سرویس تئاتر هنرآنلاین: گویى قرار است هرگاه که نمایشى از حسین پارسایى به صحنه می‌رود، از سوى کسانى جنجال‌سازى آغاز شود. تفاوتى هم نمى‌کند که نمایشى مذهبى را کارگردانى کند و یا موزیکال، در هرصورت به او و کارش حمله مى‌شود. نمونه‌اش همین موزیکال "بینوایان" که از دو ماه به آغاز اجرا انتقادها شروع شد تا به امروز که دیگر اجراهایش رو به پایان است!! فارغ از حاشیه‌های به وجود آمده با حسین پارسایی به گفت‌وگو نشستیم تا درباره رویکردهای جدید او در عرصه تئاتر موزیکال، چرایی رویکردش به این گونه نمایشی و آنچه که امروز در این تجربه‌ها به دست آورده، پرسش کنیم؛ هرچند که حاشیه‌ها جاری هم بخشی از این گفت‌وگو شد. در این گفت‌وگو محمد قدس، میثم احمدى (تهیه‌کنندگان بینوایان) و محمدشاکرى بازیگر نمایش نیز ما را همراهی کردند.

 

آقای پارسایی، زمان اجرای نمایش "الیور توئیست" از تصمیم‌تان برای اجرای یک تریلوژی موزیکال خبر دادید. آیا به فکر قسمت سوم این تریلوژی هم خواهید بود یا نمایش "بینوایان" آخرین اثر موزیکالی است که در این برهه زمانی کار می‌کنید؟

حسین پارسایی: من اسمش را تریلوژی نمی‌گذارم و به آن می‌گویم سه تجربه متفاوت موزیکال. به نظرم این‌طور می‌آمد که من برای آنکه بتوانم به یک دستاورد جامعی از استایل تئاتر موزیکال برسم، باید این تجربه بتواند به تکامل برسد، بنابراین احساس کردم که حداقل دو یا سه اثر موزیکال را با دست‌مایه قرار دادن اقتباس، ترجمه، استفاده از پارت‌های موسیقی نوشته‌شده و چه‌بسا اقتباس از نسخه سینمایی و یا برخورداری از اصل رمان، به‌عنوان تجربه روی صحنه ببرم. ما در کشورمان دوره تئاتر موزیکال نداریم. نه در دانشگاه‌مان چنین درسی داریم و نه کسی این کار را به ما آموخته و یاد داده است. همه مشاهدات ما از آن چیزی است که در خارج از این مرزها در برادوی و کشورهای صاحب تئاتر موزیکال مثل فرانسه و آلمان دارد اجرا می‌شود. امثال من با نمونه‌هایی مواجه هستند که در حال حاضر یا روی صحنه است یا نسخه‌های سینمایی دارد و یا در قالب کنسرت-نمایش بوده است. من دنبال تجربه تئاتر موزیکال بودم و همان‌طور که قبلاً می‌خواستم در قالب یک تریلوژی به یک‌زبان جدید از مفاهیم عاشورایی برسم، اکنون هم می‌خواهم تجربیاتی در زمینهٔ تئاتر موزیکال داشته باشم. من همیشه می‌گفتم که چطور می‌توانم راجع به عاشورا حرف بزنم اما تماشاگرم نسل جوان امروزی باشد و فراتر از آنچه شنیده و تجربه کرده است با اثر مواجه شود؟ به همین خاطر آن چند کار را انجام دادم. در زمینهٔ تئاتر موزیکال هم‌فکر کردم که پارت‌های موسیقی این آثار وجود دارد و تجربه‌شده است و تقریباً می‌شود از ساختار موسیقیایی‌اش الهام گرفت. پس رفتم انجامش دادم. بخش اعظم وقت ما و سرمایه حقیقی تولید این آثار در زمینهٔ پژوهش بود. اگر همین حالا یک سرمایه‌گذار بیاید به شما میلیاردها تومان پول بدهد اما شما چنین پشتوانه‌ای نداشته باشید، کارها شکل نمی‌گیرد. به همین خاطر کار ما از سال‌های 92 و 93 دیگر مطالعه، پژوهش و طراحی اجرای موزیکال در ایران بود. ما باید چیزی را روی صحنه می‌آوردیم که متناسب با ذوق و ظرفیت شنیداری و دیداری تماشاگران ایرانی و فرهنگ این آب‌وخاک باشد. بنابراین ما یک پروسه تحقیق و پژوهش و شباهت‌سازی به فرهنگ خودمان را داشتیم. موسیقی‌ را به‌صورت سمپل، تست و اتود می‌کردیم و راجع به آن حرف می‌زدیم و آن را تغییر می‌دادیم که نتیجه‌اش شد "الیور توئیست". بعد تجربه "الیور توئیست" را برداشتیم و به "بینوایان" آوردیم و این بار با اطمینان و یک گستردگی بیشتر پیش رفتیم. ماه‌ها گفت‌وگو، بحث و تمرین کردیم تا آماده اجرا شدیم. "بینوایان" در نهایت دستاورد یک تیم‌ورک بزرگ است که دارد تئاتر موزیکال را به‌عنوان یکی از نیازهای مخاطب امروز ما تجربه می‌کند؛ مخاطبی که تنوع‌طلب است و دوست دارد نمونه‌ها و گونه‌های مختلف نمایشی را به‌صورت حرفه‌ای، جذاب و تأثیرگذار ببینند و خیلی نمی‌خواهد خودش را درگیر تئاترهای کوچک و تجربی کند. با همه اهمیت و جدیتی که آن آثار دارند و به‌عنوان بنیه علمی و فرهنگی تئاتر کشور به‌حساب می‌آیند که بسیار ضروری و ارزشمند هستند اما به نظر می‌رسد این فاصله و این حلقه مفقوده باید با بعضی آثار پر شود. با کمدی‌های خوب و سالم و یا موزیکال‌هایی که تماشاگر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و صرفاً یک فرهنگ غیرخودی به آن تحمیل نمی‌شود و مابه‌ازای خودش را در صحنه می‌بینند.

"بینوایان" هم همچون "الیور توئیست" موضوع جهان‌شمولی دارد و راجع به مسئله انسان و تفکر انسانی صحبت می‌کند. آیا دلیلی که به سراغ "بینوایان" رفتید همین مسئله بود؟

حسین پارسایی: ما در "الیور توئیست" گسست بین فقیر و غنی را داشتیم و در "بینوایان" هم داریم نظام طبقاتی را می‌بینیم که چه فاصله‌ای بین گروه‌های مختلف جامعه وجود دارد و اساساً این گسست فرهنگی و اجتماعی از کجا ناشی شده است. اصل رمان و تفکر نویسنده "بینوایان"، مانا و جاودان است و از قرن‌ها قبل در جان مخاطب نشسته است چون تفکر، تفکر انسانی است و دیگر فرقی نمی‌کند که داستان در کدام کشور و فرهنگ دارد اتفاق می‌افتد. وقتی مسئله انسان است و محور اصلی قصه، رستگاری انسان می‌شود، آنجاست که دیگر شما می‌توانید آن را به هر فرهنگ و ملتی تعمیم بدهید و باسلیقه خودتان طراحی و ایده‌پردازی کنید و اجرا بگذارید.

