سرویس تئاتر هنرآنلاین: "شاه لیر" مسعود دلخواه نمایش متفاوتی است با آنچه پیشتر دیدم. نخست آنکه "شاه لیر" دلخواه متن محور است. دکتر دلخواه میکوشد تا به نمایشنامه شکسپیر وفادار باشد نمایش 90 درصد همان متنی است که شکسپیر نوشته است. با این تفاسیر که دکتر دلخواه همانند تراژدیهای یونانی، سرنوشت شاه لیر و دخترانش را محتوم میداند و از آغاز آن را به تماشاگر بیان میکند.
از این رو نخستین پرسش این است من شاه لیر دکتر دلخواه را با کدام اجرای شکسپیری مقایسه کنم؟
سالیان پیش نمایش "رمئو و ژولیت" به کارگردانی دکتر علی رفیعی به صحنه آمد که شوربختانه ندیدمش اما من اجرایی از "مکبث" به کارگردانی دکتر قطبالدین صادقی دیدم. همچنین نمایش "رام کردن زن سرکش" مریم کاظمی که به لحاظ فنی نادیدهاش میگیرم.
من از میان بهترین نمایشهای شکسپیری که دیدم بدون تردید "هملت" اوستر مایر را میتوانم نام ببرم اما این نمایش هیچ ارتباطی با کلیت تئاتر ما ندارد و تنها یک اجرای جشنوارهای بود.
اجراهای شکسپیری در ایران بیشتر بر مبنای بازخوانی و براساسنویسی است که بیشترین این بازخوانیها توسط محمد چرمشیر انجام شده است.
دوست منتقدم رضا آشفته سیاههای از اجراهای شکسپیری را در ویژهنامههای فصلنامه پیام چارسو منتشر کرده است. نمایشهایی با زمانبندی یک ساعت و نیم حداکثر اجرا. میخواهم بگویم که یان کات نمیتواند در ایران شکسپیر معاصر را بنویسد.
از سویی دیگر دکتر دلخواه سالیان پیش "ژولیوس سزار" را با زمانبندی بسیار کوتاهتر به صحنه آورد و اما آن پروژه را نمیتوان با این پروژه مقایسه کرد.
بدون شک میدانید که پیکره تئاتر ما نه تنها در نمایشنامهنویسی به گفته دکتر فرهاد مهندسپور بلکه در نمایشگری هم بسیار لاغر است و به گمانم اجراهای این چنینی میتواند مارا فربه کند.
ما در ایران تولیدکننده نمایشهای شکسپیری نیستیم از این رو دراماتورژ این نمایشها را هم نداریم و نمیدانیم چگونه یک نمایشنامه کامل شکسپیر را بدون تکهپاره کردن و براساس اسلوب نظاممند دراماتورژی کنیم. تنها منبع معتبر این دراماتورژی هم به گمانم کتاب یان کات است. با این تفاسیر دکتر دلخواه در گفتارهایش به خبرگزاریها و مطبوعات شاه لیرخود را اینگونه مینامد.
"رویکرد نو و مدرنی به متن شکسپیر دارم و جنبه موسیقی در نمایش "شاه لیر" پررنگ شده و به نوعی میتوان گفت که این نمایش یک اثر نیمه موزیکال است. یک ساختارشکنی در نمایشنامه نیز شده و رویکردی مدرن با رگههای پست مدرن به متن داشتهایم. در بخشهایی از نمایش المانهای روز هم دیده میشود." (رجوع کنید به: ایران تاتر . دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ )
شنیدن این گفتهها بسیار مسرتبخش است اما نمایش "شاه لیر" هیچکدام این ویژگیها را ندارد و البته نقد گفتارهای دکتر دلخواه خود یک مقاله مفصل است.
به گمانم ناکامی دکتر دلخواه به نبود پیشینه تاریخی دراماتورژی در ایران به ویژه دراماتورژی آثار شکسپیر باز میگردد. توقع بیجایی است که از دکتر دلخواه بخواهیم همزمان یان کات و پیتر بروک باشد و 4 ساعت تئاتر درخشان تولید کند.
از سوی دیگر به علت لاغر شدن پروژههای تئاتر در ایران بازیگرانی که بتواند 4 ساعت در یک درام شکسپیری حضور چشمگیر داشته باشد اندک شمار هستند. این نکتهای است که بدون شک دکتر دلخواه هم میداند با این وجود کوشش او ستودنی است.
این چند خط را از این رو نگاشتم تا بگویم نوشتن نقد نمایش "شاه لیر" بسیار دشوار است. من در این نوشتار میکوشم با صدای بلند فکر کنم و نمایش "شاه لیر" را با توجه به آنچه هست، نه آنچه که باید باشد و نه مقایسه با نمایش دیگر، بررسی کردم. شما هم اگر خواستید به صدای من گوش دهید.
به گمانم آنچه در مواجه نخست با نمایش "شاه لیر" در مییابیم طراحی صحنه نمایش است. پردههایی که از بالای صحنه آویخته شده است. صحنهای مرتفع که به صورت ارکسترا طراحی شده است. با پلکانهای بیشمار و فضای بسیار اندک که در پایین، پیشانی صحنه (آوانسن) وجود دارد.
