سرویس تئاتر هنرآنلاین، مرشد محسن میرزاعلی فرزند مرشد ابوالحسن میرزاعلی از پردهخوانهای بنام است. او در تعزیه اولیاخوان و شهادتخوان است و طی این سالها نوازندگی و معینالبکایی کرده است. میرزاعلی لباسدار و مجموعهدار پرده است و در حال حاضر نقالی و شاهنامهخوانی هم میکند و روضهخوانی و مقتلخوانی نیز از هنرهای اوست. میرزاعلی که خود اجراکننده مراسم آئینی است تا حدودی پژوهشهایی نیز داشته است. به بهانه ایام شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) با محسن میرزاعلی که از شش ماهگی تعزیهخوانی را آغاز کرده گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
آقای میرزاعلی ورود شما به هنر تعزیه چگونه اتفاق افتاد؟ آیا به واسطه حضور پدرتان وارد این حرفه شدید یا علاقه خودتان باعث این اتفاق شد؟
من یادم است که در کودکی چادر مادرم را برمیداشتم و آن را با میخ لای دیوارهای آجری خانهها میزدم. سپس یک پیت حلبی روغن پیدا میکردم و با یک چوب روی آن میزدم و میگفتم "حسین". معمولاً در ایام محرم همیشه در کوچهها و تکیهها ذکر حسین (ع) جاری و ساری بود. من آن موقع اسم خودم را بلد نبودم و اولین اسمی که یاد گرفتم نام زیبای اباعبدلله الحسین بود. به گفته پدرم و همینطور آقای داوود فتحعلیبیگی و آقای رضا حیدری، من 6 ماهه بودم که اولین نقشم را در تعزیه بازی کردم. البته بازی من در نقش حضرت علیاصغر در تعزیه شهادتخوانی امام حسین (ع) ناخواسته اتفاق افتاد اما تعزیهخوانی در خانواده ما موروثی بود. پدر بنده تعزیهخوان، پردهخوان و نوازنده بودند و پدربزرگم نیز همینطور. پدر پدربزرگم، آقا مشهدی رضا میرزاعلی یکی از بزرگترین تعزیهخوانهای ایران بوده است و خیلی از تعزیهخوانهای صاحبنام مثل مرحوم هاشم فیاض هم در مکتب ایشان رشد پیدا کردند. پدر مشهدی رضا، معینالبکاء تکیه دولت تهران بود و مشهدی رضا هم در زمان ناصرالدینشاه بچهخوان تکیه دولت بوده است. بنابراین یک کدینگ از تعزیه و هنرهای آیینی در خون خانواده ما وجود داشت، برادر بزرگم نیز رسول میرزاعلی مرشد است. من دو برادر دیگر هم داشتم که یکی از آنها که علیاکبرخوانی میکرد، شهید شد و برادر دیگرم که شهادتخوان بود هم بر اثر بیماری در جوانی فوت کرد. از همان بچگی عشق اباعبدلله در باور و رگ و ریشه من نقش بست و رفته رفته با نقش علیاصغر وارد عرصه تعزیه شدم. البته بازی کردن شبیه حضرت علیاصغر (ع) دست خودم نبود ولی بعد از آن نقش حضرت رقیه (س) را به دلخواه خودم بازی کردم. تشویقهای مردم در آن زمان باعث شد که تعزیه را ادامه بدهم و امروز در کسوت معینالبکایی، جامهداری، شهادتخوانی و اشقیاءخوانی حضور پیدا میکنم. امیدوارم در این سالها امام حسین(ع) و مردم از من راضی بوده باشند.
فرزندانتان هم به حوزه تعزیهخوانی ورود کردند؟
من پسر ندارم و فقط 3 دختر دارم. دختر کوچکم فاطمه کوچکترین نقالِ شاهنامهخوان ایران معرفی شد، ولی من علاقه نداشتم دخترم به عرصه هنر ورود پیدا کند. اگر فرزندانم پسر بودند شاید میگذاشتم ولی دخترانم را نمیگذارم وارد این عرصه شوند. البته الان علاقه خودشان هم فرق کرده است.
ما تعزیهخوان خانم هم داریم؟ من شنیدهام که تعزیهخوانهای زن در بوشهر زیاد هستند.
