سرویس تئاتر هنرآنلاین: در درام "مثل سوسوی فانوس آویخته" شایستگی اندیشه یا ناشایستگی دیدگاه به حضور افراد و جایگاه اجتماعی آنان وابسته است. در این درام افراد نسبت به رفتار و اندیشههای یکدیگر واکنش نشان میدهند حتی برخی از واکنشها خشونتبار است.
در این درام سعید (احسان شهبازی) برای بیان اندیشهاش حتی به ضرب و شتم خواهرش فاطمه (آذر بهارلو) میپردازد. اما نکته اینجاست هیچ کدام از این افراد بددل نیستند آنها خانگیاند. برادر، پدر، خواهر و پدربزرگ یکدیگرند. اما هرکدام از الگوی رفتاری متفاوتی پیروی میکنند و این مجادلهها از آغاز نمایش با تماشاگر همراه است و تا پایان نمایش هم اورا رها نمیکند.
سعید از همان آغاز در پی ضرب و شتم فاطمه است. فاطمهای که به گمان سعید الگوهای رفتاری اسلامی را نادیده میگیرد و تحت تاثیر محیط دانشگاه است. اما نکته اینجاست فاطمهای که ما در اجرا میبینم براساس همان الگوهای اسلامی و کاملا به هنجار رفتار میکند؛ پس مشکل کجاست؟
بیشک در نگرش سعید؛ البته کارگردان میتوانست به دلخواه خود تنوع تنپوش برای فاطمه فراهم آورد یا او را به رفتاری متفاوت وامیداشت؛ به گمانم من در هر اجرایی از این نمایشنامه میتوان فاطمهای متفاوت برصحنه آورد تا تماشاگر به چالش کشیده شود. شاید برخی فاطمهها تماشاگر را مجاب کنند که حق با سعید است و برخی دیگر مانند این اجرا این حق را از سعید مضایقه کند.
پس از فاطمه، نقش پدربزرگ (آقاجون) در این نمایش بسیار حایز اهمیت است. پدربزرگ کاتالیزور این نمایش است او میبایست تنشزدایی کند اما چگونه؟ فیزیک بازیگر پدر بزرگ حایز اهمیت است، حسن جویره بازیگری کوتاه قامت، فربه و چالاک است. او فرکانس عواطفی فراگیری دارد و میتواند لحظههای متفاوت حسی را اجرا کند.
حسن جویره سکوتهای بیشماری دارد، سکوتهایی که آکنده از ناگفتههاست این بازیگر چالاک میتواند به لحاظ جسمانی خشم مهارناپذیر سعید را متوقف کند و از خشنونت رفتاری او با خشونت فراتر بکاهد.
به گمانم رویدادگاه نمایش نیز بسیار اهمیت دارد، مکانی که حوادثی خشونتبار در آن روی میدهد. رویدادگاه این نمایش در یک فضای خانگی است که پویان عطایی طراح صحنه این نمایش یک خانه واقعگرایانه را برروی صحنه باجزئیات پدید آورده است.
خانهای با دیوارهای سبز؛ این خانه به دو بخش تقسیم میشود، سمت راست مبلمان نشیمن، پردهای توری آویخته و سمت چپ مخدهای برای نشستن طراحی شده است. در دیوار روبرو قاب عکسی از همسر جلال و مادر سعید که فوت کرده دیده میشود.
به گمانم به غیر از آن قاب عکس که یک دلالت معنایی دارد و مخدهها که در این نمایش هنگامی که بازیگر وقتی برآن مینشیند تکیدگی او را صد چندان میکند، صحنه کمترین نقش را در شکلدهی اجرا دارد.
به گمانم پس از مخدهها میتوان به عنصر ارتفاع، بلندی و کوتاهی صحنه هم توجه کرد. این خانه گویا پایینتر از سطح خیابان قراردارد. از این رو درب خانه بالاتر از کف اتاق قرار میگیرد و برای آمدن به داخل خانه میبایست از پلکان پایین آمد.
این بلندی و کوتاهی مجال آن را فراهم میآورد تا کارگردان در پارهای از لحظههای این نمایش برخی بازیگران را در قسمت بلندی و تعدادی دیگر را در پستی صحنه قرار بدهد. و انگاره بالانشینی و سیطره یکی بر دیگری را به وجود بیاورد. به عنوان مثال: سعید در برخی از قاببندیهای کارگردان بالای صحنه میایستد و بر افرادی که در پایین صحنه حضور دارند سیطره دارد.
