سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "موى سیاه خرس زخمى" نوشته جابر رمضانی و پیام سعیدی در نخستین روز از سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در بخش میهمان و مسابقه تئاتر بینالملل روی صحنه میرود. این نمایش ساعت 18 و 20:30، 22 بهمنماه در تالار حافظ اجرا خواهد شد.
جابر رمضانی در گفتوگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره توجه به اهمیت اتمسفر و فضاسازی در آثار نمایشی که روی صحنه میآورد، گفت: اتمسفر و فضا در همه شکلهای هنری اهمیت ویژهای دارد. در تئاتر، دیالوگها پیش از آنکه قصه را جلو ببرند در حال تولید فضا هستند و در واقع در هر نمایشی فضاسازی اهمیت دارد. در بعضی از کارهایی که من تجربه کردهام، فضا بیش از دیگر عناصر اهمیت داشته است. مخصوصاً وقتی در نوشتن با پیام سعیدی قصه را کمی تقلیل میدهیم. زمانیکه امکاناتی از جمله قصه را از خودمان میگیریم، در این میان چیزی به نام اتمسفر بیشتر بروز پیدا میکند. مخاطب به عنوان یک بدن در سالن تئاتر حضور دارد. میگویم بدن، چون مخاطب فقط چشمها و گوشها، بلکه از نوک انگشت پا تا فرق سرش در آن مکان است. برای همین فضا و اتمسفر میتواند هالهای باشد که دور بدنشان را هم میگیرد.
رمضانی ضمن اشاره به اینکه در زمان نگارش اثر به بازیگرها فکر میکنم، خاطرنشان کرد: این مهم به من در نگارش کمک میکند و خیلی وقتها ممکن است در شکل دیالوگنویسی هم تاثیر بگذارد. زمانیکه نقشی برای بازیگری مینویسم ویژگیهای آن بازیگر ناخودآگاه به من کمک میکند تا بهتر شخصیت را ببینم. ممکن است به هزار دلیل بعداً آن بازیگر را برای آن نقش دعوت نکنم یا او نیاید، مهم این است که من کاراکترم را در متن ساختهام و شکل دادهام.
کارگردان نمایش "اسکیس" با بیان اینکه کار با بازیگران جدید برای او جذاب است، گفت: همانطور که شیوه و کانسپت اجرایی جدید برایم جالب است، کار با بازیگران جدید نیز برایم جذاب است. با برخی از بازیگران گاهاً چندین بار کار کردهام اما کار کردن با بازیگرانی که با آنها تا به حال کار نکردهام، جذابیتهای خاص خودش را دارد. دوست دارم بروم و آنها را بشناسم و بفهمم آنها چگونه هستند. چگونه گم میشوند و چطور نقش را پیدا میکنند. اما کار کردن با بازیگران گروه ثابت هم من را پیش میاندازد و لازم نیست همه مسیرهای قبلی تکرار شوند. این مسئله باعث میشود وارد سطح دیگری از رابطه بازیگر و کارگردان شویم. این سطح، گفتوگوی راحتتر با یکدیگر در مورد کلمات و معنای مشترک داشتن، است. معمولاً از آن دسته از کارگردانهایی نیستم که سر تمرینشان خوش بگذرد. لازم میدانم در تمرینها تجربه شکست مطلق را بفهمیم.
رمضانی درخصوص استفاده از تیم ثابت طراحی در آثار نمایشیاش عنوان کرد: در مورد طراحها سعیکردم تیمم ثابت باشد. در چند سال اخیر، بخشهای تکنیکال و طراحیها در آثار من نقش مهمی داشتند. به نظرم طراحان نمایشهایم سهم بسیار مهمی در کارم دارند و معرفی شدن این تکنسینها به تئاترمان بسیار مهم است چرا که در این بخش تئاتر ما فقیر است.
او درباره نویسندگی مشترک نمایش "موی سیاه خرس زخمی" با پیام سعیدی اظهار کرد: من و پیام در گروه "سوراخ تو دیوار" همراه با پوریا کاکاوند از ابتدای تشکیل گروه همکاری داشتیم. هر سه ما دانشجویان یک ورودی و یک گرایش در دانشگاه سوره بودیم و از یک جایی به بعد همکاریمان شروع شد. تقسیمبندی کار ما با پیام چندان مرزی ندارد، گاهی من مینویسم و گاهی او. البته اکثر مواقع به صورت دورکاری همکاری میکنیم. چون پیام در کانادا مستقر است. او هیچکدام از کارهایمان را به صورت اجرای زنده ندیده است. همیشه فیلم کارها را دیده است. وقتی از هم دوریم بیشتر از مکالمه برای هم اتود میفرستیم. پیام شکل میدهد و من خراب میکنم، پیام طراحی میکند و باز من چیز جدیدی را یافته و همهچیز را فرو میریزم.
رمضانی در خصوص مدت زمان طولانی تمرینات که شش ماه در حدود شش ساعت در روز به طول انجامید در این اوضاع اقتصادی تئاتر کشور تصریح کرد: از نظر صرفه اقتصادی این شکل از کار هیچ توجیهی ندارد. همه تئاترها به سمت تمرینات کوتاه یک ماهه و نمایشهایی با تعداد بازیگران کم میروند. مهمترین کاری که کردیم این بود که سعی کردیم کمی شبیه به این سیستم حرفهای تئاتر تمرین نکنیم و کمی شبیه به سیستمهای دانشجویی تمرین کنیم. در سال 97 وضعیت اقتصادی عجیب و نوسان قیمتها وجود دارد و اینکه تمرینات ما طولانی مدت بود، سعی کردیم برگردیم به الگوهای دانشجوییتر. در این الگوها توانستیم دوام بیاوریم وگرنه واقعا نمیتوانستیم. خوشحالم با گروهی طرف بودم که دغدغه تئاتر واقعی را داشتند و با ما همراه شدند. چون در همین فضای تئاتر تنفس میکنند، میفهمند و شرایط اقتصادی بدی را مثل همه ما تجربه میکنند. از طرف دیگر اهمیت و ارزش این شکل تئاتر را میدانستند و این از آگاهی میآید پس به آن تن دادند و توانستیم در شرایط بد امروز اینگونه عمل کنیم.