بله. در بوشهر تعزیهخوانی زنانه وجود دارد. حتی بعضی وقتها زنان در کنار مردان تعزیه اجرا میکنند. در تهران هم قبلاً تعزیهخوانهای زن وجود داشت ولی الان سالهاست که دیگر چنین تعزیههایی اجرا نمیشود. مثلاً مادربزرگ من تقریباً 30- 35 سال در تهران برای خانمها مجلس تعزیه زنان برگزار میکرد. تعزیههای متفاوتی هم اجرا میکرد، مثل تعزیه شهادت امام حسین(ع)، تعزیه بازار شام و گاهی هم تعزیه حضرت زهرا (س). اکثر نقشها را هم عمهها، دخترعمهها، زن عمویم و حتی مادرم بازی میکردند. گاهی من هم به خاطر سن کمی که داشتم در آن تعزیهها حضور پیدا میکردم و نقشهایی مثل امام سجاد (ع) در تعزیه بازار شام را اجرا میکردم. در آن تعزیهها حتی شمرخوانی را هم زنها اجرا میکردند. مثلاً دختر عمه من نقش شمر بود و دختر عمویم نقش ابن سعد را بازی میکرد. همانطور که گفتم، تعزیه در خانواده ما موروثی است. یادم است که در گذشته پدربزرگم همه نوهها را در یک مکانی جمع میکرد و میان همه، نسخههای تعزیه را تقسیم میکرد تا تعزیه بخوانیم. بزرگ و کوچک کنار همدیگر مینشستیم و تعزیه میخواندیم. تمام این تجربهها در تک تک سلول وجودی ما شکل گرفته است. از این بابت خدا را شاکر هستم زیرا هنر تعزیه، هنر فاخری است. هر روز که نسخ تعزیه را ورق میزنم، میگویم قدمای ما چه قدمهایی برداشتهاند و چهها کردهاند. اگر به تعزیه بها بدهند، ما در عرصه بینالمللی حرفهای زیادی برای گفتن داریم. درست است که تعزیه یک هنر حسینی است و بیشتر در قلب مردم است ولی امروز زمانه عوض شده و ما به حمایت دولت نیاز داریم. دولت هم یک دستی گذاشته و یک تبلیغاتی انجام داده ولی کار اصلی که باید انجام بدهد را هنوز انجام نداده است.
تعزیه چندین سال است نه تنها شرایطش بهتر نشده بلکه در سالهای اخیر میبینیم که رو به فراموشی میرود. به نظر شما دلیل بیتوجهی به تعزیه چیست؟
تعزیه رو به نابودی است اما نه از این جهت که دیگر تعزیه برگزار نشود بلکه به خاطر نوآوریهای بیعلم و دانشی که در تعزیه ورود پیدا کرده است. مثلاً موسیقی ترکیه، موسیقی است که از ایران گرفته شده است. واقعیت این است که ما مهد موسیقی هستیم و تاریخچه موسیقی سنتی ما یک تاریخچه کهن است. ما در زبان موسیقی در عرصه بینالمللی حرفهای زیادی برای گفتن داریم ولی متأسفانه سلیقه مردم به خاطر عدم مدیریت برخی مسئولان عوض شده است و مردم به سمت یک سری آهنگهای جدید سوق پیدا کردند. در نتیجه تعزیهخوانها میگویند چون مخاطب این موسیقی را میپسندد پس ما هم بنابر سلیقه مردم پیش برویم. این مسئله به تعزیه آسیب میرساند. من الان خودم مدیریت دفتر تعزیه حوزه هنری را بهعهده دارم. من اگر بخواهم پیشکسوتها را صدا بزنم و بگویم یک تعزیه با همان سبک و سیاق قدمای ما تولید کنید، نمیتوانند. اگر میتوانند پس چرا نمیسازند؟ در دوره صفویه نقالها را برای قهوهخانه و پردهخوانها را برای سر قبرستان و چارسوی بازار طراحی کردند. همچنین نمایشهای زنانه را برای خانهها طراحی کردهاند که زنها در خانه نمایش اجرا کنند. شما ببینید چه اتاق فکری پشت این طراحیها بوده است. ما الان چنین اتاق فکری را نداریم. با وجود این همه بودجه که صرف میکنیم ولی هنوز یک مکانی برای اجرای تعزیه نداریم. ما هرگز نتوانستم یک جایی مثل تکیه دولت را برای تعزیه درست کنیم.
