سرویس تئاتر هنرآنلاین: مارکوس زونر با حضور در دو جشنواره تئاتر فجر شگفتی‌ساز شد. او هم برای تماشاگران عادی غیرقابل پیش‌بینی بود که بتواند در یک ارتباط ناگسستنی با زبانی نمایشی جذب‌شان کند و هم بتواند برای اهالی تئاتر و منتقدان یادآور اصول تازه‌ای باشد که بیانگر یک نمایش خلاق و نوجوست که در واقع در اتکای به بیان بدنی بتواند به دور از ارتباط کلامی باعث شگفتی و جذب شود.

او در بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر که با حضور ۹ نمایش از ۸ کشور خارجی در کنار نمایش‌های ایرانی برگزار شد، در بخش بین‌الملل با نمایش "ها! هاملت" برگزیده تماشاگران شد و همچنین در محل‌های هنری تاکنون به عنوان یک نمونه قابل تامل و چشمگیری دارد یادآوری می‌شود. زونر در سال بعد هم با یک نمایش دیگر به نام "اودیسه" به تهران آمد که دقیقا همان سبک و شیوه اجرایی را تکرار کرد و البته این بار هم تاثیرگذار و شگفتی‌انگیز بود و انگار تماشاگران ایرانی مشتاق چنین رویارویی دوباره‌ای باشند. هر دو اجرا به زبان آلمانی بود اما انگار که به زبان حال مردم جهان داشتند دو داستان تراژیک و بعد حماسی مهم را بازگویی می‌کنند.

این گروه در فستیوال‌های تئاتر مختلفی در سرتاسر دنیا شرکت کرده و جوایز متعددی از جمله جایزه کشور سوئیس را در سال 2000 به خود اختصاص داده است.

گروه مارکوس زونر به بیشتر شهرهای بزرگ و کشورهای دنیا سفر کرده و تاکنون یکی از فعال‌ترین گروه های سوئیسی بوده که اجراهای بین‌المللی زیادی داشته است. آنها در فستیوال‌های تئاتر دنیا همانند اسپانیا، اسکاتلند، پاکستان، آلمان، لیتوانی، بوسنی و هرزگوین، آمریکا، رومانی، مصر، فنلاند، استونی، قزاقستان و.. شرکت کرده‌اند. این گروه در این سفرها و اجراهای بی‌شمار به این حقیقت رسیده‌اند که تئاتر از آنجا که بن‌مایه‌اش کاملا انسانی است، در تمام دنیا با فرهنگ‌های متفاوت ارتباط لازم را بین تماشاچیان و بازیگران ولو با زبان‌های متفاوت برقرار می‌سازد.

زندگی و کار مارکوس زونر و پاتریسیا باربویانی

مارکوس زونر در سال 1963 در مونیخ متولد و تحصیلات تئاتری خود را در شهر لوگانوی سوئیس گذرانده و در این شهر زندگی و فعالیت هنری دارد. زونر بازیگر، کارگردان و مدیر کمپانی است که در سراسر اروپا و دنیا اجراهایی را به نمایش گذاشته است. او سردبیر فصلنامه تئاتر مستقل بوده و در مجلات و روزنامه‌های متعدد به نوشتن مقالات تئاتری مشغول است. مارکوس زونر در سال 2000 آکادمی بازیگر را با مباحث خلاقیت بازیگری بداهه در تئاتر و خلاقیت هنری تاسیس کرده است.

زونر درباره خود می‌گوید: من در شهر لوگانو منطقه ایتالیایی‌نشین سوئیس تحصیلات خود را در رشته تئاتر در سال 1987 به اتمام رساندم. بعد در همان سال این گروه را تاسیس کرده‌ام. هدف از تاسیس این گروه تئاتری این بوده است که گروه از حداقل امکانات اجرایی _ مینی‌مالیسم _ بهره‌مند شوند تا حداکثر تاثیر را بر تماشاچیان بگذارند. یکی از عناصر ضروری در فعالیت‌های گروه ما، تحقیق و پژوهش بین صورت‌های کمیک و تراژدی در یک اثر تئاتری و تلاش در جهت روشن کردن دیگر صور ذات انسان است. تاکنون اجراهای زیادی داشته‌ایم که از جمله می‌توان به نمایش‌های هزار و یک شب ، ادسا و هاهملت اشاره کرد. نخستین تولید گروه ما لرزش نام داشته است.  

