به گزارش هنرآنلاین به نقل از کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در این نشست که با حضور بازیگران، عوامل اجرایی و تنی چند از تماشاگران و علاقهمندان به نقد تئاتر پس از اجرای اوبو برگزار شد، میرعلیرضا دریا بیگی، کارگردان و طراح که شغل معلمی در دانشگاه را برای خود انتخاب کرده برای انتخاب متن نمایشنامه "شاه اوبو" گفت: در ابتدا تصمیم بر متن دیگری برای اجرا داشته و بعدها تصمیم به اجرای متن "شاه اوبو" که متن محبوبش برای سالها بوده میگیرد.
او اضافه کرد: سال 93 یکی از دانشجویانش برای پایان نامه کارشناسی کارگردانی این متن را به مدت 30 دقیقه به اجرا برده.
دریابیگی نمایش "اوبو" را هم اکنون با دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد تهران مرکز به صحنه آورده است.
او گفت: متن اصلی بسیار سخت و تعداد صحنهها بسیار و تعداد زیادی شخصیت دارد و دلیل وفادار نبودن به متن زمان طولانی -حداقل 180 دقیقهای- و نداشتن حوصله تماشاگر است.
بنابر گفته این کارگردان، اوبو خوانش ذهنی ژاری و برگرفته از مکبث شکسپیر و جهان نمایش آنطور که در ذهنش بوده و آنطور که باید هم آفریده، هم نیافریدهست و تصمیمگیری نهایی را برداشت و ساخته ذهن تماشاگر میداند.
او با توجه به سختی متن اصلی اشاره میکند برای اجرا در گفتوگویی با عرفان ناظر شیوههای اجرایی و تصویری با توجه به ادبیات کلامی و فشرده کردن و رجوع به متن انگلیسی و همچنین ترجمه جواد ذوالفقاری شیوههای اجرایی را طراحی کرده است. دریابیگی که در تحلیل متن اثر را برگرفته از مکبث شکسپیر و عقدههای روانی میداند، متن ژاری را با دو کلید واژه معرفی میکند 1.این همانی 2. نه همانی، اذعان میدارد: این اثر پر از این همانیهاییست که نیست. همچنین او بارها این اثر را در کلاسهای نقد و کارگردانی به همراه دانشجویان مورد پژوهش قرار دادهاند و اجرای خود را به خاطر تیم دانشجوی خود تئاتر دانشگاهی یا تئاتر آزمایشگاهی، نظریه بنیان و پژوهشی میداند.
او تیم خود را مستعد معرفی کرد و گفت: همیشه ذهن خود را قبل از تمرین خالی میکردم...
دریابیگی مخاطب را در ابتدای نمایش خود را با نشانگان مواجه میکند، صلیب شکسته و نازیسم و نوشتههایی که بعضی به اشتباه به ژاپنی میگیرند، اما همان u b u هست، از جمله مواردی است که مخاطب را متوجه فضای کار خواهد کرد. او همچنین اشاره کرد به شخصیت آشپز که در متن اصلی نیامده و به جایش فقط یک نامهرسان برای بردن و آوردن نامهها حضور دارد و در صحنههای زیادی هم تکرار میشود. این کارگردان آشپز را چکیدهای از خوانش تمام کاراکترهایی که حذف شدند و به گونهای حلول بیرونی پیدا کردند، میداند.
کل لشگر لهستان، تمام 50 اشرافزاده و مامور مالی و همه آدمهایی که به دریچه کف انداخته میشوند تبدیل میشوند به آشپز، تبدیل میشوند به آدمهایی که درون خود ما انسانها هستند و عروسکهایی که در جهان نمایش هستند. همه ما به ازای دانشجویانش که خودشان هم هستند، هم نیستند، فیزیک، حرکات، گفتار، رفتار و حتی شوخیهایی که دانشجویان در دانشگاه باهم داشتند یا نداشتند. دو شخصیت مادر اوبوی عروسکی در متن اصلی وجود ندارند و از آنجایی که اوبو عقده روانکاوانه فقدان هملتی را درون خودش در عدم ارتباط با مادر اوبو و هر چیزی که رسیدن به مردانگیست از دست داده، از مادر دو تصویر ذهنی ساخته که در این دو عروسک میبیند.
دریابیگی در پاسخ به آقای پهلوانی برای استفاده از ماسک، فارس و گروتسک گفت شکل نمایشنامه پارودی هست و واقعاً فارس نوشته شده مانند کمدیا دل ارته.