آیا موزیکال سوم شما هم یک متن خارجی خواهد بود؟

حسین پارسایی: دلم می‌خواهد قصه موزیکال بعدی ایرانی باشد. هرچند با خودم عهد کرده‌ام که حداقل سه کار را بتوانم با کمک این گروه حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیر داشته باشم اما خیلی وسوسه‌ شده‌ام که قصه کار سوم‌ حتماً قصه ایرانی باشد. دلم می‌خواهد به‌جای چند تا از آیتم‌هایی که در "الیور توئیست" و "بینوایان" وجود دارد گزینه ایرانی بگذاریم. می‌توانیم نویسنده و شاعر ایرانی بگذاریم و درعین‌حال امیدوار باشیم یک روزی به یک آهنگ‌ساز درخشان برسیم که موزیکال ما تمام‌قد یک موزیکال ایرانی باشد. اگر این آهنگساز همین فردا پیدا شود، شما بدانید آهنگساز سومین کار موزیکال من ایرانی است. می‌خواهم بگویم که نقطه ایده‌آل ما تولید یک موزیکال ایرانی است. الان هم که دارم با شما صحبت می‌کنم، اتاق فکر موزیکال سوم دارد کارش را انجام می‌دهد. ما به‌عنوان یک کمپانی فکر می‌کنیم که این‌ها آثاری هستند که می‌توانند مجدداً تولید و اجرا شوند و درعین‌حال خط تولید هم وجود دارد. البته همیشه نمی‌تواند حسین پارسایی کارگردان باشد و ما باید حتماً چهره‌های جدیدی را در زمینهٔ کارگردانی به این عرصه معرفی کنیم. به‌عنوان یک کمپانی نمایشی علاقه‌مند به نمایش موزیکال به دنبال این هستیم که اهداف‌مان را متناسب با خاستگاه‌های فکری و ذوق ایرانی خودمان پیش ببریم. این نگاهی است که از ابتدا داشتیم و همچنان داریم در همین مسیر حرکت می‌کنیم. خوشبختانه دستاوردهای خیلی خوب و ارزشمندی هم برای ما به وجود آمده است که این‌ها برای ما یک سرمایه است و ما بر اساس این سرمایه‌ها پیش می‌رویم، به امید روزی که یک ارکستر و یک آهنگساز بزرگ موزیکال ایرانی داشته باشیم که بتوانیم از قصه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و داستان‌های ایرانی و هر آن چیزی که امروز نیاز جامعه ماست و خلأ آن احساس می‌شود، بهره ببریم و آن را اجرا کنیم.

حسین پارسایی

شما به یک گروه تحقیق و پژوهش اشاره کردید. اصولاً یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد همین مسئله پژوهشی است. بخش دولتی اصلاً کمکی به پژوهش نمی‌کند و بخش خصوصی هم حوصله این کار را ندارد و برایش نفع مالی هم ندارد. چه اتفاقی می‌افتد که یک‌دفعه حسین پارسایی و گروهش تصمیم می‌گیرند برای دو نمایش‌شان، تیم تحقیق و پژوهش تشکیل بدهند؟

حسین پارسایی: به خاطر اینکه ما در این حوزه کم‌تجربه و کم‌دانش هستیم. هر چیزی که شما می‌بینید نتیجه تلاش و خرد جمعی گروهی است که تصمیم‌ گرفته‌اند موزیکال کار کنند. ما می‌توانیم کنسرت-نمایش کار کنیم و می‌توانیم یک نمایشی را کار کنیم که کنارش موسیقی زنده داشته باشیم و یا می‌توانیم یک کار موسیقیایی روی صحنه ببریم که بازیگر به‌عنوان خواننده روی صحنه اکت داشته باشد اما وقتی شما صحبت از تئاتر موزیکال می‌کنید یعنی باید استراکچر تئاتر موزیکال داشته باشید. تئاتر موزیکال در همه دنیا دارای شاخصه‌هایی است. تئاتر موزیکال مثل نمایش‌های دیگر خیلی عمیق نمی‌شود و آن‌چنان سعی نمی‌کند از قواعد ارسطویی برخوردار باشد. قرار است بخش‌هایی از دیالوگ‌ها، آواز شود و شما می‌توانید ارکستر را ببینید یا می‌توانید نبینید. یک درشت‌نمایی قابل‌قبول هم وجود دارد که شما می‌آیید آن را آگراندیسمان می‌کنید و به‌اندازه‌ ظرفیت و ساختار اجرا به نمایش می‌گذارید. بازیگر تئاتر موزیکال هم باید از بدن و صدای خوب و سایر مهارت‌های دیگر که شاید کمتر در نمایش‌های دیگر لازم باشد، برخوردار باشد. این فاکتورها برای بازیگر محدودیت ایجاد می‌کند. صحنه‌آرایی و نور هم به همین شکل است. ضمن اینکه همه‌چیز در یک ابعاد بزرگ اجرا می‌شود. معمولاً موزیکال‌ها باشکوه هستند و تماشاگر وقتی می‌آید یک کار موزیکال ببیند، در آن اثر غوطه‌ور می‌شود. اتمسفر اجرای موزیکال فراتر از منطق زمان، مکان و جغرافیای یک نمایشی است که در یک تالار کوچک با ابعاد و اندازه حقیقی اجرا می‌شود. تئاتر موزیکال می‌آید تا تخیل شما را پرواز بدهد و شما را به وجد بیاورد و به یک شوریدگی برساند. تئاتر موزیکال شما را با خودش همراه می‌کند و شما در اثر غوطه‌ور می‌شوید و از آن لذت می‌برید. به این دلیل است که آثار موزیکال معمولاً خیلی گران‌اند و کمتر در دسترس اقشار مختلف هستند. بابت تئاتر موزیکال خیلی هزینه می‌شود و چند سال هم‌روی صحنه می‌رود. همین موزیکال "الیور توئیست" 50 سال پیش در لندن تولیدشده و هنوز دارد اجرا می‌شود. یا آن کمپانی که "بینوایان" را تولید کرده است، با تغییر بازیگر عمری را با آن می‌گذراند. این‌یک کار سازمانی است و بحث یک تئاتر، یک اجرا و یک سالن و چند نفر تماشاگر نیست و آن‌ها برای 10 سال آینده‌شان سرمایه‌گذاری می‌کنند. به همین خاطر یک نمایشی را طی 10 سال حداقل 5 بار اجرا می‌کنند و هر بار که اجرا می‌شود ممکن است بین 50 تا 100 شب اجرای عمومی داشته باشد.

مسلماً چنین کاری به یک برنامه‌ریزی دقیق احتیاج دارید. این‌طور نیست؟

حسین پارسایی: قطعاً. تولید نمایش موزیکال یک برنامه‌ریزی دقیق و یک مغز متفکر می‌خواهد که مربوط به تولید و تهیه‌کننده می‌شود. این‌ها باید بنشینند برنامه‌ریزی کنند و پیش بروند. به همین خاطر است که می‌گویم ما در کشور خودمان در حال آزمون‌وخطا هستیم. ما علیرغم همه جذابیت‌هایی که در "الیور توئیست" و "بینوایان" برای مخاطب به وجود آوردیم، حتماً دچار نقاط ضعف و آسیب هستیم. حتماً در یک سری مسائل نیازمند تجربه و تکامل هستیم و حتماً نمایش بعدی از تجربیات این دو اثر وام می‌گیرد و کم خطاتر عرضه می‌شود. اگر شما همه این کار را به‌عنوان یک جریان ببینید، می‌شود یک مدرسه تئاتری. می‌شود یک تئاتری که همه‌چیز را دارد علمی و دقیق پیش می‌برد و دوست دارد تأثیر خودش را در این‌گونه نمایشی چه از نظر جذب مخاطب و چه از نظر کیفیت و ساختار اجرا به تماشاگر عرضه کند. تماشاگر هم باهوش است و وقتی ببیند شما این‌همه برایش هزینه کرده‌اید و برایش وقت و احترام گذاشته‌اید، طبیعتاً او هم به شما احترام می‌گذارد. اینکه شما می‌بینید تماشاگر چقدر اثر را دوست دارد و از آن حمایت می‌کند، بسیار اتفاق هیجان‌انگیزی است. دیگر اینجا مسئله تماشاگر پول نیست. او حاضر است یک عددی را بابت دیدن یک نمایش بزرگ موزیکال و باشکوه بدهد که اگر الان بخواهد هزینه کند و به کشورهای همسایه برود تا چنین کاری را ببینند، باید ده‌ها برابر هزینه کند. بنابراین مسئله نمایش "بینوایان" مسئله تجاری و بیزینس نیست چون اگر قرار بود بیزینس باشد، ما یک‌دهم این دکور و یک‌پنجم این بچه‌ها را روی صحنه می‌آوردیم و قرار نبود این‌همه تکنولوژی تهیه کنیم و تمام فضای سالن را متأثر از ال‌ای‌دی‌ و سیستم‌های صوتی درجه‌یک کنیم. معلوم است که یک گروهی فارغ از سرمایه و سود و مسائل مالی دارد یک کاری را تجربه می‌کند که آن‌قدر برای خودش اهمیت و ارزش دارد که حتی اگر بخواهد هم قادر به نگاه بیزینسی به آن نیست. شاید سرمایه‌گذاری که می‌آید پول می‌گذارد دلش بخواهد سود ببرد اما او هم با محدودیت‌ها و موانعی روبرو می‌شود. او هم اجازه ندارد قیمت بلیتش را 250 هزار تومان بگذارد و نمی‌تواند بیشتر از یک‌میزان متعارف حرص بزند و سودآوری کند. ما همیشه یک جمله بین خودمان وجود دارد که می‌گوییم، در حال حاضر تولید تئاتر موزیکال و سرمایه‌گذاری در تئاتر موزیکال از نظر معادلات اقتصادی زیان‌زده است. کسی که می‌آید 5 میلیارد تومان پول را بین 6 تا 9 ماه می‌خواباند، اگر بخواهد بازاری به این پول نگاه کند، نباید بیاید در تئاتر سرمایه‌گذاری کند، به دلیل اینکه نه‌تنها این پول سود متصور بانکی و محاسبات اقتصادی‌اش را برنمی‌گرداند بلکه سرمایه‌گذار وارد یک چالشی شده و ریسکی را پذیرفته که ممکن است حتی اصل سرمایه‌اش از بین برود. این مسئله خیلی حساس و دقیق است. عده‌ای که مطلع نیستند به خودشان اجازه می‌دهند هر تحلیل و تفسیری را راجع به تئاترهای بزرگ پردرآمد داشته باشند. یک روز می‌گویند بازیگرش روزی 30 میلیون تومان گرفت و فردا می‌گویند روزی 45 میلیون تومان گرفت. من داشتم با خودم محاسبه کردم که اگر قرار باشد یک نفر آدم به‌عنوان سرمایه‌گذار پیدا شود که به یک بازیگر روزی 45 میلیون تومان بدهد و اجرایش هم در تالار وحدت که بهترین تالار خاورمیانه است باشد، درآمد یک روز اجرایش را باید به یک بازیگر بدهد! متوسط بلیت شما بین 100 تا 120 هزار تومان می‌شود، بنابراین یک‌شب بین 45 تا 50 میلیون تومان درآمد دارید و همه این مبلغ را باید به یک بازیگر بدهید! آن‌وقت تکلیف پول سالن و بقیه بازیگرها و عوامل چه می‌شود؟

