سرویس تئاتر هنرآنلاین: توماس اوسترمایر در جشنواره سی و چهارم تئاتر فجر در بخش مسابقه تئاتر بین‌الملل شرکت کرد و جایزه بزرگ جشنواره نیز به "شرکت شائوبونه برلین" برای نمایش "هملت" به کارگردانی توماس اوسترمایر از آلمان اهدا شد.

توماس اوسترمایر* سال 94 برای اجرای نمایش "هملت" به ایران سفر کرد و با استقبال تماشاگران مواجه شد. گرچه عده‌ای همچنان به لحاظ حرفه‌ای نسبت به بخش‌هایی از رویکرد اجرایی کارگردان انتقاد می‌کردند ولی او نشان داد که در زمینه کارگردانی بسیار کارکشته است.

او "هملت" اثر ویلیام شکسپیر را در تالار وحدت به صحنه برد؛ نمایشی که چندین بار در شهر برلین اجرا شده و آن‌طور که برخی آلمانی‌هایی که در تهران هستند گفته‌اند، با وجود تمایل و تلاش برای دیدن این اثر در شهر برلین، موفق به دیدن آن نشده‌اند.

اوسترمایر با بیان اینکه "برای چندین سال افرادی در سراسر دنیا کار گروه تئاتر شابونه را دیده‌اند"، درباره حضور در ایران و آشنایی با فرهنگ کشورمان گفت: "چهارسال قبل درخواست حضور گروه در ایران وجود داشت اما خوشبختانه این اتفاق امسال رخ داد و من که همواره علاقه داشتم به ایران سفر کنم درخواست را پذیرفتم. شناخت کلیشه‌ای درباره ایران وجود داشت اما اصل ماجرا پس از حضور گروه و اجرا شکل می‌گیرد."

مادر طراح ویدئوی این گروه ایرانی است و طبیعتاً بخشی از آنچه روی صحنه اتفاق می‌افتاد تحت تأثیر فرهنگ ایران بود. آنچه در اینترنت وجود دارد مربوط به سال 1386 است و "هملت" در این مدت 250 اجرای دیگر را تجربه کرده و در 30 کشور جهان روی صحنه رفته بود. بنابراین نوع اجرا در مقایسه با گذشته دستخوش تغییر شده، به‌ویژه که هنگام ضبط تصاویر "هملت" در سالن خبری از تماشاگر نبود.

به نظر اوسترمایر، قطعاً مواجهه با مخاطب و واکنش‌هایی که گروه دریافت می‌کند بر آنچه اجرا می‌شود تاثیرگذار است و متاسفانه تعامل مورد نظر ما در آن نسخه تصویری وجود نداشت و با کیفیت متفاوتی روبرو بودیم.

از آنجا که مردم برای دیدن این نمایش در سه‌شب پشت سر هم به تالار وحدت هجوم آوردند، گزارش‌های بسیاری در این باره نوشته شد. در یکی از این گزارش‌ها می خوانیم: "اگر شب دهم جشنواره تئاتر فجر، ساعت 6:50 دقیقه عصر گذرتان به تالار وحدت افتاده باشد، با هیاهوی تماشاگرانی مواجه خواهید شد که می‌خواهند به هر وسیله ممکن خود را به آن سوی دیوارهای آهنین تالار برسانند چرا که تا دقایقی دیگر یا بهتر بگویم، دقیق ساعت 7 عصر، نمایش "هملت" به روی صحنه خواهد رفت. هر لحظه که می‌گذرد هیاهوی جمعیت مشتاق که اغلب دختران و پسران جوان هستند بیشتر و بیشتر می‌شود. کسانی که بلیت‌های جشنواره را به همراه دارند، به سختی از بین جمعیت مشتاق و پرصدا عبور می‌کنند تا خود را به محافظان حراست تالار یا همان مامورانی که قرار است تنها کسانی را به تالار وحدت راه دهند که بلیت تئاتر "هملت" کاری از کارگردان آلمانی به نام استر مایر را از پیش تهیه کرده باشند. با این حال اکثر جوانانی که پیاده‌روی مقابل تالار وحدت را به اشغال خود در آورده اند، بلیت این کار را ندارند. ماموران رسیدگی، با جدیت و قانون‌مداری ویژه سعی می‌کنند که بلیت‌های اصل را از غیر اصل تشخیص دهند. فضای خیابان شهریار سرشار از همهمه دختران و پسران جوانی است که با ذوقی مضاعف آمده‌اند تا در شبی زمستانی، تجربه‌ای مشترک از اجرایی منحصر به فرد را از سر بگذرانند. خبرنگاران و تصویربرداران با تجهیزات خود به سختی از جمعیت قابل توجه عبور کرده و خود را به ناتوران تالار می‌رسانند و بعد از پچپچه‌ای کوتاه به معبد وحدت وارد می‌شوند. با این همه هر لحظه که می‌گذرد، جمعیت "پشت در مانده و بدون بلیت ورود"، لبخندشان رفته رفته به عصبیت بدل می‌شود، در همین حال کسانی که در صف جلو ایستاده‌اند تلاش دارند که ناتوران رسیدگی را متقاعد کنند، کسانی را هم که بلیت ندارند به تالار نمایش راه دهند.