تاکنون پیگیر این مسئله بودهاید تا مسئولین مکانی را به اجرای تعزیه اختصاص دهند؟
واقعیت است که باید جایی باشد که برای دوستان سود مالی داشته باشد. یعنی اگر سود مالی نداشته باشد، این کار را انجام نمیدهند و اگر سود مالی داشته باشد خودشان میآیند و هزینه میکنند. من این را با جرئت میگویم که سود معنوی برای آنها هیچ ارزشی ندارد. خط فکری و حتی مأموریت حوزه هنری با نهادهای دیگر دولتی متفاوت است ولی ما میبینیم که حوزه هنری دارد به تعزیه بها میدهد چون آدمهایی که آنجا مسئولیت دارند خودشان هنرمند هستند. آقای کوروش زارعی خودش دغدغه تعزیه دارد و قداست و تأثیرگذاری تعزیه روی مخاطب را لمس میکند. ضمن اینکه منفعت مالی هم برایش مهم نیست و بیشتر به فکر منفعت جامعه است.
صداوسیما چرا به تعزیه نمیپردازد؟
پخش تعزیه در صداوسیما ممنوعیت دارد. یک بخشی از مخالفتها از جانب بعضی از مراجع تقلید است که معتقدند بنا بر اسنادی که وجود دارد یک سری داستانها جدید به تعزیه اضافه شده است. درست هم میگویند یک سری چیزها در تاریخ نیست ولی اینها جنبه نمایشی دارند. مثلاً در واقعیت چنین چیزی وجود ندارد که شیر در روز عاشورا بیاید پیکر شهداء را کنار هم بچیند. البته در بینالحرمین یک جایگاهی به نام مقام شیر و فضه وجود دارد و در کتب مختلف هم نام این جایگاه آمده و به سند آن اشاره شده است. از طرفی، شیر نماد ایران است. به همین خاطر قدمای ما آمدهاند شیر را وارد تعزیه کردهاند که پیکر شهدا را کنار هم بچیند. در کربلا اگر ضریحی ساخته شده است، در زمان پادشاهی ایرانیها همچون نادرشاه افشار و شاه عباس صفوی بوده است و صد البته پس از انقلاب اسلامی که ضریح امام حسین (ع) ساخته و به کربلا فرستاده شد. پس ایرانیها هستند که این کار را انجام میدهند. در گذشته سینما و تلویزیون وجود نداشته است، بنابراین مردم از طریق اجرای شبیهخوانی سرگرم میشدند و درس آموزنده میگرفتند. ما تعزیههایی داریم که بخشی از آنها در تاریخ وجود نداشته است منتها آنها جنبه نمایشی دارند. پردهخوانی مگر چه اشکالی دارد؟ میگویند ما که نمیدانیم این عکس حضرت عباس یا امام حسین (ع) است، پس نباید نمایش داده شود. همه اینها درست است منتها این تصاویر تمثیل هستند. یعنی مثل امام حسین (ع) اسـت وگرنه همه میدانیم که خود امام حسین (ع) نیست. ما تصویر پرده و تعزیه را نمیتوانیم در تلویزیون نشان بدهیم. شاید بتوانند تعزیه را پخش کنند و در کنارش یک کارشناس هم بگذارند که به مردم بگوید تعزیه هم یکی از گونههای نمایش آیینی است. تعزیه هنوز هم مخاطبان زیادی دارد. الان در شهر نطنز حدود دو هزار نفر زن و مرد به تماشای تعزیه مینشینند و گریه میکنند. اکثر آنها در اینترنت هم هستند و اینستاگرام و تلگرام دارند ولی با دیدن تعزیه گریه میکنند چون تعزیه یک هنر تأثیرگذار است. مخاطب با تعزیه همذاتپنداری میکند، پس چرا به تعزیه بها داده نمیشود؟ هنرهای نمایشی انسانساز هستند. در گذشته آمار طلاق، فساد و اختلاس در کشور ما اینقدر زیاد نبود چون تعزیهخوانها، نقالها، مقاتلخوانها و روضهخوانها همه جا بودند. قبلاً مردم ایران بیسواد نبودند. اگر بیسواد بودند پس حافظ و سعدی از کجا آمدهاند؟ خود سعدی دانشگاه آکادمیک نرفته است. تحصیلات آکادمیک در هر عصری متفاوت است. محل تحصیل مردم در گذشته قهوهخانهها و مجالس زنانهای بوده که در خانهها برگزار میشده است. ما در گذشته مراسمات بزم و شادی هم زیاد داشتیم ولی در 30- 40 سال اخیر مراسمهای ما مدام عزاداری شده است. پدر من تعریف میکند میگوید قبلاً آنقدر مجالس شادی داشتیم که منتظر بودیم محرم برسد تا کمی هم اشک بریزیم. الان ما از اول تا آخر سال فقط گریه میکنیم. گریه، بدبختی، ندارای و اجارهنشینی را داریم. الان یک دست لباس تعزیه حدود 8 میلیون تومان هزینه میبرد.