شما فکر می‌کنید این تصور غلط از کجا می‌آید؟

حسین پارسایی: به خاطر اینکه خیلی از دوستانی که همکار ما هستند، اصلاً تصوری از طول و عرض و ابعاد و عمق این پروژه ندارند. نه‌فقط این پروژه بلکه هر پروژه دیگری. مگر هزینه‌هایی که آقای دکتر علی رفیعی انجام می‌دهند با هزینه‌های یک نمایش در سالن چارسو یکی است؟ مگر هزینه کار آقای همایون غنی‌زاده برابر با هزینه یک نمایش در یک سالن کوچک است؟ مگر هزینه "بینوایان" با هزینه دیگر نمایش‌ها برابر است؟ اصولاً مسائلی از جمله اینکه چرا یک نمایشی بزرگ است و این‌قدر پرسوناژ دارد، چرا برای یک نمایشی این‌قدر هزینه می‌شود، چرا یک نمایشی در یک سالن خصوصی اجرا می‌شود و چرا یک نمایشی در اوضاع بد اقتصادی اجرا می‌شود، به صنف و شخص مربوط نمی‌شود. با "بینوایان" نه کسی دست در جیب یارانه دولتی دارد و نه فضا و سهمی از محل تالار و صندلی از گروه‌های دیگر کم می‌شود. اما ما می‌بینیم کنار گود می‌نشینند و مدام گلایه می‌کنند. من اصرار دارم این‌ها را بگویم که اگر کسی این مصاحبه را خواند، بداند که ما یک‌شبه به "بینوایان" نرسیده‌ایم. یا "الیور توئیست" محصول یک دهه ذوق، تلاش، فکر، پیگیری و برنامه‌ریزی است. من از سال‌ها قبل دلم می‌خواست نمایش‌های موزیکال اجرا کنم، منتها تجربه‌اش را نداشتم و رفتم با کارهای کوچک‌تر شروع کردم. کار عاشورایی آوردم و موسیقیایی‌اش کردم. هر بار هر کاری کردم سعی کردم از بخش موسیقی بیشتر بهره ببرم تا بتوانم کاری که می‌خواهم انجام بدهم را بهتر بشناسم و به‌درستی انجامش بدهم. هر کاری نیازمند ایده و برنامه‌ریزی است. یعنی شما باید در وهله اول ایده داشته باشید و بعد صاحب برنامه شوید تا بتوانید در درازمدت کار خودتان را دنبال کنید. در تئاترهای موزیکال تقریباً پیش‌تولید از خود تولید طولانی‌تر است. شما در سینما یک ماه پیش‌تولید دارد و چهار ما تولید. در تئاتر ممکن است بین 6 تا 9 ماه پیش‌تولیدتان باشد و ظرف چند ماه نمایش را اجرا کنید. اگر نگویم که نسبتش یک‌به‌سه است ولی به‌جرئت می‌توانم بگویم که نسبتش حداقل پنجاه‌، پنجاه است. یعنی شما پنجاه‌ درصد از وقت خودتان را برای پیش‌تولید و پنجاه‌ درصد را برای تولید و اجرا می‌گذارید. تبلیغات و تولید در عرصه طراحی‌ها هم جداست و شما باید همه این‌ها را با تمام محدودیت‌ها و تنگناهایی که در کشور خودتان دارید، هماهنگ کنید و به اجرا برسانید. این کار پروسه‌ای زمان‌بر، هزینه‌بر و پر از ریسک و چالش است. من می‌گویم اگر واقعاً کسی می‌تواند این مسیر را با همه سختی‌هایش دنبال کند، بسم‌الله. اگر کسی خودش را به چالش کشید و یک جو بزرگی را با خودش همراه کرد و یک کاری را به سرانجام رساند و مردم‌ دوستش داشتند و از آن لذت بردند، من نمی‌گویم به آن بگویید خسته نباشید اما دیگر به آن سنگ نزنید!

میثم احمدی

طبیعتاً پروژه‌ای مثل "بینوایان" تولید خیلی سختی دارد. همان‌طور که آقای پارسایی اشاره کرد، هم‌چین نمایشی یک پیش‌تولید سنگین می‌خواهد و تولید سختی هم دارد. جمع‌کردن این‌همه بازیگر، گروه حرکت، گروه موسیقی، گروه آوازی و... به یک تولید سنگین و کمتر تجربه‌شده در ایران برمی‌گردد. ما شاید بتوانیم "الیور توئیست" را مثال بزنیم اما طبیعتاً تولید "بینوایان" با "الیور توئیست" زمین تا آسمان فرق می‌کند چون موسیقی، بازیگرها، عوامل پشت‌صحنه و... تغییر کرده‌اند. سؤال من این است که پیش‌تولید نمایش "بینوایان" با چه تجربه‌ای پیش رفته‌ است؟ آیا فقط تجربه "الیور توئیست" کافی بود یا لازم شد شما یک سری چیزها را از نو شروع کنید و بر اساس چیزهای جدیدتری پیش بروید؟