از سویی پایین بودن خانه نسبت به خیابان این ایده را در ذهن متبادر میکند که از بالا؛ جایی که درب اصلی قرار میگیرد، هجوم و تنش خیابان به خانه وارد میشود. این تفاوت سطح به ویژه در آغاز نمایش چشمگیر است. سعید و فاطمه از خیابان میآیند، آنها چند پله را شتابناک پایین میآیند و سعید خشمگینانه به فاطمه یورش میبرد. سعید خشمناک است که رفتاری که فاطمه در بیرون خانه انجام داده چنان که باید و شاید شایسته او نیست. درحقیقت این صحنه نابسامانیهای فرهنگی - اجتماعی یا شاید هم تفاوتهای فرهنگی که ناشی از جایگاه اجتماعی افراد است را به ما نشان میدهد اما علت این تفاوتها نه از درون خانه که از بیرون خانه شکل میگیرد و این هجوم از بیرون به درون خانه سرریز میشود.
این ایده هجوم بیرون به درون همچنین هنگامی که حاج سیفی (طلبکار) وارد خانه میشود همین کارکرد را دارد. در این صحنه حاج سیفی به خانه هجوم میآورد. حاج سیفی از بالا به پایین میآید به این معنا که این فشار روانی از سطح بالاتر بر اهالی خانه آوار میشود. هیکل درشت بازیگر حاج سیفی (رحیم ملکی) بر تاثیر این هجوم میافزاید.
با این وجود تاکید دارم بخش گستردهای از فضای صحنه که در قالب دکور واقعگرایانه چیده شده است تنها میتواند فضای یک خانه رئالیستی را تجسم ببخشد، نه شکنندگی خانهای که هجوم خیابان ویرانش میکند.
من بیشتر اجرای دیگری از این نمایشنامه به کارگردانی علی فرحناک در تهران دیده بودم. اما به گمانم اجرای حاضر که با کوشش هنرمندان اصفهان به صحنه آمده، فراتر از اجرای هنرمندان تهران بود. در این اجرا خشونت متن تا اندازه زیادی درونی شده که به گمانم حضور بازیگر توانمندی مانند حسن جویره باعث اعتلای این درام شده است. او با وجود سالخوردگی توانمندترین بازیگر این نمایش است و به گمانم اگر تهراننشین بود بیشتر مورد توجه رسانهها و منتقدان قرار میگرفت.
من برای آنکه خوانندگان این نوشتار بیشتر با این هنرمند شهرستانی آشنا شوند، چکیدهای از شناسنامه هنری او را که در تارنمای نگاه رسانه مجازی استان اصفهان منتشر شده است را دوباره منتشر میکنم.
حسن جویره در سال 1335 در شهر اصفهان چشم به جهان گشود. او در کانون پرورش فکری در اصفهان در کلاسهای استاد بهرام بیضایی آموزشهای اولیه تئاتر را فرا گرفت. در سال 1348 وارد رادیو اصفهان شد. وی همچنین از استادان داود رشیدی، حمید سمندریان، مهدی ثالث فیلمساز و زندهیاد خانم سیحون بهره گرفت . در سریالهای "گل خندان و در گریان"، "به خاطر من"، "پیک راستان"، "پشت کوههای بلند"، "هشت بهشت" و فیلمهای "لاتسرفو"، "بیراهه"، "تاوان"، "صفر در سفر عصای پیری"، "واکنش"، "روز واقعه" و نمایشهای "مرا ببخش"، "قول بده"، "عاقبت"، "استودیو شماره سه"، "بستور"، "رویا"، "ابرام شنگوله"، "مترسک"، "سه راهی"، "آه اسفندیار مغموم"، "پستوخانه"، "طبیب اجباری"، "بازرس"، "سرنخ" و... صدها نمایش رادیویی بازی کرد. چندین بار نیز موفق به کسب رتبه اول بازیگری تئاتر و نمایش رادیویی، طراحی صحنه، کارگردانی و طراحی چهرهپردازی در جشنوارههای مختلف شده است.
منبع: www.negahmedia.ircast