به گزارش هنرآنلاین به نقل از کانون ملی منتقدان تئاتر ایران،این هفته استثنائا مصدومیت یک بازیگر باعث شد دوشنبههای نقد تئاتر روز سه شنبه دهم بهمن برگزار شود که در آن رضا آشفته منتقد، پژوهشگر و نویسنده و جواد روشن، منتقد، پژوهشگر و کارگردان به نقد و بررسی نمایش کمدی الهی، جلد برزخ نوشته و کار ابراهیم پشت کوهی نشستند و آشفته ایده آن را به دور از روزگار شهرهای مدرن دانست و جواد روشن هم تاکید کرد که این ایده ربطی به اثر جاودانه دانته ندارد اما هر دو موافق با اجرایش بودند که در مسیر دشواری تولید و اجرا شده است.
در این نشست پشت کوهی، نویسنده نمایش کمدی الهی جلد برزخ در مورد چگونگی نوشتن این ایده گفت: کمدی الهی جلد برزخ 10سرفصل دارد که با توجه به آنها این اثر را ترتیب داده است. مانند فیلم ده فرمان کیشلوفسکی که از ده فرمان موسی گرفته شده است.
او گفت: در کمدی الهی دانته عناوینی مانند خشونت، دزدی، جنایت، تجاوز و غیره آمده و بررسی شده که با توجه به جهان ذهنی خودش و از این تمها برای ساختن قالب یک داستان مدرن استفاده کرده است.
او اضافه کرد: مقوله آشنازدایی که جزو آثار پست مدرن است در کارش نمودار است. جهانی با تصورات گذشته برهم میخورد و تماشاگر را با جهانی دیگر مواجه میکند.
نه اقتباس و نه برداشت آزاد
سید جواد روشن، منتقد درخصوص رابطه این اثر و کمدی الهی اثر دانته گفت: ما در کمدی الهی دانته با یک سفر خیالی مواجه هستیم که دانته به برزخ و دوزخ میکند و سرانجام بعد از مقابله با شیطان به بهشت میرسد و با خداوند روبرو میشود. در این سفر به دنیای پس از مرگ وی با افراد سرشناس مختلفی از قبیل ارسطو، سقراط، ابن سینا، هومر، اسکند مقدونی و.... مواجه میشود و ویرژیل که نماد عقل و منطق و بئاتریس که نماد عشق است او را همراهی میکند. در نمایش آقای پشت کوهی ما هیچ ارتباطی بین اثر ایشان و کتاب دانته پیدا نمیکنیم که بخواهیم اسم آن را اقتباس یا برداشت آزاد بگذاریم فقط کلید واژههایی مثل خشونت، خیانت و.. است که الزاماً و منحصراً به کمدی الهی محدود نمیشود.
ابراهیم پشت کوهی، کارگردان عنوان کرد: از اینکه در برداشت خود از کمدی الهی دانته چقدر بوده برایش دغدغه نبوده و در نظر داشته اثرش را به عنوان یک اثر مستقل که رابطه بینامتنی و شاخهای با عناصر دیگر مانند سینما، رقص معاصر، و فضای ابزورد رابطه داشته باشد و در واقع کولاژی از نظر ساختاری شکل گرفته، مبدا و مقصدی برایش وجود نداشته و ارتباط خاصی با کمدی الهی دغدغهاش نبوده است.
روشن ادامه داد: ما میتوانیم بحث در خصوص یک اثر را از نام اثر شروع کنیم. عنوان یک اثر اولین درگاه ورودی است که مخاطب با آن با جهان نمایش روبرو میشود. خیلی وقتها اسم یک نمایش نشان از قهرمان اصلی اثر دارد مثل هملت، اتللو، گاهی صفت اوست مثل خسیس و گاهی توضیحی و توصیفی در خصوص اثر. در اینجا به نظر من عنوان نمایش "کمدی الهی، جلد برزخ" بیش از هرچیزی کارکرد آشناییزدایی دارد و اگر مخاطبی با شناخت از اثر دانته به دیدن این نمایش بیاید تمام ذهنیت او تغییر میکند و با یک اثر جدید مواجه میشود و در مجموع این خوب است چون ما با یک اثر مستقل مواجه هستیم که به میزان شناخت ما از اثر دانته هیچ ربطی نخواهد داشت.
