سرویس تئاتر هنرآنلاین: مریم سعادت فارغ‌التحصیل رشته تئاتر عروسکی از دانشکده هنرهای دراماتیک است. او سال 60 با یک تئاتر عروسکی به تلویزیون آمد و بعدها به عنوان گوینده صدای عروسک و پس از آن به جلوی دوربین آمد. سعادت در "قصه‌های تا به تا" ابتدا به عنوان عروسک‌گردان زی زی گولو و سپس بازیگر این مجموعه شد. زی‌ زی‌ گولو اولین تجربه عروسک‌‌گردانی او همراه با صدای سر صحنه بود. طراحی عروسک‌‌های خونه مادر بزرگه را مریم سعادت انجام داده است. سعادت عروسک گردان و صداپیشه عروسک نوک طلا در این مجموعه بوده است. او که شهرتش را از قصه‌های تابه تا دارد با سریال "آرایشگاه زیبا" در خاطرها ماند. 

مریم سعادت در اکثر نمایش‌های علی رفیعی به عنوان بازیگر حضور داشته است و اکنون نیز در نمایش "سقراط" به کارگردانی حمیدرضا نعیمی ایفای نقش می‌کند. به بهانه ایام نوروز با این هنرمند گپ و گفتی داشته‌ایم که می‌خوانید:

 

خانم سعادت شما در دهه ۶۰ با گروه کودک شبکه یک تلویزیون فعالیت هنری‌تان را آغاز کردید؟

از همان ابتدای دهه ۶۰ در گروه کودک شبکه یک تلویزیون شروع به کار کردم و برنامه‌های مختلفی ساختم. خودم چند تجربه کارگردانی تلویزیونی داشتم و بعد هم بیشتر در شبکه دو کار کردم. اولین تجربه بازیگری‌ام در تلویزیون در مجموعه "آرایشگاه زیبا" به کارگردانی مرضیه برومند بود. قبل از آن تئاترهای عروسکی زیادی کارکرده بودم.

چطور شد که وارد رشته تئاتر عروسکی شدید؟ قبل از دانشگاه هم تجربه بازی در تئاترهای عروسکی داشتید؟

من اصلا این رشته را نمی‌شناختم. من در هنرستان در رشته هنرهای تجسمی و نقاشی درس خواندم. برای رفتن به دانشگاه باید در رشته هنرهای تجسمی یا رشته‌ای در ارتباط با آن تحصیل می‌کردم؛ مثل مجسمه‌سازی یا معماری و معماری داخلی و... آن زمان اسم دانشگاه ما هنرهای دراماتیک بود، وقتی با آن دانشگاه آشنا شدم، دیدم رشته‌ای به اسم طراحی صحنه دارد و فکر کردم به درد من می‌خورد. کارهایم را کردم تا در این رشته کنکور بدهم. آن زمان هر دانشگاه کنکور خودش را داشت. من اشتباه کردم و وقتی رفتم کارت شرکت در آزمون را بگیرم، دیدم همه کنکور داده‌اند و من یک روز دیر آمده بودم! بنابراین کنکور طراحی صحنه را از دست دادم، اما از آنجایی که خیلی پیگیر بودم، گفتم می‌خواهم رئیس دانشگاه را ببینم و... رئیس دانشگاه آن زمان گفت چه کسی می‌خواهد من را ببیند؟ بگویید به اتاق من بیاید تا ببینم چه کاری دارد؟ وقتی داخل اتاق شدم خیلی من را تحویل گرفتند. من فقط دانشجوی علاقه‌مند به رشته تئاتر بودم و آن زمان که کسی من را نمی‌شناخت؛ به من گفتند فردا کنکور تئاترعروسکی داریم برایت کارت صادر می‌کنم اگر نمراتت خوب شد و توانستی در این رشته قبول شوی، ترم بعد تو را به رشته طراحی صحنه که دوست داری منتقل می‌کنیم. من خیلی خوشحال شدم و همان موقع به کتابخانه دانشگاه رفتم و کتاب‌هایی که مربوط به تئاتر عروسکی بود را برداشتم که ببینم اصلا تئاتر عروسکی چه رشته‌ای است؟ واقعا هیچ تصوری از این رشته نداشتم. کمی در ارتباط با این رشته مطالعه کردم و تنها دو ساعت وقت داشتم به این دلیل که تابستان بود و ساعت کاری دانشگاه تمام می‌شد. به خانه آمدم و فردای آن روز کنکور دادم و قبول شدم. بین 500- 600 نفری که شرکت کرده بودند، چهار نفر قبول شدیم که یکی از آن چهار نفر من بودم. البته تعدادمان بیشتر بود، اما چند نفر در مصاحبه رد شدند، ولی من قبول شدم.

