سرویس تئاتر هنرآنلاین: تماشاگری به اتفاق همسرش در یک تماشاخانه، نسبت به تأخیر در شروع اجرای نمایش اعتراض میکنند و این اعتراض، منجر به اتفاقات عدیدهای میشود و در نهایت فاجعهای رخ میدهد.... این مطلب خلاصهای از داستان نمایش اجتماعی "مزا مزا" به نویسندگی و کارگردانی سیروس همتی است که چند روزی از پایان اجرای آن در تماشاخانه ایرانشهر میگذرد و طبق گفته سیروس همتی قرار است آذرماه در تماشاخانه نوفل لوشاتو مجدد روی صحنه رود. این اثر نمایشی از 5 مهرماه با بازی سامان دارابی، جواد پورزند، الهه زحمتی، سیروس همتی، آرزو نبوت، سروش طاهری، آزیتا نوریوفا، شهرام مسعودی، عرفان حقروستا، مهرداد رحیمی، علیرضا موسوی، میلاد ابراهیمی، امیرحسین اخیانی و علی یعقوبزاده در سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجرا شد.
به بهانه اجرای این اثر نمایشی گپ و گفتی با سیروس همتی نویسنده، کارگردان و بازیگر، علی یعقوبزاده بازیگر و غزال مجتهدی طراح صحنه و لباس این نمایش داشتهایم که در ادامه میخوانید:
شما با بازیگری وارد تئاتر شدید اما به مرور وارد عرصه نویسندگی و کارگردانی تئاتر نیز شده و آنها را به صورت جدی پیگیری کردید، چه اتفاقی افتاد که موجب شد شما هر سه عرصه را تجربه کنید؟
سیروس همتی: واقعیت این است که اگر شخص من به صورت ثابت در طول یک سال حتی دو کار بازیگری داشته باشم به شکلی که هم از آن ابراز رضایت کنم و هم موجب ارتزاق من شود قطعاً به چیزی غیر از بازیگری فکر نمیکنم و تمام سعی خود را خواهم کرد که این عرصه را تا تبدیل شدن به بازیگر معقول و مطلوب ادامه دهم؛ اما در یک دورهای که حتماً به خاطر دارید به دلیل سوءمدیریت فرهنگی و هنری، من همچون بسیاری از بازیگران عرصه سینما، تلویزیون و تئاتر بیکار شدم و هیچ پیشنهادی به من نمیشد و همواره به دنبال آن بودم که جایگزینی برای این خلأ موجود پیدا کنم؛ بنابراین رو به خواندن آوردم و یک محدوده زمانی چهارماهه را به امید آنکه شرایط حاکم سپری شود را به خواندن سپری کردم اما باز هم هیچ خبری نشد. آن زمان نه از گیشه تئاتر خبری بود و نه حتی قرارداد تیپ اجرا میشد و به همین دلیل با تشویق اطرافیان رو به نوشتم آوردم و آرام آرام توانستم خود را به عنوان یک نویسنده به ویژه در حوزه تئاتر نیز مطرح کنم. حتی دیر زمانی نگذشت که نویسندگی نیز قادر نبود من را راضی نگاه دارد و به لطف برخی دوستان از جمله حسین مسافرآستانه و حسین پارسایی که از سابقه کار من در جریان جشنواره "تئاتر مقاومت" و اساساً تئاتر دفاع مقدس مطلع بودند، توانستم کاری را برای اجرا در تئاتر شهر کارگردانی کنم و همان شد که از آن تاریخ به بعد در هر سه حوزه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی تئاتر در میان مخاطبان شناخته شدم. در حال حاضر همچنان معتقدم که اگر سیستم و نظام حاکم بر امور هنری مثلاً مبلغی را به من اختصاص دهند که در ازای آن تنها بازیگری کنم و یا نویسندگی و کارگردانی، ترجیحام این است که تنها یک حوزه را ادامه بدهم چرا که به این شکل باید تمام توان و نیروی خود را به سه حوزه تقسیم کنم؛ اما در آن شکل ایدهآل تنها تمرکز و نیروی من معطوف به یک حوزه میشود که در این صورت کیفیت کاری من بالا خواهد رفت.
اگر یک زمانی یک شرایط ایدهآلی به وجود بیاید و همه چیز در عرصه هنرهای نمایشی به سامان شود، شما ترجیح میدهید فعالیت خود را در چه حوزهای متمرکز کنید؟
سیروس همتی: قطعاً بازیگری. یکی از دلایلی که من کارگردانی را رها میکنم و به بازیگری میپردازم این است که در خوشبینانهترین شرایط نوبت برای کارگردانی و اجرای یک اثر نمایشی هر دو سال یک بار فراهم میشود و بر این اساس در این وقفه دوساله من باید در آثاری دیگر که پیشنهاد میشود بازی کنم.
رشته تحصیلی شما ریاضی بوده است و در شرایط کنونی هم دبیر ریاضی هستید. با وجود موفقیت تحصیلی در این رشته چرا وارد وادی هنر آن هم تئاتر شدید؟
سیروس همتی: ریاضی خوب است و معلمی ریاضی نیز هیجانانگیز. اما اینکه هر روز صبح زود از خواب بیدار شوم آن هم 27 سال و یک کار روتین را انجام بدهم کمی برایم کسالت بار است. اینکه هر روز خواسته باشم به شرح و توضیح مجموعه قوانین ریاضی که هر چند واضعان آن را به درستی ابداع و کشف کردهاند، بپردازم، به مرور برایم راضیکننده نیست. من ترجیح میدهم با فعالیت در عرصه تئاتر، نمایشنامهنویسی، بازیگری و کارگردانی با آنچه که تصور میکنم درست است، هر از گاهی تمامی معادلات را برهم ریخته و چیز جدیدی را خلق کنم که چندان هم در چارچوبهای تعیین شده قبلی جای ندارد.