زنان و مساله قدیمی و امروزی
رضا آشفته، منتقد که ایده نمایش کمدی الهی جلد برزخ را مرتبط به آزار و اذیت زنان میداند، گفت: آنچه در این نمایش نشان داده میشود نسبتی با روزگار زنان شهرهای بزرگ و مدرن ندارد مگر اینکه در شهرهای کوچک و روستاها همچنان شوهر و برادر زنی بخواهند یک زن را این گونه مورد آزار قرار دهند که رفتن او به کنار دریا این همه دردسر آفرین باشد که این خود مقدمه شک بشود و بعد امتحان زن با فرستادن یک مرد غریبه به خانهشان و در نهایت هم کشتن زن رقم بخورد... این داستان میتواند کلیشه و تکراری باشد و برخی از زنان تماشاگر در اجرای تالار ناظرزاده با این نوع داستان ارتباط نگرفتهاند.
ابراهیم پشت کوهی اینکه نگاه به زن در شهرها و مکانهای مختلف چگونه است موضوع این نمایش نیست و محوریت ندارد. او افزود: عناصری مانند پروانه و دریا تنها یک سمبل هستند. همچنین در بین گفتوگوهایش ازتماشاگری گفت که دکترای هنرهای تجسمی از فرانسه دارد که او هم اشاره به محدودیت برای زن در آنجا کرده منتهی نه به صورت فیزیکی بلکه به گونههای دیگر یعنی امروزه در فرانسه یا حتی امریکا این محدودیتها وجود دارد. کارگردان کمدی الهی جلد دوزخ گفت: مسئله نمایش محدودیتها برای جنس زن صرفا کتک زدن یا آزار فیزیکی نیست و حتی مسئله نمایش فراتر از بحث زن بلکه انسان است و آن خشونتی که مرد را هم دربرمیگیرد و برای همین نقش زن را مرد بازی میکند.
روشن در خصوص محتوای اثر گفت: بحث خشونت علیه زنان و قربانی شدن آنها موضوعی است که همیشه قابل طرح بوده است و چه در جامعه ما در گذشته و حال و چه در جامعه جهانی موضوعی قابل طرح است هرچند شاید شکل ظاهری آن در زمانها و جوامع مختلف تغییر کند و به نظر من آقای پشت کوهی به موضوعی پرداخته است که میتواند موضوعی بهروز باشد.
او اضافه کرد: همواره بین فرم و محتوا یک رابطه وجود دارد و معمولا این محتواست که فرم را به ما پیشنهاد میدهد. در اینجا باید ببینیم آقای پشت کوهی در انتخاب این فرم از اجرا به دنبال چه چیزی بوده است و چرا این شکل از اجرا را انتخاب کرده است. هرچند به نظر من و در این اجرا دغدغه شکلی و فرمی ایشان بر محتوا قالب است.
پشت کوهی افزود: من مدافع حقوق زنان نیستم و تنها اثری خلق کردم برای بشریت. رویای یک انسان با جنسیت زن را نشان دادم که چگونه سرکوب میشود و نادیده انگاشته میشود و به تسخیر در میآید؟
این نمایشنامهنویس گفت: ظاهر آدمهای نمایش مدرن است اما پس کراوات و کت و شلوار دیدگاه باستانی وجود دارد. الگوهای رفتاری کهن که از آرس و پوز پوزئیدون شکل گرفته و به هیچ وجه تغییر یافتنی هم نیست. شاید شکل خشونت فرق میکند. خشونت و تفکر خشونتبار وجود دارد، فرقی نمیکند مرد ایرانی، یونانی و یا آمریکایی باشد. و زن که بر اساس آفرودیت شکل گرفته که نماد عشق است و چگونه این عشق از بین میرود و سرکوب میشود و چگونه پای عاشق را میبندد و نمیتواند حرکت کند. براساس کهن الگوهای یونگ و بحث روانکاوانه است و مثلث 3 گانه شکل میگیرد. آرس، پوزئیدون و آفرودیت که در تمام دنیا قابل بسط است. حتی اگر قصه امروز شکل نگرفته باشد اما مسئله همیشگیست مانند قصه اتللو که بسیار قدیمیست اما مسئله شک و حسادت همیشه هست. شاید خشونت در جامعه مدرن امروزی نباشد اما در لایههای ذهن وجود دارد.