پاتریسیا باربیویانی همکار زونر علاوه بر بازیگری، در نوشتن رمان، داستان کوتاه، نقد و مقالات تئاتر، و فیلمنامه‌های تلویزیونی فعالیت دارد. او متولد 1958 در شهر لوگانو است که از سال 1990 فعالیت‌های بازیگری خود را با این گروه شروع کرده و تاکنون در کشورهای مختلف اجراهای مختلفی داشته است. او حتی یک بار تمام نقش‌های "ها! هاملت" را بازی کرده، که در ایران و اروپا با دو بازیگر اجرا شده است.

زونر درباره راه‌اندازی گروهش می‌گوید: همیشه رویاهای بزرگی در ذهنم وجود داشت و چون این رویاها در جای دیگری به حقیقت نمی‌پیوست، خودم بر آن شدم تا این کمپانی را راه‌اندازی کنم.

نگاه مارکوس زونر

هدف مارکوس زونر از چنین شیوه‌ای که دامن می‌زند به یک جریان مینی‌مالیستی، ارضای حس نوجویی و کنجکاوی تماشاگر نیست بلکه هدف‌اش رسیدن به یک بیان ویژه بازیگری است. مارکوس زونر، کارگردان نمایش اودیسه بر این باور هست: "هدف کمپانی ما - مارکوس زونر - افزایش کمی تئاتر نیست بلکه تمرکز ما روی بازیگری است به همین دلیل طراحی صحنه پیچیده‌ای هم نداریم و بازیگر ما در صحنه خیلی حرکت نمی‌کند، سیگار نمی‌کشد و چیزی نمی‌خورد. به اعتقاد او، بازیگر باید با تصورات و فانتزی خود بازی کند چون در غیر این صورت ابزار زیادی برای بازی کردن ندارد."

زونر درباره‌ دلیل شباهت نمایش "اودیسه" با نمایش "ها! هاملت" گفت: چرا این تصور هست که باید چیز جدیدی پدید آید ما این شیوه را تا جایی که بتوانیم ادامه می‌دهیم و ممکن است 30 نمایش را با این شیوه اجرا کنیم و شما هم می‌توانید این 30 نمایش را برای شرکت در فستیوال فجر دعوت کنید!! تنها اشتراک این دو نمایش، دو بازیگر و دو صندلی است که البته صندلی‌ها هم با هم متفاوند. صندلی‌های این اجرا ثابت هستند و صندلی‌های اجرای "ها هملت" می‌چرخیدند. هملت نمایشی است با دیالوگ‌ها و فضاها و مضامین روان‌شناختی خاص خود اما اودیسه یک حماسه یونانی است و مضامین روان‌شناختی ندارد و در شیوه بازی کاملا متفاوت است.

به نظر زونر، اودیسه یک نمایش ماجراجویانه هست که داستان ساده‌تری دارد در صورتی که ها! هملت تئاتر مدرن پیچیده‌ای است. زونر، یکی از اهداف این نمایش را رسیدن به کمدی دانست و یادآوری کرد: البته این هدف اصلی ما نبود بلکه می‌خواستیم دو فاکتور کمدی و تراژدی را در کنار هم بگذاریم زیراکه این دو عنصر از هم جدا نمی‌شوند. در این نمایش اودیسه تنها یک سوپرمن نیست که ماجراهایی داشته باشد بلکه یک انسان است با ترس‌ها و ضعف‌های یک مرد معمولی.

او درباره برخورد مردمان دیگر کشورها با نمایش اودیسه گفت: برخوردها بسیار متفاوت است و به فرهنگ تئاتری هر کشوری بستگی دارد به عنوان مثال مردم فنلاند خیلی درون‌گرا هستند اما به هر حال مردم همه کشورها با این نمایش ارتباط برقرار می‌کنند و این نشان می‌دهد که نفس برقراری ارتباط فراتر از زبان است.

زونر درباره علاقه‌اش به اجرای متون کلاسیک، گفت: داستان‌های کلاسیک خیلی جذاب و خوب هستند و زندگی ما کوتاه است و به همین دلیل بهترین داستان‌ها را انتخاب می‌کنیم تا در تئاتر تعریف کنیم و داستان‌های کلاسیک چیزی دارند که در طی قرن‌ها برای انسان مهم است.