این ماجرا مربوط به چه سالی است؟

سال 56. به این دلیل که درسم بد نبود رئیس دانشگاه من را صدا زد و گفت می‌خواهی به رشته طراحی صحنه بروی؟ گفتم نه، واقعا از رشته تئاتر عروسکی خوشم آمده است. اینگونه بود که سرنوشت من از هنرهای تجسمی به هنرهای نمایشی رسید.

در زمان دانشجویی در تئاتر بازی می‌کردید؟

نه. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی تئاتر بازی کنم. سال‌های اول دانشگاه برای گروه‌های تئاتری دانشکده که می‌خواستند اجرا بروند، همیشه آکسسوار می‌ساختم. واقعا خیلی فعال بودم. از طراحی و دوخت لباس و کلا هر کاری که به اجرا کمک می‌کرد را انجام می‌دادم و خیلی این فعالیت‌ها را دوست داشتم. تا اینکه در سال‌های آخر دانشگاه بودیم که نمایشی عروسکی را آماده کردیم و به تلویزیون بردیم. این اثر، نمایش عروسکی به شیوه خیمه شب بازی بود که به صورت دستکشی آن را اجرا می‌کردیم. مرحوم جواد ذوالفقاری کارگردان بود و من برای اولین بار در یک کار حرفه‌ای حضور داشتم. 

آن زمان چه کسانی اساتید شما بودند؟

نصرت کریمی، طاها بهبهانی که استادان دروس تخصصی بودند و در سال‌های بعد جواد ذوالفقاری، کامبیز صمیمی مفخم که هر دو فوت کردند.

مریم سعادت

آیا بعدها در حرفه‌تان از آنها تاثیر گرفتید؟

از نصرت کریمی تاثیر زیادی گرفتم. من در نمایشی به اسم "مهمان ناخوانده" به کارگردانی نصرت کریمی بازی کردم که کار عروسکی بود و واقعا از او یاد گرفتم و هنوز هم حرف‌هایش آویزه گوشم است.

با "خونه مادربزرگه" شناخته شدید.

نه من پیش از آن کارگردانی می‌کردم. در تلویزیون کاری به اسم "بچه‌های عروسکی" را کارگردانی کرده بودم که قصه مرد عروسک‌سازی با سه عروسک بود که مثل بچه‌هایش بودند و شخصیت‌هایی به اسم اوستا بابا، مظفر، بهادر و ململ خانم داشت. من این کار را اوایل دهه شصت انجام دادم.

دهه هفتاد برای شما در تلویزیون دهه پر کاری بود و دهه هشتاد در سینما پر کار شدید. چه اتفاقی افتاد که مسیر کاری شما به این صورت طی شد؟

سرنوشت من در "قصه‌های تابه تا" عوض شد. بازی در "آرایشگاه زیبا" را خودم به مرضیه برومند پیشنهاد دادم و گفتم دوست دارم بازی کنم و او نقشی برای من انتخاب کرد و خیلی خوشحال شدم. بعد از آن "قصه‌های تابه تا" یا همان زی زی گولو مطرح شد که من عروسک‌گردان و آزاده پورمختار صداپیشه بود. به من گفتند نقش همسایه‌ای در کار داریم که چند سکانسی باید حضور داشته باشد، این نقش را بازی می‌کنی؟ من فکر نمی‌‌کردم نقش پررنگی باشد، برای همین پذیرفتم. تصورم این بود که چند سکانس در این 30 قسمت خواهم داشت. البته این مجموعه 52 قسمت شد و تقریبا در خیلی از قسمت‌ها نقش داشتم و حین کار نقشم پررنگ‌تر هم می‌شد به این دلیل که همان لحظه می‌نوشتند و بازی می‌کردیم و یکی دو ماه بعد پخش شد. با آن نقش مردم من را شناختند. در "آرایشگاه زیبا" به خاطر گریم سنگینم کسی هنوز من را نمی‌شناخت و در تلویزیون هم حتی نمی‌فهمیدند کسی که نقش را بازی کرده من هستم و این ماجراها برایم جذاب بود. بعد از قصه‌های تا به تا مسیر کار و زندگی من عوض شد و نقش‌‌های مختلفی بیشتر شبیه به چیزی که بازی کرده بودم به من پیشنهاد می‌شد و من مبارزه می‌کردم و نمی‌پذیرفتم. واقعا خیلی دوست نداشتم بازی کنم و اولویت کاری من اصلا بازیگری نبود و هنوز هم نیست.