شما با آقای مرتضی صفاریان هم نسبت خانوادگی دارید. درست است؟
آقای مرتضی صفاریان عموی تنی پدربزرگ من هستند که ایشان خودش تنها استاد تعزیه در ایران بود. خیلی از تعزیهخوانها شاگرد ایشان هستند. حاج ابراهیم میرزاعلی، برادرزاده حاج مرتضی جامهدار خوانسار است. حاج مهدی میرزاعلی تنها نوازنده تعزیه است که تمام گوشهها و ردیفهای آوازی موسیقی را میشناسند و نوازنده کلارینت هم هست. پدر بنده هم تنها نقالی است که برای تعزیه، نقالی، کارگردانی و نوازندگی مدرک درجه یک هنری دارند. وزارت فرهنگ و ارشاد هم به پدر من مدرک دکتری تعزیه دادند.
خود شما هم این مدرک را دارید؟
خیر. من فقط درجه هنری نقالی را دارم.
ثبت جهانی تعزیه چه تأثیری روی این هنر گذاشته است؟
من سال 79 افتخار این را داشتم که در فیلم آقای ناصر تقوایی به عنوان جامهدار حضور داشته باشم. البته ایشان در یکی دو سکانس هم از من بازی گرفتند. سال 83 مستندهای آقای تقوایی را برای ثبت هنر تعزیه در فهرست میراث جهانی به یونسکو فرستاند و در نهایت تعزیه ثبت جهانی شد. زحمت اصلی این کار را آقای سیدعظیم موسوی کشیدند. ثبت جهانی تعزیه اتفاق خیلی خوبی بود منتها هنوز کاری برای تعزیه صورت نگرفته است. ضمن اینکه نقالی و پردهخوانی هم ثبت جهانی شدهاند. الان حداقل کاری که مسئولین میتوانند برای هنرهای آیینی انجام بدهند این است که بیایند فضایی مثل پارکها را درست کنند تا تعزیهخوانها هفتهای یک روز در آنجا تعزیه اجرا کنند. یا نقالها و پردهخوانها هفتهای یک روز بیایند نمایش بخوانند. چه ایرادی دارد یک مجمع برای نقالها، تعزیهخوانها و پردهخوانهای کشور درست شود؟
شما در طول سال هم مراسم تعزیهخوانی دارید یا اجرای تعزیه فقط مختص ماههای محرم و صفر است؟
من مسئول دفتر تعزیه و هنرهای آیینی حوزه هنری هستم و به همین خاطر با همه تعزیهخوانها در ارتباط هستم. ابتدای گفتوگو عرض کردم که این هنر را مردم حمایت میکنند. در واقع بانی تعزیه مردم هستند. در حال حاضر وزارت فرهنگ و ارشاد فقط دو تعزیه در تئاتر شهر و یک تعزیه در برج آزادی برگزار میکند. من معتقدم وزارت ارشاد باید در 50 نقطه عظیم شهر تهران تعزیه برگزار کند. یعنی نباید بگذارند تعزیهخوانهای حرفهای تهران در ماههای محرم و صفر به شهرستانها بروند. الان در تهران فقط دو مجلس تعزیه برگزار میشود.