او در مورد گروتسک اضافه کرد: تمام طراحی لباسها و گریم، طراحی دکور و رفتار و گفتار شخصیتها، طراحی میزانسنها و همچنین خطوط از گروتسک استفاده شده به معنی اغراق، وحشت و نابهنجاری که نزدیک به ابزورد، هجویه و کاریکاتوری و فانتزی است. شاید کمیک باشد شاید کمیک نباشد، شاید تماشاگر را به خنده وادارد، شاید به خنده وا ندارد.
او به مانند زشت و زیبا این دو واژه را کنار هم قرار داد و به نقل قول از دکتر ناظرزاده کرمای برای تعریف گروتسک شگفت کاری را عنوان کرد.
متن فلسفی
عرفان پهلوانی متن اوبو در دسته بندی شش گانۀ متون نمایشی جزء متون فلسفی خواند و گفت: اول اینکه این متن از اندیشه برخوردار است. دوم از ستیز بین دیدگاهها برخوردار است. سوم اندیشه را به مخاطب واگذار میکند که اگر اندیشه را خودش بگوید به تئاتر پتاگوژیک میماند که بیانگر آموزش نکتهای است. چهارم هستیشناسانه است. پنجم نسخه نمیپیچید که این کار تئاتر پروپاگاندا است که شعار میدهد. ششم آموزش نمیدهد.
البته دریابیگی اشاره کرد که به دنبال بیان آموزشی هم بودهایم و شاید با آن تئاتر پتاگوژیک مدنظر عرفان پهلوانی متفاوت باشد.
متن پیشگو و پیشرو
رضا آشفته منتقد نیز در جلسه از بوخنر و ژاری به عنوان دو نمایشنامهنویسی یاد کرد که یکی در نیمه نخست و دومی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم جهان تئاتر را با مدل نوشتاریشان که هرگز پیرو اصول بنیانگذاری شده از سوی ارسطو ندانسته و آن طور که دلشان خواسته برخلاف آن مدل خطی درامهایشان را نوشته است. این دو به گونهای که افلاطون معتقد به انتزاع در هنر و درواقع منتزع بودن از واقعیت بوده است و اصل برخلاف ارسطو تقلید از واقعیت یا محاکات را هنر نمیدانسته توانستهاند نمونههایی را بیاورند که کل نمایشنامهنویسی قرن بیستم را متحول سازند که این متونشان سرآغاز مکتبهایی مانند اکسپرسیونیسم، دادائیسم، سوررئالیسم ابزورد و حتی پسامدرن بوده است.
او همچنین از متن لهستانیها یا شاه اوبو که تحت عنوان اوبو به دست دریابیگی کارگردانی شده است، به عنوان متنی نام برد که حالت پیشگویانه دارد و ضمن اینکه اقتباس و برداشتی از مکبث ویلیام شکسپیر است اما نگاه به پیش دارد و ضمن پیشرو بودن در ساختار دو جنگ جهانی اول و دوم و تمام کشتارهای پیش روی جهان را پیشگویی کرده و برای همین همچنان هم متن تازهای است برای اینکه خوانده یا اجرا شود.
آشفته بنابر گفته دریابیگی که متن سخت بوده و از حوصله تماشاگر امروز بیرون است، گفت: درماتورژی یا برداشت از متن آلفرد ژاری یک راه حال برای تطبیق با توان گروه اجرایی است که در آن بازیگران دانشجو حضور دارند و باید بتوانند از پس این متن شلوغ و سنگین برآیند.
او در ادامه با اشاره به اجرای یک گروه ایتالیایی از متن لهستانیهای آلفرد ژاری در جشنواره تئاتر فجر و در آغاز دهه 80 گفت: آنها شیوه تئاتر موزیکال را در نظر گرفته بودند و تقریبا هفتاد هشتاد درصد متن سنگین ژاری را توانسته بودند در اجرایشان دربیاورند...
آرمان طیران نمایشنامه نیز در این نشست به عنوان مهمان حضور داشت که به چرایی عدم حمایت از تئاتر دانشگاهی پرداخت که در نبودنش تئاترهایی که تئاتر نیستند جایگزین شده اند.
تالار حافظ و اجرای سه سویه
پهلوانی در ادامه درباره اجرای اوبو به شیوه اجرای کمدی پرداخت و از اصل کانتی که مشخصه اصلیاش در برهم ریختن تعادل است. به نظر کانت، خنده حالتی است که در نتیجة انتظار شدید و نقش بر آب شدن آن پدید میآید. وقتی ما به شدت انتظار چیزی را داشته باشیم و ناگهان دریابیم که انتظارمان بیهوده بوده است، به خنده میافتیم. همچنین او به نظریهپردازی هانری برگسون در رسالۀ خنده اشاره کرد که به تئوریزه کردن خنده پرداخته و یکی از تکنیکهایش برای خندادن در کمدی حالت قلب یا وارونه است.