این صحنهها تنها با تغییر نور از یکدیگر متمایز میشود. درحقیقت تنها عنصر متغییر صحنهپردازی نور است. این صحنه نمایش "شاه لیر" است.
صحنهای که کارگردان بیشتر میتواند با تمرکز بر ارتفاع (بالا و پایین بودن پلههای ارکسترا) و پیشانی صحنه (آوانسن) به تنوع میزانسن دست یابد.
در حقیقت کارگردان نمایش تنها دو محور عمودی و افقی را در اختیار دارد با این تفاسیر که محور افقی صحنه به علت نبودن عمق صحنه محدود میشود.
طراح صحنه با اجتناب از فضاسازیهای متنوع، صحنه فضای بصری را تنها با آویختن پردههایی محدود میکند و از غنای تصویر نمایش میکاهد.
در نمایش "لیر شاه" روند نمایش در فضای صحنهای تاثیر چندانی نمیگذارد. از این رو خیره شدن به یک صحنه برهنه برملال تماشاگر میافزاید. با این وجود نباید نادیده گرفت که تقلیل در صحنهآرایی همیشه نازیبا نیست و گاهی نمایش "شاه لیر" را به ابزوردهای بکت نزدیک میکند.
من در این لحظه میکوشم با یادداشتی کوتاه ابزوردیسم اثر را با بازی بازیگر نقش شاه لیر، مهدی سلطانی تطبیق دهم.
سلطانی که شاه لیر شد
(شاه لیر) سلطانی یک قهرمان تراژدی نیست. تخت پادشاهی او یک صندلی است و سرزمین او دیگر شاهانه نیست. سلطانی پایش را بر روی نقشه جغرافیا میگذارد و بخشهای واگذاری سرزمیناش را به گانریل و ریگان نشان میدهد.
سلطانی تاجش را از سر برمیدارد و آن را میان همان نقشه میگذارد که چندی پیش زیرپایش بود و آن را تقدیم دخترانش میکند.
سلطانی تاجی از گل بیابانی بر سر میگذارد و نان را به دیگران تعارف میکند و این رفتارش استعارهای از شام آخر مسیح و (نان و شراب او) را درخویش پنهان دارد. با این وجود او کاریکاتوری آخرالزمانی از مسیح است و این کاریکاتور یادآورد تئاتر ابزود است که ماهیتی گروتسک دارد.
به یاد بیاورید ولادیمیر و استراگون زمانی که میکوشند تفسیری نوین از انجیل را بیان کنند. بدون تردید این تفسیر از انجیل همان مسیحی است که سلطانی نقشش را بازی میکند.
مهدی سلطانی توانایی آن را دارد که همزمان دلقکی شوخ و بزلهگو و قهرمان تراژدی باشد. او رنجبری است که گاهی طغیان میکند و گاهی ما را میخنداند.
در این یادداشتواره مشاهده میکنید که شیوه برهنگی صحنه و تقلیل اشیاء به رسیدن به فضای بکتی متن کمک میکند. اما باید بگویم همه بازیگران هم توانایی مهدی سطانی را ندارند و نمیتوانند همانند او در این فضای برهنه جولان بدهند. از این رو این برهنگی صحنه اغلب بیش از آنکه زیباییشناسانه باشد ملال آور است. باید بگویم صحنهآرایان میتوانستند ترکیببندی تصویری بیشتر هم خلق کنند و از یکنواختی بصری نمایش بکاهند.
شاید با این تمهید اندکی از ملال نمایش میکاستند. باید بگویم دکتر دلخواه با وجود عدم تنوع بصری صحنه که به خطای طراحان صحنه و البته براساس نگرش او پدید آوردهاند، گاهی اوقات ترکیبات بصری زیبایی در میزانسن میآفریند به ویژه در صحنههای نبردهای تن به تن که در صحنه شاهد اجرا هستیم.
به گمانم دکتر دلخواه در میزانسنهای آنجا که یک ایده کلان را توسط یک گروه اجرا میکند، کامیاب است؛ اما آن زمان که میکوشد میان میزانسنهای بیرونی و کاراکترپردازی درونی شخصیت تعادل ایجاد کند ناکام است.
به گمانم نمونه بارز آن حضور بهاره رهنما است. او میزانسنهای دلخواه را دقیق اجرا میکند اما به علت ناکامی در کاراکترپردازی درونی، اجرای او مکانیکی و بدون روح است.
من بازی بهاره رهنما را به مثابه یک استعاره به کار بردم و نخواستم به خاطر استاره بودنش کنایه بزنم. بسیاری از دیگر بازیگران هم به بدی بهاره رهنما بازی میکنند برخی بهتر و بسیارانی درخشان همانند مهدی سلطانی که نام بردم.
در پایان باید بنویسم تولید گسترده تئاتری با 4 ساعت زمان با توجه به آنکه تولیدکننده آن بخش خصوصی و توسط دکتر دلخواه انجام شده است در این شرایط از حیات اجتماعی مردمان ایران بسیار حایز اهمیت است و امیدوارم شاهد اجرای دیگر نمایشهای شکسپیر توسط این کارگردان فهیم تاتری باشیم.