نکته دیگری که وجود دارد اینکه شما کار خود را در تئاتر و به ویژه نویسندگی با دفاع مقدس آغاز کردید اما پس از مدتی کمتر به این حوزه پرداختید و به سمت تئاتر اجتماعی و حتی طنز رفتید. آیا این اتفاق دلیل خاصی داشت؟
سیروس همتی: من هر چی میکشم از عدم مدیریت و یا بهتر بگویم نبود یک انسجام در عرصه مدیریت هنری است که تصور میکنم بسیاری دیگر از دوستان نیز به آن دچار باشند. خیلی دوست دارم در ژانر خاصی در تئاتر باقی مانده و به فعالیت بپردازم اما مگر تنها من هستم که چنین رجعت ناخواستهای داشتهام؟ کدامیک از نمایشنامهنویسان عرصه تئاتر دفاع مقدس در موقعیت خود باقی ماندهاند؟ دلیلش این است که هیچکدام از سیستمها و مراکز تصمیمگیرنده در این حوزه، فعالیت و برنامه مشخصی ندارند تا ظرفیت ایجاد شده در آن همچنان ثابت باقی مانده و از آن نهایت استفاده به عمل آید. کدامیک از دوستان مسئول به واسطه آثار منتشر شدهای که دارم به من به عنوان یک نمایشنامهنویس در حوزه دفاع مقدس مراجعه کرده و از من خواستهاند تا یکی از آنها را برای اجرای صحنه کارگردانی کنم؟ من اعتقاد دارم زمانیکه متولیان احساس مسئولیت نمیکنند هیچکس، حتی من به عنوان هنرمند فعال نمیتوانیم کارساز باشیم. از منظر دیگر نیز میتوان به این موضوع نگاه کرد و آن اینکه آیا به نظر شما پرداختن به موضوعات روز که مبتلا به جامعه است شاخهای از تئاتری متعهد و جریانساز محسوب نمیشود؟ این همان رسالت هنری ماست و منطبق با آن چیزی است که سالهاست در گروه تئاتر "مانی" به دنبال آن هستیم و باید هنرمند در پرداختن به چنین موضوعاتی در عرصه تولیدات هنری مورد حمایت قرار گیرد.
شما در عرصه سینما و تئاتر با کارگردانها و افراد بنامی کار کردهاید. نمونه بارز آن همکاری با مرحوم رسول ملاقلیپور بود و این مسئله موجب آن شده است که شما این فضا را به خوبی درک و بتوانید آن را تشریح کنید. به واقع امکان آن وجود ندارد که ما به مقوله سینما و تئاتر با موضوع دفاع مقدس همانطور که اشاره کردید از نمای لانگ شات و کمی عمومیتر نگاه کنیم؟
علی یعقوبزاده: بگذارید مثالی برای تقریب ذهنی بیشتر بزنم که مؤید نکتهای است که پیشتر به آن اشاره کردم و به نوعی نقد نگرش مدیران فرهنگی در این حوزه است. سال 65 که ما فیلم "پرواز در شب" را کار کردیم در جریان اکران خصوصی این فیلم در پلان پایانی فیلم عکس هنروران شهید عملیات کربلای 5 گذاشته شده بود و چند شمعی که به یاد آنها روشن کرده بودیم و خاطرم هست که آنجا یکی از مدیران وقت به مرحوم ملاقلیپور گفته بود که اگر این پلان پایانی را نمیگذاشتی شاید اصلاً به این فیلم مجوز اکران نمیدادیم چرا که فیلم ضدجنگ است. داستان فیلم همانطور که میدانید شرح دلاورمردیهای رزمندگان در کانال کمیل بود و آیا اگر جانفشانی و از خودگذشتگی عدهای نبود این کانال به این شکل مطرح میشد؟ پس نیاز به نشان دادن بسیاری از چیزهایی هستیم که شاید تلخ به نظر برسد و این همان نگاه عمومی است که من به آن اشاره کردم و اینکه نباید نگرشی پروپاگاندا به مقوله دفاع مقدس داشت. یا مثلاً در جریان فیلم و سریال "نجات یافتگان" که البته دو سالی هم توقیف شد، هلال احمر گفته بود که شما چرا زنان امدادگر ما را در این فیلم اینگونه تصویر کردهاید؟ و به خاطر این حرف حساسیت بر روی این فیلم بالا رفت. من در فیلم "صنوبر" اثر مجتبی راعی هم بازی کردم و آقای راعی آن را در سکوت خبری ساخت تا به دردسر "فرزند صبح" بهروز افخمی دچار نشود. سال 68 مصطفی عقاد به ایران دعوت شد و همانجا با توجه به شباهت آنتونی کوئین به حضرت امام (ره)، به او پیشنهاد شده بود تا فیلمی با بازی کوئین درباره امام هم ساخته شود که عقاد در جواب گفته بود این فیلم باید 30 سال دیگر ساخته شود چرا که اکنون مدعی بر سر این مسئله زیاد است و هرچه ساخته شود دیگران در مورد آن ممکن است واکنش منفی داشته باشند. میخواهم به این نکته اشاره کنم که مختصات کار هنری در ایران در حوزه سینما و تئاتر بسیار متفاوت است به شکلی که در جریان یکی از جشنوارههای خارجی، فردی به کارگردانهای ایرانی حاضر در آن جشنواره گفته بود که شما چقدر خلاق هستید چرا که با وجود محدودیتهایی که دارید فیلمهای خوبی میسازید و گویا یکی از آنها گفته بود اتفاقاً ما همیشه در مواجهه با این محدودیتها به دنبال روزنه و مفری هستیم که بتوانیم بر مشکل فائق آییم. از طرف دیگر من به عنوان بازیگر و کارگردان در حوزههایی همچون دفاع مقدس با توجه به نگرشی که در جامعه پدید میآید گویا دیگر قادر به فعالیت در هیچ ژانر دیگری نیستم و بارها از خود من خواستهاند در همین ژانر باقی بمانم و تلاشهای من در سایر آثار هم در مقام کارگردان و هم بازیگر بینتیجه مانده است؛ چرا که مثلاً گفته میشود ما در نقشهای جنگی و دفاع مقدسی و انقلابی بیشتر با تو ارتباط برقرار میکنیم در حالیکه به نظرم این مسئله از نگاه حرفهای بسیار فاصله دارد و نوعی تنگ نظری فرهنگی است.