ها! هملت

ها! هملت به کارگردانی و بازی مارکوس زونر و پاتریشیا باربویانی از کشور سوئیس در جشنواره بیست و یکم اجرا شد. این نمایش چند پرسوناژ ویلیام شکسپیر، توسط دو بازیگر به صورت کمدی (برگرفته از تکنیک‌های خاص کمدیا دلارته ایتالیایی) و تراژدی اجرا می‌شود. از آنجا که تمام نقش‌ها توسط دو بازیگر ارائه می‌شود، این کار یک تئاتر فیزیکی یا وابسته به بیان بدن است. هملت در ابتدا قرار بود که در چهارسو اجرا شود که بنا به شیوه اجرایی که تکیه‌اش بر بدن بازیگر و پس از آن توجه‌اش به فضای خوب و نور مناسب است، این اجرا در تالار بزرگ مجموعه تئاتر شهر ممکن شد.

ها! هاملت باعث شگفتی اکثریت تماشاگران ایرانی و موضع‌گیری اقلیت وابسته به سنت‌های رایج نمایشی شد. شگفتی از این جهت که دو هنرپیشه خلاق بی‌آنکه از ابزاری جز بدن و بیان سود برده باشند، با پوشیدن لباس‌های سرخ و سیاه که شمایلی از دلقک‌ها را تداعی می‌کرد و نشسته بر دو صندلی‌گردان و تابیدن یک نور موضعی تخت به مدت ۱۲۰ دقیقه نفس‌ها را در سینه‌ها حبس کردند، تا بگویند که یک بازیگر بی‌آنکه نیاز به تحرک الکی و زاید داشته باشد، با تنوع در جنس بازی و ایجاد حرکات ذهنی و متخیلانه تماشاچی را شگفت‌زده می‌کنند. این دو هنرپیشه تمام نقش‌ها را بازی کردند، و جالب‌تر این که جسورانه از یک تراژدی عظیم دنیا به برداشتی کمدی و هزل‌گونه رسیدند. آن‌ها که زبان انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی می‌دانستند، کمی بیشتر از دیگران از نمایش ها! هاملت لذت بردند، اما آن‌ها که از این زبان‌ها چیزی نمی‌دانستند باز هم مجذوب حرکات و صداسازی‌های متنوع و خلاقانه بازیگران بودند. آن‌ها می‌دانستند که چطور ظرف ۲ ساعت نبض تماشاچی و ریتم پر از کشش را در دست داشته باشند، تا یک لحظه تماشاچی را به حال خود وانگذارند تا همه چیز جلوه‌ای پویاتر به خود بگیرد. شاید کسی فکر نمی‌کرد که با این عظمت بتواند با مفهوم مینی‌مالیسم در یک نمایش آشنا شود. هر چند هیچ قید و بندی در وابستگی به سنت‌ها در "ها! هاملت" مشاهده نمی‌شد، ولی باید اعتراف کرد که این نوع حرکت نو و خلاقانه مفهوم رهایی در صحنه را به بازیگران گوشزد می‌کرد تا با استفاده از ابزارهای اولیه؛ بدن، بیان، تخیل، خلاقیت و بداهه‌پردازی چگونه می‌توان هر تماشاچی بی‌حوصله‌ای را سر شوق آورد.

اودیسه

مارکوس زونر کارگردان سوئیسی سال 82 با نمایش اودیسه در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت. در این نمایش هم چون نمایش ها! هملت، فقط مارکوس زونر  و  پاتریشیا باربیونی بازی کردند. طراح صحنه این نمایش لوییجی پ. فورتی و کاتیا باریولی طراح لباس نمایش بودند.

داستان این نمایش که در یونان باستان می‌گذرد، درباره الهه آتنا است که از پدرش زئوس درخواست می‌کند که به او اجازه دهد همراه اولیس از تروا برود. زئوس موافقت می‌کند اما پیش‌بینی می‌کند که توفان و رعد و برق در راه خواهد بود و...

بنا به سبک اجرایی گروه تئاتر "زونر"، نمایش "اودیسه" به شیوه کمدی و پارودی از این اثر حماسی یونان باستان به روی صحنه رفت.

