سرویس تئاتر هنرآنلاین: بهمن 92 و سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر موفق به حضور یکی از نامداران تئاتر اروپای شرقی شد که تفاوتهای بارزی با تئاتر اروپای غربی دارد و همین خود فرصت مغتنمی بود که هنرمندان ایرانی نیز به وجوه تازه از از تئاتر مرتبط با طبیعت، آیین و موسیقی آشنا شوند.
ولادیمیر استانیفسکی کارگردان سرشناس لهستانی و دستیار سابق یرژی گروتفسکی در سفری که به ایران داشته است با همکاری گروه تئاتر "آو" به سرپرستی بابک مهری نمایش "پتیان اوراتوریو" را بهمن 92 در تالار وحدت به صحنه برد که این اجرا با استقبال زیاد مخاطبان ایرانی روبرو شد.
به گفته استانیفسکی، پیتان به نوعی پیشگو بوده، بخشی از متن ما براساس گفتهها و پیشگوییهای اوست. نام او حتی در کتاب تاریخ هرودوت هم برده شده. بخشی از این اجرا هم ریشه گرفته از کلام و گفتارهای "فرزانگان هفتگانه" در قرن هفتم پیش از میلاد مسیح است. کار آنها حفظ کردن نکات برجسته فلسفه یونان باستان و بیان آنها برای مردم بود تا بدانند مردی دانا باید چگونه رفتار کند. موسیقی این کار هم اثری است اورژینال و البته برگرفته از موسیقی کهن و باستان نوشته آهنگساز گروه ما. این اثر درباره اخلاق و رفتار درس بشر است، درباره این است که بدانید خیر چیست و شر چیست.
این نمایش که بر پایه موسیقی و حرکات موزون بازیگران شکل گرفته و حاصل همکاری گروه گارجنیدزه لهستان و گروه تئاتر "آو" از ایران بود، روایتی از آگاممنون و ارستتس از اسطورههای یونان باستان را نمایش میداد.
او درباره شیوهاش گفته: "شیوه من ترکیبی از متن و موسیقی و البته آواز است. این شیوه از تئاتر باستانی یونان میآید، شیوهای که در اپرا هم استفاده میشود. بعد ما این شیوه را فراموش کردیم. اساس این شیوه آواز، کوروگرافی و رقص است."
ولادیمیر استانیفسکی
ولادیمیر استانیفسکی متولد 1950 در روستای باردو در نزدیکی کلوجکو است. تحصیلات آکادمیک او در زمینه ادبیات و درام است و به دانشگاه وروکلاو رفت. در دوران دانشجویی به تئاتر کراکف ملحق شد و با یرژی گروتفسکی شهیر، در تئاتر لابراتواریوم در فاصله سالهای 1971 تا 1975 همکاری کرد. پیش از افتتاح مرکز تئاترش، سفرهای بسیاری به شرق لهستان کرد؛ سفرهایی که باعث شکلگیری تحقیقات قومشناسی او شدند.
استانیفسکی در دهه 1970 و تا پیش از تأسیس گروه تئاتر خود، در سراسر لهستان به سفر پرداخت. تحقیقات انسانشناسانه او در این سفرها بهمنظور پیدا کردن محیطی بکر و تازه برای بروز خلاقیت، مخاطب "ناآلوده" و خلق تئاتری بود که در آن خط میان فرهنگ بالادستان و پاییندستان برداشته شود. سرانجام در سال 1977 کمپانی تئاتر خود را در روستای گارجنیدزه لهستان تأسیس کرد و پس از آن بهصورت متمرکز دست به تجربه عملی و متمرکز یافتههای خود دست زد.
استانیفسکی از سال 2010 سمینارهای مختلفی برگزار کرده است و آخرین اثری که از او روی صحنه رفته، "استاد معمار" در هند، بر اساس متنی از هنریک ایبسن در جشنواره بینالمللی ایبسن در دهلی بوده است. گروه گارجنیدزه در طول سالیان فعالیت خود جوایز مختلفی برده است؛ از مهمترین جوایز این گروه جایزه منتقدان و مخاطبان برای نمایش "کارمین بورانا" در بخش تئاتر تجربی در جشنواره بینالمللی قاهره (1996) و جایزه اول برای نمایش "مسخ" در جشنواره تئاتر سارایوو (1999) بوده است.