کارگردان نمایش "صدای آهسته برف" ضمن اشاره به اینکه شلختگی و بیفرمی، فرم نمایش "موی سیاه خرس زخمی" است، درباره استفاده از افکتهای صوتی در این اثر یادآور شد: به عنوان مثال در پشت صحنه سیم و سه راهی و کابل روی زمین افتاده است و جزئی از استایل کار است و تمیزی در این جا کارایی ندارد. از یک جایی انگار این کار از دل خشونتهایی بیرون زده است. حتی در طراحی ورود و خروجهای آکسسوارها هم تفاوتی با دیگر نمایشها دارد. گویی اصلا طراحی وجود ندارد. اینها برای من از گورکنهای نمایش میآیند. آنها میکنند و میکنند و هر چیزی در آن است را بیرون میریزند.
او در ادامه افزود: این ماجرا در صدا هم وجود دارد. نمایش با کابوسی شروع میشود و همراه با صدا است و به مخاطب میفهماند موسیقی و صدا یکی از کارکترهای این نمایش است. جنس موزیکی که سیاوش کار میکند، موزیک الکترونیک و امبینت است، بههیچ وجه ملودیک نیست و سر و صدا است. کاری که سیاوش در فضاسازی این نمایش انجام میدهد بسیار مهم و بخشی از تأثیرگذاری این نمایش است. موتور سیکلت کاراکتر ساقی در این نمایش یکی دیگر از چیزهایی است که به این شلوغی صداها کمک میکند. این شلختگی و کثیفی کار را، خیابانیتر کرده است. ما نمایشی کار میکنیم که یکی از موضوعات مورد بررسی ما در آن دراگ است. در دراگ زدن و فضای پر از دود و مه دنبال جنسی از خشونت هستیم.
رمضانی درباره استفاده از ویدئومپینگ در این اثر نمایش عنوان کرد: ویدئویی در بکگراند نیست بلکه در فورگراند مخاطب است. این اتفاق بسیار مهم است که پردهِ حائل میان اجرا و تماشاگرها جایی است که ویدئوها بر روی آن پخش میشود. معنایش این است که ویدئوها جزئی از نمایش هستند. پرده به شکلی است که بخشی از ویدئو از آن رد میشود و ویدئو در ماجرا شکل میگیرد. به همین منظور هم امیر راد در طراحی ویدئوها و هم نیما دهقانی در طراحی مپینگ، تستهای مختلفی زدند که به بافت و تکسچری برسند تا یکی شدن اتفاق بیفتد. مخاطب در حال تماشای تصویر صحنه، همان قدر که باید ویدئو را ببیند و در ذهنش بماند و تاثیر بگیرد، همانقدر هم بازیگر و اکتهایش باید به خاطرش بماند. ما نمیخواهیم بخشها را از هم جدا کنیم. این کار اولین تجربه من با مپینگ بود و همچنان در حال گسترش است.
او درباره خط باریک کمرنگی که از نمایش "هملت" در "موی سیاه خرس زخمی" مشاهده میشود، خاطرنشان کرد: پس از نگارش طرحهای اولیه نمایش "موی سیاه خرس زخمی" از سمت من این خط به پیام سعیدی داده شد و آن را جلو بردیم و او هم استقبال کرد. بعد دیدیم مواردی که درباره آن حرف میزنیم، به "هملت" نزدیک و دور میشود. در پایان، کار هم نزدیک به هملت بود هم دور شده بود. مخاطبی که هملت را نخوانده قصه برایش کارایی دارد، همانطور که مخاطبی که هملت را خوانده است هم مشتاق به کشف این رابطه میشود.
این کارگردان در ادامه افزود: این حس مدام با ما بود و زمان نوشتن متن نمایشنامه، هملت کنار ما بود و وقتی تمرینات شروع شد بحثها به سمت هملت میرفت. این اتفاق را دوست داشتم که هم هملت بودیم هم نبودیم. برایهمین به نظرم بدون شک نمایش وامدار هملت شکسپیر است اما از یک جایی به بعد انگار برای خودش به جای دیگری رفته است و ما هم این اجازه را به او دادیم تا در شکل، این اتفاق رخ دهد.
رمضانی درباره حس لامکانی و لازمانی در نمایش "موی سیاه خرس زخمی" توضیح داد: به نظرم میرسد که این مسئله به استفاده از دراگ در این اثر مربوط باشد. ما با شخصیتی روبهرو هستیم که دچار زوال حافظه است و بین زمانهای مختلف و اعماق ذهن کاراکتر میرود و میآید. اگر مثلا کاراکتر اوفیلیا به مانکن تبدیل شده به این دلیل است که ما همچنان به فکر کاراکتر مالیخولیایی خودمان هستیم. کاراکتر اصلی دچار بیماری دمانس است و تقریباً همه چیز و همهکس را در حال فراموش کردن است.
بازیگران نمایش "موی سیاه خرس زخمی" حامد رسولی، مریم نورمحمدی، محمد علیمحمدی، فربد فرهنگ، اصغر پیران، مینا زمان، سجاد حمیدیان و رشاد معینی هستند. این نمایش ساعت 18 و 20:30، دوشنبه 22 بهمنماه در نخستین روز سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تالار حافظ اجرا میشود.