او گفت: نمایش من رئالیسم نیست و ساختار رئالیستی ندارد و حتی به الگوهای رئالیسم وفادار نیست. این نمایش ساختار پست مدرن دارد و با توجه به این جهان مورد بررسی است. مقوله بدن شاعرانه را در اجرا مهم میداند که بازی بازیگر مجید کشاورز بدن و رفتار بدنی را در اثر تقویت بخشیده. او مسئله تماشاگر که ذهنش را برای اثرش مشغول کند، مهم دانسته و به همین دلیل تماشاگر را وارد نمایش میکند تا از منفعل بودن جلوگیری کند. مانند اینکه در روزمره آدمها ناخواسته وارد بازیهایی میشوند و سرنوشتشان عوض میشود. تماشاگر با آمدن روی صحنه نمایش قربانی میشود و هدف کارگردان دوری از منفعل بودن تماشاگر است. او به اجراهای باکو اشاره کرد که زنها مردپوش شدند و بسیار موردپسند تماشاگران واقع شدهاند. همچنین در چند ماه آینده خبر از اجرا در اتریش و مجارستان داد که گفت مسئله نمایشاش جهانیست.
فضای مینی مالیستی
ابراهیم پشت کوهی در مورد فاصله گذاری که در نمایشاش ایجاد کرده و همنین مسئله نمایش پیشنهاد تازهای برای فرم است و افزود: فرمالیستها فرم و محتوا را دو روی یک سکه میدانند حتی تاروپود نمیدانند و سکه را با هر دو روی سکه باید دید.
او گفت: باید آموخت که میشود با چهار پایه که تنها ابزار برای تمرین نمایش است چگونه نمایش بسازیم؟ چگونه جهانی جدید خلق کنیم و در مرحله بعد ارتباط ان با ادبیات و سینما و رقص و ترکیببندی و غیره و به لحاظ محتوا ذات خود خشونت مهم است نه الزاما زن.
بنابرگفته پشت کوهی، ما در اینجا با یک فضای مینیمال در صحنه و دکور مواجه هستیم که فضای بیشتری به حضور بازیگران و دیده شدن آنها میدهد. ما به دنبال استفاده از ابزاری بودهایم که خیلی نوورانه هم هست. در این نمایش بازیگران از قابلیتهای خوب بدنی و حضور صحنهای برخوردار هستند و تلاش شده است تا ارتباطها براساس زبان بدن باشد از همین رو استفاده از کلمه به حداقل میزان خود رسیده است. این اثر قصهگو نیست و بیشتر بر پایه یک وضعیت شکل گرفته است و به قربانی شدن زنی میپردازد که در فضای محدود و خشن مردانه بین همسر و برادر خود گیر افتاده است. انتخاب بازیگر مرد به جای بازیگر زن نیز علاوه بر اینکه به لحاظ محدودیتهای اجرایی حضور زن در صحنه، دست کارگردان را باز میگذارد یک کارکرد مفهومی نیز دارد و آن این است که گاهی زن حتی از فیزیک و جسم زنانه خود نیز محروم است.