آقای همتی، ورود شما به عالم تئاتر در قالب فعالیتهای گروهی شکل گرفت که بیشتر هم با گروه تئاتر "بازی" به سرپرستی آتیلا پسیانی بود و البته شما برای خودتان هم گروهی داشتید با افراد و اعضای مشخص. آیا همچنان به مقوله تئاتر و انسجام در فعالیتهای تئاتری تحت لوای کار گروهی اعتقاد دارید؟
سیروس همتی: قطعاً. پیش از اینکه من دستیار آقای پسیانی در گروه بازی شوم، همانطور که اشاره شد گروه تئاتر مانی را تشکیل داده بودیم با تعداد افراد مشخص که بیشتر فعالیت ما هم در حوزه تئاتر دفاع مقدس بود. در صورتیکه من در گروه تئاتر بازی همکار آقای پسیانی شدم به این جهت بود که بسیاری از آموزههای تئاتری و تجربیات این فرد پیشکسوت تئاتر اعم از مسائل فنی و انسانی موجود در گروه را دیده و از آن در گروه تئاتر مانی استفاده کنم. فعالیت نمایشی در قالب یک گروه، بسیار خوب و سازنده است اما به این شرط که تعامل و تبادلی میان گروههای نمایشی وجود داشته باشد و اعضای یک گروه در جریان تولیداتشان تنها به بضاعت انسانی و فنی موجود در گروه خودشان بسنده نکنند. اگر برای تولید یک اثر نمایشی نیاز به بازیگری است که افراد بازیگر عضو گروه، بضاعت لازم برای خلق را ندارند، گروه باید این قابلیت و کارگردان باید این اجازه را داشته باشد تا از عوامل سایر گروهها در مناصب گوناگون استفاده کند و اینگونه نباشد که همچون برخی از باندهای سینمایی تنها افراد خاصی برای ایفای نقش شخصیتها در گروه گمارده شوند. همچنانکه ما تاکنون در گروه تئاتر مانی نیز از همین اصل تبعیت کردهایم و در بسیاری از آثار متوسل به بازیگر و سایر عوامل به شکل میهمان شدهایم و البته بسته به نوع تعاملات و توافقات گروهی میتوان در بروشور و اقلام تبلیغاتی جلوی نام هر یک از آنها عنوان میهمان را هم قید کرد که البته شخصاً اعتقادی به این مسئله هم ندارم.
علی یعقوبزاده: چون صحبت سر نویسندگی سیروس همتی و سبک کاری اوست من در این مورد باید بگویم که دهه 70 با یکدیگر در جریان گروه تئاتر مانی همکار شدیم. سیروس همتی ابتدا یک متن چهار خطی و یا یک صفحهای را پیشنهاد میداد و بسیاری از چیزها همانجا فیالمجلس به شکل بداهه شکل میگرفت و چندین بار این رفت و آمد اتفاق میافتاد تا بالاخره متن به قوام و انسجام لازم دست پیدا کند. در این شرایط نویسنده، بازیگر و سایر عوامل را هم در جریان تراوشات ابتدایی ذهن و ایده خود سهیم کرده به شکلی که هر یک از عوامل و به ویژه بازیگران متن نمایشی نهایی را به نوعی از خودشان میدانستند و راحتتر با آن ارتباط برقرار میکردند و در نتیجه در اغلب تولیدات این گروه، کار به شکل دسته جمعی پیش رفته است برخلاف بسیاری از گروهها که شاید حتی هیچکدام از عوامل حق اظهارنظر در مورد یک واو در متن نمایشی را نیز نداشته باشند که البته آن نیز برای خود سبک و شیوهای است اما شخصاً با این نوع کار تئاتر ارتباط بهتری میتوانم برقرار کنم. تحقیقی را به شکل شخصی انجام دادم و به این مسئله برخوردم که یک سندیکای بازیگری تئاتر در امریکا 40 هزار عضو دارد و مدیر این سندیکا از چنان برش و اعتباری برخوردار است که حتی با رئیس جمهور ایالات متحده نیز ملاقات میکند. چنین فراوانی در عضوگیری یک گروه به نظرم دست عوامل اجرایی آن را باز میگذارد و آنها قدرت چانهزنی بیشتری برای دریافت مطالبات خود خواهند داشت که این امر باید مورد توجه بیشتر انجمن بازیگران خانه تئاتر قرار گیرد. از اینکه تعداد اعضای آن بیشتر میشود مسئولان نباید نگرانی داشته باشند چرا که به همان میزان حداقل آن است که حق عضویت بیشتری دریافت و قدرت برای انجام برخی امور بیشتر نیز خواهد شد. اگر خواسته باشم برگردم به توضیح مطلب قبلی خودم باید به این مسئله اشاره کنم که سبک نمایشنامهنویسی سیروس همتی برای من بازیگر این امکان را فراهم آورده است که بسیاری از حس و حالهای مورد نیاز من برای بازیگری از درونم بجوشد و من راحتتر و سهلالوصولتر به آن سطح از توقع کارگردان و حتی خودم از بازی که ارائه میدهم برسم.
