سرویس تئاتر هنرآنلاین: بین بهرام بیضایی و تعزیه نسبتهایی هست که انگار دست سرنوشت این دو را در تکامل هم به همدیگر گره زده باشد. این نسبتها هم خانوادگی و خونی است و ریشه در تبار او در آران و بیدگل دارد و هم جنبههای دیداری و پژوهشی دارد که از یک جستجوگری آغاز و تا به امروز نمود یافته است و تداومش در او و بسیاری دیگر از ایرانیان بیدار و هوشیار به دلیل استقرار نمایشهای ایرانی برخوردار از سنتهای نمایشی و آیینهای ملی ممکن شده است.
در این جُستار بر آنیم که این ریشهها و نسبتها را دریابیم که چگونه است که یک مرد به فرزانگی میرسد در دل ریشهها و خردش برازنده نیازی است که مردمان سرزمیناش به آن نظر دوختهاند؛ هر چند هنوز هم اقبال با او نیست و بخت یاریاش نمیکند که چنین شود داستان استقرار تعزیه که میتواند ما را به فرهنگ و اصالتهای خردورزانهیمان دگرگون سازد؛ یعنی همان نیازی که ما را در بیداری به پیشرفت و روشنگری پیوست کند و در این پیوستگیها دانایی ما را به پیش برد.
بیضایی نمایش در ایران را در سنین جوانی مینویسد که در آن تعزیه را تبدیل به عنصر پویا و فرهنگی میکند که تا امروز هم این پژوهش در آموزش و پرورش هنرمندان سینما و تئاتر تأثیرگذار بوده و یکی از منابع آموزشی نیز به شمار میآید. بیضایی انگار بدون تعزیه هنری ندارد چون یکی از ذینفوذترین اشخاص، هم در شناساندن هنر تعزیه به هنرمندان ایران و احیای آن در زمانه معاصر است و هم بیضایی به طور مستقیم و غیرمستقیم بارها از تکنیکها و شیوه تعزیه در اغلب آثارش بهره لازم را برده است. البته او به تمام هنرهای نمایشی ایرانزمین در مجموعه آثارش این بذل توجه خلاقه را داشته است. اما هنر تعزیه شکل مستقلی دارد که میتواند در جایجای آثار این بزرگمرد حضورش را بهعنوان گنجینهای جاودان اثبات کند. اگر امثال این هنرمندان نبودند، معلوم نبود در آن قیل و قال روشنفکر نمایان و قشریون چه سرنوشت تلخی برایشان پیش میآمد؟!
بنابراین همین تعزیه کافی است که بدانیم بیضایی به نوعی در تثبیت نمایش ملی ایران نقشآفرینی کرده است. حالا تأثیرات این هنر در فیلمها و نمایشنامههایش بحث مفصلی است که در این اجمال به آن پرداخته می شود.
اهمیت تعزیه
تعزیه یکی از مهمترین و نابترین هنرهای سنتی ایرانی و شیعی است که در طول تاریخ و بر دورههای مختلف حیات اجتماعی و سیاسی ایرانیان تاثیر مهمی گذاشته است.
تعزیه امروز شکل تکاملیافتهتر و پیچیدهتر سوگواریهای ساده شیعیان ایرانی برای شهیدان کربلا در سدههای نخستین هجری است. درباره تاریخ پیدایش تعزیه نظریههای مختلفی از سوی محققان تاریخ هنر در ایران بیان شده است. برخی از محققان و نظریهپردازان خاستگاه نمایش تعزیه را آیین سوگسیاوش میدانند که تاریخی سههزار ساله دارد و برخی دیگر پیشینه این نمایش را نهایتا دوران صفویه ذکر کردهاند.
تعزیه اطلاعات درونی خودش را میدهد، اما اگر کل فرهنگ آن را نشناسیم، نمیتوانیم آن را بفهمیم. مثلاً برای یک خارجی که تعزیه را میبیند باید خیلی موضوعات را توضیح داد. فرهنگی در تراژدی یونان یا تعزیه وجود دارد که باید آن را بشناسیم.
بهرام بیضایی، از برجستهترین نمایشنامهنویسان ایرانی است که در آثارش از فرمها و قالبهای نمایشهای کهن ایرانی مثل تعزیه، تخت حوضی یا تقلید، سایهبازی و نقالی الهام گرفته و آنها را به شیوهای خلاقانه و مدرن بازآفرینی کرده. بیضایی مفاهیم و مضمونهای مورد نظر و اغلب امروزی خویش را با بهرهگیری از قالبهای تئاتر سنتی ایران بیان میکند.
