سرویس تئاتر هنرآنلاین: "مرده ریگ"، داستان زندگی سه خواهر است که درگیر شرایط دشوار اقتصادی و تنهایی هستند. گره اصلی نمایش از جایی شروع میشود که دو خواهر کوچکتر به نیاز عمیقشان برای داشتن یک مرد و ازدواج دامن زده و به تکاپو میافتند.
بسیاری از نویسندگان بزرگ بر تجربه و اهمیتِ زیستنِ چندباره توسط نویسنده تاکید کردهاند. به عبارتی آنها معتقدند اگر نویسنده بخواهد از یک روستا بنویسد و این درحالی باشد که زیستِ روستایی نداشته باشد، در بهترین حالت فقط یک کاریکاتور از روستا میسازد. حال اگرچه "مرده ریگ" یک داستان از جنس زنانه است اما با یک کاریکاتور از دنیای زنانه طرف نیستیم. چرا که علاوه بر تسلط متن بر شناخت مختصات دنیای زنانه، با بازیگرانی مواجه هستیم که به خوبی احساسات و ویژگیهای متفاوت هر یک از این سه خواهر را القا میکنند. زمختی و مرد ستیزی گوهر (رز مریم کاظمی)، مردد بودن حوری (پریا طاهری) و درونگرا بودن آذر (بهاره خالقی) درست مثل زندگی واقعی رخ میدهد .
هوشمندانهترین تدبیر این اجرا، انتخاب رز مریم کاظمی در نقش گوهر است که به خوبی با فراز و فرودهای صدایش توانسته دنیای خشن و تلخ گوهر را انتقال دهد. این در حالی است که او در این نمایشنامهخوانی به فراخور وضعیت خوانش متن، از میمیک صورت و حرکت بدن و سایر جنبههای بازیاش کمک نگرفته و اگر همه اینها به اجرا اضافه شود قابل تصور است تا چه میزان شخصیت گوهر، قابل باورتر میشود.
یکی دیگر از تمهیدات کارگردان که البته قدم رو به جلو و درستی هم محسوب میشود، استفاده از آواز و خواندن شعر توسط آذر است. آذر دختر آرام و سربه زیر خانه، بسیاری وقتها نمیتواند از احساسات و نیازهایش بگوید و درنتیجه به خواندن آواز پناه میبرد. در لحظات خوشی، تصنیفهای عاشقانه و شاد میخواند و وقتهای ناراحتی با سوز و گداز، شعرهای دلتنگی سر میدهد. در اینکه یک شعر و گاه یک نگاه میتواند بار معنایی بیشتری نسبت به جملات طولانیتر داشته باشد، شکی نیست و این همان رسالتی است که داستانهای کوتاه هم به دوش میکشند: اینکه با کمترین کلمات بیشترین معنا را به ذهن خواننده منتقل کنیم.
پریا طاهری نیز در نقش حوری به خوبی از پسِ بیثباتیِ ذهن دختر برآمده؛ گریههایش به ذوق نمیزند چون به جا اشک میریزد و به جا و به فراخور ویژگیهای شخصیتی حوری، بدجنس میشود.
اگرچه متن بر پایه یک ایده جالب بنا شده اما تا حدودی شاهد دیالوگهای سادهای هستیم که حذف آنها لطمهای به کلیت کار نمیزند. حتی حذف برخی اطلاعات که بیش از حد در داستان پراکنده شده نیز تاثیری در ساختمان این نمایش ندارد. در واقع هرداستانی شبیه یک ماتریس است؛ اگر جای چیزی را عوض کنیم؛ چیزهای دیگر هم تغییر میکند. این مسالهایست که در این اجرا کمتر به آن توجه شده است.
از طرفی از طریقِ وجود رسول به عنوان تنها مرد اجرا، میتواند برخی اطلاعات یا بخشی هیجان به کار تزریق شود. در حالی که عملا با سادهسازی بیش از حد شخصیت رسول، نقش سوزانده شده است. اگرچه در برخی قسمتها با بمباران اطلاعات طرف هستیم. اما درباره رسول مسایل کوچکترین اطلاعاتی داده نمیشود. مثلا ما تا چه حد از او میدانیم؟ قصدش ... گذشتهاش. البته بهتر است برای نوشتن یک متن در مه حرکت نکرد. همه اجزا و کلیات که شامل ابتدا؛ میانه و انتهای داستان هست باید برای نویسنده واضح باشد. این وضوح مانع از اکتشاف مخاطب نمیشود. نویسنده در حالی که از کلیت ماجرا مطلع است تنها یک تصویر و منظره از یک بخش از یک منظره بزرگ را انتخاب میکند و به تماشاگر نشان میدهد. اما در "مرده ریگ"، ما با حفرههایی روبرو هستیم. اینکه پایانبندی داستان، شتابزده اتفاق افتاده دور از واقعیت نیست. گویی برخی صحنهها و حتی علت برخی اتفاقات حتی در زمان پیدایش متن مبهم بوده است.
"مرده ریگ" با تمام ضعفهایی که دارد و شاید بسیاری از آنها با یک بازنویسیِ درست، قابل حل باشد، ارزش دیده شدن و حمایت، توجه و مهمان کردن روحمان برای زندگیِ یک ساعته در یک فضای جدید را دارد.
لازم به یادآوری است؛ "مرده ریگ" به کارگردانی پریا طاهری روز شنبه 21 مهرماه در عمارت نوفل لوشاتو خوانش میشود.