آیا برای امرار و معاش میشود به هنر تعزیه تکیه کرد؟
مردم آنقدر خوب هستند که هنوز هم دارند از ما حمایت میکنند. هنوز هم بعضی از تعزیهخوانها دارند از طریق تعزیه امرار و معاشمیکنند. پدر من هم تا همین چند سال پیش فقط از راه تعزیه امرار و معاش میکرد اما حالا چند سالی است که حنجرهشان را در آوردهاند و دیگر نمیتوانند تعزیه بخوانند ولی نانشان قبلاً از تعزیه بوده است. قبلاً مردم بانی برگزاری تعزیه میشدند ولی الان با دلار 15 هزار تومانی دیگر کسی نمیتواند مجلس تعزیه برپا کند. ما پارسال در ماه محرم حدود 50 تعزیه میخواندیم ولی امسال شاید به فرض مثال 15 مجلس هم نشده باشد. امروز قدرت اقتصادی مردم و خود ما ضعیف شده است. من فکر میکنم نه تنها صنف تعزیهخوانها بلکه حتی مردم هم دلسوز ندارند.
به نظر شما تعزیه نیاز به آموزش دارد؟ اصلاً فکر میکنید دانشگاههای ما به رشتهای به نام تعزیه نیاز دارند؟
بله. به نظرم خوب است که اگر وزارت علوم یک شاخهای به نام تعزیه را به دانشگاهها اضافه کند. البته اگر دانشگاهها یک رشتهای برای نقالی و پردهخوانی داشته باشند، تأثیرگذارتر است و قطعاً خروجی بهتری خواهد داشت چون تعزیه شاخههای مختلفی دارد و یک دانشجو برای یادگیری تعزیه باید شاخههای مختلف را بگذراند. من فکر میکنم یک دانشجوی رشته تعزیه حداقل 3- 4 سال باید درسهای اولیه این حرفه را یاد بگیرد و بعد باید بقیه آموزش او در تکرار و تمرین تعزیه باشد. در حال حاضر دانشگاه علمی کاربردی یک سری کارها را دارد انجام میدهد. ما طرحهای این مسئله را به آقای فتحعلیبیگی دادهایم و فکر میکنم با پشتکاری که ایشان دارند به نتیجه برسیم. در زمینه نقالی هم اتفاقاتی در دانشگاههای علمی کاربردی صورت گرفته است. مسئولین دانشگاههای علمی کاربردی زحمت کشیدهاند و برای خیلی از حرفهها رشته تحصیلی اضافه کردهاند. حتی برای خادمین مسجد هم رشته جداگانه در نظر گرفتهاند منتها هنوز این اتفاق برای پردهخوانی، نقالی و تعزیهخوانی صورت نگرفته است. امیدوارم به زودی این اتفاق بیفتد و این حرفهها هم صاحب رشته دانشگاهی شوند.
به نظر شما علاقهمندان به تعزیه حتماً باید هنر تعزیه را از کودکی آموزش ببینند یا در بزرگسالی هم میشود وارد این حرفه شد؟
در بزرگسالی هم میتوانند منتها برای فعالیت در زمینه تعزیه باید چندین آیتم را داشته باشند. مثلاً در تعزیه حتماً باید صدای خوشی داشته باشید و دستگاههای موسیقی را خوب بشناسید. طبیعتاً کسی که از دوران کودکی بچهخوانی کرده است همه اینها را میشناسد ولی کسی که از 30 سالگی میخواهد وارد تعزیه شود، برای درخشیدن در این زمینه باید تئاتر را خوب بشناسد و به اندازه کافی تعزیه خوب دیده باشد وگرنه نمیتواند بدرخشد. اولین آیتم تعزیهخوانی، صدای خوش است. بعد به ترتیب دانستن موسیقی، نمایش، بداههگویی، تغییر میزانسن و... در تعزیه حائز اهمیت است. در نهایت هم خلوص نیک و پاک تعزیهخوان اهمیت دارد. البته این آیتمها در گذشته برعکس بود. آن زمان اول از همه نیت پاک و اعتقاد تعزیهخوان به امام حسین (ع) مهم بود. بعد اگر تعزیهخوان صدای خوشی هم نداشت، خیلی برای مردم مهم نبود و آنها با دیدن تعزیه گریه میکردند. در حال حاضر همه چیز تغییر پیدا کرده و طبیعتاً آیتمهای تعزیهخوانی هم تغییر پیدا کرده است. یکی از آیتمهای مهم دیگر تعزیه، حافظه خوب است و تعزیهخوان باید بتواند شعرها را خوب حفظ کند.