در روزهای قبل از اجرا تمام تجهیزات و آکسیسوار صحنه "هملت" اوسترمایر را با ۷ کامیون به تالار وحدت منتقل کردند که این امر در تاریخ نمایش ایران امری کم سابقه محسوب می‌شود. حدود 7 تُن خاک بخش بزرگی از صحنه را در برگرفته و 100 پروژکتور به صحنه این نمایش نور می‌تاباند. هملت به میدان می‌آید و انگار که این شخصیت برای اولین بار در تاریخ جان می‌گیرد. بازیگر نقش هملت به میان تماشاگران می‌آید و بارها سوالاتی را از آنها می‌پرسد و با آنها عکس سلفی می‌اندازد. تماشاگران به وجد آمده‌اند. در این اجرا تماشاگر هملت تماشاگری منقبض و منفعل نیست. بلکه برعکس، پویا و خلاق است. زمان اجرای "هملت" که در جدول جشنواره 2 ساعت اعلام شده بود، به خاطر بداهه‌پردازی هملت و مشارکت صحیح تماشاگران 3 ساعت به درازا می‌کشد بی‌آنکه کسی خم به ابرو بیاورد. اوسترمایر بعد از اجرای روز قبل گروهش در نشستی در تئاتر شهر گفته بود: "این یک رویاست که مواجهه با مخاطب باعث شود نمایش طولانی‌تر شود. لحظات بداهه زیاد دوام نمی‌آورند و این شرایط بداهه سازگار با شرایط بازیگر نقش هملت هستند. رفتاری که هملت با بداهه‌پردازی انجام می‌دهد برای این است که رفتار او ناشی از جنون است." او در بخشی دیگر از گفته‌هایش اظهار داشت: "اجرای این اثر در ایران با تغییرات بسیار همراه بوده است با این‌همه تماشاگران ایرانی مثل تماشاگران آمریکایی محافظه‌کار نیستند. من ۴ نمایش را در شهر نیویورک اجرا کردم ولی برای اجرای "هملت" به من گفته شد که نمی‌توانیم این نمایش را در آنجا اجرا کنیم زیرا مخاطبان آمریکایی محافظه‌کار هستند اما اجرای "هملت" در ایران نشان داد که مخاطبان تئاتر ایران محافظه‌کار نیستند". اجرا به پایان رسید ولی هنوز نمایش "هملت" در جریان بود، چون بیرون از تالار وحدت درباره‌اش حرف می‌زدند و هنوز هم دارند حرف می‌زنند."

توماس اوسترمایر

توماس اوسترمایر متولد ۳ سپتامبر ۱۹۶۸ در زواتاو آلمان (یک کارگردان تئاتر است که عمده فعالیت‌های خود را با گروه هنری شابُونه انجام داده‌ است.) اوسترمایر کارگردانی تئاتر را در سال ۱۹۹۱ میلادی تحت نظر آینر اِشلف آغاز کرد. او فعالیت خود در تئاتر را ابتدا با بازیگری و دستیاری آغاز کرده و این روزها به عنوان یکی از مشهورترین کارگردانان تئاتر در جهان به ویژه به دلیل وجهه‌های زیبایی‌شناختی در آثارش شناخته می‌شود.