اولویت کاری شما چیست؟

تئاتر و نمایش عروسکی.

چه اتفاقی افتاد که در دهه 60- 70 تعداد زیادی آثار فاخر عروسکی داشتیم و پس از آن دیگر هیچ‌وقت آن تجربه‌های موفق تکرار نشد؟

شما ببینید "خانه مادربزرگه" را چه کسانی کار کرده‌اند؟ مرضیه برومند کارگردان بود و همراه احمد بهبهانی و یکی دو نفر دیگر قصه‌هایش را می‌نوشتند. مسعود کرامتی، رضا بابک، بهرام شاه‌محمدلو، آزاده پورمختار، فاطمه معتمدآریا، ایرج طهماسب، حمید جبلی و خودم و خیلی از دوستان دیگر در این کار بودند. به نظرتان با حضور این افراد چه اثری تولید می‌شود؟! این نوع تجربه‌ها و این جمع از هنرمندان دیگر تکرار نمی‌شود. تیمی که هرکدام برای خودشان می‌توانند جمعی را اداره کنند و می‌بینیم که چقدر خوب کار می‌کنند. کلاه قرمزی حاصل همین گروه است یا آثار موفق دیگری که اگر پیگیری کنید می‌بینید، کار یکی از همین افراد قدیمی است.

چرا دیگر چنین اتفاقی نمی‌افتد؟

این سوال را از من نپرسید، از مدیران تلویزیون سوال کنید که چرا آثار عروسکی تلویزیون مختص به یک عروسک زشت و یک خاله شده و یک سری بچه که در استودیو چرت می‌زنند!

در همه این سال‌ها تلاشی نکردید که کاری را در زمینه عروسکی برای تلویزیون تولید کنید یا اینکه پیشنهاد داده‌اید و از جانب تلویزیون رد شده است؟

تلویزیون چند سال پیش دچار تغییر و تحولی شد و یک خانم را به عنوان مدیر گروه کودک و نوجوان انتخاب کردند. روزی سراغ من آمدند و گفتند اگر طرحی برای تلویزیون داری، بیاور! جلسه برگزار شد و من طرح‌ام را گفتم و آن خانم مدیر، کلی به به و چه چه کرد و گفت چقدر طرح زیبایی دارید و حتما آن را می‌سازیم و در آخر صحبتهایش گفت، اسپانسر شما چه کسی است؟ من گفتم اسپانسرم کجا بود؟ من اگر اسپانسر داشتم که خودم این کار را بیرون تولید می‌کردم! شما از من طرح خواستید من هم آوردم و فکر کردم به روال قدیم کارگردان طرح می‌برد و برآوردها انجام می‌شود و شروع به ساخت می‌کنیم. آنها گفتند برنامه کودک جمعه را ببین تا حد و حدود اسپانسر و... دستت بیاید و اگر خواستی اسپانسر به شما معرفی می‌کنیم. من هم جمعه صبح برنامه کودک شبکه پنج را دیدم که عروسکی به اسم پنگول و شخصیت نیما، دایی و خاله داشت و من نشستم تا ببینم اسپانسرینگ برنامه چگونه است و دیدم زرماکارون اسپانسر است و در استودیو مسابقه ماکارونی‌پزی گذاشته بودند و یک عده این طرف استودیو و عده‌ای آن طرف ایستاده بودند ماکارونی می‌پختند و بقیه هم مسابقه‌دهندگان را تشویق می‌کردند! وقتی این برنامه را دیدم واقعا دلم گرفت و فکر کردم من همه چیز را اشتباه فهمیده‌ام به این دلیل که کار عروسکی را خیلی جدی گرفته بودم و بعد از آن ماجرا دیگر هیچ تماسی با آن جماعت نگرفتم.