سیروس همتی: نکتهای را من در مورد گروه تئاتری که مشغول فعالیت در آن هستیم باید اشاره کنم و آن اینکه اینگونه نیست که برخلاف نظر عدهای، گروه ما صرفاً بر روی برخی بازیگرانی که احساس میکند با آنها راحتتر میتواند کار کند، تمرکز کرده باشد؛ بلکه ما در مقطعی احساس کردیم که باید چند بازیگر اصطلاحاً لاکچری و استار و یا به زبانی دیگر لانسه نیز به گروهمان اضافه کنیم؛ اما تجربه این اتفاق نتیجه خوشایندی نداشت چرا که به دلیل آنکه این عزیزان نگاهی متفاوت به خود نسبت به دیگران داشتند در نتیجه از جایی متوجه شدیم که ما به شدت اسیر خواست و هوا و هوس آنها هستیم و به نوعی با بروز برخی از اعمال و رفتار همچون دیر آمدن سر تمرین و یا نگاه به گروه از موضع بالا، نظم درونی ما را بهم میزدند و در نتیجه به این نتیجه رسیدیم که گروه را از موهبت وجودی این دوستان بیبهره کنیم.
آقای یعقوبزاده کارگاهها و ورک شاپهایی این روزها با ادعاهای عجیب و غریب به وفور در زمینههای گوناگون از جمله بازیگری تئاتر برگزار میشوند، آیا واقعاً برگزاری چنین کارگاههایی آن هم در ساعات و تعداد جلسات محدود میتواند از فرد هنرجو بازیگر به وجود بیاورد؟
یعقوب زاده: این ادعا مثل این است که طبق ضربالمثل معروفی که فردی به گوسفند خود علف میداد و توقع داشت همانجا سریع پروار شود، ما نیز توقع داشته باشیم ظرف چند ساعت از یک هنرجو بازیگری متولد کنیم در حالیکه در مثال گوسفند و پروار شدن آن حداقل باید چند ساعتی وقت داده شود که عمل هضم و تبدیل شدن ماده غذایی به نسوج صورت گیرد. در مورد این کارگاه که اسامی همچون " از ایده تا اجرا" و یا "از متن تا اجرا" روی آنها گذاشته میشود باید بگویم که چنینی چیزی نه عرفاً و نه به شکل علمی و کارشناسی صحت ندارد و معقول این است که مثلاً در جریان یک ترم 12 جلسهای به هنرجو این وعده داده شود که در مورد یک آیتم بازیگری به او مطالبی عنوان خواهد شد. به نظرم تا بازیگر در استیج قرار نگیرد و در مواجهه با مخاطب خود را محک نزده، توپوق نزند و لحظاتی از اجرا منعقد نشود، فرد حتی به نسبت خود نیز قادر به تشخیص این مسئله که آیا چند مرده حلاج است، نخواهد بود. برگزاری چنین کارگاههایی با امید واهی برگزارکنندگان آنها تنها چیزی که در پی دارد تبعات منفی و صدمات روحی و روانی بر روی فرد است، به ویژه آنکه هنرجو ممکن است از تمکن مالی خوبی نیز برخوردار نبوده و متحمل هزینهای جبران ناپذیر نیز شود. معمولاً هم این افراد خود را با یک استار پیش و یا پس از انقلاب در عرصه بازیگری مقایسه میکنند و چون قادر به رسیدن به مقام و مرتبه او نیستند، بنابراین همواره تصور میکنند که حقی از آنها پایمال شده است در حالیکه که اصلاً اینگونه نیست و نباید گول چنین وعده و وعیدهایی را خورده و واقعگرایانه به مسئله و نسبت آن با توانمندیهای خود بنگرند. اما در توضیح این مطلب که آیا تشکیل گروه در قوام و پختگی و تجربه اندوزی بازیگر چقدر نقش دارد باید بگویم که بسیار زیاد مؤثر است. حتماً این نقل قول معروف از پرویز پرستویی را شنیدهاید که در مورد 5 استاد مسلم بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون ایران گفت که این 5 تن حاصل یک گروه تئاتری در دهه 30 هستند. همه این عزیزان سالهای سال با ریاضت و خوندل مراتبی را تا رسیدن به مقام استادی سپری کردهاند و اینگونه نبوده و نیست که همچون بسیاری از مقولات همچون اقتصاد و صنعت در قالب فرایندی سرعتی بتوان در عرصه بازیگری به نتایج مطلوبی رسید؛ بازیگری یک امر بطئی و تدریجی است که باید با کسب تجربه و طی سالیان متمادی بتوان مراحل و مدارج آن را طی کرد.
خانم مجتهدی، در عرصه طراحی صحنه و لباس چطور؛ آیا این عرصه نیز از این قانون تبعیت میکند و نمیتوان صرف برگزاری یک کارگاه چند روزه طراح صحنه و لباس تربیت کرد؟
غزال مجتهدی: اتفاقا هم بسیار شاهد هستیم که کارگاههای مربوط به طراحی صحنه و لباس رواج پیدا کرده است اما باز به نسبت کارگاه بازیگری تعداد آنها کم است چرا که اساساً کارگاهها برای رونق و استقبال هنرجویان از مؤلفهای استفاده میکنند و آن هم بهتر دیده شدن فرد است و چون در عرصه طراحی صحنه و لباس این موضوع کمرنگ است و معمولاً در روند اجرای تئاتر کسی از طراح صحنه و لباس یادی نمیکند و تنها نام او در بروشور اجرا نوشته میشود؛ بنابراین هم کمتر از آن استقبال میکنند و هم آمار کمی آن بسیار اندک است. با این حال باید به این نکته اشاره کنم و آن اینکه همچون بازیگری، میزان مطالب عنوان شده در جریان کارگاههای طراحی صحنه و لباس آن هم در چند جلسه محدود، نمیتواند موجب شود که ما به هنرجوی خروجی این کارگاهها، اطلاق طراح صحنه و لباس داشته باشیم.