شما اولیاخوان هستید یا اشقیاخوان؟
من اولیاخوان هستم. البته من آچار فرانسه تعزیه هستم! طی این سالها نوازندگی و معینالبکایی کردهام و لباسدار و مجموعهدار پرده هم بودهام. در حال حاضر نقالی و شاهنامهخوانی هم میکنم و قبلاً روضهخوانی و مقتلخوانی هم کردهام. تا حدودی پژوهش هم میکنم و خودم اجراکننده مراسمات آیینی هستم. درحال حاضر هم شهادتخوانی میکنم.
شما تجربه اجرای تعزیه در خارج از ایران هم داشتهاید. در اجراهایی که داشتید بازخورد مخاطبین در سطح بینالملل را چگونه دیدید؟
خیلی خوب بود. مثلاً وقتی پیتر بروک برای اولین بار تعزیه ایرانیان را دید، گفت کاری که شما انجام دادید آخر هنر است. به مرحوم هاشم فیاض هم گفت تو پدر هنر هستی. البته یکبار هم مرحوم عباس کیارستمی با یک اندیشه مدرن به لحاظ استفاده از ابزار ارائه هنر با یکسری تعزیهخوان حرفهای و نوازنده خوب به کشور آمریکا رفت و در آمریکا که قلب هنر است با اجرای تعزیه درخشید. خود من هم افتخار این را داشتهام که با گروه خودم در کشورهای آلمان، فرانسه و... تعزیه اجرا کنم. مردم خارج از کشور همیشه اقبال خیلی خوبی به تعزیه نشان دادهاند. ما در خارج از کشور یک تعزیه متفاوت را اجرا میکنیم که با تعزیه خودمان در ایران به لحاظ زمانی و شیوه اجرایی فرق دارد. البته اینطور نیست که بیایم به جای کلاهخود از کت و شلوار برای پوشش شبیهخوانها استفاده کنیم. منظور من برشهایی است که در تعزیه ایجاد میکنیم. مثلاً ما در خارج از کشور قسمتی از تعزیهها را نمیخوانیم. من وقتی برای نقالی به خارج از ایران سفر میکنم، داستانهای کشت و کشتار را کمتر نقل میکنم چون به هر حال نماینده ایران هستم و دوست دارم بیشتر داستانهای عاشقانه را نقل کنم. بیشتر داستانهایی در باب مقام زن در ایران را میگویم. سعی میکنم چیزهایی که هنوز در باور مردم ما هست را به خارجنشینان بگویم. دوست ندارم به آنها داستان پدری را بگویم که پسرش را کشت. این داستان شاید به لحاظ نمایشی خوب باشد ولی واقعیت است که همه مخاطبین ما تئاتری و سینمایی نیستند. مخاطبین ما مردم عام هستند. نکته دیگر این است که ما باید زبان داستان را هم سادهتر کنیم چون مترجم نمیتواند همه حرفها را ترجمه کند. در بین تمام زبانهای دنیا، موسیقی بهترین زبان است. شما وقتی موسیقی اجرا میکنید، مخاطب با شما بده بستان موسیقی میکند و بین شما ارتباط شکل میگیرد. البته موسیقی را هم باید بلد باشید چطور ارائه کنید چون موسیقی معرف کشور است. در مورد تعزیه هم همینطور است. شما وقتی میخواهید تعزیه را ارائه کنید باید قسمتهایی از آن را اجرا کنید که از لحاظ موسیقیایی جذاب و حماسی باشد. من گاهی برای اجراهایم در خارج از کشور با مشورت با اساتید اهل فن، از لباسهای سیاه و سفید استفاده میکنم. اگر از قرمز و سبز استفاده کنم هم در بروشور و یا توسط مترجم توضیحاتی را به مخاطبین اعلام میکنم. ما به آنها میگوییم که سفید و سیاه یعنی نبرد خیر و شر و نبرد خوبی و بدی. بعد از توضیحات ما دیگر همه چیز برای مخاطبین قابل درک است و حرکات و نهیب صدا، زره و کلاهخود برای آنها جذاب است. با وجود اینکه زبان ما را نمیفهمند ولی بعد از اجرا میآیند با ما عکس میاندازند. در آلمان کسی نمیداند تعزیه چیست و در مورد امام حسین (ع) هم خیلی نمیدانند و ما قرار است یک هنر ایرانی را به آنها معرفی کنیم. با درسهایی که از اساتید این رشته آموختهایم، همیشه سعی کردهایم هر کجا که میرویم نماینده خوبی برای ایران باشیم و خوشبختانه همینطور بوده است چون هر کجا که رفتیم باز هم ما را دعوت کردند. این نشان میدهد که ما کارمان را درست انجام دادهایم. من در بعضی از کشورها چندین بار برنامه اجرا کردهام. خوشبختانه برنامههای خوبی هم بوده و با استقبال خوبی مواجه شدهاند.