مریم رجایی، منتقد درباره این اجرا می نویسد: "اجرایی دو نفره، نشسته بر دو صندلی، در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر. یک زن و یک مرد با لباسی هم شکل و هم رنگ تمام نقش‌های نمایشنامه هملت را بازی می‌کردند. امسال هم همین دو نفر اودیسه را تقریباً به همان شکل (به لحاظ اجرایی) پارسال برای اجرا به ایران آورده‌اند. با این تفاوت که در نمایش ها! هملت صندلی‌ها گردان بودند ولی در اجرای اودیسه ثابت."

اودیسه منظومه‌ای است شامل بیست و چهار سرود که توسط هومر شاعر یونانی، قبل از میلاد مسیح سروده شده است؛ منظومه‌ای که شاید حوصله خواننده غیرحرفه‌ای را به سرآورد، اما این اجرا می‌تواند برای همان خواننده بسیار جذاب و در ذهنش ماندگار باشد.

گروه مارکوس زونر به قدری جالب، جذاب، فانتزی و کمدی داستان حماسی اولیس را نقل و بازی می‌کنند که هر تماشاگری جذب آن می‌شود.

داستان اودیسه درباره بازگشت اولیس، پهلوان نام‌دار جنگ ترواست که در راه بازگشت به موطن خود، گرفتار حوادث بسیاری می‌شود. در زادگاه او همسرش پنلوپه و پسرش تلماک چشم به راه بازگشت او هستند. ولی گروهی که اولیس را نابود شده می‌پندارند می‌خواهند که پنلوپه شوهر دیگری از میان خواستگاران برگزیند.

اولیس در هیئتی ناشناس به زادگاه خود باز ‌گردد و از همه خواستگاران همسر خویش انتقام می‌گیرد و آن سه، یعنی اولیس، پنلوپه و تلماک با خوشی در کنار هم زندگی می‌کنند.

اجرای گروه تئاتر سوئیس اجرایی بود با حداقل امکانات به لحاظ صحنه و آکساسوار، به شدت متکی به بازی بازیگر. اجرایی که به قول خودشان تمرین آن ۲ سال طول کشیده است. دو بازیگر این نمایش نقش همه زن‌ها و مردها را گاهی با میمک و یا با استفاده از خلاقیت و بیان قوی که در بازیگری دارند، اجرا می‌کنند.

همه نقش‌ها توسط این دو نفر نشسته بر روی دو صندلی خلق می‌شود. نمایش موسیقی ندارد. افکت ندارد و نور آن تخت است. تمام صداها (صدای حیوانات، مراحل درست شدن یک نوشیدنی، صدای باز و بسته شدن در، رفت و آمدها و...) توسط همین دو بازیگر به صورت هم زمان با اجرای نمایش تقلید می‌شود. علاوه بر این نشانه‌هایی بسیار ساده برای شناخت شخصیت‌ها وجود دارد که با آن کدها می‌توانیم بفهمیم که در کجاییم و این بازیگر در حال ایفای نقش چه کسی است. برای مثال می‌توان از گذاشتن سه انگشت بر روی پیشانی به طوری که کف دست بر روی سر قرار بگیرد، بدانیم که با پادشاهی تاج به سر طرف هستیم.

اودیسه فضایی حماسی دارد و چون در این نمایش طنز نیز چاشنی آن است، روی صحنه تئاتر ما می‌توانیم فضایی پر تحرکی را ببینیم. در واقع لحظات پرحادثه داستان توسط دو بازیگر نشسته بر روی صندلی‌ها تماشاگر را به انتهای غار غول یک چشم یا داخل کشتی اولیس یا قلعه سیرس می‌برند. صحنه‌هایی که اولیس همراه پسرش تلماک برای از بین بردن خواستگاران پنلوپه راهی می‌شوند و همه آنها را به صورت‌های مختلف نابود می‌کنند به صورت اسلوموشن اجرا می‌شدند.

نکته جالب دیگر در اجرای این نمایش میزانسن‌هایی بود که این دو بازیگر نشسته به زاویه دید تماشاگر می‌دادند. یعنی این دو مانند تصاویری سینمایی که دوربین هر یک از اتفاقات را از چند زاویه دید مختلف نشان می‌دهد، اجرا می‌کردند و تصاویری زیبا و دلنشین و بدون یک نواختی به تماشاگر ارائه می‌دادند.