برترین اجرای جهانی "گارجنیدزه" نمایش "ایفی ژنیا" براساس نمایشنامه اوریپید است که استانیفسکی آن را در 17 اکتبر 2007 در نیویورک، کارگردانی و اجرا کرد.
دیدگاه
استانیفسکی با وجود آنکه در دیگر کشورهای جهان کارگردانی سرشناس به شمار میآید، در این گوشه قاره آسیا کمتر شناخته شده است. او، تئاتر "گارجنیدزه"، مرکزی برای تمرینات تئاتری، را در سال 1977 بنیان گذاشت. او سبکی از تئاتر تجربی را خلق کرد که وابسته به انسانشناسی است و در مجامع بینالمللی رسمیت یافته و موجب شده تا سنتهای کهن تئاتر در حیات کنونی بشر نیز بسط یابند.
تلاش او برای کشف بدیعترینها، ایجاد محیط طبیعی برای خلق تئاتر، آمادهسازی تماشاگر حرفهای و در نهایت زدودن مرز میان "فرهنگ پست" با "فرهنگ روشنفکری"، او را به سمت ایجاد تئاتری منحصر به فرد سوق داد. استانیفسکی در دهه 1980 تعدادی از سمپوزیومهای بینالمللی را از سوی نمایندگانی از علوم انسانی و تئاتر سازماندهی کرد و سخنرانیهایی در دانشگاههای دالاس، نیویورک، مکزیکوسیتی و در آکادمی تئاتر پاریس انجام داد.
او در راستای عدم پذیرش خردگرایی هنر تئاتر، برنامهای با عنوان "پیمانی با زندگی" اجرا کرد. گروه "گارجنیدزه" فعالیت خود را در زمینه برگزاری کارگاهها و جلسات آموزشی تئاتر با سفر به نقاط دور، جایی که بازیگران به اشکال ابتدایی اجرا دست مییابند، متمرکز کرد و در تطابق با ایده میخاییل باختین، نظریهپرداز روس، فرهنگ عامیانه را به عنوان منشا تمامی هنرها مدنظر قرار داد. اجراها و برنامههای آموزشی آنان از ابتدا در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت.
گارجنیدزه در سال 1997، اجرای خود را بر پایه موسیقی سنتی و بومی، با تکیه بر فنون قدرتمند فیزیکی و آوایی و محیط طبیعی تئاتر قرار داد. همچنین در سالهای اخیر توجهاش را بر تئاتر و بازگشت به آثار موسیقایی یونان باستان و نشانهشناسی موجود در منابع ادبی و تناسب اندام متمرکز کرده است. "گارجنیدزه" با هر اجرای جدید خود از طریق نشانهشناسی یک دوره تاریخی خاص، به احیای سنتهای قومی موجود میپردازد. اجراهایشان نتیجه تحقیقات طولانی، قرار دادن قطعات موسیقی سنتی در ارتباط با ریتمهای نامنظم گفتار، آواز و حرکات موزون نشات گرفته از کوههای کارپاتیان و اوکراین است. متون، یادداشتهای موزیکال و تشبیهات ادبی آنها نه تنها از طریق منابع مکتوب، بلکه بر اساس داستانهای سینه به سینه و بازیابی خط فراموش شده زندگی درون ما موجودیت یافتهاند.
استانیفسکی میگوید: "آموزش ما از الهامی حقیقی آمده است، من حرکات، پیچ و تابها، منحنیها و مکانیسم حرکت را که تاثیر زیادی دارند، انتخاب میکنم. پس از آن در کار با میزان، گام، ریتم و تغییرات در مکانیسم حرکت، از ژستهای همسان استفاده میکنم، اما تلاش من بر این است که آنها را به زبان تمثیلی تبدیل کنم؛ زبانی که به وسیله واقعگرایی میشکند."
بازیگران "گارجنیدزه" فیزیک شخصیت را حیات میبخشند و قطعات موزیک، به مثابه متون باستانی برآمده از زندگی با صوت و حرکت نوآورانهاند. تماشاگران نیز از طریق برانگیختگی در ذات بشر مجذوب میشوند.