بیضایی خود میگوید که من در جستجوی زبانی هستم که از مینیاتورها، اساطیر و تهران ایرانی، تعزیه و تماشا (نمایش رو حوضی و انواع نمایشهای میدانی) الهام گرفته باشد. تمامی کار خلاق من با تاریخ ایران، با گذشته ایران و کاری که میتوانیم در شرایط جدید پذیرش تاثیر فرهنگ و تهران غربی با این گذشته بکنیم، سر و کار دارد.
بیضایی با مطالعاتی که در تئاتر مشرق زمین و نمایش در ایران با درایتی ستودنی از دل افسانه و تاریخ دارد، حقیقت مورد نظر در اندیشه شرقی را استخراج میکند. او میگوید: "تا سرانجام یک روز تئاتر به شکل تعزیهای بر من ظاهر شد و مرا افسون کرد. من تا آن روز نمایشی به این حد جذاب ندیده بودم..."
تعزیه یکی از عناصر کلیدی در نمایش نامههای بهرام بیضایی است، شاید این به خاطر احساس دینی است که او نسبت به این هنر آئینی داشته است. زیرا که گشوده شدن دروازه تئاتر به روی خود را مدیون تعزیه میداند. در اکثر آثار سینمایی و نمایشی بیضایی رد پای این گونه نمایشی مشهود است.
بیضایی درباره تعزیه و در قیاس تئاتر نوی ژاپن بر این باور هست: "تئاتر تعزیه، تئاتر تمرکز نیست. تئاتر شلوغی است. در حالیکه تئاتر نو، تئاتر تمرکز است و اگر ما نمیتوانیم جزئیات را روی صحنه طوری بیاوریم که تماشاگران آن را ببینند این از ضعف ماست. تئاتر نو تئاتر بسیار ظریفی است. تئاتر نو تئاتر حرکت است و زمان میخواهد تا بتوانیم آن حرکت را برجسته کنیم تا دیده شود. در حالیکه تعزیه تئاتر شلوغی است و بر باورهای مذهبی ما متکی است به این دلیل که هرکس میخواست آن را از آن خودش کند آنطور که باید و شاید پرورده نشده است."
داود فتحعلیبیگی که از شاگران بیضایی در دانشگاه تهران بوده، درباره این هنرمند بر این باور است: "آقای بهرام بیضایی یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان و استادانی بود که توجه خیلیها را به نمایشهای ایرانی جلب میکرد. متاسفانه خیلیها درسها و گفتارهایش را جدی نگرفتند و از بحث نمایش ایرانی منحرف شدند. او نقل قول میکرد از گوبینو، شرقشناس اروپایی، که اگر تعزیه ادامه حیات میداد، تئاتر ملی ایران از آن بیرون میآمد."
بهرام بیضایی معتقد است: "تعزیه اگر به حال خود رها میشد تا زندگی طبیعی خودش را طی کند به شکلی از نمایش غیرمذهبی میرسید. در واقع با تغییر فضا و مکان، به قراردادهای مشابهی میرسید که در این نمایش به آنها رسیدم. البته من این نمایش را برای اثبات این موضوع ننوشتم. سیال بودن زمان و مکان در تعزیه، همیشه به کمکم آمده است." او با همین هدف هم شروع به روزآمد کردن برخی سنتهای نمایشی تعزیه کرد.
خانواده
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران از والدینی اهل آران و بیدگل زاده شد. پدرش ذکایی بیضایی آرانی، تعزیهخوان بوده است و عمو و پدر بزرگش دستاندرکار تعزیه و تنظیم متن برای تعزیه بودهاند. بیضایی نخستین کارهایش را در نوجوانی آغاز کرد. بهرام بیضایی در تهران، از زادگاه پدرانش به دور بود و نیز از درسهای قدیمه و تعزیه و سخنوری که در این خانواده ارثی بهشمار میآمد.