اجرای اودیسه از کشور سوئیس کلاس درسی بود برای آموختن و یادگیری که از طریق ارتباطات بین‌الملل حاصل می‌شود.

ضمناً خلاصه داستان نمایش که توسط سفارت سوئیس در ایران به دو زبان انگلیسی و فارسی در اختیار تماشاگران قرار گرفت کمک بسیاری به تماشاگران برای دنبال کردن داستان اولیس پهلوان انجام داد.

علی اکبر عبدالعلی‌زاده، منتقد هم می‌نویسد: "گروه مارکوس زونر از سوئیس، قاتلان تماشاگران ایرانی هستند."

این یک واقعیت است. این گروه با دو بازیگر بدون وسایل صحنه، دکور ویژه، لباس پیچیده و حتی جابجایی فیزیکی روی صحنه در مدت بیش از 120 دقیقه تماشاگر ایرانی را که حتی با زبان اجراکنندگان بیگانه‌اند، تا سرحد مرگ می‌خنداند. این یعنی قتل تماشاگر با انگیزه قبلی. انگیزه‌ای آن قدر قوی که باعث می‌شود این دو بازیگر توانمند با متون پیچیده‌ای چون اودیسه دست و پنجه نرم کنند.

تصور کنید شخصیت‌های متنوع داستان جملگی توسط دو بازیگری اجرا می‌شود که بروی دوصندلی در وسط صحنه نشسته‌اند؛ آنها در تمام طول اجرای نمایش از جای خود بلند نمی‌شوند. تا اینجای کار شرایط شبیه اجرای قبلی این گروه در سال گذشته است؛ اجرای نمایش  ها! هملت.  نکته اینجاست که روش در این دو نمایش مشترک است اما متن، شخصیت‌ها، وقایع داستانی و... به کلی تفاوت دارد.

کافی‌ست تلاش کنید قبل تماشای این نمایش و آشنایی با روش گروه سوئیسی این معادله را در ذهن حل کنید: نقش‌هایی چون راوی، الهه آتنا، زئوس، اولیس، پنولوپه، پلوفوموس (غول یک چشم)، پوسیدون، سیرس، ترزیاس، مادر زئوس،  سیلا (غول 6 سر)، هلیوس، تلماک، آرگو و... چگونه توسط یک بازیگر مرد و یک بازیگر زن ساکن در میانه صحنه به نحوی اجرا می‌شود که هیچ جای ابهام برای تماشاگر باقی نمی‌ماند. به این فهرست بلند بالا که مجموعه‌ای از مردان، زنان، خدایان، جانوران عجیب‌الخلقه و اساطیر یونان را تشکیل می‌دهند، اضافه کنید مردان همراه اولیس، خواستگاران همسر او، حیواناتی چون خوک، گوسفند و پرندگان، اشیاء، فضاهای متفاوت مثل کشتی، قصر، خانه، غار و... که همگی توسط دو بازیگری خلق می‌شوند که حتی یکدیگر را لمس نمی‌کنند.

حل این معادله کار  دشورای‌ست به شرط آنکه معادله حل شده را در نمایش آماده اجرا تماشا نکرده باشید. حتی پس از تماشای این اجرا نیز اگر بخواهید تمامی روش ارائه شده را برای متنی تازه در نظر بگیرید باز هم با انبوهی از مجهولات مواجه می‌شوید.

این شیفتگی نیست ولی باید بپذیریم گروه مارکوس زونر در ارائه روش خود تواناست. حسی که از بازی این دو بازیگر به تماشاگر خسته از انبوه نمایش‌های خسته‌کننده و ناموفق خارجی حاضر در جشنواره بیست و دوم منتقل می‌شود و رضایتی که از این انتقال حسی در مخاطب حاصل می‌شود، موفقیت کمی نیست.

