا جاویدی عکس، نگین بهزاد و ناصر ارباب دستیاران کارگردان و تریفه کریمیان موسیقی، دیگر عوامل اجرایی را تشکیل میدهند.