میثم احمدی: من و آقای پارسایی از ابتدای اتاق فکر این پروژه در کنار هم پیش می‌رفتیم و در جریان تمام جزئیات و پژوهش‌های کار بودیم. مسئله اینجاست که ما برای "الیور توئیست" هیچ نقشه راهی نداشتیم که ببینیم برای تولید این اثر باید از کجا شروع کنیم. همان‌طور که آقای پارسایی هم اشاره کردند و گفتند که در ابتدا برای اجرای این اثر کم‌دانش و بی‌تجربه بوده‌اند، ما هم در بخش تولید با این مسئله مواجه بودیم و این سؤال برای‌مان مطرح بود که اصلاً برای تولید این اثر چگونه باید ورود کنیم؟ کم‌کم به این ایده رسیدیم که انتخاب درستی داشته باشیم. وقتی یک کارگردان یکی از فاکتورهای موفقیتش در تولید یک اثر، انتخاب متن است، طبیعتاً برای ما هم به‌عنوان تهیه‌کننده، انتخاب عوامل اجرایی در تولید یکی از فاکتورهای مهم خواهد بود، چون ابزار اصلی ماست. بنابراین ما تلاش کردیم در بخش‌های مختلف انتخاب‌های نزدیکی داشته باشیم. البته بخش مهمی از انتخاب بازیگرها به کارگردان و ایده اجرایی ایشان برمی‌گردد اما به‌هرحال ما هم به‌عنوان بازوهای اجرایی این پروژه، موظف هستیم که درست‌ترین انتخاب را داشته باشیم. به همین خاطر این تا حدودی خطاهای ما را به حداقل رساند که ما حداقل انتخاب‌های مشابهی داشته باشیم تا بتوانیم از تجربیات و آورده‌های آدم‌ها در بخش‌های مختلف تولید استفاده کنیم. مسئله دیگر این است که همکاری در این پروژه واقعاً تیمی بوده است. با توجه به گستردگی این اثر، ما به فکر این افتادیم که حتماً یک سازمانی تشکیل شود که هرکسی در جایگاه خودش یک کاری را با تمرکز انجام بدهد و بتوانیم با برنامه‌ریزی کلانی که انجام می‌دهیم و در اختیار کل تیم‌ها قرار می‌دهیم، بتوانند برنامه‌ریزی‌های جزئی انجام بدهند تا بتوانیم به یک بازدهی و دستاوردی برسیم. این تجربه در نمایش "الیور توئیست" خیلی به ما کمک کرد و بعد با توجه به نقشه راه و تجربیاتی که در "الیور توئیست" داشتیم، آمدیم همین را دست‌مایه تجربه دوم‌مان که اثر "بینوایان" است قرار دادیم. درواقع می‌توانم بگویم که برای ما در بخش تولید، "الیور توئیست" می‌توانسته یک اتود یا یک ماکت برای تولید اثر بزرگ‌تری مثل "بینوایان" باشد. طبیعتاً "بینوایان" ابعادش گسترده‌تر است، چه به لحاظ میزان و تعداد افرادی که در این پروژه به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر هستند و چه به لحاظ سبک اجرایی. ما در تولید هم دچار سبک اجرایی کارگردان و گروه کارگردانی می‌شویم چون به‌هرحال وظیفه ما دادن خدمات و پشتیبانی کردن از اثر با توجه به شکل اجرایی آن است.

محمد قدس: اگر در هرکدام از تجربه‌های کوچکی که من و آقای میثم احمدی انجام دادیم، یک نکته وجود داشته باشد که ما آن را به‌عنوان تجربه کسب کرده باشیم، مطمئناً آن نکات در چنین پروژه‌های بزرگی به دادمان می‌رسند. کما اینکه بازیگر یا کارگردانی که کار کوچک کرده است هم تجربیاتی را به دست آورده که می‌آید در پروژه‌های بزرگ‌تر از آن استفاده می‌کند و آن را کامل‌تر می‌کند. در مورد نمایش "بینوایان" هم همین اتفاق افتاده و لزوماً این نیست که بگوییم فقط تجربیات "الیور توئیست" آمده و به داد ما رسیده است. این‌طور نیست و این‌ کار حاصل تجربیات تمام‌کارهایی است که در این سال‌ها انجام داده‌ایم. این کار حاصل تجربیات مدیریتی است که آقای میثم احمدی در تماشاخانه ایرانشهر و برگزاری جشنواره‌ها و حتی تجربیات خارج از تئاتر داشته و دارد. همین‌طور حاصل تجربیات مدیریتی آقای پارسایی و خود من در پروژه‌های تئاتری مختلف و شرکتی که داشتم، است. همه این‌ها آورده‌های ما بوده که در پروژه بزرگ‌تری مثل "الیور توئیست" به کار گرفته‌ایم و آن پروژه خودش هدایت‌کننده ما به سمت یک پروژه بزرگ‌تر شده است. ما به پروژه "بینوایان" یک سری کم و کسری‌هایی که "الیور توئیست" داشت را اضافه کردیم و یک سری چیزها هم خود "بینوایان" نیاز داشت که ما به آن اضافه کردیم و خدا را شکر این پروژه روی صحنه رفت.

میثم احمدی: یک بحثی که پیش آمد این بود که ما با توجه به اینکه هیچ استاندارد و علمی از نمایش موزیکال نداریم و این شیوه نمایشی در دانشگاه‌‌های‌مان تدریس نمی‌شود، اصلاً چرا نیاز داریم که در جامعه‌مان نمایش موزیکال تولید شود؟ آقای پارسایی به سفرهایی که افراد به خارج از کشور انجام می‌دهند تا نمایش موزیکال ببینند اشاره کردند. اصولاً وقتی مردم سفر می‌کنند، یکی از جذابیت‌های سفرشان می‌تواند دیدن نمایش موزیکال باشد، یعنی از اولش به آن فکر نمی‌کنند و شاید نمایش موزیکال برنامه ثانویه‌شان باشد. من قبلاً راجع به نوع و چرایی مصرف‌گرایی انسان‌ها در جامعه‌مان پژوهش کرده بودم. ما خیلی خوب می‌دانیم که به‌شدت درگیر مصرف‌گرایی در تجملات هستیم. دلیلش نداشتن کالاهایی با تنوع زیاد در بخش‌های مختلف جامعه است که یکی از آن‌ها برای ما داشتن کالایی در سبد فرهنگی‌مان است و نمایش موزیکال "بینوایان" هم می‌تواند یکی از این کالاها باشد. به همین خاطر من وقتی پژوهش می‌کردم، می‌دیدم که تأثیر فرهنگی آثار بزرگی مثل "بینوایان" در چند بخش است. یکی این است که در انتخاب کالای افراد برای هزینه کردن تنوع ایجاد می‌کند و دیگری اینکه به لحاظ فرهنگی هم تأثیر مثبت می‌گذارد. به‌هرحال این‌یک فرهنگ‌سازی است. ما همیشه می‌گوییم پیشگیری بهتر از درمان است. پیشگیری در جامعه یعنی همین فرهنگ‌سازی و خود فرهنگ‌سازی یعنی ما آثاری جذاب و با رنگ و لعاب را بیاوریم و در ناخودآگاه مخاطب تأثیر بگذاریم. طبیعتاً هم‌چین آثاری هزینه دارد. چرا کالاهای دیگر که جذابیت بیشتری دارند، گران‌تر هستند؟ به خاطر اینکه هزینه متریال بیشتری می‌پردازند. در مورد تئاتر "بینوایان" هم به همین شکل است. نمی‌شود به آن لاکچری یا لوکس گفت. مگر هر خودروی گران‌قیمتی لوکس است؟ لودر از لکسوس گران‌تر است اما کالای لوکس نیست. منظور من کارکرد و کاربردش است که بسیار اهمیت دارد. ویژگی که رمان "بینوایان" دارد این است که قانون را در برابر اخلاق می‌گذارد و کدام برنده می‌شود؟ مقام معظم رهبری راجع به این مسئله یادداشت نوشته‌اند که مابه‌ازا دارد. چرا مابه‌ازا دارد؟ به خاطر اینکه وقتی یک نفر مرتکب قتل می‌شود، مؤسسات خیریه ما پول جمع می‌کنند تا بتوانند دیه آن شخص را بپردازند تا آزاد شود و این یعنی اخلاق. در رمان "بینوایان" هم به همین اشاره‌ شده است که قانون و چارچوب درست است ولی باید اخلاق‌مدار باشد و انسانیت در آن وجود داشته باشد. حرف "بینوایان" این است ولی متأسفانه خیلی از دوستان کار ما را ندیده نقد و بررسی می‌کنند. مسئله دیگر این است که ما در نمایش "بینوایان" به فکر درآمدزایی و کارآفرینی مستقیم هم بودیم. جدا از غیر مستقیم‌ها مثل راننده‌های اسنپ، شرکت‌های خدماتی و کارگاه‌های تولید که ناخودآگاه برای تولید این اثر درگیر می‌شوند، نباید این را نادیده بگیریم که ما تعداد زیادی از هنرجوها را می‌آوریم که برای بار اول تجربه بزرگ کسب می‌کنند. ما در "الیور توئیست" 250 نفر آدم مختلف داشتیم که از آن‌ها شاید 40 یا 50 نفر در پروژه 360 نفره "بینوایان" مشترک هستند. این نشان می‌دهد که ما ناخودآگاه داریم یک بخش آموزشی هم تشکیل می‌دهیم که بتوانیم به بدنه تئاتر یا بدنه فرهنگ‌مان تزریق کنیم.