پروفسور لسزک کولانکیوویچ، از دانشگاه انسانشناسی وارساف، در باب ویژگی آثار استانیفسکی مینویسد: "تئاتر استانیفسکی همکاری صادقانه و نوینی در سبک تئاتر پیشرو معاصر ایجاد کرده است. گونه جدیدی از هنرهای بصری در مرکزی برای تمرینات تئاتر با نتیجهای غافلگیرکننده متولد شده و انجمنهایی را که اجراهایی به سبک قرون وسطایی دارند، به سوی خود فرا میخواند. تئاتر اروپا شاید دو بار متولد شده باشد: نخست در روزگار باستان و قرون وسطا و دیگر بار از روح موسیقی. آرمان "گارجنیدزه" این است که تراژدی را از روح موسیقی بازتولید کند."
همچنین ولادیمیر استانیفسکی بر این باور هست: "نمیخواهم خود را بزرگ و یا کوچک نشان دهم، اما تئاتر ما هنوز به اندازه تئاتر دهه 70 بزرگ نیست. اسامی آنها حتما در ایران ذکر شده. پدرخوانده تئاتر تجربی لهستان پیتر استواست که سال 1948 در گذشته و دو نفر که دنبالهرو ایشان بودند، گروتفسکی و در کنار آن، تادئوش کانتور هستند. بین من و این افراد فاصله زمانی طولانی وجود دارد و متعلق به دو نسل متفاوتیم. این فاصله زمانی روی سبکها تاثیر به سزایی میگذارد که در نتیجه شرایط اجتماعی و تاریخی است."
او تئاتر خود را تئاتر محیط زیست میداند. این تئاتر براساس یک کلمه یونانی شکل میگیرد و به هر آنچه در طبیعت وجود دارد، اشاره میکند. این مسئله به نظریههای مربوط به محیط زیست و حفظ آن برنمیگردد، بلکه به جهان هستی که ما را احاطه کرده، باز میگردد. همچنین به روح هنرمند که با روح طبیعت پیوند دارد، مربوط میشود. این چیزی نیست که بتوان در سکون و سکوت به آن فکر کرد، بلکه این یک حرکت پویاست که تمام اعضای بدن را به تحرک وامیدارد تا به پویاییای برسد که میخواهد.
او تئاتر را بهترین ابداع دنیای قدیم میداند و معتقد است که ایرانیها و یونانیها در درک این ابداع به یکدیگر نزدیک بودند. تئاتر از زبانی که به آن فرازبان میگویند، بهره میبرد و به گونهای عمل میکند که او به آن اشتراک میگوید. تئاتر از همه نوع ابزار برای بیان عواطف و احساسات، برخلاف سایر هنرها، بهره میبرد. بنابراین در تئاتر اول زبان مطرح است؛ زمانی که زبان کار نمیکند، موسیقی حضور دارد؛ زمانی که موسیقی کار نمیکند، زبان بدن وجود دارد و همه این مراحل میتواند افراد را در درک آن مفهوم اصلی یاری کند.
لودیک فلاژن مدیر ادبی آزمایشگاه تئاتر گروتفسکی در مورد استانیفسکی نوشته است: "در میان همکاران آزمایشگاه تئاتر، استانیفسکی با وجود سن کمی که داشت اکثر تجارب مهم را اداره میکرد، پیشرفت او از همه ما بیشتر بود و هم اکنون کارش در قالب گروه "گارجنیدزه" سبب شده است این گروه بیش از حد مورد تحسین قرار گیرد."
اوراتوریو پیتان
اوراتوریو پیتان نمایشی موسیقایی و تمثیلی است که در فضایی آیینی و از تلفیق رقص و موسیقی شکل گرفته است. داستانی وجود ندارد بلکه سرمنشا آن هفتمین فرمان هفت فرزانه دلفی است و تکیهاش بر خرد و حکمت کهن یونانی است.