بیضایی در نویسندگی راهِ نیاکانش، ذکایی بیضاییِ شاعر و سخنسرایان دیگر خاندانِ بیضایی، را پی نگرفت. بلکه خطّی دیگر از پیشینه خانوادگی را که تعزیه باشد پژوهید و از شیوههای حماسی آن، چه در تعزیه عامیانه و چه در نوشتههای دیرینتری مانند یادگار زریران، و نیز از گونههای نمایشهای خندهآور ایرانی، برای آفرینش نوعی از نمایش بهره جست که به دگرگونی نمایش صحنهای در ایران، با همکاری نمایشنامهنویسان پیشروی دیگری مانند اکبر رادی که همراهِ بیضایی از گروه طرفه بود، انجامید.
مادرش نیّره موافق و پدرش میرزا نعمتالله بیضائی آرانی، کوچکترین برادرِ ادیب بیضائی، بود. لغتِ "بیضایی یا (بیضائی) از تخلّصِ ادیب آمده؛ که ذکایی نیز همچون دیگر بازماندگان با آغاز صدور سجل همچون نام خانوادگی برگزید. در هنگام تولّدِ بهرام، پنج سالی میشد که ادیب درگذشته بود، ولی عموهای دیگرش که همگی شاعرپیشه بودند در قید حیات بودند. مادرش آورده که هنگامی که او متولّد شد، عموهایش از آران به تهران آمده بودند. یکی از عموها چون نوزاد را در گهواره دیده گفته "بهرامْ پسر که زادهٔ شیر استی" و عموی دیگر ادامه داده "پیداست ز عارضش جهانگیر استی"!
بیضایی پدربزرگ و مادربزرگِ پدری خود را ندید، ولی پدربزرگ و مادربزرگِ مادریش در زمان او حیات داشتند و در شخصیتش تأثیر مستقیم گذاشتند. مادربزرگش برای او و خواهرِ یک سال بزرگترش قصّه میگفت، از جمله داستانِ امیر ارسلان و داستانی که سپستر بیضایی آن را به صورت نمایشنامه "سلطان مار" نوشت. در سالهای کودکیِ بیضایی، پدرش به زندان افتاد و تا محاکمه و تبرئه بشود دچار سل شد. این سالیان به تنگدستی و دشواری گذشت...
بنابراین بسترساز و سیر تحولی بهرام بیضایی از خانواده اهل ادب، شعر و تعزیه آغاز میشود و در ادامه مسیر در دماوند با دیدن یک تعزیه انگار همه آنچه باید در او اتفاق میافتد و همین پژوهش و دیدن تعزیه و جستجوگری پیرامون این نمایشی سنتی ایران زمین است که راه را بر او میگشاید.
پیامد تعزیه اندیشی
بیضایی از این خانواده دورنمایی در ناخودآگاهش دارد و حالا پیش رویش یک چشمانداز است و افقی روشن که باید لحظه به لحظه چون اسکیس هر تابلوی نقاشی در ابتدا خطوط طراحیاش و در نهایت رنگها و رنگآمیزیاش را کامل کند. در این تابلو تعزیه چشمگشاست که در آن زیر سطرهایی است که ما را متوجه خویشتن میگرداند. در تعزیه اندوه و تراژدی یک قوم و تبار و به عبارت بهتر یک ملت وجود دارد که سدههای بسیار در هجوم بیگانگان از همه سوی جهان همانند چهارراه حوادث پیوسته دچار فراز و نشیبهای بیشمار شده است؛ اما همچنان باقی است و هنوز هم امید دارد که اتفاقی بیفتد... این دگرگونی است که روشنگری و معنا را در بطن هر تعزیهای متجلی میسازد و این سازوکار روشنگرایانه است که تا ابدیت یک سرزمین میتواند بانی بقای سرافزارانه یک ملت باشد؛ اگر مانند بهرام بیضایی و رهروانش متوجه این داشتههای غنی فرهنگی باشند و بسیار نوآورانهتر بخواهند با آفرینش آثار هنری، ادبی و نمایشی بر غنای فرهنگییشان بفزایند. بهرام بیضایى چنان که آیدین آغداشلو نوشت: "آبروى نسل ما و نسلهاى بعدى" است و آثارش بهنوشته مهندسپور "فخر مملکت و ایرانیان".
منابع:
بیضایی، بهرام. نمایش در ایران، چ دوم، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1379.
شمسایی، مژده. "تولدت مبارک بهرامْ پسر". روزنامه شرق، ش. ۲۷۵۹ (۱۳۹۵): ۱۴.
فتحعلی بیگی، داود. گفتگو با روزنامه شرق، شماره 2264، 27/12/93، صفحه 10 (تئاتر).
ویکی پدیا، بهرام بیضایی.