آقای قدس، آقای احمدی اشاره کرد که شما تشکیل سازمان داده‌اید. در "الیور توئیست" فقط خود آقای احمدی تهیه‌کنندگی را به عهده گرفته بود اما در "بینوایان" شما هم به میثم احمدی اضافه‌ شده‌اید. هرکدام از شما دو نفر چه بخش‌هایی را در زمینهٔ تهیه و تولید "بینوایان" پیش برده‌اید؟

محمد قدس: واقعاً هردوی ما درگیر همه‌چیز بودیم، درعین‌حال که بین خودمان می‌دانستیم چه کسی دارد کدام کار را انجام می‌دهد. شاید اگر شما در این‌ ارتباط از بازیگران، گروه موسیقی و طراحان ما بپرسید، هیچ‌کدام چنین چیزی را ندانند اما ما می‌دانستیم که چه تقسیم‌بندی بین خودمان داریم و چه‌کاری باید انجام بدهیم. ضمن اینکه ما در این نمایش مدیر تولید را به کار اضافه نکردیم و تقریباً همان تجربه "الیور توئیست" را به "بینوایان" آوردیم. ما در "الیور توئیست" هم تولید کار را به‌طور مشترک با میثم احمدی انجام دادیم و شخصی را به‌عنوان مدیر تولید وارد کار نکردیم.

تولید نمایشی مثل "بینوایان" خیلی سنگین است. من شنیده‌ام که 600 دست لباس برای نمایش "بینوایان" دوخته‌شده است که این تعداد لباس حتی فکر نمی‌کنم در انبار رادیو و تلویزیون هم داشته باشد. بخصوص با وضعیت اقتصادی که الان در جامعه هست حتماً هزینه‌ها بالاتر می‌رود و احتمالاً هزینه تولید "بینوایان" چند برابر "الیور توئیست" شده است. بنابراین علاوه بر اینکه تعداد عوامل نمایش زیاد است، هزینه هم به خاطر تورم اقتصادی چند برابر شده است. سؤال من این است که در چنین شرایطی چه چیزی یک گروهی را وادار می‌کند که برای یک نمایش 600 دست لباس بدوزد که ممکن است در نمایش‌های بعدی این 600 دست لباس به دردش نخورد مگر اینکه در یک پروسه زمانی بعدی بخواهد دوباره "بینوایان" را اجرا کند؟

محمد قدس: آقای پارسایی درباره استانداردهای بین‌المللی تولید نمایش موزیکال توضیح دادند و گفتند این نمایش‌ها امکان دارد در یک پروسه 10 ساله، حداقل 5-6 اجرای رپرتوار داشته باشد. طبیعتاً آنجا آدم در تکرار به سود می‌رسد. اما یادمان نرود که ما که در حوزه هنر فعالیت می‌کنیم اگر قرار بود آدم‌های مادی‌گرایی باشیم و اول‌ از همه فکر درآمدمان باشیم حتماً فعالیت‌های اقتصادی می‌کردیم. ما بیشتر به فکر دستاوردهای این پروژه هستیم تا درآمدها و بهره‌برداری. این روحیه تک‌تک ماست که وقتی در کنار هم قرار می‌گیریم باعث می‌شود ریسک‌های بزرگی کنیم. من خودم در بنگاه‌های اقتصادی، فعالیت اقتصادی دارم و طبیعتاً آنجا نوع رفتارم و برنامه‌ریزی و سازماندهی‌ام متفاوت با تئاتر است چون آنجا هدف صرفاً فعالیت اقتصادی و بازگشت سرمایه است. 

میثم احمدی: ما به‌راحتی می‌توانیم از تجربیات فضاهای اقتصادی‌مان استفاده کنیم تا این پروژه را کمتر زیان‌ده کنیم. ما واقعاً شانه‌به‌شانه هم کار می‌کنیم. در این پروژه برای من و محمد قدس اصلاً مجری طرح، مدیر تولید و تهیه‌کننده معنا ندارد. ما دو نفر حتی برای خودمان دستیار هم نگذاشتیم، یعنی مستقیماً خودمان داریم به امور ورود می‌کنیم چون حفظ و صیانت از کاری که برگرفته از تفکر ماست را فقط خود ما می‌توانیم انجام بدهیم. اتفاقاً دنبال دستاورد معنوی گشتن برای ما اولویت دارد. به همین خاطر است که ما می‌رویم دیگران را به نوع سرمایه‌گذاری خودشان ترغیب می‌کنیم. من و محمد قدس می‌نشینیم فکر می‌کنیم که چطور هزینه را کم کنیم و نه کیفیت را. ما هیچ‌وقت در کار خودمان مرزبندی نداریم چون هنر مرز ندارد. ما درهم‌تنیده شدیم و مثل یک‌دوی امدادی برخورد کردیم. درواقع من می‌دوم و به یکجایی می‌رسم و آن را می‌دهم محمد قدس ادامه می‌دهد. اصلاً مهم نیست که کدام از ما تهیه‌کننده باشد و کدام مجری طرح. مهم این است که ما هم به‌عنوان دو نفر از بازوهای اجرایی گروه بتوانیم وظیفه خودمان را انجام بدهیم. ما به‌واسطه تجربیاتی که درگذشته کسب کردیم، با افراد مختلف زبان مشترک داریم. من خودم بارها در بخش طراحی صدا و طراحی جلوه بودم و محمد قدس هم در بخش‌های مختلفی حضور داشته است. این نکته باعث شده که ما بتوانیم پروژه را به‌صورت امدادی جلو ببریم.

محمد قدس: ما ابتدا آمدیم یک برآوردی را آماده کردیم و بعد سراغ سرمایه‌گذار رفتیم. آن موقع هنوز اتفاقی برای دلار نیفتاده بود. بعد از نوسانات دلار همه مناسبات دکور و لباس تغییر کرد و حتی از همان 5 یا 10 درصد پیش‌بینی‌نشده ما هم فراتر رفت. ما چند رفتار می‌توانستیم انجام بدهیم. همان‌طور که آقای پارسایی اشاره کردند و من و میثم هم به آن معتقد هستیم، احترام به تماشاگر برای ما بسیار مهم بود. تماشاگری که می‌آید نمایش "بینوایان" و "الیور توئیست" را می‌بیند، می‌خواهد یک کار فاخر و باشکوه ببیند، به همین خاطر ما از هیچ‌چیزی نگذشتیم. حتی یک‌زمانی پارچه گیر نمی‌آمد. ما به خانم میراحمدی پول می‌دادیم و می‌گفتیم حالا که می‌خواهید مسافرت بروید این متریال را هم برای ما بگیرید. تماشاگر پارچه‌ای که فیک باشد را می‌فهمد. ما باید از آن‌قدر آهن استفاده می‌کردیم چون 160 نفر آن بالا نشسته‌اند و اگر خدایی نکرده اتفاقی می‌افتد جبران‌ناپذیر بود. بنابراین ما از هیچ‌چیزی نمی‌توانستیم به‌راحتی بگذریم. من و میثم به همه کارها ورود پیدا می‌کردیم و هر طور که بود سعی می‌کردیم متریال‌ها را با قیمت مناسب پیدا کنیم.

محمد قدس

در بخش انتخاب بازیگران چطور عمل ‌کردید؟

محمد قدس: در بخش انتخاب بازیگران با آقای پارسایی نشستیم و گزینه‌هایی که داشتیم را بررسی کردیم. در این بخش اولویت اصلی با نظر کارگردان بود چون درنهایت کارگردان است که می‌خواهد با بازیگران کار کند. ما فقط درباره انتخاب یکی دو بازیگر هم‌فکری کردیم ولی در کل همه کارهای ما به‌صورت شورایی بود.