مفاهیمی چون پیروی خدا، پرستش خدایان، خودت باش، یکدیگر را بشناسید، سریع عمل کن، همسرت را اداره کن، به تواناییات وابسته نباش، با تواناییات خودنمایی نکن، سکوت را یاد بگیر، قصد ازدواج کن، از همگان پیروی کن، آنچه میشنوی رعایت کن، آنچه میشنوی را درک کن، به هیچکس حسادت نکن، با تمام وجود به دیگران کمک کن، نزاع را خوار شمار، زبانت را نگه دار و... در هفتمین فرمان از ده فرمان فرزانگان موج میزند. نوعی فرزانگی در ستایش انسان و استقرار یک زندگی درست و گام نهادن در مسیر رستگاری در این فرامین وجود دارد و برای همین همه جا قابل توجه خواهند بود. ما به عنوان انسان نیازمند چنین دستورات و مقرارتی هستیم که بتوانیم به قاعده زیست کنیم و حس جاودانگی در چنین فرایند درست رفتاری ممکن خواهد شد وگرنه انسان دچار بطالت و رنجش از زندگی خواهد شد. انسان رستگار سالم و بیخدشه زندگی میکند.
گروه گارجنیدزه با نزدیک به چهار دهه فعالیت تجربی در تئاتر، به دنبال ایجاد یک مراسم و آیین است و اگر این اتفاق در محیطی غیر از تالار وحدت و در ارتباط تنگاتنگ با مخاطبان برگزار میشد، فراتر از یک تئاتر شاهد اتفاقی بایسته میشدیم. چراکه در فضای نزدیکتر حس و القای واژگان که همان اوراد و ادعیه خواهند بود، به تاثیری با دوام منجر میشد. اما الان فقط شاهد یک اجرا بودیم که گروهی رقصنده مرد و زن بر اساس روخوانی هفتمین فرمان از هفت مرد فرزانه حرکت میکنند و آواز میخوانند و موسیقی همراهی میکنند آنان را.
این نوع نگرش به تئاتر در واقع با همان رویکرد آینی و مناسک مذهبی و ایجاد ارتباط است. القاگری مفاهیم شکل گرفته است و یرژی گروتفسکی از سردمداران چنین جریانی است و البته او هم در ادامه نگره پژوهشی آنتونن آرتو چنین خاستگاهی را جستوجو کرده و استانیفسکی این مسیر را ادامه داده و حالا به نتایج عینی و در خور تامل رسیده است. در اینجا شکل اجرا و حضور مخاطب و رسیدن به غایت این ارتباط مهم جلوه میکند. در این مسیر روح و روان مخاطب هدف قرار میگیرد چون قرار است که استقرار زندگی به معنای تحقق وجود و هستی انسان به یقین اتفاق بیفتد. بنابراین رویکردی فراتئاتری حاکم بر صحنه خواهد شد و این رویکرد به گونهای قابل قبول است چون در آن نتیجه و برآیندی در میان است و این حضور فعال تماشاگر به دنبال ایجاد فرآیندی چشمگیر و در خور تامل است.
گروه گوش شنوایی برای شنیدن و درک موسیقی دارد و میداند بدن منعطف و مکاشفهگر باید در تلفیق با موسیقی به حرکات آیینی نزدیکتر شود. نوعی مکاشفه لحظهای که باید چشم بیننده را تیز کند که الان اینجا چه اتفاق دارد میافتد. اتفاقی که واقعا اتفاق نیست بلکه فقط حرکت است که تداعیگر مفاهیم لغزنده و به پیوستهای است که باید سوار بر پیکر انسانی شود. این نوع تئاتر کار کردن که با پرهیز از کلیشهها و در کشف نکتههای آمده از دور دست شکل میگیرد بسیار سخت است. موسیقی هم در واقع رابط اصلی این اتفاق غیردراماتیک است. منظور غلیان روحی است که مخاطب را وامیدارد به گونهای متفاوت در اوراتوریو پیتان نفوذ کند و این رابطه نوعی تخیله روانی برای برخورداری از اوصاف لازم انسانی در پی خواهد داشت.
گروه فقط میخواند و میرقصد و تئاتر در پس آن است و مهم دیدن انسان بنابر الگوهای درست تعیین شده توسط انسانهای برگزیده یا فرزانگان است. فرازنگی در واقع اصالت وجود انسان را تاکید میکند و در آن انسان مهار میشود و پرهیزها بر او غالب میشود تا رهایی حقیقی ممکن شود. رقص الگویی درست چون سماع دراویش است که رهگشای انسان در تمام شئون زندگیاش خواهد بود.