گرچه برخی از منتقدان از این نمایش به عنوان تکرار نمایش "ها! هملت" یاد کردند ولی گویا این عزیزان فراموش کرده‌اند روشمندی و در شکل  قوام یافته‌اش "سبک" جای چندانی برای تغییر ندارد؛ تنها در هر پدیده هنری تازه، نبوغ هنرمند به کشف ظرایف تازه مرتبط با متن معطوف می‌شود. اجرای نمایش اودیسه نیازمند خلق شخصیت‌های تازه، بیان و روایت تازه است. باید ارتباطی تازه با تماشاگر ایجاد شود یعنی لازم است یک محصول تازه بر اساس روشی مشخص خلق شود.

فراموش نکنیم این نمایش با اندکی تغییر در حد کم و زیاد کردن چند کلمه در کشورهای مختلف دنیا اجرا می‌شود و با مخاطبینی با فرهنگ‌ها و خواستگاه‌های متفاوت ارتباط کامل برقرار می‌کند. آیا خواسته دیگری از یک اثر نمایش وجود دارد؟     

علی اکبر صدیقی می‌نویسد: "اودیسه، همان گروه ها! هملت است که هم‌اینک بدون اندک تغییری در شیوۀ اجراییـ منهای تبدیل چهار پایۀ نمایش سال قبل به صندلی ـ و با همان صحنه و فقط با تغییر لباس با نمایش اودیسه پا به جشنوارۀ فجر نهاده است. با تحسین نگاه کلی این نمایش، آنچه در این اجرا قابل تأمل است، زبردستی تسلط بازیگران روی نقش و چیرگی بر عوامل اجرایی و غلبه و مهار بدن برای ایفا و اجرای هر نقشی از جمله بدن و بیان مناسب و خلاقیت در تیپ‌سازی و بداهه‌پردازی و حرکات ریز و مختصر و مفید و به دور از اضافات است. شاید اصلی‌ترین خصوصیت آثار زونر (ها! هملت و اودیسه) ارتباط با تماشاگران باشد. در طول اجرا گروه اجرایی و بازیگران با عملکرد خویش، مخاطبین خود را وادار به تفکر و تجسم می‌کنند."

افعال و کنش‌های بازیگران و کلام آنها ـ هر چند که زبان تماشاگر را نمی‌دانند و تماشاگر هم ـ طوری طراحی شده که تماشاگر همراه گروه می‌شود و در این میان، گروه اجرایی از حربه‌های مختلفی مانند ریتم مناسب، تیپ‌ها و کاراکترهای مختلف و جذاب و چاشنی طنز و کمدی جهت همراهی مخاطب با خویش استفادۀ شایان و به‌‌جایی کرده است. کارگردان نمایش، تمامی موارد فوق را با حذف کاربری نور، افکت، موسیقی، گریم، لباس، میزانسن، تعویض صحنه و ... با هوشیاری زیرکانه و ظریف در نمایش را برپا می‌کند و البته یک ساختار مشخص را برای نمایش خود فراهم می‌نماید و ترفندهای گوناگون را به کار می‌گیرد تا مخاطب جذب شود. در کل باید این نمایش را به عنوان کلاس درسی ویژه برای دانشجویان و هنرجویان تئاتر و به خصوص بازیگران دانست.

دامنه تاثیر

مارکوس زونر انگار هنوز هم در این زمینه، تاثیر حضورش در ایران محسوس هست به ویژه آنجایی که بازیگران بازی خلاق را همه چیز یک اجرا می‌کنند. البته این تاثیر فقط به ایران ما منحصر نمی‌شود؛ این تاثیر از خود سوییس آغاز و به هر جایی که این نمایش‌ها می‌روند، به درازا می‌کشد.

 زونر درباره این تاثیرگذاری معتقد است: "از آنجایی که گروه ما به شیوه مینی‌مالیسم برای اولین بار در سوئیس کار کرده است، تاثیر زیادی بر دیگر گروه‌های سوئیسی داشته است. ما می‌خواهیم این را نشان بدهیم که در یک اجرا، صحنه، تماشاچی و بازیگر اهمیت دارند و تنها نیازهای یک اجرای نمایشی هستند. بقیه کارگردان‌ها هم سعی دارند که از این شیوه اجرایی ما تبعیت و تقلید کنند.