آقای پارسایی شما اشاره کردید که ما در ایران نمی‌توانیم بلیت تئاتر را 250 هزار تومان قیمت‌گذاری کنیم، درحالی‌که ما می‌بینیم در کشورهای اروپایی بلیت برخی نمایش‌ها به قیمت 200 یورو به فروش می‌رسند و یا در ترکیه‌ هم نمایش‌هایی با بلیت‌هایی به قیمت 180 لیر به صحنه می‌روند. با این توضیح چرا نمی‌شود بلیت‌های یک نمایش در ایران را 250 هزار تومان قیمت‌گذاری کرد؟

حسین پارسایی: من گفتم در شرایط حال حاضر نمی‌شود این کار را انجام داد. ما هم داریم در این مملکت زندگی می‌کنیم و توان اقتصادی مردم را می‌بینیم، به همین خاطر نمی‌خواهیم در این ماجرا متهم به این شویم که داریم تنها برای یک قشر خاص از مردم کار می‌کنیم. به نظرم تئاتر در شرایط حاضر دارد پوست می‌اندازد. از زمانی که بخش دولتی به‌واسطه تنگناهای مالی و  کمبود منابع نتوانست هزینه‌های تئاتر را تأمین کند، تئاتر کشور به سراغ سالن‌های خصوصی و شکل‌گیری‌ کمپانی‌های کوچک رفت و مدل اقتصادی تئاتر تغییر پیدا کرد. تئاتر برای اینکه زنده بماند، دست به هر تمهیدی زد که به این تمهیدات "پوست‌اندازی" می‌گویند. در حال حاضر شما می‌بینید که تعداد زیادی تماشاخانه خصوصی تأسیس‌ شده‌اند که هیچ چشم‌اندازی به آینده ندارند و شما احساس می‌کنید که به‌زودی تعطیل می‌شوند چون هیچ امتیاز و حمایتی از بخش دولتی دریافت نمی‌کنند. اساساً ساختار اداره تئاتر کشور چنین ظرفیتی ندارد که بتواند 20 تماشاخانه را اداره کند. تئاتر در مرحله گذار قرار گرفته است و دارد خودش را از بخش دولتی جدا و به مردم نزدیک‌تر می‌کند. اگر تماشاخانه خصوصی دغدغه جذب مخاطب و مردمی شدن را نداشته باشد، کسی بلیت آن را نمی‌خرد. البته یک سری خطرها هم در این‌ میان وجود دارد و ممکن است شما به سمت ابتذال کشیده شوید. اگر یک اثری گیشه محور باشد ممکن است که خودش را به ابتذال نزدیک کند. به‌هرحال ما در مرحله گذار هستیم و همه داریم آزمون‌وخطا می‌کنیم تا به یک چارچوب و استقلال برسیم. مدل اقتصادی تئاتر دارد تغییر می‌کند. ما 20 سال پیش چیزی با نام بروشور در تئاتر نداشتیم. کم‌کم بروشور شکل گرفت و گرافیک هم در تئاتر حائز اهمیت شد. در ادامه به موسیقی اهمیت دادند و گفتند موسیقی یک بخش جذاب در تولید تئاتر است. کمی جلوتر که رفتیم به طراحی صحنه توجه شد و بعد عکاسی وارد تئاتر شد و مسئله ثبت اثر به شیوه عکاسی مهم جلوه کرد. در ادامه مدیا و هنرپیشه‌های سینمایی وارد تئاتر شدند. همه تجربیات انجام شد و به نقطه‌ای رسید که حالا دولت می‌خواهد پول بدهد اما می‌گوید بودجه ندارد. در همین حین تماشاخانه‌ها شکل گرفتند و بخش دولتی هم تمام فعالیتش را روی کار نظارتی گذاشت. درنهایت کار به‌جایی رسید که تهیه‌کننده در تئاتر پیدا شد. تا چند سال پیش به مدیر تولید و تهیه‌کننده تئاتر می‌خندیدند، ولی تهیه‌کننده با اعتبار شخصی آمد تئاتر تولید کرد تا اینکه پای سرمایه‌گذار به تئاتر باز شد و رقابت‌ها و تنگ‌نظری‌ها شروع شد. در بخش خصوصی چندین برابر بخش دولتی پول وجود داشت و شما می‌توانستید به تمام خواسته‌های خودتان برسید. بخش دولتی به شما می‌گفت من فلان تومان به شما پول می‌دهم و شما باید رویاهای تولید اثرتان را روی همان مبلغ تنظیم می‌کردید ولی در بخش خصوصی شما بودید که به سرمایه‌گذار می‌گفتید من به چقدر پول احتیاج دارم. سرمایه‌گذار خودش آدمی فرهنگی نیست بلکه یک آدم فرهنگ‌دوست است و دلش می‌خواهد از هنر حمایت کند. به همین خاطر رزومه افراد را می‌بیند که کدام کارگردان در نمایش‌های قبلی فروش خوبی کرده است و بعد با او کار می‌کند. درگذشته تماشاخانه‌ها می‌گفتند شما 20 درصد از فروش خودتان را به ما بدهید ولی در ادامه ماجرای درصد را برداشتند و یک رقم فیکس را در نظر گرفتند. در حال حاضر تماشاخانه‌ها می‌گویند ما به درآمد شما کاری نداریم، شما شبی سه میلیون تومان به ما اجاره بدهید و ما دیگر با شما کاری نداریم. ما به نقطه‌ای رسیدیم که تئاتر دارد وارد یک مرحله اقتصادی جدی و شکلی از ارائه حرفه‌ای اثر می‌شود که برای بازیگر و برنامه‌ریزی، حرمت قائل است و برای تولید، وقت خودش و تماشاگر، ارزش. به همین خاطر تولیدکننده برای خودش یک چشم‌انداز تعریف می‌کند و بعد به‌عنوان یک مغز متفکر سرمایه و تولید که نقطه مشترک آن ایده و برنامه است، می‌نشیند برای جامعه هدفش برنامه‌ریزی می‌کند و سوژه، بازیگر و فرم اجرایی را انتخاب می‌کند تا اثر تولید شود. آیا این پروسه کمتر از یک سال زمان می‌برد؟ سرمایه‌گذار به استناد میزان مبلغی که هزینه کرده است، تعداد روزهای اجرا و تعداد صندلی‌ها را محاسبه می‌کند و روی آن قیمت می‌گذارد. دراین‌بین برخی می‌گویند فلان گروه از بلیت 185 هزار تومانی فلان قدر سود می‌برد اما درواقع هیچ سودی ندارد بلکه این مبلغ فقط کف برگشت هزینه‌های یک اثر است. اگر سالن نمایش هر روز پر شود و کمتر از 45 شب اجرا نرود، آن موقع سرمایه‌گذار ضرر نکرده است. بنابراین این آثار نه سودآور هستند و نه لاکچری. هیچ‌کس با نگاه اقتصادی سراغ این آثار نمی‌آید. همان‌طور که ما داریم یک مسیری را به‌سختی طی می‌کنیم، تماشاگر هم دارد عادت‌های خودش را کنار می‌گذارد. تماشاگری که تا دیروز به او بلیت رایگان می‌دادید و همچنان به دیدن نمایش نمی‌آمد، امروز پذیرفته است که برای تئاترهایی که دوستشان دارد و با تفکر و سلیقه‌شان هماهنگ است باید هزینه کند. شما در حال حاضر نمی‌توانید با معیارهای مصطلح و استانداردهایی که موجود است با تماشاگر برخورد کنید. باید بگذارید که خودشان بیایند و متوجه شوند قیمت نمایشی که دیدند بسیار ارزان‌تر از آن چیزی است که به آن‌ها عرضه‌شده است. هر شب همکاران من و راهنماهای تالار می‌شنوند که مخاطبان می‌گویند بلیت‌های این نمایش مفت بود و بیشتر از 185 هزار تومان می‌ارزید. همین تماشاگران در آینده شما را تحسین خواهند کرد که شما دست بر قضا بیایید در نمایشی که تولید می‌کنید نگاه اقتصادی داشته باشید. بگذارید این را به شما بگویم که من تاکنون سرمایه‌گذاری را ندیده‌ام که از تئاتر سود برده باشد.

آیا ما اساساً چیزی بانام تئاتر لاکچری داریم؟

حسین پارسایی: خیر، تئاتر اصلاً نمی‌تواند لاکچری باشد.