بیشتر آثار توماس اوسترمایر در سراسر جهان به صورت تور اجرایی روی صحنه رفته است، مانند: آدلاید، آتن، آویینیون، بارسلونا، پکن، بلگراد، بوردو، بروکسل، بوئنوس آیرس، بخارست، کاراکاس، چنای، کپنهاگ، دهلی، دوبلین، هنگ کنگ، کلکته، کراکوف، لیسبون، لیوبلیانا، لندن، مادرید، مارسی، ملبورن، مسکو، ناپل، نیویورک، نووی ساد، امسک، اسلو، اتاوا، پاریس، پراگ، کبک، رن، ریمس، سانتیاگو دیل، سارایوو، سئول، سیدنی، تایپه، تامیر، تل آویو، توکیو، ونیز، وین و زاگرب.

توماس اوسترمایر تاکنون نمایش‌های مختلفی را در آلمان و دیگر کشورها به صحنه برده و جوایز متعددی را هم کسب کرده است که از آن جمله به جایزه تماشاگران برلین برای نمایش "هدا گابلر" در سال 2006، جایزه ویژه تماشاگران برلین برای نمایش "روباه‌های کوچولو" در سال 2015، جایزه بزرگ منتقدان فرانسه برای نمایش "جان گابرلین بورک‌من" در سال 2009، جایزه بزرگ منتقدان بارسلونا در سال 2009 برای نمایش "هملت"، جایزه منتقدان جشنواره تئاتر لهستان در سال 2010 برای نمایش "کات"، جایزه بهترین اثر نمایشی جشنواره شیلی در سال 2011 برای نمایش "هملت" و جایزه بهترین اثر جشنواره تئاتر استانبول برای نمایش "هملت" در سال 2012 می‌توان اشاره کرد.

او در سال 2009 توسط وزارت فرهنگ فرانسه به عنوان صاحب نظر و مامور در هنر و ادبیات لقب گرفت که این عنوان در سال 2015 به مقامی بالاتر ترقی یافت. او همچنین در سال 2010 به عنوان عضو آلمانی شورای فرهنگ فرانسه برگزیده شد و در سال 2011 جایزه شیر طلایی بی‌ینال ونیز را هم کسب کرد. از دیگر آثاری که توماس اوسترمایر کارگردانی کرده است هم می‌توان به نمایش‌های "دشمن مردم" هنریک ایبسن در سال 2012، "مرگ در ونیز" توماس مان در سال 2013، "روباه‌های کوچولو" لیلیان هلمان در سال 2014، "ریچارد سوم" شکسپیر در سال 2015، اشاره کرد و همچنین او نمایش "بللا فیگارا"** اثر یاسمینا رضا در سال 2015 کارگردانی کرده است.

توماس اوسترمایر آثار دیگری همچون "خانه عروسک" و "هدا گالبر" را با موفقیت به صحنه برده است. همچنین نمایش‌نامه هملت یکی دیگر از آثار موفق اوست که به صورت برداشتی آزاد و نوین به اجرا در می‌آید. دراماتورژی این اجرا بسیار آشفته است که هدف اوسترمایر از این امر را می‌توان در هویدا ساختن آشفتگی درونی و کنایه دراماتیک‌وار نهفته در بطن این نمایش‌نامه جستجو کرد. نمایش "هملت" وی در سال 2011 به‌عنوان بهترین اثر تولید جهانی انتخاب شد و شیرطلایی دوسالانه ونیز را نیز در همان سال برای این اثر کسب کرد.

دیدگاه

ژانر مورد علاقه اوسترمایر واقع‌گرایی سرمایه‌‌‌دارانه است. این ژانر دارای ظرافت طبعی است که مخاطبانش را به سوی این فکر هدایت می‌کند که به زعم اوسترمایر مسبب و به وجود آورنده خشونت مضاعف موجود؛ نظام سرمایه‌داری است. اوسترمایر این ژانر را که به صورت روانشناسه به واکاوی چالش‌برانگیز نظام سرمایه‌داری می‌پردازد را با برداشت از خط فکر نمایش‌نامه‌نویسان بریتانیایی همانند سارا کین و مارک رونهیل الهام گرفته‌ است.

اوسترمایر در ابتدای کار خود به عنوان کارگردان، یکی از مشکلات تئاتر آلمان را دکور زیاد از حد دانست و علیه این جریان به نوعی طغیان کرد. او با تمرکز بر تئاتر واقع‌گرایانه‌ روانشناختی و توجه به نوعی خشونت که در آثار برخی نمایشنامه‌نویسان انگلیسی از جمله "سارا کین" ظهور و بروز کرده بود، به اجرای نمایش پرداخت.