به طور متوسط چند مدت کار مداوم هنری لازم است که ما بتوانیم به فردی که این مراحل را سپری کرده است عنوان طراح در زمینه صحنه و لباس بگذاریم؟
غزال مجتهدی: این مسئله به عوامل زیادی بستگی دارد یکی دغدغهمندی و پشتکار و صبر خود فرد است. مثلاً از 25 دانشجوی ورودی دانشگاه ما در گرایش طراحی صحنه و لباس در شرایط کنونی تنها دو نفر از ما مشغول فعالیت در این عرصه هستند. چیز دیگری که یک فرد علاقهمند به این حوزه نیاز دارد دستیاری است و اینکه پس از کسب این موقعیت، طراح حرفهای صحنه و لباس که شما پیش او کار میکنی تازه این اراده را داشته باشد که به تو چیزی یاد بدهد، چرا که اغلب چنین نیستند و تا متوجه میشوند دستیارشان فرد مستعدی است سعی در آن دارند که زمینه ارتباط با دستیارشان را محدود کنند. اما به اعتقاد من شروع به این کار از تئاترهای کوچک و کم زحمتتر بسیار مثمرثمر است و اینکه فرد پشتکار لازم را داشته باشد که در محیطهای حرفهای که قرار میگیرد، حداکثر حسن استفاده را از موقعیت ببرد. دانشگاه چیزی برای یاد دادن به هنرجوی طراح صحنه و لباس ندارد و برگزاری این کارگاهها هم که جای خود را دارد و البته موقعیتسنجی فرد نیز خیلی در توفیق او بستگی دارد. یعنی اینکه تو بتوانی در صورت اعتماد کارگردان به کاری که سعی به انجام آن داری اوج خلاقیت را از خود نشان دهید.
سیروس همتی: من در مورد کارگاه بازیگری که به آنها اشاره شد موضوعی را مطرح میکنم که تصور میکنم فاجعه بار باشد. اینکه شما به عنوان مدیر برگزارکننده کارگاه از من به عنوان چهره شناخته شده برای تدریس در این کارگاه دعوت به عمل میآوری و من در کمال فروتنی فرد دیگری که از من مجربتر است را جای خودم به شما معرفی میکنم اما شما همچنان اصرار بر من داری چرا که چون من چهره هستم و نفوذی در وادی بازیگری سینما و یا تئاتر دارم قادر خواهم بود که حداقل یکی دو بازیگر از مؤسسه شما که اتفاقاً برد تبلیغی نیز دارد را سر پروژه ببرم که متأسفانه مواردی را شخصاً مشاهده کردهام. دیگر مسئله مشکلی است که در زمینه طراحی صحنه و لباس داریم و شاید جزء نخستین پرسشهایی باشد که مدیریت اغلب سالنها از ما میپرسند، آن اینکه آیا دکور شما پرتابل است؟ و ما آرزو به دل ماندیم که اجرایی بلافاصله قبل و یا بعد ما در یک سالن برنامهریزی نشده باشد تا ما به فکر طراحی و اجرای یک دکور فاخر و ثابت باشیم.
آقای یعقوبزاده، شما به عنوان فردی که در زمینه تئاتر دنیا، تحقیق و پژوهش کرده و چند کتاب هم ترجمه دارید، اینکه مثلاً از اعتبار برخی چهرههای نام آشنای تئاتر و سینما برای برگزاری کارگاههای بازیگری استفاده میشود از نظر شما توجیهپذیر است؟ و اگر اینگونه است چرا بسیاری از افراد خبره و کارشناس در زمینه ارائه متدهای بازیگری در دنیا که هنرجویان تربیت شده آنها اکنون سرآمدان بازیگری هستند، ناشناختهاند؟
علی یعقوبزاده: این مسئله کاملاً درست است اما بگذارید در ابتدا و در پاسخ به این سؤال بگویم که ما در دانشگاههای مادر، مجموعهای از کارگاههای اصطلاحاً مسترینگ را برگزار میکنیم و البته در جشنواره تئاتر فجر نیز این کارگاهها برگزار میشود که مدرسان آن زیرنظر یک سرپرست و مدرس ارشد مجموعه مطالبی هدفمند و علمی را ارائه میکنند، بنابراین حساب چنین کارگاههایی از ورکشاپهای متفرقه که به آنها اشاره شد، جداست. اما اصولاً در تمام دانشگاههای دنیا سهدسته افراد داریم که آنها براساس متدهای متفاوت تربیت و در نهایت به مقام استادی نائل میشوند. دسته نخست صرفاً تئوریسین، محقق و مدرس تئاتر هستند که شرح درس آنها نیز متفاوت است و دسته دوم که در مکانی اصطلاحاً کنسرواتوار تحصیل میکنند به دنبال مدرک نبوده بلکه در طول گذراندن دوره آموزشی کارهای عملی، فنی و مهارتی را آموزش میبینند و دسته سوم نیز حد وسط این جریان هستند و هم در حوزه نظریهپردازی تبحر دارند و هم در عرصه عملی مربوط به تئاتر. ما پیش از انقلاب دو دانشگاه هنرهای زیبا و هنرهای دراماتیک داشتیم که در زمینه تئاتر و مشخصاً بازیگری دانشجو میگرفتند که حاصل فعالیت آنها به عنوان خروجی، اساتیدی بودند که فقط به مسائل تئوریک اشراف داشته و دارند و بعد از گذشت این همه سال دانش آنها روزآمد نشده است و دسته دوم فارغالتحصیلان با بنیه عملی که چندان از نظر تئوری عمیق نیستند و این رویه همچنان پس از انقلاب و با وجود ازدیاد ظرفیت پذیرش دانشگاههای هنری نیز ادامه دارد. وقتی به فردی با توان اجرایی و با تکیه بر همان تجارب عملی شخصی، که شاید چندان خاستگاه علمی از نظر متد آموزش بازیگری نداشته باشد، تدریس در کارگاههای چند ساعته و یا چند روزه بازیگری داده میشود حتی اگر لانسه و مشهور هم باشد طرح درسی ندارد، چه برسد به اینکه از او به عنوان استاد برای تدریس در دانشگاه و برای 16 جلسه یک ترم نیز استفاده شود که عملاً با وجود همه شهرتش کلاس را در جلسه سوم یا چهارم به بن بست میرساند. این در حالیست که در دنیا به این شکل نیست و الگوهای بازیگری خود را مدیون افراد گمنامی میدانند که در تقسیمبندی اساتید، جزء دسته اول محسوب میشوند اما به عنوان چهره در هیچ عرصه هنری شناخته نشدهاند و صد البته سرآمدان بازیگری دنیا که روزگاری شاگرد آنها بودند خود را همچنان قدردان اساتید دانسته و حتی بسیاری از جوایز دوران حرفهای بازیگری خود را به اساتید خود اهدا میکنند. برهمین اساس در ایران بسیاری از کارگاههای بازیگری جنبه کاسبکاری و دادن امید واهی به هنرجویان خود را دارند حتی اگر مدرس آنها چهره سرشناس بازیگری باشد چیزی برای عرضه در کلاسها به غیر از نقل خاطرات خود ندارد. با این وجود ما باید در جای خود برای هر دو دسته از فعالان عرصه بازیگری هم مدرسان و معلمان و هم بازیگران در عرصه حرفهای احترام خاصی قائل شویم اما بهتر این است که مدرس چنین کارگاههایی به شرط برگزاریشان در قالب مسترینگ از افرادی باشند که در هر دو زمینه تئوریک و اجرایی توانایی قابل قبولی دارند.