مارکوس زونر و همسرش دو بار در آغاز دهه 80 به ایران آمدند و بازهم نمونه برجسته‌ای را پیش روی‌مان قرار دادند؛ با یادآوری این نکته که برای موفقیت گروهی و انجام بازیگری درست نیازی به داشتن گروه‌های بزرگ و خرج و دخل‌های گزاف نیست، بلکه خلاقیت در بازیگری و داشتن ایده‌های قابل اجراست که توان بازیگران را آشکار و مراتب شکوفایی را ممکن خواهد کرد. پس بازیگران حتی بنابر تلاش‌های فردی نیز می‌توانند در این مسیر پر سنگلاخ موفقیت خود را ممکن‌تر سازند. زونر و همسرش دو نفری کلی شخصیت از دو نمایش هملت و اودیسه را به نحوی مؤثر پیش روی‌مان قرار دادند که در آن همه موارد و عناصر الزامی تئاتر رعایت شده بود با آنکه شکل اجرا مینی‌مالیستی و مدرن خطاب می‌شد.

زونر می‌گوید: "ما در حقیقت باید به تماشاچی این امکان را بدهیم که خودش تصورات بالایی داشته باشد. ما می‌خواهیم کل دنیا را در جلوی چشم تماشاچیان به وجود بیاوریم، بدون اینکه از گفت‌وگوی زیاد استفاده بکنیم، یعنی ما می‌خواهیم با زبان تصویر قدرت تجسم و تخیل تماشاچی را بالا ببریم. هملت یکی از نمایشنامه‌هایی است که خیلی برای هر بازیگری جذاب است و ما می‌خواهیم بدانیم که آیا این امکان وجود دارد آن قدر این نمایش را کوچک بکنیم که جذابیت بیشتری برای تماشاچی داشته باشد."

همچنین زونر در حاشیۀ جشنواره فجر کارگاه بازیگری هم برگزار کرد که موضوع اصلی این کارگاه، خلاقیت در بازیگری بود. یعنی آنها به بازیگر به عنوان مرکز خلاقیت تئاتر نگاه می‌کنند، بنابراین بازیگر باید این آزادی را داشته باشد که با خلاقیت فردی به مسئولیت‌های خاص خود طی یک اجرا برسد، و اینگونه از وظیفه کارگردان بکاهد و دیگر کارگردان به بازیگر دیکته نکند که باید این کار را بکند و آن کار را نکند. بلکه بازیگر در موقعیت‌های مختلف به آنچه باید انجام دهد، برسد.

محمدرضا کوهستانی و مجید امیری کارگردانان نمایش بهترین مامان این حوالی که دو سال بعد از این حضور، یعنی سال 84 نمایشی را به همین شیوه مارکوس زونر کار کرده بودند، دربارۀ این تاثیرپذیری نوشتند: "فقط می‌خواستیم این شیوه اجرایی را با بازیگر ایرانی، نویسنده و طراح ایرانی و در کل با یک نگاه ایرانی یا به هر حال نسبتاً ایرانی تجربه کنیم و به صحنه ببریم. بهترین مامان این حوالی نمایشی است در 2 اپیزود که هر اپیزود خود از 2 تکه تشکیل شده است. متن پیرو نوعی مینی‌مالیسم است که در اجرا به شکل فانتزی غلوآمیز و فرمالیسم نمود پیدا می‌کند و این باعث به وجود آمدن فضای کمیک در نمایش می‌شود.

هر دو اپیزود دارای داستان و دیالوگ‌هایی ساده هستند و حضور مادر یا مادرها به عنوان عناصر مشابه هر دو اپیزود، پیش برنده اتفاقات است. آن چه در این اجرا بیش از نمایشنامه اهمیت دارد، شیوه اجرایی است. پس از دیدن نمایش"ها هاملت" به کارگردانی مارکوس زونر در جشنواره بیست‌ویکم فجر، تصمیم به تجربه این شیوه اجرایی گرفتیم. شیوه‌ای که در اصل مربوط به گونه‌ای از تئاتر ژاپن است. این تجربه اول بار، در قالب اپیزود اول با نام "یک مادر برای همیشه" شکل گرفت. "یک مادر برای همیشه" یک نمایش 15 دقیقه‌ای بود که از جشنواره نمایش‌های کوتاه حوزه هنری در سال گذشته، جوایز نویسندگی، کارگردانی و بازیگری زن و مرد را برای گروه به ارمغان آورد. سپس اپیزود دیگری به اپیزود اول اضافه کردیم و "بهترین مامان این حوالی" شکل گرفت که در اجرا از شیوه‌ای خاص بهره می‌برد. 2 بازیگر، نشسته بر 2 صندلی، رو به تماشاگر، درست مثل‌ "ها هاملت". اما "ها هاملت" بر اساس هملت شکسپیر اجرا می‌شد، یعنی بر اساس نمایشنامه‌ای که همه بارها خوانده بودیم و اجراهای متفاوتی از آن دیده بودیم، یعنی داستانی که پیشاپیش می‌دانستیم. ما تصمیم گرفتیم نمایشنامه‌ای را با همان شیوه اجرایی بر صحنه ببریم، در حالی که کسی از قبل داستانش را نمی‌دانست. با آزمون و خطا شروع کردیم.

