سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "6410" بازگوکننده روزهای اسارت سرلشکر خلبان حسین لشگری در اسارتگاه رژیم بعث عراق است. حسین لشگری (زاده ۱۳۳۱ - درگذشته ۱۹ مرداد ۱۳۸۸)، خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از ۱۸ سال اسارت در عراق به ایران بازگشت. او دارای درجه جانبازی ۷۰٪ بود و در طول جنگ ایران و عراق تا پیش از اسارت توانست در ۱۲ عملیات هوایی شرکت کند. او دارای لقب "سید الاسرای ایران" بود.[۱] با موافقت فرمانده کل قوا در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۸ درجه نظامی وی به سرلشگری ارتقاء یافت.[۲]( دانشنامه ویکی پدیا)
نمایش "6410" میکوشد از سه زاویه دید متفاوت به بازسازی زندگی این شهید بپردازد.
زاویه دید نخست (مستند): دراین زاویه دید تصاویر آرشیوی به صورت ویدئو پروجکشن به نمایش میآید.
زاویه دید دوم (مستند –نمایشی): دراین زاویه دید یک بازیگر زن وانمود میسازد همسر خلبان لشگری است و از آغاز تا پایان زندگی شهید را به صورت خطی روایت میکند آنچه بازیگرزن بازگو میکند براساس اسنادی است که زن شهید آن را مکتوب کرده است.
زاویه دید سوم (نمایشی): در این زاویه دید یک بازیگر مرد وانمود میکند خلبان لشگری است و نویسنده براساس اسناد برجای مانده از سرلشگر خلبان و تخیل خویش روزهای اسارت این شهید را بازسازی میکند. درحقیقت در این زاویه دید نمایشی؛ پنداره نمایشگران از واقعیت در قالب رویداد دراماتیک به نمایش گذاشته میشود.
به لحاظ مستند بودن این نمایش باید گفت سوژه نمایش بسیار بکر است؛ اگرچه پیشتر سندهای که نمایشنامهنویس براساس آن استناد میکند در قالب کتاب منتشر شده است. اما افراد انگشتشماری این کتابها را خواندهاند و بیشمار افرادی هستند که با نام و سرنوشت شهید خلبان بیگانهاند. از سوی زیست متفاوت شهید به لحاظ سالیان اسارت، شکنجهها و رنجهایی که میبرد بسیار حیرتآور است. با این همه نام این شهید بزرگوار با وجود مقاومت بیکرانهاش در محاق مانده بود تا اینکه نمایش "6410" به صحنه آمد. اگرچه در آرشیو رسانهها اخباری مبتنی بر ساخت آثار تصویری از این شهید بزرگوار موجود است اما به شهادت نویسنده نمایش محسن عظیمی؛ او از آغاز گرانی است که میخواسته زندگی این شهید را در قالب فیلم به تصویر بکشد و برای این پروژه فیلمنامهای هم نوشته و رایزنیهای نافرجامی هم انجام داده است.
تاثیری که پس از تماشای نمایش در ذهن من گذاشت تا اندازهای بود که از دیدن این زندگی هولناک و تراژدی برجایم میخکوب شدم اما نه به آن علت که با یک شاهکار هنری یا یک نمایش درخشان مواجه بودم بلکه به آن دلیل که با یک شخصیت متفاوت چند وجهی و یک قهرمان تراژدی مواجه شدم که نمایشگران نمایش "6410" کوشیدند من مخاطب را با این شخصیت متفاوت درگیر کنند البته چالش من با این شخصیت یک چالش فرامتنی بود، نه یک چالش دراماتیک.
درام در نمایش "6410" برپایه یک سند تاریخی است اما این سند تاریخی فراتر از کالبد یک درام است. به گمانم مهمترین بخش این سند تاریخی همان بازگشت خلبان شهید پس از سالها شکنجهاش به میهن است. بازگشتی که برخلاف باور زن یک بازگشت عاشقانه نیست بلکه خلبان بیشتر ایزوله است و بیش از مواجه با همسرش گرفتار رنج شکنجهها و معاشرت با فرزندانش است. در حقیقت گویا همسر این خلبان در این بازگشت نادیده انگاشته میشود.
این نکات را میشود از لابهلای اسناد فهمید. اما درام بیشتر به بخش نخست عاشقانههای یک زن خلبان از سویی و از سوی دیگر رنجها و شکنجههای یک خلبان در اسارتگاه رژیم بعث میپردازد. بخش دوم: بازگشت شهید را کمتر پررنگ میکند. از این نادیده گرفتنها که بگذریم به گمانم بخشی از افزونههای نمایش ویرانگرانه است به عنوان مثال: خلبان در اسارتگاه با یک عراقی مواجه میشود اما این عراقی بیشتر از آنکه رفتاری مردانه داشته باشد دچار سرگشتگی هویت جنسی است و حضور او باعث خنده تماشاگر میشود اما این خنده با کلیت اثر تناقض دارد.
از سوی دیگر در بخش مستند –نمایشی یا عاشقانههای زن خلبان ما با یک روایت کمرمق خطی مواجه هستیم که بیش از آنکه تماشاگر را در لحظه تماشا میخکوب کند به لحاظ اجرا و یکنواختی بازی به شدت کسالت بار است و نویسنده و کارگردان نمیتوانند توازنی میان بیکنشی این بخش و بخش نمایشی (صحنههایی که خلبان در اسارتگاه حضور دارد) برقرار کند. ای کاش نمایشگران شیوهای روایتگری – نمایشی را از استاد بیضایی میآموختند که چگونه یک کاراکتر نمایشی روایت میکند به گمانم "افرا" نمونه خوبی برای این مثال است. به باورم نمایشگران میتوانستند با این تکنیک بخش مستند –نمایشی (روایتهای زن خلبان) را از آن بیکنشی دور کنند.
در بخش نمایشی (صحنههایی که خلبان در اسارتگاه است) گاهی ایدههای جذابی وجود دارد به عنوان مثال: حضور شکنجهگر ایرانی – عراقی که زخمخورده بدرفتاریهای قومی قبیلهای و کج رفتاریهای مردم عوام است و به این علت کینه ایرانیان را به دل گرفته است. پرداخت این شخصیت نمایشی بسیار حایز اهمیت است. حضور این شخص بیانگر آن است که با رعایت خطوط قرمز میتوان در تئاتر مقاومت نوآوری هم انجام داد. اما به گمانم بخش نمایشی هم گاهی به لحاظ خطاهای متنی و گاهی به لحاظ خطاهای کارگردانی بسیار لاغر و کم جان است.
با این وجود باید بگویم نمایش "6410" قابل احترام است و کوشش کارگردان و نویسنده برای یک نمایش مستند و داستانی از زندگینامه شهید خلبان حسین لشکری ستودنی است.