استانیفسکی بر آن است با دراماتورژی متون (مانند تاریخچه هرودت) و خرد کهن یونانی در مخاطب امروزی توقع ایجاد کند که بیتوجه نماند به اصالتهای انسانیاش. به همین خاطر تئاتری اتفاق میافتد که برایمان بیگانه به نظر میرسد اما این پندار اشتباهی است چون تئاتر حقیقی ریشه در همین رویکرد آیینی و مناسک مذهبی دارد. ما هم با دوبارهاندیشی به این گذشتهها و زیباییها میتوانیم امروز بهتری را برای خودمان تدارک ببینیم.
کارگاه موسیقی بدن
صبح یکشنبه 6 بهمنماه 92 ولادیمیر استانیفسکی با همراهی گروه نمایش "آو" کارگاه آموزشی "موسیقی بدن" را با حضور هنرجویانی که از قبل در این کلاس آموزشی نامنویسی کردهاند، برگزار کرد. این کارگاه از ساعت 10 صبح تا 14 برپا شد و استانیفسکی تجربیات خود و گروهش در زمینه کار با بدن و صدا را در اختیار ایرانیها قرار داد.
در این کارگاه هنرمندانی چون بهناز جعفری، بابک کریمی، طوفان مهردادیان، بنفشه اعرابی و... نیز حضور داشتند که شرکت آنها در کارگاهی آموزشی که معمولا دانشجویان و افراد کمتجربه در آن شرکت میکنند جالب توجه بود. همچنین علی اصغر دشتی، نسیم احمدپور، شیما میرحمیدی و سمانه زندینژاد نیز در این کارگاه به عنوان ناظر حضور پیدا کرده بودند.
در ابتدای کارگاه که با تاخیری نیم ساعته آغاز شد بخشهایی از فیلم نمایش "پتیان اوراتوریو" و پشت صحنه آن که با صحبتهای استانیفسکی همراه بود، پخش شد. بعد از آن استانیفسکی هنرجویان را در دایرهای دور خود جمع کرد و درباره روح پرفورمنس و اینکه هر حرکت یک هنرمند از ذات او و طبیعت وجودیاش نشات میگیرد، سخن گفت.
استانیفسکی: "یک بازیگر باید مثل باغبانی که روی گلهایش با عشق کار میکند روی حرکات و انرژیاش متمرکز باشد تا اجزای کارش به درستی شکل بگیرد. ابتدا صدای یک بازیگر در اجرایش اهمیت مییابد و این موزیکالیتی که در بیان و صدای بازیگر وجود دارد باز هم از عمق طبیعت به وجود می آید."
در ادامه، استانیفسکی به بازیگران تمرین تنفس داد و از آنها خواست که تصور کنند زیر آب هستند و نفسشان را حبس کنند و بعد که از زیر آب بیرون میآیند، نفسشان را با صدای بلند بیرون بدهند. بعد از چندین بار که این تمرین با هدایت استانیفسکی اجرا شد؛ دیگر دم و بازدمهای هنرجویان شکلی ریتمیک و منظم به خود گرفت و هارمونی در شکل اجرایشان به وجود آمد. پس از آن استانیفسکی از بچهها خواست که با صدای موسیقی این تمرین را انجام دهند و بعد از اضافه شدن موسیقی، بدن بازیگران نیز به کمکشان آمد و آنها با مشت گره خورده تمرین تنفس را به شکلی هارمونیک انجام دادند.
بابک کریمی بازیگر سینمای ایران در معرفی خود به زبان فارسی گفت: من بابک کریمی هستم، بازیگرم و دوست دارم از طریق بازیگری، زندگیِ نکردهم را تجربه کنم.
بهناز جعفری نیز در معرفی خود به شیوه خوانندگان اپرا نامش را بر زبان آورد که مورد توجه استانیفسکی قرار گرفت. در بخش بعدی این کارگاه آموزشی، استانیفسکی با همراهی یکی از اعضای گروه "گارجنیدزه" به هنرجویان تمرینهای مختلف بدن، صدا و حرکت داد و در نهایت نیز هنرآموزان کارگاه باید این حرکات را به شکلی منظم در مقابل فرد همراهشان انجام میدادند. رسیدن به هارمونی و نظم و هماهنگی در اجرای حرکات هدف اصلی این کارگاه بود.
استانیفسکی در این کارگاه چند ساعته بر این نکته تاکید داشت که تئاتر نشان دهنده مهمترین بخش غریزی وجود آدمی و ارائه دهنده احساسات فردی است و بر توجه به صدا و اصوات و اینکه یک بازیگر میتواند از طریق گوشش، اطرافش را نظاره کند تاکید ویژهای داشت.