با چه نمایشی وارد تئاتر حرفه‌ای غیر عروسکی شدید؟

من معتقدم مرزی بین تئاتر و تئاتر عروسکی وجود ندارد. تئاتر عروسکی نوعی شیوه بیان تئاتری است. به این دلیل که مرزی بین این نمایش‌ها وجود ندارد. فقط شیوه بیان فرق دارد. یک زمان هنرمند می‌خواهد با یک دست یا شیء یا خلاقیت و فانتزی عجیب و غریب‌تر و... حرفش را بزند و در این حالت سراغ تئاتر عروسکی می‌رود.

حتی تئاتر عروسکی تنها مختص کودکان نیست.

کار عروسکی مختص به کودک نیست. شاید قبلا اینطور فکر می‌کردند که نمایش عروسکی برای بچه‌هاست، اما چند سالی است دیگر چنین فکری نمی‌کنند. در جشنواره تئاترهای عروسکی اگر در جریان باشید می‌بینید که تئاترهای عروسکی بزرگ‌سال خیلی رونق گرفته و به آن پرداخته می‌شود. از اول هم این نگاه وجود داشت اما در یکی دو سال اخیر تبدیل به یک جریان شده است. خاطرم هست یکی از اشعار فروغ فرخزاد به اسم "علی کوچیکه" را اجرا داشتیم و مردم فکر می‌کردند چون اسمش علی کوچیکه است حتما برای کودکان ساخته شده در حالی که موضوع اثر اصلا به بچه‌ها ربطی نداشت. می‌خواهم بگویم نمایش عروسکی واقعا کاری است که بیشتر در کشور ما برای آموزش غیرمستقیم برای کودکان استفاده شده، اما لزوماً تئاتر عروسکی برای کودک نیست. من سال‌ها تئاتر عروسکی کار می‌کردم و در تلویزیون و سینما بازی می‌کردم تا اینکه دکتر علی رفیعی بیست و اندی سال قبل می‌خواستند نمایش "عروسی خون" را کار کنند و من را به او معرفی کردند. من از همان سال در همه آثار دکتر رفیعی بودم؛ من در نمایش‌های "رومئو و ژولیت"، "شازده احتجاب"، "خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار"، "خانه برناردا آلبا" و دو فیلم‌شان بازی کردم.

سرنوشت "کنسرت حشرات" چه شد؟

ما به استرالیا برای اجرا دعوت شده‌ایم و مقدماتش در حال انجام شدن است و هر زمان کارهایش درست شد به این سفر خواهیم رفت.

برنامه‌ای برای اجرا "کنسرت حشرات" در تهران دارید؟

من سال‌هاست برنامه اجرا در تهران ندارم، ولی همراه گروه مدام دعوت می‌شویم و مثلا می‌گویند افتتاحیه یا اختتامیه فلان جشنواره یا هفته یونیسف و... است و از ما می‌خواهند که اجرا برویم و ما این کار را می‌کنیم.

شما در حال حاضر با نمایش "سقراط" روی صحنه هستید. آیا قبل از اینکه بازیگر این نمایش شوید، اجرای قبلی آن را دیده بودید؟ و چطور حمیدرضا نعیمی شما را برای بازی در این نمایش انتخاب کرد؟

من اولین دوره اجرای "سقراط" را دیدم و این کار را دوست داشتم. مشغول اجرای نمایش "خانه برناردا آلبا" بودم که نعیمی گفت یکی از بازیگرانش درگیر کاری شده و نمی‌تواند گروه را همراهی کند و از من خواست که آن نقش را بازی کنم و من دو_ سه روزی وقت گرفتم تا برنامه‌هایم را تنظیم کنم و وقتی کارهایم را مرتب کردم با او تماس گرفتم و گفتم بازی در این نمایش را می‌پذیرم و از یکی دو روز بعد هم سر تمرین رفتم. خیلی کم تمرین داشتم و فکر می‌کنم حدوداً دو هفته تمرین کرده بودم که اجرا شروع شد.

شما به جای بهناز نازی بازی می‌کنید و او به جای لادن مستوفی در این نمایش قرار گرفته است؟

بله.