چرا برخی سایت‌ها و فضای مجازی به نمایش "بینوایان" تاختند و گفتند این تئاتری لاکچری است؟

حسین پارسایی: آقای دکتر صالحی پیش از اینکه وزیر هم شوند شخصیت مورد علاقه من بودند. از نظر من ایشان یک انسان دانشمند و نظریه‌پرداز در حوزه فرهنگ هستند. اگر ایشان از کلمه لاکچری استفاده کردند، منظورشان تئاترهایی بود که به هر دلیل با روحیه و سلیقه مردم ما سازگار نیست و در نقطه مقابلش باید تئاترهایی با هویت‌های بومی و ملی شکل بگیرد، یعنی تئاترهایی که سلیقه مردم هستند و عموم تولیدات را تشکیل می‌دهند  و مبتنی بر خلاقیت و ذوق و تلاش گروه‌های جوان هستند. به نظرم فرمایش ایشان در مورد عبارت لاکچری به‌عنوان یک نمونه تئاتر‌ی بود که هزینه بسیار زیاد و خروجی بسیار کمی دارد. اشاره ایشان به یک رویکرد و جریان خاص بود که با یارانه‌های دولتی‌ به سمت هویت، ملی‌گرایی و بومی کردن تئاتر برویم تا تئاتر بتواند در خدمت آحاد مردم باشد و همه سلیقه‌ها را در بر بگیرد. وقتی شما قرار است چیزی را نفی کنید، از هر امکانی استفاده می‌کنید تا به اهداف خودتان برسید. آدمی را در رسانه می شناسم چند سال است که روز خودش را با اسم و فعالیت من آغاز می‌کند و هر موضوعی را به من و گروهی که عاشقانه در کنار من کار می‌کند، نسبت می‌دهد، شما باید در آن آدم‌ها سراغ انصاف و وجدان را بگیرد! گروهی قلیل موجی درست می‌کنند و برخی بی‌اطلاع بر این موج سوار می‌شوند. بعد از تربیون خودش اشاره کذب می‌کنند و به دروغ می‌نویسند که بلیت نمایش "بینوایان" 250 هزار تومان است. نمایش "بینوایان" اگر با این همه حاشیه کوچک‌ترین نقطه ضعفی داشت، طبیعتاً به شب پنجم اجرا نمی‌رسید. از هر دستاویزی استفاده می‌کنند که حسین پارسایی و نمایش "بینوایان" را متوقف کنند!؟ چه منافعی دنبال این ماجرا است؟ من می‌گویم اگر نقد شخصی دارید به شخص بپردازید و اگر نقدتان راجع به نمایش است، بگذارید نمایش اجرا شود و بعد نقد کنید. این همه دروغ، سیاه‌نمایی و تهاجم برای چیست ؟! و این همه کینه و حسادت از کجا می‌آید؟ حتی چشم دیدن 350 نفری که به مدت یک سال قرارداد بسته‌اند و از این راه ارتزاق می‌کنند را هم ندارید؟ عدالت و انصاف‌تان کجاست؟! مطمئن باشید گروهی که با عشق و ایمان کار می‌کند، هرگز از حرکت نمی‌ایستد. آدم‌های منصف و با وجدان از خودشان سوال می‌پرسند این همه دروغ، حسادت و سیاه‌نمایی از کجا می‌آید؟ من اگر واکنشی نشان نمی‌دهم و  سکوت می‌کنم به خاطر این است که کارهای مهم‌تری دارم و مخاطبانم را صاحب شعور می‌دانم. شما اگر واقعاً دلتان برای تئاتر می‌سوزد، بروید از ظرفیت رسانه‌‌تان  برای ستاره‌سازی بچه‌های جوان و مستعد تئاتر استفاده کنید. نمایش "بینوایان" هر شب 2500 نفر تماشاگر دارد که به هیچ عنوان تماشاگران این‌گونه  نمایشی نیستند و اگر آن سرمایه تعطیل شود، به هیچ عنوان در جریان عمومی و رایج تئاتر کشور هزینه نخواهد شد. شما منتقد محترم به جای اینکه تمام ظرفیت‌ رسانه‌ات را معطوف به ترور شخصیت آدم‌ها کنید، باید از همان تئاتری که آن را آسیب‌پذیر می‌دانید، حمایت کنید. اگر حسین پارسایی متوقف شود چه چیزی گیر شما و تئاتر کشور می‌‌آید؟ شما اگر فکر می‌کنید خلافی صورت گرفته سند آن را منتشر کنید. فقط حرف و پژواک غیر اخلاقی و غیر حرفه‌ای و اصرار بر تکرار و باز نشر آن؟! از آنجایی که نمایش "بینوایان" محصول عشق و ایمان یک جمع بزرگ است، در حال حاضر هر شب با شکوه تمام اجرا می‌شود و تماشاگران آن را تحسین می‌کنند. من از این بابت خدا را شکر می‌کنم. چون در این پروژه "من" نبودیم بلکه "ما" بودیم.  همه ما با عشق کار می‌کنیم تا به تئاتر این مملکت خدمت کنیم. چرا می‌گویید سوپراستارهای نمایش "بینوایان" دستمزد میلیاردی می‌گیرند؟ شما دارید از ظرفیت رسانه و فضای مجازی سو استفاده می‌کنید و اطلاعات غلط به مردم می‌دهید.

حسین پارسایی محمد شاکری

واقعاً چرا از یکجایی به بعد هم چپ و هم راست خواستند حسین پارسایی را حذف کنند؟

حسین پارسایی: وقتی به شما اطلاعات غلط می‌دهند، طبیعی است که همه ذهن‌ها را آشفته می‌کند. من به چپ و راست‌ کاری ندارم، من به اخلاق، انصاف و وجدان حرفه‌ای  کار دارم. زمانی که ما داشتیم "بینوایان" را کار می‌کردیم، من اصلاً در ایرانشهر نبودم ولی از قبل سناریو چیده بودند که بنده چه زمانی می‌خواهم سرکارم بروم. من آش را با جایش بخشیدم و رفتم. ممکن است برای بعضی‌ها اهمیت داشته باشد ولی برای من اصلاً اهمیت ندارد. وقتی آن‌ها می‌آیند محتوای نمایش‌هایی که روی صحنه هستند را به من می‌چسبانند و می‌گویند این آدم‌ همان آدمی است که می‌خواهد "بینوایان" را اجرا کند، شما با این ذهن می‌خواهید چه‌کار کنید؟ برخی می‌گفتند آقای پارسایی می‌خواهد آبان ماه مسافرت کند، درحالی‌که من اجرایم تازه آبان ماه شروع می‌شد. برخی دیگر می‌گفتند نمایش فرانسوی است و یک سفارتخانه خاص اسپانسر آن است. به همین خاطر دستگاه‌هایی که در این حوزه به‌درستی حضور دارند را حساس کرده بودند. ما از روز اول گفتیم که آقای رنج‌کشان سرمایه‌گذار است و آقایان قدس و احمدی هم به‌عنوان تهیه‌کننده ما را همراهی می‌کنند. بنده هم کارگردان نمایش هستم و همه با پرونده روشن داریم کار می‌کنیم. به نظرم این هجمه رسانه‌ای علیه تئاتر "بینوایان" سازمان‌دهی شده بود. یک سری کلیدواژه بود که یک عده‌ای از پیش طراحی کرده بودند. عده‌ای می‌گفتند "بینوایان" ترکیبی از بخش خصوصی و بخش دولتی است. من آن موقع انرژی خودم را برای پاسخ دادن نمی‌گذاشتم ولی الان اینجا هستم که جواب بدهم. حتی یک ریال هم از پول "بینوایان" از طرف دولت نیست و هیچ ارتباطی بین مسئولیت من در ارشاد و تولید این اثر وجود ندارد. اگر سند دارید و فکر می‌کنید این‌طور نبوده، سند خودتان را روی میز بگذارید. جز آقای رنج‌کشان هیچ ارگان وابسته یا غیروابسته، حتی یک ریال هم به تئاتر "بینوایان" کمک نکرده است. بینوایان کاملاً دستش توی جیب خودش بوده است. از نظر من پول سرمایه‌گذار ما بسیار شفاف و روشن بوده است و کوچک‌ترین نقطه‌ضعفی هم وجود ندارد که بخواهیم نگران آن باشیم. یک نفر آمده در تئاتر سرمایه‌گذاری کرده است و خوشبختانه سرمایه‌اش دارد برمی‌گردد. مطمئن باشید ما اگر شکست‌خورده بودیم، هیچ‌کدام از این جماعتِ نگران سراغ ما را نمی‌گرفتند. همه این‌ها در هنگام شکست با شما کاری ندارند. من به آن‌ها می‌گویم شما سر نمایش "الیور توئیست" این کارها را انجام دادید، سر نمایش "بینوایان" هم دارید انجام می‌دهید و در کار بعدی هم انجام خواهید داد ولی نتیجه این کارها چه خواهد بود؟ شما اتفاقاً به فروش بیشتر ما کمک می‌کنید. من از شما باید تشکر کنم و بگویم دمتان گرم که به فروش ما کمک کردید. شما باعث شدید که تئاتر "بینوایان" مسئله روز شود و در همه جای ایران از این نمایش صحبت کنند. ما می‌توانستیم بسیار مسالمت‌آمیز نسبت به این نمایش برخورد کنیم و نقاط ضعف و قدرت آن را ببینیم. من صادقانه و دلی می‌گویم که ما ایستادیم و فحش خوردیم. هرکسی هر چیزی که دلش می‌خواست گفت و هرچقدر که می‌خواستند در فضای مجازی برعلیه ما دروغ نوشتند. من در حال حاضر نسبت به این‌همه دروغ، سیاه‌نمایی و تهمت باید چه‌کار کنم؟ همه را می‌بخشم!