دامنه تاثیر
دامنه تاثیر استانیفسکی به دلیل حضور کارگردانان و بازیگران جوان در کارگاههایش تبدیل به امری تاثیرگذار شده است. در زمان حضور این کارگردان لهستانی در تهران، نشستی برگزار شد که در آن، فریندخت زاهدی با اظهار خرسندی از حضور ولادیمیر استانیفسکی در ایران بیان کرد: جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با معرفی هنرمندانی که تکنیکها و سبکهای اجراییشان شناخته شده و سرآمد جهان است، زمینه مناسبی را برای شناخت نسل جوان در زمینه تئاتر به وجود میآورد.
وی با تاکید بر اینکه تئاتر ایران از تئاتر جهان عقب نیست، افزود: "این نکتهای است که همیشه در صحبتهایم به آن اشاره کردهام، زیرا در جشنوارههای زیادی حضور داشتم و آثار بسیاری را دیدهام. اکنون با حضور استانیفسکی زمینهای ایجاد شده تا نسل جوان ما با اتفاقهای روز دنیا آشنا شوند و این اقدام بزرگی است تا بتوانیم فرهنگ خودمان را از طریق ارتباطات بینافرهنگی به جامعه جهانی معرفی و ارتباطات فکری، فرهنگی و هنری گستردهای را با جهان برقرار کنیم."
زاهدی در خصوص حضور استانیفسکی و پروژههای مشترک ایران با لهستان تشریح کرد: "ولادیمیر استانیفسکی 10 سال پیش به ایران دعوت شده بود. از این طریق نیز من را برای بازدید از تئاتر لهستان دعوت کردند و در یک سفر دو هفتهای، امکان این را یافتم تا انواع مراکزی را که تئاتر را آموزش میدادند، ببینم و با آنها و گروه "گارجنیدزه" آشنا شوم. در زمان بازگشت، رئیس انستیتوی دولت لهستان از من سوال کرد که چه آرزویی دارم. گفتم آرزو دارم 10 کارگردان جوان تئاتر بتوانند آنچه من دیدم را ببینند و تجربه کنند. تصور نمیکردم این اتفاق رخ بدهد، اما چند روز بعد ایشان تماس گرفتند و از قبول این درخواست خبر دادند و ما هم فهرستی از 10 کارگردان تئاتر را به آنها دادیم. به گفته این 10 کارگردان، این اتفاق نقطه عطفی در زندگی حرفهایشان بوده است.
جمعبندی
ولادیمیر استانیفسکی هم توانست وجوه دیگری از تئاتر را در ارتباط با محیط زیست و موسیقی بر ما یادآور شود؛ نوعی تئاتر که وجودش برای همیشه و در تمام دنیا ضروری است. او قومشناس و مردمشناسی است که از دل تئاتر دگرگونیهای بنیادین را در مخاطبش میگذارد. مدلی که کمتر در ایران تجربه شده؛ بنابراین هنوز هم ضرورتش احساس میشود. باشد که بر آن بتوانیم در آینده چیره شویم و این گونه بتوانیم نوع بهتری از تئاتر را ایجاد کنیم که ضمن ارتباط گرفتن با طبیعت بتوانیم در شکوفایی طبیعت انسانی خود نیز بکوشیم. تئاتر آیینه طبیعت است و در آفرینش تئاترهای این چنینی میتوان کوشید که نبودش یک خسران است.
منابع:
استانیفسکی، ولادیمیر، در نشست رسانهای، ایران تئاتر، سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲.
آشفته، رضا، نگاهی به نمایش "اوراتوریو پیتان"، هنرآنلاین، 5 بهمن 92.
استاد تئاتر لهستان به ایرانیها "موسیقی بدن" یاد داد، مهر، بهمن 92.
صادقی نسب مرضیه، نگاهی به فعالیت های تئاتری استانیفسکی، ایران تئاتر، چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲.
عظیمی، احمد، چهره های جهانی 35 سال تئاتر فجر، ایران تئاتر، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵.
عیدیزاده، حسین، گفتگو با استانیفسکی، خبرآنلاین، بهمن 95.