او از نوعی زیبایی‌شناختی در آثار خود استفاده می‌کند که این زیبایی‌شناختی تماشاگران را وادار می‌کند تا واقعیت‌های خشن بی‌مهابایی را تماشا کنند که توسط یک سیستم بی‌رحم سرمایه‌داری بوجود آمده است.

او تلاش می‌کند تا تماشاگران خود را از طریق طرح مسئله در ارزش‌های جوامع مدرن آلمان و اروپا به چالش بکشد تا از این طریق نظام سرمایه‌داری غرب و جامعه‌ مدرن اروپا را نقد کند

اوسترمایر با بیان آنکه تئوری‌های متفاوتی برای اجرای آثار ویلیام شکسپیر در نظر دارد بر این باور هست: آنچه من از آثار شکسپیر دریافت می‌کنم این است که به تعامل با تماشاگر اشاره دارد و بر آن تاکید می‌کند. تئاتر هنری است که دو وجه را در برمی‌گیرد؛ آن هم در جایی که سینما، ادبیات یا تلویزیون ارتباطی یک‌سویه با مخاطب خود برقرار می‌کنند و همه از طریق مانیتورها در حال برقراری رابطه با یکدیگر هستند.

این هنرمند معتقد است که "جنون هملت دشمن اوست"؛ هملت در شرایطی سیاسی قرار گرفته که فردی قدرت سیاسی را از او ربوده و هملت باید طوری رفتار کند که گویی دیوانه است. به این ترتیب می‌تواند حرف خود را به گوش مردم برساند و برای این کار و غیر سیاسی جلوه دادن آن تئاتری ترتیب می‌دهد. بخشی از این تغییر و تحول جنونی برایش به همراه می‌آورد که می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.

به نظر اوسترمایر: "تئاتر برای من هنری بومی و محلی است و بسیاری از بازی‌هایی که هنگام اجرا شاهد بودیم از همین فرهنگ بیرون می‌آید. برلین شهری آلمانی نیست بلکه چند ملیتی و شکل گرفته از زبان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون به حساب می‌آید. به همین دلیل نوع ارتباط اجراهای من تفاوت می‌کند."

اوسترمایر به‌واسطه اجرای تلفیقی از آثار کلاسیک و معتبر جهان مانند آنچه در نمایش "هملت" اتفاق افتاد برای علاقه‌مندان هنر تئاتر شناخته شده است. ماجرای شاهزاده‌ دانمارکی که شرایط گوناگون برساخته دست خود و اطرافیانش تا پایان ماجرا او را تا مرز فرو رفتن در باتلاق جنون پیش می‌برد.

جالب آنکه بخشی از هنرمندان تئاتر آلمان اوسترمایر و تئاتر شابونه را چندان هم با خواسته‌های جریان چپ منطبق نمی‌دانند و معتقدند او در سال‌های اخیر به یک برند برای تبلیغ بخشی از تئاتر بدنه تبدیل شده است. کارگردانی که در سال‌های نخست تحصیل در دانشگاه، درست بعد از فروپاشی دیوار برلین نمایش "فاوست" اثر گوته را با رویکردی به‌شدت انتقادی نسبت به مردم آلمان روی صحنه برد و انتقادهای بسیاری را برانگیخت. به این دلیل که عده‌ای معتقد بودند چرا باید در شرایط آشتی مردم دو کشور بعد از سال‌ها کارگردانی به خودش اجازه بدهد، به مردم بگوید "شما با متولد کردن هیتلر روح خود را به شیطان فروختید!"

هملت

"هملت" برخلاف آنچه تاکنون دیده‌ایم با نگاه نوآورانه و تحلیل‌های روشنگرانه و تلفیق شیوه‌های مدرن و کهن در هم آمیخته شده است و به گونه‌ای یک تئاتر پسامدرن می‌نماید که می‌خواهد ما را با مواجهه تازه‌ای در تئاتر آشنا گرداند.