آقای همتی، در مورد نمایش"مُزا مُرا" توضیح دهید و اینکه چه اتفاق افتاد که این نمایشنامه را نوشتید و چرا قالب آن طنز و کمدی است؟
سیروس همتی: سال گذشته اتفاقی برای همسر من رخ داد به این قرار که او ضامن اشتغال برادرش در یک شرکت شد آن هم در قالب صدور یک فقره چک تضمینی که در اختیار مدیران آن شرکت قرار میگرفت اما پیش از مشغول شدن برادر همسرم در آن شرکت، آنجا پلمپ شد و چک صادره از سوی ما به اجرا گذاشته شد و حدود یک سال کار او و برادرش این بود که با مراجعه به کلانتری ثابت کنند که این چک برای امر دیگری کشیده شده است و جزئی از اموال و داراییهای شرکت نیست. این اتفاق و تهدیدهای فردی که منجر به پلمپ آن شرکت شده بود و هیچ خطری و تعقیب قانونی نیز او را تهدید نمیکرد من را بر آن داشت که به این موضوع در قالب نگارش یک نمایش برای اجرا بپردازم و از زبان طنز که راحتتر از سوی دوستان ارزیاب مورد پذیرش واقع میشود در آن استفاده کنم که در حقیقت نقدی باشد بر سیستم ناکارآمد که در آن دانه درشتها با اختلاسهای میلیارد تومانی بدون کوچکترین تهدیدی زندگی راحتی دارند و این چنین موردی تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد. پیش از اجرای این نمایش به پیشنهاد یکی از دوستان، نمایشنامه خارجی "دادگاه ویژه" را نیز خواندم که البته شاید از نظر فضاسازی با آن تشابهاتی داشته باشد اما دو موضوع و محتوای متفاوت میان "مُزا مُزا" با آن در روایت نمایش در جریان است.
شما در جایی از نمایش اشاره به بازیگرانی دارید که در آنِ واحد سر اجرای دو یا سه نمایش هستند و این مسئله علاوه بر نگرانیها موجب افت کیفی کار میشود. این مسئله در جریان تمرینات به عنوان یک ایده مطرح شد و یا از همان ابتدا نیز به آن فکر کرده بودید؟
سیروس همتی: این مسئله از جمله اتفاقاتی است که به شکل کارگاهی از متن تا اجرا رخ داد، چرا که من روز اول با یک متن 27 صفحهای وارد فضای تمرین شدم و دوستان این ایده را بعدها خودشان پیشنهاد دادند. نکته دیگری که قصد دارم به آن اشاره کنم در مورد انتخاب بازیگران در مورد این کار و سایر آثار گروه است که از همان ابتدا متن را برای افراد خاص مورد نظرم نمینویسم و البته بر روی یکی دو نفر فکر میکنم که اگر نفر اول بنا به دلایلی موفق به همراهی گروه نشد، بتوانم بر روی فرد دوم حساب باز کنم که این اتفاق در مورد علی سلیمانی و جایگزینی او توسط سامان دارابی افتاد. اما بخشی از این پروسه انتخاب بازیگران پیشنهاد دوستان گروه است که با من در این زمینه تشریک مساعی دارند و البته از نتیجه کار با توجه به بازخوردهای خوبی که مشاهده میکنم راضی هستم، چرا که طبق گفته استاد تقوایی، هفتاد درصد موفقیت یک کار بستگی به انتخاب درست بازیگران آن دارد، تصور میکنم که انتخابها خوب و آگاهانه بوده است.
آیا کارگاهی کار کردن یک شیوه است و میشود آن را در سایر آثار نمایشی هم به کار برد؟
علی یعقوب زاده: متن باید این قابلیت را داشته باشد و این اجازه را برای مواجهه کارگاهی با آن به گروه بدهد. ما در جریان اجرای نمایش "قربانی" در آلمان با این پرسش مخاطبان آلمانی مواجه شدیم که چقدر در کار شما بداههسازی صورت گرفته بود؟ که البته از نظر آنها این کار ابتدا به ساکن و به شکل بداهه رخ نمایانده بود اما حاصل همان شور و مشورتی است که اعضای گروه در زمینه پرورش و پرداختن به متن آن را بروز میدهند. با این شیوه میتوان نگاههای متفاوت به متن داشت کمااینکه شاهد بودیم برخی از آثار شکسپیر با شکل نقالی و تک بازیگر نیز اجرا شده است. این امر بستگی به ظرفیت و گنجایش متن نمایشی دارد.