مریم سعادت هفت سین 98

در ارتباط با نقشی که در این نمایش برعهده دارید، توضیح می‌دهید؟

من نقش زانتیپه را بازی می‌کنم که همسر سقراط است. من بازی بهناز نازی را به خاطر ندارم و چیزی درباره آن نمی‌توانم بگویم. جز سقراط از این نمایش هیچ به خاطرم نبود نه اینکه سایر موارد بد باشد بلکه به این خاطر که آنقدر نمایش "سقراط"، درباره سقراط بود که دیگر موضوع نمایش، زندگی سقراط نبود. به نظرم همه چیز در این اثر هماهنگ با موسیقی و دارای حرکات درست بود. وقتی به عنوان بازیگر دعوت شدم، سعی کردم به خواسته‌های کارگردان خوب گوش دهم. من بازیگری تکنیکی هستم و خیلی زیاد خودم را درگیر حس نمی‌کنم. پس از شش یا هفت اجرا از این نمایش تازه حس کردم اجرا مال خودم شده و راحت هستم. خیلی خوشحالم که بعد از "خانه برناردا آلبا" که هفت ماه طول کشید، این کار به من پیشنهاد شد به این دلیل که اگر بعد از این مدت طولانی در خانه می‌نشستم حتما غمگین می‌شدم و "سقراط" اجازه نداد به این چیزها فکر کنم و واقعا راضی هستم.

شما به خواست خودتان بازیگر گزیده کاری هستید؟

در مورد تئاتر، بله همینطور است و خیلی سخت قبول می‌کنم. برای اینکه هم باید جانش را داشته باشم هم به من خوش بگذرد و اگر از کاری که می‌کنم لذت نبرم، دیگر اسمش کار تئاتر نیست. ممکن است در تلویزیون به خاطر مسائل مالی کاری کنم که خیلی در سلیقه من نیست، اما بحث تئاتر متفاوت است. تئاتر زندگی من است و حکم نفس کشیدن برای من دارد پس باید با لذت انجامش دهم.

آثار تئاتری که می‌پذیرید حتما باید از میان کارهای کارگردان‌های بنام باشد؟

نه اصلا، ولی باید یک ویژگی‌هایی داشته باشد که من پیشنهادش را بپذیرم.

به عنوان کارگردان کار جدیدی انجام نمی‌دهید؟

یک طرح عروسکی خوبی دارم که امیدوارم بتوانم یک روزی آن را اجرا ببرم.

تا به حال برای اجرای آن اقدامی کرده‌اید یا با مسئولان صحبتی داشته‌اید؟

بیش از هر چیز این کار مسائل تروکاژی دارد که باید خودم ریز به ریز به نتیجه‌گیری دقیق برسم و اتود بزنم و اگر جواب داد کار کنم و باید آنقدر جستجو کنم تا همانی که در نظر دارم بشود.  

آیا طراحی عروسک می‌کنید یا خیلی وقت است که این کار را کنار گذاشته‌اید؟

واقعاً سال‌هاست که این کار را نکرده‌ام، اما اگر کاری برای خودم باشد، طراحی می‌کنم، اما بعد از "خونه مادربزرگه" که طراحی و ساخت عروسک‌هایش از خودم بود، کار دیگری نداشته‌ام. کارهایی که تولید خودم بوده طرح‌اش را زده‌ام، ولی اینکه بخواهم برای کسی عروسک طراحی کنم، مدت‌هاست که چنین کاری نکرده‌ام.

هنوز هم پیگیر تئاترهای عروسکی که به صحنه می‌روند، هستید؟

بله من هر سال که داور جشنواره‌ها هستم. هم جشنواره عروسکی و هم جشنواره کودک را داوری می‌‌کنم و باید پیگیر باشم.

اگر بخواهید تئاترهای عروسکی دهه 60 را با امروز مقایسه کنید، فکر می‌کنید روند رو به رشدی داشته‌ایم یا نه؟

بله خیلی رشد کرده‌ایم. تئاتر عروسکی مهجور است و اتفاقی که لازم است برای آن نمی‌افتد و استعدادها شکوفا نمی‌شود و افراد شناخته نمی‌شوند، اما اتفاقات عجیب و غریب زیادی در راه است و مطمئن هستم اگر با همین روند لنگان هم پیش برویم، در آینده نزدیک تئاتر عروسکی مملکت ما سروصدای زیادی به پا می‌کند.