"هملت" را باید آمیزه کهن و مدرن چه در نگاه و چه در تکنیک قلمداد کرد و برای همین است لذت بیشتری از آن می‌بریم و قدردان این اجرا خواهیم بود برای اینکه توانسته ما را متوجه اتفاقات بایسته‌ای گرداند که کماکان چون تئاتر باستانی که برگرفته از آیین و مناسک مذهبی است، ما را به تزکیه روح و روان فرامی‌خواند.

تئاتر همواره کارکرد مهمی در برداشته است و برای همین هم در تلاطم رسانه‌ها و هنرهای نمایشی مدرن چون سینما و ویدئو همچنان رونق دارد و بیشتر از آنها به لحاظ کیفی و کارکردی بر روان مخاطبانش تاثیر می‌گذارد. چنانچه چنین تاثیری در "هملت" اوسترمایر قابل ملاحظه است.

"هملت" نمایش تلفیقی است و در آن شیوه برشت که متاثر از اپرای پکن چین است، وجود دارد، به اضافه ویدئو که شکل تازه‌تری به اثر می‌بخشد و در جای جای نمایش مدام حضور ویدئو پررنگ است. در واقع ما متاثر از این بیان دوگانه خواهیم شد. اول در صحنه حضور زنده نقش‌ها، کنش‌ها و واگویه‌ها شکل می‌گیرد و بعد تصویر با واسطه ما را متاثر می‌کند از آنچه که باید ما را به جای دیگری رهنمون گرداند. یعنی نفوذ در زیر لایه‌های متن و یافتن فرامتن است که در این شیوه تلقین‌گرایانه که کاملا هم شهودی است، چنین اتفاقی خواهد افتاد. نمایش برشتی است برای آنکه از بداهه و فاصله‌گذاری بهره‌مند می‌شود و در آن بازیگران به ویژه بازیگر نقش هملت فرصت می‌کند برای آنکه با مخاطبانش رودررو شود. او با هر ارتباط گرفتن و پرسشی کل تالار وحدت را تحت پوشش قرار می‌دهد برای آنکه بشود بر ارتباط استدلالی و عقلانی اثر دامن زد. در آن بازیگر گرترود و افلیا یک نفر است و بارها به دو روسری صورتی برای نقش افلیا و سیاه و عینک دودی برای نقش گرترود استفاده می‌کند، بنابراین این بازی دو‌گانه ما را متوجه نقش‌آفرینی‌اش می‌کند و در حضور تماشاگران چنین اتفاقی می‌افتد که یادآور اتفاقی تئاتری باشد.

در ضمن چیدمان صحنه معلوم است که تئاتری است و با هدف ارائه فضا از آن استفاده می‌شود. یک سازه فلزی است که روی آن یک میزی همچون میز شام آخر مسیح دراز و پهن است که گاهی پشت پرده آویز می‌رود و گاهی به میانه و جلوی صحنه کشیده می‌شود. در جلو نزدیک آوانسن هم یک گور است که در واقع گور پدر هملت است و بقیه گورها هم بر اساس مرگ دیگر نقش‌ها در همانجا بازی خواهد شد. بنابراین چیزی جزء همین وسایل و چیدمان محدود وجود ندارد که در آن مکان‌های متعدد چون قصر، گورستان، محل دیدار افلیا و هملت و محل نبرد هملت و لایرتیس و مانند اینها در همین صحنه با کمترین تغییری تداعی خواهد شد. بنابراین محدودیت در صحنه خود سر فصل خلاقیت بنیادینی خواهد شد که در آن بازی‌ها برجسته‌تر خواهند شد چنانچه هر بازیگر نیاز دارد که حضور بدنی و بیان بدنی‌اش را با توجه به لحظه لحظه‌ای که پیش روی دارد تقویت کند و مدام هم باید بازی‌اش را سمت و سوی دیگری بدهد چون رویدادها و کنش‌ها متفاوت است و تئاتر در دو ساحت تراژدی و کمدی پیش خواهد رفت، بنابراین دست بازیگر باز است که در هر موقعیت نوع دیگری از مواجهه را بر ما علنی سازد.

