سرویس تئاتر هنرآنلاین: صحنه آکنده از برگهای پاییزی است در سمت راست صحنه دیواری با برگها ساختهاند با فاصله اندکی از هم در میانصحنه دمامهای که بازیگران بهوقت نواختن میکوبند. در این صحنه نمایش بازیگری بخشیهایی از متن پرومته در زنجیر را از برمیخواند اما او پرومته نیست نه او و نه دیگر بازیگران آنها تنها بخشهایی از متن پرومته را از برمیخوانند؛ همه بازیگران هم پرومته هستند و هم نیستند. این بازیگران میتوانند پرومتههای بیشمار باشند. میتوانند همسرایان این نمایش باشند و اما هیچکدام بهتنهایی نیستند.
آنچه در این اجرا مشهود است؛ این است که اجرا بر اساس بیان بدنی بازیگرانش و آوا خوانیها صورتبندی میشود. دراماتورژ و کارگردان در برنوشت به نمایشنامه "حکومت نظامی" کامو هم اشاره میکنند که من نشانی از متن کامو را در اجرا ندیدم.
به گمانم در نمایش "پرومته – طاعون" درام تبدیل میشود به یک متن ساده و کمارزش که بهانهای برای تبدیلشدن به موسیقی کلمات و عرصهای برای ارائه فیگورهای بدنی بازیگران نمایش است.
من احساس میکنم دراماتورژ ایده متن "پرومته در زنجیر" آشیل؛ عطا کردن آتش به انسان و رنجهای پرومته را برای نمایش استفاده میکند عصیان پرومته و پادافره او اجرا میشود. اما اینها درحد اجرای ایده است نه اجرا ی نمایشنامه پرومته.
طاعون که موتیفوار در بیان بازیگران شنیده میشود همان رنجهایی پرومته است که از سوی خدایان به پرومته اعطا شده است. پرومته بهنوعی این بلا را که طاعونوار بر او فرود آمده است را استهزا میکند. اجرا "پرومته –طاعون" متن آشیل را برهنه میکند پلات نمایشنامه را درهم میکوبد و شخصیتهای نمایش بهصورت همسرایی در اثر منتشر میشود در حقیقت "پرومته- طاعون" اشارهای است به دوران پیشاتئاتر؛ آیینهای باستانی که هنوز کاراکتر و پلات واجد معنا نبود، بهگونهای بازگشت به اسطوره و این دراماتورژی به شکل بیرحمانهای همهچیز را نابود میکند تا جایی که "حکومت نظامی" کامو مطلقاً همه چیزش نابود شده است و از آشیل تکهپارههای متنی برجای میماند این شیوه اجرا به شکل افراطی میتواند واکنشی به اندیشههای آرتو باشد که اجرامحور است و از آفرینش شاهکار اجتناب میکند.
اما به گمانم اجرا به شکل شوخطبعانهای هر آنچه بر اساس آن استوار است را به سخره میگیرد از نمایشنامه آشیل تا نمایشنامه "حکومت نظامی" کامو از درام تا آیین و اسطوره، همهچیز شوخی و احمقانه میشود تا بهانهای باشد برای اجرای بیرحم و عنانگسیخته. در این اجرا نه تئاتر مقدس است نه پیشاتئاتر (آیین و اسطوره) و همهچیز دستاویزی است برای استهزا. اجراگران با آواهای مسخره میکوشند آیین و اسطوره را به سخره بگیرند با رفتار بدنی میکوشند یک آیین باستانی را به ریشخند بکشند. ما در "پرومته – طاعون" نه تئاتر میبینم نه پیشاتئاتر یک اجرا را مشاهده میکنیم که میکوشد بر اساس توانمندی بیانی بدنی بازیگرانش و قابلیتهای بیان گفتاری تماشاگر را مبهوت و شگفتزده کنند. هدف "پرومته –طاعون" این نیست که من تماشاگر اندکی بیشتر از گذشته بدانم تا عقل من را به چالش بکشد و احساس من به کشف معنوی برسد. هدف اجرا این است که من در لذتی کوتاه لمحهای به وجد آیم و سپس سرگرم شوم. اینجا آشیل، پرومته، کامو و آرتو بهانهای برای گذراندن وقت و سرخوشی است. انسانی ممکن است در دور دور زدنهای شهری و کافیشاپگردی سرگرم بشود و خوش بگذراند؛ دیگری هم ممکن است در تماشای نمایش "پرومته – طاعون" سرگرم شود؛ اما آسیب "پرومته – طاعون" میتواند فراگیر باشد اینکه ما گمان کنم درام، دراماتورژی یک شوخی است و این "پرومته -طاعون" بهانهای شود که تمام آثار کلاسیک را به شکلی کلاژ وار اجرا کنیم و در جشنوارههای جهانی شرکت کنیم و احساس کنیم سیاهمشق ما اتفاقی نو و خجسته است.
از سویی "پرومته – طاعون" میتواند بهانهای باشد برای معناگریزی و تهی شدن تئاتر از اندیشه و تبدیلشدن تئاتر به اجرا و پرفورمنس به عبارتی تئاتری که از اجرا (آیین) به تحول رسیده است را ما وارونه بهروز نخست بازگردانیم. از سویی این کلامگریزی و اجتناب از تئاتر داستانپرداز، میتواند بهانهای باشد برای ما که بگوییم دیگران زبان پارسی را نمیدانند و اجرای ما بهگونهای که کلام یک موسیقی است و این موسیقی میتواند در کنار آواهای ساختگی ما از جشنوارهای به جشنوارهی دیگر برود.
این یادداشت بیرحمانه را از آنجا نوشتم که گروه اجرایی در سیاههای افتخارات خود را نوشته است؛ اگر این سیاهه را نخوانده بودم احساس میکردم با یک گروه دانشجویی گمنام مواجه هستم. شوربختانه ما در تئاتر امروز شاهد این اندیشهگریزی هستیم یک متن کلاسیک و معتبر را انتخاب و آن را از اندیشه تهی میکنیم و با ژستهای بدنی و فیگورهای بازیگرانه به شکل تولیدی پیاپی به بازار ارائه میکنیم. این متنها بهراحتی مجوز اجرایی هم میگیرد زیرا اندیشه خاصی بیان نمیکند درست مانند "پرومته – طاعون".