سیروس همتی: همانطور که اشاره شد در جریان اجرای نمایش "قربانی" من با چهار خط ایده اولیه به سر تمرین رفتم. اساساً از جمله نویسندگان و کارگردانان تئاتری هستم که کمی منفعتطلبانه به مسئله تولید نگاه میکنم و پیش خودم میگویم تو به قدر سهمی که در این تئاتر داری کار کردهای و حال باید گروه و به ویژه بازیگران نیز کمی به خودشان زحمت داده و در راستای خط سیر داستان نمایشنامه، آوردههایی داشته باشند که سر صحنه مطرح کنند.
علی یعقوب زاده: در اینجا من فرصت را غنیمت شمرده و قصد دارم درباره مسئلهای، نکتهای را متذکر شوم و آن، ایجاد تئاترهای خصوصی است که گویا موجب شده در یک شب در تهران بالغ بر یک صد اجرای تئاتر رخ دهد. این اتفاق خوبی است و ما روزگار پرکاری و پویایی را در عرصه هنرهای نمایشی در حال تجربه کردن هستیم اما نباید از این امر نیز غافل شد که چنین آماری به این معنی است که ما از بازیگر تئاتر کارمندی ساختهایم که باید برای حضور در کارهای مختلف شتاب بیشتری داشته باشد و اصطلاحاً ساعت بزند. چنین شتابی آفت خلاقیت در عرصه بازیگری است. تصور میکنم در ابتدا مرحوم رکنالدین خسروی بود که تمرینات تئاتر را از یک ماه به دو ماه افزایش داد با این توجیه که بازیگری تئاتر، نوعی زایش است و نیاز به فرصت مناسبی دارد و مگر میشود ظرف یکی دو هفته یک تئاتر را آماده اجرا کرد؟ بنابراین از مسئولان برای مساعد کردن اوضاع درخواست دارم و تصور میکنم نخستین گام در برطرفسازی این مسئله، این باشد که با برقراری قرارداد تیپ و تأمین مخارج زندگی یک بازیگر سعی در گزیده کاری و اندیشهورز شدن فعالیت او در عرصه بازیگری داشته باشند.
آیا بازیگری که در گروه شما بازی میکند در جریان اجرا میتواند از بداههپردازی استفاده کند و یا همه چیز در همان جریان تمرین کارگاهی شما قطعی میشود؟ آیا از همان ابتدا هم تصمیم داشتید خودتان به جای مرد معترض در نمایش بازی کنید؟
سیروس همتی: نه، حتماً میتواند از بداهه استفاده کند و بداهه او نیز باید در راستای پیشبرد قصه باشد و حتی بازیگر مقابل او نیز باید تا اندازهای که معقول است در این زمینه او را همراهی کند. با این وجود ما بازخورد مخاطب و اینکه آیا این بداههپردازی توانسته است بر روی کار بنشیند و یا نه را مورد بررسی قرار میدهیم و پس از اجرا به بازیگر میگوییم که مثبت بوده و میتواند در اجرای آتی نیز آن را ادامه دهد و یا پاسخ منفی گرفتهایم و باید آن را متوقف کند. به این واسطه شما در جریان همین نمایش"مزا مزا" شاهد هستید که دو اجرای آن هیچگاه عین هم و شبیه به یکدیگر نیستند. در مورد بازی این حقیر در نمایش باید بگویم که براساس یک الزام و اجبار این قضیه پیش آمد وگرنه که من زمانی که یک کار را نوشته و کارگردانی میکنم، ترجیحام این است که از بیرون نمایش را هدایت کنم؛ اما به دلیل اینکه بازیگر درجه دومی که ما برای این نقش آوردیم نتوانست با گروه همراه شود و بازیگر حرفهای هم علاوه بر مشکل و هماهنگی وقت، بار مالی را نیز به گروه تحمیل میکرد لذا سرآخر تصمیم گرفتم خودم آن را بازی کنم.
در مورد حضور خانم غزال مجتهدی به عنوان طرح صحنه و لباس نمایش هم توضیح بفرمایید؟ کار آیا تهیهکننده هم داشت؟
سیروس همتی: ورود ما به ایرانشهر منجر به آشنایی با محمد محمدی شد که او درگیر طراحی صحنه کار دیگری بود. رضا مهدیزاده نیز درگیر کار حمیدرضا نعیمی بود و من به پیشنهاد خیرالله تقیانیپور که مشاور من در این نمایش بود به غزال مجتهدی معرفی شدم که خوشبختانه از این انتخاب برای طراحی صحنه و لباس این نمایش بسیار راضی هستم؛ چرا که خانم مجتهدی تعامل خوبی با گروه و من به عنوان کارگردان داشت و اینگونه نبود که با پیشفرضهایی وارد کار شود بلکه طرحهایی که زد و پیشنهاداتی که به ما داد بسته به مختصات و ویژگیهای کار که در جریان روند تمرینات ما بود صورت گرفت. انصافاً ایدههای او برای طراحی صحنه بسیار مثمرثمر واقع شد. ما در ابتدا تهیهکننده هم نداشتیم و به واسطه بازی سامان دارابی که پیشتر در نمایش "پری" به کارگردانی امیر غفارمنش بازی کرده بود با حمید علینژاد؛ تهیهکننده آن نمایش آشنا شدیم که با دیدن صحنه اول نمایش به من گفت که من تهیهکننده این کار خواهم شد، چرا که این نمایش دربردارنده طرح مشکل و معضل امروز جامعه ماست و بسیار نیاز دارد که ما به این موضوعات در جریان تولید آثار نمایشی بپردازیم.
خانم مجتهدی شما نیز در مورد طراحی صحنه این نمایش و اینکه چگونه به این طرح و فضاسازی برای این نمایش رسیدید توضیح دهید؟ گویا با توجه به دو فضا متفاوت در جریان روایت یعنی یکی دادگاه و دیگر بخش رئالیستی کار تمهیداتی اندیشیده شد.