روشن در پاسخ به اظهارات ابراهیم پشت کوهی درخصوص اینکه این اثر یک پیشنهاد جدید در اجرا است، گفت: هیچ چیز جدیدی در این اثر به لحاظ فرمی و شکلی وجود ندارد. بحث فضای مینیمال و استفاده خلاقه از عناصر و اکسسوار صحنه بارها مورد استفاده قرار گرفته. همچنین استفاده از رقص، مولتی مدیا و ... در تئاتر نیز چیز جدیدی نیست ولی آنچه اهمیت دارد چگونگی استفاده از امکانات و عناصری است که بارها و بارها و به اشکال مختلف مورد استفاده قرار گرفته است و به نظر در اینجا آقای پشت کوهی تلاش کرده است تا استفاده خلاقهای از امکانات و ابزار مختلف در راستای محتوای اثر داشته باشد.
آشفته هم اجرای نمایش کمدی الهی جلد چهارم را یک اجرای دشوار دانست که در آن سعی شده هماهنگی دقیقی بین عناصر نمایشی نامتجانس صورت گیرد و در آن از سینما، رقص مدرن، ادبیات کهن، و تئاتر نوین و مانند اینها به درستی بهرهمند شده است و در نهایت مخاطب در تالار ناظرزاده کرمانی کمتر به تماشای این اثر مینشیند. شاید همان ایده مانع از چنین اتفاقی شده باشد و شاید هم مخاطب تماشاخانه ایرانشهر اصلا با چنین کاری سرسازگاری ندارد.
روشن هم این اجرا را مناسب برای یک تالار بلک باکس دانست که برای مثال اگر در تالار سایه و چهارسو و یا مولوی اجرا شود بهتر میتواند در دسترس مخاطب باشد و تاثیرگذارتر عمل کند.
پشت کوهی هم اشاره کرد که در این تالار اغلب برای دیدن چهرهها میآیند و یا اینکه برایشان مهم است که تئاتر قصهگو باشد در حالیکه این اجرا بدون بازیگر چهره و قصه هست و هدف هم پرداختن به فرمی است که میخواهد مخاطب را به چالش بکشد. همچنین او تاکید کرد که اجرا مسیر خودش را میرود و اگر حالا در جذب مخاطب ناموفق بوده ممکن هست در جای دیگر موفقیت شامل حالش بشو. و شاید او به اشتباه این نمایش را برای این تالار انتخاب کرده که در آینده باید به دور از این شرایط به دنبال تکرار اجرایاش باشد.
در این نشست پژمان دادخواه، پژوهشگر و مدرس نیز به استفاده از حضور و مشارکت تماشاگران در جریان اجرا اشاره کرد که میتواند اتفاق نابی در تئاتر ما باشد و حتی حضور یک تماشاگر به عنوان بازیگر چهارم که جذابیت و تاثر اجرا را مضاعف میگرداند.
جمع بندی
رضا آشفته هم در جمعبندی با اشاره به بد شانسی در جذب مخاطب و از سوی دیگر توقف نمایش مثل آب برای شکلات از پشت کوهی به عنوان درام نویس و کارگردانی یاد کرد که در این بیست سال اخیر همواره کارهایش علاوه بر بندرعباس در تهران هم اجرا شده و در ادامه برخی از آنها به شهرستانها و اجراهای خارج از ایران هم رسیدهاند و این نشانه دشواری مسیر پیش روی اوست. امید که جامعه هنری ما قدردان چنین هنرمندانی باشند که دلبسته فرهنگ جامعه هستند و در این مسیر دارند آینده فرهنگی کشورمان را رقم میزنند.
او در ادامه نمایش را موفق دانست چون هم برخی دارند با آن مخالفت میکنند و با اندیشهاش بحث و جدل دارند که چرا مردها این طوریاند و زنها آن طوریاند و برخی هم موافق با این نظرگاه و فرم اجراییاند بنابراین نمایش کمدی الهی جلد برزخ همه را به چالش خوانده و این همه را با تراوشات فکری مواجه میکند و این همان هدف عمدهای است که از تئاتر انتظار میرود و اینکه کمتر کسی نسبت به آن بیتفاوت میماند بنابراین درصد موفقیت اثر هم بیشتر خواهد شد.