یکی از مسائلی که در مورد آن زیاد صحبت شد، مسئله دستمزد بازیگران بود. مثلاً می‌گفتند که در نمایش "الیور توئیست" خانم مهناز افشار و آقای نوید محمدزاده دستمزدهای آن‌چنانی گرفتند. فکر می‌کنید چقدر از این دستمزدها می‌تواند در روند تولید تئاتر ما اتفاق بیفتد؟ آیا واقعاً ما می‌توانیم تئاتری داشته باشیم که روزی 30-40 میلیون تومان به بازیگرانش دستمزد بدهد؟

میثم احمدی: ما اگر به تاریخ برگردیم، می‌بینیم که سینما با بروز همین مسائل تبدیل به یک صنعت شد. سینما پس از صنعتی شدن تازه به‌عنوان یک شغل در جامعه معرفی شد. ما باید تلاش کنیم که عرصه تئاتر ما آن‌قدر بزرگ شود که تبدیل به یک صنعت شود. البته ما در تئاتر به سازمان نیاز نداریم بلکه به سازمان‌دهی درست احتیاج داریم. ما باید سازمان‌دهی کنیم که بتوانیم در این عرصه به تولید برسیم. در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که به‌طور کل تمام مبالغی که در مورد دستمزد عوامل نمایش "بینوایان" مطرح می‌شود غلط است. پروژه "بینوایان" حدود 350 نفر عوامل دارد، اگر شما به‌عنوان یک کارفرما در یک شرکت معمولی کمترین دستمزد حقوق را به این تعداد عوامل بدهید، شما در 10 ماه باید حدود 7 میلیارد تومان حقوق بدهید. به میلیارد رسیدن، دلیل میلیاردی شدن نیست. این پروژه دارد دچار صنعتی می‌شود که یک روزی سینمای ایران درگیر آن شد ولی این دچار منفی نیست، بلکه مثبت است. شما روزبه‌روز دارید کالای بهتر و درست‌تری را به مخاطبان‌تان ارائه می‌دهید و مخاطب‌شناسی می‌کنید. یکی از کارهایی که ما در نمایش‌های موزیکال انجام دادیم، سوق دادن سلیقه مخاطب به یک نقطه معیار در جامعه بود. وقتی اتاق فکر ما یک داستان جهانی را انتخاب می‌کند، به این خاطر است که مخاطب این موضوع را پس نزند و کم‌کم نوع انتخاب اثر و کالای فرهنگی برای مخاطب فرهنگ‌سازی شود.

محمد قدس: اگر بازیگران خاصی که در مورد آن‌ها صحبت می‌شود، 10 ماه از وقت خودشان را سر پروژه‌های سینمایی می‌گذاشتند، دستمزدی بیشتر از این گیرشان می‌آمد.

حسین پارسایی: کاری که ما می‌کنیم، اصلاً برای بازیگران، به‌صرفه و اقتصادی نیست. برخی از بازیگران یک ماه تمرین می‌کنند و یک ماه اجرا می‌کنند ولی بعد فرار می‌کنند. اگر کسی عاشق کارش نباشد، نمی‌آید 9 ماه از وقت خودش را درگیر یک پروژه کند. بازیگران ما واقعاً با عشق سرکار می‌آیند و این برای ما ارزشمند است.

آقای شاکری فکر می‌کنم اولین کارتان در تئاتر اثر "فهرست مردگان" به کارگردانی رضا ثروتی بود. رضا ثروتی شمارا از کجا پیدا کرد؟

محمد شاکری: من وقتی 8 سالم بود، علاقه بسیار زیادی به بازیگری داشتم و به همین خاطر یک روز به مادر و پدرم گفتم من را به کلاس آموزش بازیگری ببرند. چند ماهی در آموزشگاه تخصصی بازیگری کودک و نوجوان "پانیذ" آموزش دیدم و در ادامه در یک جشنواره‌ای که آقای رضا ثروتی به‌عنوان داور در آن حضور داشتند، به‌عنوان یکی از بهترین بازیگران پسر انتخاب شدم. در آنجا آقای محمد قدس من را به آقای ثروتی معرفی کردند و من اولین نقش خودم را در نمایش "فهرست مردگان" به کارگردانی ایشان بازی کردم. در ادامه در نمایش‌های "لیلا و چند مسافر" به کارگردانی آقای محمد رحمانیان و "الیور توئیست" به کارگردانی آقای پارسایی نیز به ایفای نقش پرداختم.

الان که در نمایش "بینوایان" نقش "گاوروش" را بازی می‌کنید، در بازی‌های خودتان به نسبت نمایش‌های "فهرست مردگان" و "الیور توئیست" متوجه پیشرفت خاصی شده‌اید؟

محمد شاکری: اولین فیلم من "آستیگمات" بود که در حال حاضر پس از چند سال روی پرده رفته است. من به‌تازگی وقتی "آستیگمات" را دیدم، با خودم گفتم که چقدر در این فیلم بچه بودم و متوجه تفاوت بازی خودم شدم. تمام پیشرفتی که در این مدت کردم، به خاطر حضورم در تئاتر بوده است چون آقای ثروتی و آقای پارسایی چیزهای زیادی به من یاد داده‌اند.

در نمایش‌های "بینوایان" و "الیور توئیست" کدام بازیگرها به شما کمک بیشتری ‌کردند؟

محمد شاکری: در نمایش "الیور توئیست" آقای هوتن شکیبا با من زیاد تمرین می‌کردند و من چیزهای زیادی از ایشان یاد می‌گرفتم. در پشت‌صحنه ایرادهایم را می‌گفتند و در بیان حس‌ها به من کمک می‌کردند.

تمرین آواز را پیش چه کسی انجام دادید؟

محمد شاکری: دو ماه پیش از اینکه نمایش "بینوایان" بخواهد اجرا شود، من با خانم هاسمیک کاراپتیان تمرین آواز کردم و بعد با آقای علی براتی تمرین بدن را انجام دادم. یکی از چالش‌هایی که در نمایش "بینوایان" داشتم، بخش آواز بود. البته در نمایش "الیور توئیست" هم این چالش را داشتم ولی در "بینوایان" کارم سخت‌تر بود.

محمد قدس حسین پارسایی محمد شاکری میثم احمدی

فکر می‌کنید به آن چیزی که از نقش "گاوروش" می‌خواستید رسیده‌اید؟

محمد شاکری: مردم اکثراً به من می‌گویند که تو در نمایش "الیور توئیست" بهتر بازی می‌کردی. فکر می‌کنم به خاطر این باشد که نقش "داجر" نقش جذاب‌تری بود. من در آن نقش هم اکت‌های بیشتری داشتم و هم‌آواز می‌خواندم. بازی در نقش "گاوروش" کمی برایم سخت بود ولی از بازی خودم راضی هستم و فکر می‌کنم در روزهای آینده بهتر هم می‌شوم.