غزال مجتهدی: از آنجا که آقای همتی خود نویسنده متن نمایشی بودند بنابراین از ابتدا در مورد طراحی صحنه و لباس این نمایش ایدههایی داشتند اما با توجه به اینکه این نمایش تهیهکننده دارد به شکلی ساده اما کارآمد، اجزا و عناصر صحنه را طراحی و اجرا کردیم. قرار بر این نبود که به ویژه در بخش دادگاه آنچه که اجرا میشود بازنمایی از فضای واقعی یک دادگاه باشد و ما باید تنها با استفاده از مناسبات اشخاص نمایش به اجزا و وسایل به کار رفته در صحنه هویت ببخشیم و مثلاً فضای زیر صندلی به مثابه یکی از سلولهای زندان در نظر گرفته شود. در مورد طراحی و اجرای لباسها هم به همین شکل بود و ما به غیر از بخش رئالیستی کار در بخش دادگاه به نوعی اجرای نمادگرایانه در طراحی دست پیدا کردیم به شکلی که به ویژه در مورد آقایان این شائبه پیش نیاید که اینها اشخاص ایرانی هستند. به طور کلی کلیه اجزای به کار رفته در طراحی صحنه و لباس به صورتی اجرا شد که حداقل در وهله نخست مواجهه مخاطب با کار، مشخص نشود که او در کجاست و با یک ناکجاآباد با آدمهایی که رفتار بروز یافته از آنها فرهنگ و جغرافیای خاصی را در ذهن تداعی نکند، روبرو شود و البته تمامی این مسائل در ارتباط مستقیم با کارگردان و سایر عوامل گروه تصمیمگیری شد و به قطعیت رسید. حتی من در پشت صحنه از بانوان بازیگر کار، میپرسیدم که خودشان را درون لباسی که برای آنها طراحی شده و پوشیدهاند چگونه تصور میکنند و اگر تصوری غیر از آنچه که میشود آن را حدس زد، داشته باشند، ما به هدفمان رسیده بودیم.
سیروس همتی: من به یک موضوع دیگر در تکمیل صحبتهای خانم مجتهدی اشاره کنم که بر روی تعامل میان عوامل گروه اجرایی بیش از پیش صحه میگذارد و آن اینکه دو روز مانده به اجرا و درست زمانی که همه چیز قطعی به نظر میرسید، به پیشنهاد علی یعقوبزاده، پشتی صندلی رئیس دادگاه به جهت ایجاد این حس که سایر بازیگران در صحنه نسبت به آن کوچک و زبونتر دیده شوند، بلندتر شد و بسیاری از مسائل دیگر که در زمینه رنگ و بافت عناصر صحنه تغییر کرد و خانم مجتهدی به این خردجمعی احترام گذاشت و با وجود آنکه حتی این تغییرات جزئی سخت به نظر میرسید آنها را به انجام رساند.
در مورد شخصیت بازبین و ارزیابی که علی یعقوبزاده نقش آن را بازی میکند هم بیشتر توضیح دهید؟
سیروس همتی: این شخص در انتهای کار وارد صحنه میشود و با فریاد اعلام میکند که این چه کار مزخرفی است که دارد در صحنه اجرا میشود، تمام سعی ما در طراحی این شخص این بود که خارج از عرف و کلیشههای یک بازبین اداره ارزشیابی مرکز تصویر شود.
علی یعقوبزاده: دغدغه من به عنوان بازیگر هم همین بود که یک بازبینی را روی صحنه تئاتر ببینم که کلیشه نباشد و ایراداتی که او میگیرد صرفنظر از ایراد ممیزی در آن مباحث فنی و تکنیکالی پررنگتر باشد. ما در جریان یک اجرا در آلمان با یک خانم آلمانیتبار که مدیر جشنوارهها بود، دیدار داشتیم و او از روند شکلگیری یک اثر نمایشی در ایران سؤال کرد که ما گفتیم که ابتدا یک متن ارائه میشود و پس از تصویب شدن تمرین میشود و مورد بازبینی قرار میگیرد و اگر تأیید شد اجرا میشود و او پرسید که اگر تأیید نشد چه میشود که ما گفتیم هیچی و او در جواب گفت که من سردر نمیآورم پس زحمت چندماه گروه در جریان تمرین چگونه پاسخ داده میشود؟ و ما پاسخی نداشتیم که بدهیم و به نظر من روند بازبینی و ارزیابی آثار نمایشی متقاضی در ایران نیازمند بازنگری است.
سیروس همتی: ما سال 86 در جریان جشنواره فجر یک کاری داشتیم که مرحوم سمندریان آن را بازبینی و رد کرد و بچههای گروه عصبانی از این بودند که باید اعتراض کرد و من گفتم که حمید سمندریان کار را رد کرده است و باید به دنبال رفع معایب آن باشیم تا بعد ببینیم کار را کجا میخواهیم ارائه بدهیم. من هم موافقم که بازبینی و ارزیابی آثار نمایشی نیاز به بازنگری دارد. به هر حال یک کار یا ممکن است رد شود و یا مورد قبول واقع شود. توقع ما این است که اگر کاری رد شد حداقل به ما در مورد ایرادات و اشکالات آن مواردی گفته شود تا شاید اگر ما به فکر ارائه آن به رویداد دیگری هستیم، بتوانیم به نقاط ضعف و قوت خود واقف شویم. این اتفاق متأسفانه نمیافتد و کار همین که در جشنوارهای پذیرفته نمیشود دیگر محکوم به فناست. صحبت من این است که به ویژه در شرایط حاد اقتصادی که یک گروه دو ماه برای آماده سازی یک نمایش تمرین میکند نباید به همین راحتی منکر همه چیز آن شد و باید دوستان بازبینی مطالب خود را در مورد ایرادات کار گوشزد کنند تا گروه پس از رفع آنها به فکر ارائه آن به جای دیگری باشد تا زحمات و مرارتهای گروه نادیده گرفته نشده و پایمال نشود. البته این روند تا حدودی در حال اجراست اما نیاز دارد که با قوت و اقتدار بیشتری عملیاتی شود.