ما در ایران موزه تعزیه نداریم. تکلیف نسخهها و لباسهای تعزیه چه میشود؟ من در جریان هستم که آقای دریایی یک سری از وسایل و ابزارهای تعزیه را در خانه خودشان جمعآوری کردهاند.
آقای دریایی یک سری نسخه را جمعآوری میکند و به آقای فتحعلیبیگی میدهد و آقای فتحعلیبیگی هم آن نسخ را چاپ میکند. دست هر دو نفر درد نکند و خدا خیرشان بدهد. البته فقط آقای دریایی نیست که این کار را انجام میدهد. من هم در خانه خودم یک موزه دارم. از زمان تکیه دولت تا الان دو طبقه وسیله تعزیه جمعآوری کردهام. من فکر میکنم کوچکترین کاری که دولت و سازمان میراث فرهنگی میتوانند انجام بدهند این است که بیایند یک جایی مثل تکیه دولت درست کنند و یک طبقه از آنجا را هم به موزه تعزیه اختصاص بدهند. به نظرم ساختن چنین جایی بودجه خیلی زیادی نمیخواهد. اگر چنین مکانی را بسازند، هم برای عدهای شغل ایجاد میشود و هم یک منبع عالی برای تعزیه خواهد بود. ما دایهدار تعزیه هستیم و مدام میگوییم که تعزیه متعلق به ما است ولی هنوز یک موزه تعزیه نداریم. یکی از اهداف دفتر هنر تعزیه و هنرهای آیینی حوزه هنری احداث یک موزه برای تعزیه است. ما یک سری رایزنیهایی انجام دادهایم و امیدوار هستیم که به زودی این اتفاق بیفتد. گرچه همه مشکلات ما به پول برمیگردد.
شما درباره سازمان میراث فرهنگی صحبتی نکردید، در حالیکه تعزیه زیر نظر سازمان میراث فرهنگی است. در این سالها سازمان میراث فرهنگی چهکارهایی برای تعزیه انجام داده است؟
وزارت فرهنگ و ارشاد نسبت به سازمان میراث فرهنگی بسیار فعالتر بوده است چون تعزیه جزو نمایشهای آیینی و سنتی محسوب میشود. به همین خاطر بیشتر گلایههای ما از وزرات ارشاد است. ما مسئولین ارشاد را بیشتر میبینیم و راحتتر میتوانیم به آنها گلایه کنیم. سازمان میراث فرهنگی مگر زنده است؟ ما زمانی باید اسم جایی را بیاوریم که در سال حداقل یکبار آنها را دیده باشیم. طبیعتاً آدم وقتی پدر و مادرش را نتواند ببیند، سراغ برادر و خواهرش را میگیرد. ما هم سراغ وزارت فرهنگ و ارشاد را میگیریم. وظیفه شهرداری تهران نیست که بخواهد به زمینه هنری ورود پیدا کند ولی ما میبینیم که سازمان فرهنگی و هنری شهرداری فعالتر از همه کار میکند. من به عنوان یک شهروند تهرانی و هنرمند آیینی از دوره شهرداری آقای قالیباف راضی بودم چون آن موقع خدمات خیلی خوبی به ما داده میشد. در زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد هم هنر تعزیه ثبت جهانی شد و اتفاقات خیلی خوبی برای هنر آیینی رخ داد. من اهل هیچ طیف سیاسی نیستم ولی همه اینها واقعیت است. الان پدر من حنجرهاش را تخلیه کرده است ولی هیچکس نیامده به او سر بزند و بگوید شما پدر شهید هستید و حداقل 40 سال در جمهوری اسلامی نقل عاشقانه خواندید، حالا چه خبر حاجآقا؟ فقط یکبار آقای فتحعلیبیگی زحمت کشیدند و با یکی دو نفر دیگر به عیادت پدرم آمدند.