از حس‌تان به هفت سین بگویید.

همیشه هفت‌سین من را خوشحال می‌کند. امسال نمی‌دانم سفره هفت سین می‌اندازم یا نه، اما هر  سال این کار را کرده‌ام. اگر قرار باشد با سفره هفت سین انداختن غمگین شوم این کار را نمی‌کنم. دوست دارم دلم شاد باشد و هفت سین را برپا کنم، ولی دلم خیلی شاد نیست. 

دلیلش چیست؟

به خاطر اجتماع و مشکلاتی که همه داریم و همینطور یک سری مسائل شخصی مربوط به خودم. بیشتر وقتی یاد مردم و گرانی‌ها و اوضاعی که داریم می‌افتم، دلم می‌گیرد. وقتی خرید می‌روم، می‌بینم برای شیرینی‌های کوچک عید و کمی آجیل و خرده ریزهای سال نو باید مثلا 500- 600 هزار تومان پول داد و واقعا دلگیر می‌شوم. ما در سال نو چه چیزی را به فال نیک بگیریم؟ تازه مدام نوید بد هم می‌دهند و می‌گویند که امسال از سال پیش هم بدتر می‌شود! واقعا چطور می‌توان خوشحال بود؟

در سال جدید آرزویی برای هنرمندان به خصوص فعالان تئاتر دارید؟

من خیلی خوشحالم که سالن‌های کوچک تئاتر راه افتاده و جوانان مشغول کار هستند و خیلی از آن‌ها تماشاگر هم دارند. امیدوارم تماشاگرها و سالن‌ها بیشتر هم شود. نمی‌گویم همه چیز خصوصی شود، ولی وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم خیلی هم بد نیست تئاتر خصوصی شود برای اینکه وقتی می‌بینیم کارهای دولتی اینقدر در مسائل بروکراسی و بودجه گیر می‌کند، ترجیح می‌دهم خصوصی کار کنیم. نمی‌دانم ما چرا هیچ‌وقت بودجه نداریم؟ نمی‌دانم آخرین بار کی بودجه داشتیم چون تا جایی که خاطرم هست همیشه به ما گفتند بودجه نداریم!

در گذشته هم این طور بود و همیشه می‌گفتند بودجه نداریم؟

نزدیک به 35- 36 سال است که مدام می‌شنوم بودجه نداریم! خیلی دوست داشتم من هم زمانی تئاتر کار می‌کردم که بودجه داشتیم.

اگر اجرای نمایش "سقراط" ادامه پیدا کند، با این گروه همراه هستید؟

بله حتما.

اولویت برای شما تئاتر است یا تلویزیون یا سینما؟

اول تئاتر بعد تلویزیون و بعد سینما که اولویت آخر من است. به نظرم تلویزیون رسانه عجیب و غریب و حساسی است برای اینکه همه ما از طریق تلویزیون معروف می‌شویم، ولی بعد دیگر سراغش را نمی‌گیریم و نتیجه فاجعه‌ای می‌شود که می‌بینید. ما نسبت به تلویزیونی که معرفی‌مان کرده مدیون هستیم و مسئولان هم باید فضا را باز کنند.

شما از آن دسته هنرمندانی نیستید که می‌گویند ما دیگر در تلویزیون کار نمی‌کنیم؟

چرا باید این را بگویم؟ ما از طریق همین تلویزیون معروف شدیم و به خانه‌های مردم رفتیم. برای چی باید در تلویزیون کار نکنم؟    

مریم سعادت

سخن پایانی؟

امیدوارم رسانه‌ها بیشتر از تئاتر بنویسند و بگویند. بیشتر ذهن جوانان را درگیر محتوای نمایش کنند تا آنها بدانند باید سراغ تئاتر بروند و کارهای فرهنگی این چنینی را انتخاب کنند. باید ذهن‌ها را درگیر کنیم. اگر همیشه از چیزی فقط تعریف کنیم، مخاطب پیدا نمی‌کنیم. درگیر کردن ذهن تخصص می‌خواهد که من ندارم، ولی می‌دانم تنها راه این است که اندیشه افراد را تحت‌ تاثیر قرار دهیم.