ویدئو انگار که واسطه می‌شود که چهره‌ها و بدن‌ها را دگرگون شده و دور از واقعیت تجلی سازد چنانچه در صحنه غرق شدن افلیا، می‌بینیم که بازیگر زن پشت یک نایلون است و با حرکت آن و تصویری که روی آویز بزرگ دیده می‌شود، این موج‌های آب و غرق شدن و مرگ افلیا به زیبایی تداعی می‌شود. نمایش در ابتدا نیز با تصویر چهره هملت و آن سرود فلسفی‌اش که بودن یا نبودن مساله این است، آغاز می‌شود و در اینجا ویدئو ابتدا تصویر هملت و بعد هم تصویر دیگر مدعوین مجلس عزا و بعد عروسی را بر پرده ویدئو پروجکشن آشکار می‌کند. این مدلی شخصیت‌ها در یک نگاه معرفی و مرور خواهند شد. بعد هم همزمان میز را داریم که در ابتدا پشت پرده است و بعد از مراسم خاکسپاری پدر هملت که در گورستان نشان داده می‌شود، این میز به جلوی پرده می‌آید و مراسم عروسی عموی هملت با مادرش برگزار می‌شود. هملت از اینجا برهم ریخته و جنون آمیز می‌نماید. بعد نوبت به مراسم رویارویی با روح پدر می‌شود که همان بازیگر نقش عمو که سر بر میز نهاده است، با صورتی خونی سر بالا می‌آورد و تاج بر سرش می‌گذارند و می‌شود پدر و در واقع با تصویر ویدئو تبدیل به روح پدر می‌شود و حقیقت را واگویه می‌کند که در گوشش زهر ریخته‌اند و او را به قتل رسانده‌اند. عمویش این جنایت را کرده و میوه جنایتش هم تاج سلطنت و هم همسری ملکه است. حالا پدر از هملت می‌خواهد که حتما انتقامش را بگیرد.

بنابراین چه ویدئو و چه صحنه در آمیزش با هم دو حس و حال واقعی و فراواقعی را پیش روی‌مان قرار می‌دهند و این دقیقا همان دنیای نظم یافته‌ای است که اگر از وجوه آن غفلت کنیم، دچار لغزش و به مرور فروپاشی خواهیم شد. به همین دلیل هم هست که نمایش دو وجه کمدی- تراژدی می‌یابد. هدف ایستادگی در مقابل پرسش‌های اساسی است که به یقین برسیم و از تردیدهای جانکاه چنانکه هملت را اذیت می‌کند بیرون بیاییم.

تکنیک‌ها در نمایش "هملت" بسترساز رویدادهاست و در آن همه چیز دست در دست هم می‌دهد که بازیگران حضور پررنگی داشته باشد که بشود در هر تابلوی آن واقعه مد نظر را نمایان کرد چنانچه آبپاش هم در صحنه خاکسپاری حکم باران را دارد و چترهایی که در مراسم عمو و مادر هملت را می‌پوشاند. بنابراین هر لحظه تکنیک خاص خودش را دارد و در صحنه‌های دیگر هم همین آبپاش کارکرد خود را دارد و حتی تبدیل به ابزاری برای خندیدن کمدی خواهد شد چنانچه هملت با آن یکی از دوستانش را اذیت می‌کند.

توماس اوسترمایر از مجموعه نورها در این سازه استفاده می‌کند و تنوع نوری زوایای تازه‌ای از درخشش بازی‌ها و بدن‌ها را برای دنبال کردن رویدادها را موجب می‌شود. لباس‌ها به روز است و انگار همین الان در دانمارک اتفاقات روی می‌دهد و بازیگران می‌توانند حس و حال امروزی داشته باشند و دقیقا تفنگ کلاشینکف هم که با تیر مشقی در صحنه حضور دارد و حتی اسلحه‌های کمری نیز بیانگر درگیری‌هایی در جهان امروز است. این نشانه‌ها به راحتی کار را وصل می‌کند به دنیای امروز و این خیلی پویاتر و تاثیرگذارتر از آن نگاهی است که در ایران ما معلون نیست چرا باید متون کهن را سلاخی و مثله کنند و از آن چیزی را بیرون بیاورند که شاید یک درصد هم به متن اصلی ربط داشته باشد!