این منتقد تالار حافظ را متناسب با اجرا و میزانسنهای نمایش اوبو ندانست چون همه چیز از روبرو قابل پیگیری بودند تا اینکه تماشاگری به راحتی بخواهد از طرفین این حالت سه سویه به راحتی بتواند نمایش را دنبال کند.
او توجه به جزییات در بازیگری را از نکات مثبت کار دانست چون همه متوجه کلیات بازیگری هستند و همین جزییات است که به قول رضا براهنی، حافظ را حافظ کرد و سعدی را حافظ نکرد.
پهلوانی صحنۀ مرگ پادشاه را یکی از بهترین و به یادماندنیترین میزانسنها و لحظات نمایش اوبو برشمرد که برخوردار از هماهنگی درست بین عناصر نمایشی و بازیگران، زیباییشناسی برخوردار از نوآوری و خلاقیت هست.
این منتقد خلق دو مادر اوبو در کنار مادام اوبو را نشان از خواهران جادوگر در مکبث دانست که بر متن ژاری افزوده شده و شکل اقتباسی او را از متن شکسپیر انگار کاملتر کرده باشد.
روح حماسی و گروتسک
رضا آشفته هم در پایان بندیاش با توجه به اینکه این متن چند وجهی است و برخوردار از تراژدی، کمدی و گروتسک است، گفت: احساس میشود از همان ابتدا به ساکن، تماشاگر با دیدن میزهای سرخ و بنرهای سرخ ته صحنه متوجه جنگ و خونریزیهای بسیار در طول این نمایش و فضای حاکم بر آن خواهد شد و همچنین نحوۀ بازیها به دنبال همان فارسی هست که ژاری بر آن تاکید کرده که بشود که این وضعیت تراژیک را به حالت نقیضه نما (پارودیک) درآورد... اما همچنان در ارائه و القای گروتسک کم دارد و میشود این وجه را هم تقویت کرد چنانچه در این اثر حضور لشکریان و جنگها باید که بیانگر روح حماسیای باشد که این خود میتواند وضعیت گروتسک را تقویت کند. همچنین حضور شخصیتهایی چون آشپز که حالت قصابگونه دارد و مدام گوشتها را شقه شقه میکند باز هم میتواند وضعیت گروتسک را در طول اجرا تقویت کند. همچنین ما در صحنۀ انفجار که در برخورد دو سیم دارد اتفاق میافتد متوجه این گروتسک میشویم که ما هم در این اجرا همراه پادشاه منفجر شده و از بین میرویم و چنین لحظاتی است که ما را با گروتسک درگیر خواهد کرد.
دریابیگی ضمن تایید این سخن، بر حضور و مشارکت مخاطبان اشاره کرد که انتظار داریم در آن سو گروتسک اتفاق بیفتد چون ما روایتمان را داریم انجام میدهیم. آدمها از یک وضعیت گروتسکگونه به تماشای اوبو نشستهاند و نباید در فرآیند اجرا بیتفاوت بمانند.
در این نشست بازیگران کار هم بر دانشگاهی بودن اجرایشان تاکید کردند که شوربختانه دانشجویان هم کلاسی و شاگردان دریابیگی هم رغبتی برای دیدن این نمایش نشان ندادهاند که این خود تجربهای است که ویژگیها و توان تئاتر دانشگاهی را به چالش کشیده است.
سارا مقدم، آفرودیت ریوندی، آرامه سلطانیه، شهرادقدیری، مهدی مشهدی کاظمی، عطالله نجفی، سیدعلی بروهان، شیما بختیاری، هلیا عبدالهی، امیرحسین رضایی، محمدحسین کیا، هدیه عیدی، آیدا زرین قلمی، محسن ابراهیمی، سید رسول میر محمد و رائف تمهیدى از جمله بازیگران این نمایش هستند.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: شاه اوبو خوانشِ پارودیگونهای از شخصیت "مکبث" شکسپیر است. اوبو نیز چونان مکبث به وسوسه و اغوای همسرش شاه را میکشد، تخت شاهی را غصب میکند و به روال از پسران شاه مرده شکست خورده و کشته میشود.
این اثر نمایشى تا ٣ بهمن ماه ساعت ١٩:٣٠ در تالار حافظ روى صحنه خواهد رفت.