در حال حاضر حال پدرتان چطور است؟
پدرم مریض احوال هستند. ماه محرم ماهی است که باید بیایند از پیشکسوتها دلجویی کنند ولی هیچکس نیامده از پدر من دلجویی کند. من هر کجا که برنامه دارم از پیشکسوتان دعوت میکنم ولی از پدر و برادرم دعوت نمیکنم چون نمیخواهم دیگران بگویند اینها اقوام خودشان را دعوت کردهاند. من در حال حاضر از دولت ناراضی هستم چون خدمات خوبی را به هنر تعزیه، نقالی و پردهخوانی ارائه نداده است. البته بعضی از افراد علیرغم مسئولیتشان چیز دیگری بوده است ولی آمدهاند به تعزیه بها دادهاند چون به این هنر عرق دارند. من دست آنهایی که به تعزیه بها دادهاند را میبوسم.
برنامههایتان در ایام عزاداری محرم و صفر چیست؟
من در میدان امام حسین (ع) پردهخوانی دارم. در جاهای مختلف هم شروهخوانی میکنم. در روزهای اخیر در شهر کتاب الف، میدان 93 و شهرک غرب اجرای تعزیه داشتم و در روزهای تاسوعا و عاشورا در خانه موزه مدرس و در روز عاشورا در تهرانپارس و در میدان اختیاریه تعزیهخوانی میکنم. در تلویزیون هم هر روز ساعت 16:30 شبکه پویا اجرای تعزیهخوانی من پخش میشود. در برنامه کیوسک شبکه 3 و برنامههای رادیویی هم حضور دارم.
و اما صحبتهای پایانی؟
من از مردم خواهش میکنم که شاهنامه فردوسی را فراموش نکنند، نژادپرست و روشنفکر نیستم ولی میدانم اهداف امام حسین (ع) در شاهنامه وجود دارد. فردوسی هم مفاهیم قرآنی را به صورت حماسی در شاهنامه آورده است. شاهنامه یک جایگاه ویژه در زندگی من دارد چون زندگی کردن را آموزش میدهد. نکته دیگر این است که تمام حرف امام حسین (ع) در عاشورا این بود که آزاده باشید. من خواهشم میکنم ابتدا حرف اباعبدلله را بفهمیم و بعد بیاییم در فضای مجازی درباره ایشان حرف بزنیم. اصلاً مهم نیست که امام حسین (ع) متعلق به کدام ملت است بلکه کاری که انجام داده مهم است. امام حسین (ع) زیر بار ظلم نرفته است. امیدوارم هیچ انسانی زیر بار ظلم نرود.
ما امروز در زمینه تعزیه، تئوری تعزیه و حتی نقالی و پردهخوانی، مطابق آقای فتحعلیبیگی نداریم. آقای بهرام بیضایی استاد است اما من کتاب آقای بیضایی را خواندم و بهعنوان یک تعزیهخوان حس کردم که یک سری مطالب از چشم ایشان پنهان مانده است. اما آقای فتحعلیبیگی چون در زندگی تعزیهخوانها ورود کرده و با آنها نشست و برخاست داشته است، در نتیجه کتاب ایشان با نام "مبانی تعزیه" خیلی جامع و کامل شده است. یک کتاب هم دارند در مورد نقالی مینویسند که انشاءالله بهزودی چاپ خواهد شد. نظر شخصی من این است که امروز کسی مطابق آقای دکتر داود فتحعلیبیگی که تئوری تعزیه را بشناسد و بتواند پروپوزال درسیاش را بنویسند، نداریم.