دامنه تاثیر

شاید هنوز هم بسیاری دارند درباره اوسترمایر پژوهش می‌کنند و بخشی از این پژوهش‌ها دارد در دل اجراهای تئاتر پیاده می‌شود. به ویژه در زمینه دراماتورژی، استفاده از تکنولوژی و گروتسک که در این سه سال کارکرد بسیار یافته است. سهراب سلیمی، از آن دست کارگردان‌هایی است که همیشه آشکارا بر تاثیرات خود از دیگران اعتراف کرده و درباره حضور این کارگردان تاثیرگذار آلمانی نیز گفته است: "من با دیدن "هملت" به کارگردانی توماس اوسترمایر از آلمان متوجه شدم که آن‌ها چقدر در بازی‌ها به رئالیسم جادویی توجه می‌کنند و از این طریق فضای کاملا مدرنی را می‌سازند. بازی بازیگران این نمایش بسیار جذاب بود و حتی در تلفیق با تکنیک‌های برشتی به درستی و به قاعده از فاصله‌گذاری استفاده کرده بودند. برای همین اجرای بسیار جذابی را شاهد بودیم.

سامان ارسطو سال 96 نمایش "همان باش؛ که نیستی" را در جشنواره "فایند ٢٠١٧" به صحنه کمپانی شابونه برلین برد و پس از دو اجراى موفق در کنار بزرگانى چون توماس اوسترمایر و رومئو کاستلوچى با همان نمایش به لا-نف پاریس دعوت شد. بنابراین حضور و دعوت اوسترمایر مایه خوشحالی است که در ارتباط با برخی از گروه‌های ایرانی بانی رشد و توسعه تئاترمان خواهد شد.

تکرارناپذیر

توماس اوسترمایر برای‌مان تکرار ناپذیر است چون او هم مثل دیگران نیست و هم آمدنش به تهران مثل خواب می‌ماند. می‌دانیم که دعوت کردن از گروه‌های بین‌المللی نیازمند وقت، حوصله و سرمایه بسیار هست و اگر چنین شده است، باید که این اتفاق را به فال نیک گرفت. شاید کمی خوش‌شانسی هم باید چاشنی کار دبیران جشنواره تئاتر فجر بشود که بتوانیم نمونه‌هایی از این دست را برای رونق تئاتر کشورمان به ایران دعوت کنیم.

او در این سه سال چهار نمایش دیگر به صحنه آورده است:

        1. پروفسور برناردی***، نویسنده : آرتور اشنیتزلر 1394

        2. بازگشت به ریمز****، نویسنده : دیدیر اریبون 1395

        3. در قلب خشونت*****، نویسنده : ادوراد لوئیس 1396

        4. شب های ایتالیا******، نویسنده : اودون فون هروات 1397

باشد که روزگار با ما یار باشد و بازهم کارهایی از این دست به تهران بیاید.

 

پی نوشت:

* Thomas Ostermeier

** "Bella " Figura

***Professor Bernhardi  by Arthur Schnitzler (2016)

****Returning to Reims after Didier Eribon (2017)

*****Im Herzen der Gewalt  by Édouard Louis (2018)

******Italian Night  by Ödön von Horváth (2018)

 

منابع:

بهرامی، نادر، زندگی و آثار توماس اوسترمایر، ترجمه از متون آلمانی. احمدی، بابک، توماس اوسترمایر علیه لیبرال‌ها، روزنامه اعتماد، شماره 3852 - چهارشنبه ۲۱ تیر 96.

آشفته، رضا،  نگاهی به نمایش ˝هملت˝ کاری از توماس اوسترمایر از آلمان، هنرآنلاین، 9 بهمن 94.

آشفته، رضا، امپراتوری بازیگران، روزنامه ایران / شماره : 6221  ۵ خرداد ۱۳۹۵ .

اوسترمایر، توماس، فهرستی بلند بالا از تغییرات دریافت کردیم، گزارش نشست رسانه ای، ایلنا، نهم بهمن 94.

توماس اوسترمایر کیست، ایسنا، 7 بهمن 94.   

سلیمی، سهراب، دیدن نمایش‌های خارجی، دستاورد من از جشنواره بود، روزنامه صبا، ۱۱ بهمن ۱۳۹۴.

شب غافلگیری توماس استرمایر، روزنامه همدلی، 12 بهمن 1394.

عطری، حسین، توماس اوسترمایر، سایت بریتیش کنسول.

عظیمی، احمد، چهره های جهانی 35 سال تئاتر فجر، ایران تئاتر، یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵.

کالبدشکافی سامان ارسطو در تئاترشهر، روزنامه تعادل، 20 دی ماه 97.