دیالوگ و نیز صدایی که از بیرون، رفتار بازیگران را کنترل می‌کرد، عناصر دیگری بود که به خدمت گرفتیم. بی‌شک، "ها هاملت" اجرایی فوق‌العاده بود. می‌خواستیم و فقط می‌خواستیم این شیوه اجرایی را با بازیگر ایرانی، نویسنده و طراح ایرانی و در کل با یک نگاه ایرانی یا به هر حال نسبتاً ایرانی تجربه کنیم و به صحنه ببریم. گمان می‌کنیم تماشاگر هم ارتباط نسبتاً مناسبی با تجربه ما برقرار کرد، به هر حال تجربه خوبی بود، بسیار خوب."

وحید نفر  که سال 95 موفق به اجرای نمایش "همه چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری" در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان شد، در نحوۀ اجرا و بازیگری متاثر از همین شیوۀ مارکوس زونر بود و در این باره می‌گوید: "این اثر تک‌گویی است؛ البته در متن شخصیت اصلی مرد است اما در این اجرا توسط خانم بیتا معیریان ایفا می‌شود. شیوه اجرایی ما در این نمایش کاملا مبتنی بر بازیگر و حرکات خلاقانه در به تصویر کشیدن فضای ذهنی کاراکتر و نشان دادن به مخاطبان است. اگر بخواهم به نمونه بیرونی آن اشاره کنم نمایش "ها! هملت" مارکوس زونر از سوئیس است که سال 82 در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد."

جمع‌بندی

زونر در همان روزهایی که در تهران حضور داشت، از اجرای نمایش کمدی از داستان هزار و یک شب خبر داد و اظهار امیدواری کرد که این نمایش را در ایران اجرا کند. البته از آن روزها 15 سال می‌گذرد و دیگر او و گروهش به تهران نیامده‌اند... شاید بعدها بشود او را برای اجرای هزار و یک شب به تهران دعوتش کرد... به هر روی او همچنان به نیکی در ایران یادآوری می‌شود.

او کارگردان و بازیگر خلاقی است که در این سال‌ها کارهای بسیاری را انجام داده و حتما بازهم پیشرفت‌هایی کرده که همچنان می‌تواند از سوی هنرمندان خلاق ایرانی دنبال شود.

 

منابع:

آشفته، رضا،  امپراتوری بازیگران، روزنامه ایران، دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۲.

آشفته، رضا،  گفتگو با مارکوس زونر کارگردان نمایش ها! هملت، روزنامه همشهری، بهمن 81.

آشفته، رضا،  مروری بر بخش بین المللی بیست و یکمین جشنواره تئاتر فجر، همشهری،  دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸.

رجایی، مریم، نگاهی به دو نمایش اودیسه از سوئیس "زوج عجیب" از هاشم پور، همشهری، دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۹.

صدیقی، علی اکبر، هنوز عشق در وجود تئاتر و هنرمندان جاری است، صحنه، زمستان 82، شماره 14.

عبدالعلی زاده علی اکبر، گروه مارکوس زونر یا قاتلان تماشاگر، مهر، بهمن 82.  

کوهستانی، محمدرضا و امیری، مجید، یادداشت کارگردانان نمایش بهترین مامان این حوالی، ایران تئاتر، چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۴.

گزارش جلسه “اودیسه“ مارکوس زونر، ایسنا، یکشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۲.

نفر، وحید،  همه چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری˝ به صحنه می‌رود، هنرآنلاین، مهر 95.