سرویس تئاتر هنرآنلاین: مرتضی صفاریان متولد 1312 است. او تعزیه‌خوانی را از حدود شش سالگی‌اش نزد پدر و برادرش آغاز کرده است. صفاریان تا اوایل سنین جوانی اولیاخوان بوده و از آن پس  اشقیاخوانی کرده اما موافق‌خوانی را کنار نگذاشته و او در کنار تعزیه‌خوانی نواختن ترومپت را نیز آغاز کرده است. پدر صفاریان مکتب‌خانه داشته و او نیز در آنجا تحصیل کرده است. او تکنیک‌های تعزیه را نزد بزرگانی مثل مرحوم استاد سیدحسن خوش‌ضمیر، فرزند حاج‌سیدمحمد بکایی و مرحوم استاد هاشم فیاض و مرحوم استاد حسین نورانی آموزش دیده و سبک و سیاق خواندن آن‌ها را آموخته است. علاوه بر پدر و برادرش، برادرزاده‌هایش نیز تعزیه می‌خواندند و در واقع از کودکی در خانواده‌ای عاشق امام حسین(ع) و شبیه‌خوانی پرورش یافته است. 

به بهانه ایام سوگواری سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) گفت‌وگویی با این پیر هنر تعزیه داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

آقای صفاریان، پدر و برادر شما تعزیه‌خوان بودند و شما تعزیه‌خوانی را از سنین کودکی آغاز کرده‌اید. خودتان به تعزیه علاقه‌مند شدید یا پدر و برادرتان از شما خواستند تعزیه بخوانید؟

من از 5- 6 سالگی شروع به تعزیه خواندن کردم. پدر من علاوه‌بر این‌که تعزیه‌خوانی می‌کرد، مکتب‌دار هم بود که به ایشان میرزاعلی می‌گفتند. من نزد پدرم درس خواندم و به مدرسه نرفتم. آن زمان تهران به این بزرگی نبود. دو گروه تعزیه‌خوان در تهران وجود داشت که یکی گروه برادر من، مش رضا بود و یکی هم گروه حاج سیدمحمد بزرگ. فامیلی ایشان بکایی بود منتها آن موقع فامیلی مطرح نبود و هر شخصی را به اسم صدا می‌زدند. مثلاً به من می‌گفتند مرتضی بابا جان. پدر من در زمان خودش مسن‌ترین تعزیه‌خوان بود و به همین خاطر به ایشان می‌گفتند بابا جان. به من هم می‌گفتند مرتضی بابا جان. یعنی مرتضی پسر بابا جان. تا 15 سالگی به همین اسم من را صدا می‌زدند. فامیلی برادر من میرزاعلی بود. بعضی‌ها می‌پرسند پس چرا شما صفاریان هستی؟ به خاطر این‌که مادر ایشان جداست و مادر ایشان زمانی‌که برای دریافت شناسنامه مراجعه کرد، اعلام کرد همسرم با فامیلی میرزاعلی شناخته می‌شود و آن‌ها هم شناسنامه برادرم را با فامیلی میرزاعلی صادر کرده‌اند. من یک برادر دیگر هم دارم که با ایشان هم از مادر جدا هستیم ولی فامیلی او نیز صفاریان است. او تعزیه‌خوان نیست و بازنشسته اداره مسکن است.

برای اولین بار چطور شد که تعزیه‌ خواندید؟

همان‌طور که اشاره کردم، برادر من یک گروه تعزیه داشت که چون بچه‌خوان در آن نبود، به من گفت یک کلاه‌خود و یک شمشیر کوچک برایت می‌خرم و تو را به تعزیه می‌برم. با پدرم صحبت کرد و او نیز مشکلی با این قضیه نداشت. در نتیجه برادرم من را با خودش به تعزیه می‌برد و یادم می‌آید که در سن 6- 7 سالگی به مدت 3 ماه در امامزاده داود بودم و نقش حضرت سکینه و طفلان مسلم را می‌خواندم. در 10- 12 سالگی، حضرت علی‌اکبر و حضرت قاسم هم می‌خواندم. آن زمان مانند الان نبود که تعزیه‌خوان حضرت علی‌اکبر باید حتماً یک جوان 22- 23 ساله بلند قد باشد. من یادم می‌آید که حتی من را بغل می‌کردند و روی اسب می‌نشاندند. علاقه زیادی به لباس تعزیه داشتم. در 17- 18 سالگی هم شمر و حارث می‌خواندم.

یعنی ابتدا موافق‌خوان بودید و بعد مخالف‌خوان شدید؟

به طور کل مخالف‌خوان نشدم. موافق می‌خواندم و مخالف هم می‌خواندم. اکنون کسانی که مخالف‌خوانی می‌کنند، نمی‌توانند موافق بخوانند. موافق‌خوان‌ها دیگر صدای‌شان به مخالف‌خوانی برنمی‌گردد ولی من چون گاهی موافق و گاهی مخالف می‌خواندم، در نتیجه می‌توانم از پس هر دو بر بیایم. این موضوع به دلیل عادت کردن صدا است. من اخیراً یک نسخه تعزیه 12 نفری را خودم به تنهایی اجرا کردم. یعنی به جای 12 نفر تعزیه‌خوانی کردم و خودم به تنهایی نقش حضرت زینب، امام حسین (ع)، حضرت علی‌اکبر، حضرت سکینه، شمر، ابن سعد و... را خواندم.

این اجرا مربوط به چه برنامه‌ای بود؟

این یک برنامه‌ای است که آقای داود فتحعلی‌بیگی پیگیرش شده است. از آن‌جایی که من آهنگ‌های تعزیه‌ سنتی قدیم را در ذهنم دارم، آقای فتحعلی‌بیگی می‌خواهد که من حدود 40 مجلس تعزیه را اجرا کنم و سی‌دی‌اش بیرون بیاید تا به جوان‌های علاقه‌مند بگوید که تعزیه باید این‌گونه باشد. اکنون آهنگ‌های جدیدی در تعزیه روی کار آمده است که من دارم 40 مجلس تعزیه را اجرا می‌کنم تا آهنگ‌های سنتی تعزیه حفظ شود.

به عنوان کسی که سال‌هاست تعزیه می‌خوانید، وضعیت فعلی تعزیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر می‌آید این هنر دارد به فراموشی سپرده می‌شود...

بله، ولی شهرستان‌ها خیلی به تعزیه علاقه دارند و از ما برای اجرا دعوت می‌کنند. ما از دولت جمهوری اسلامی و مخصوصاً وزارت فرهنگ و ارشاد توقع داریم که به تعزیه بها بدهند. الان به من دکترای درجه یک شبیه‌خوانی را داده‌اند. اگر تعزیه را قبول ندارند، پس این نشان درجه یک را چرا به من داده‌اند؟ اگر قبول دارند، یک بودجه‌ای درنظر گرفته شود تا تعزیه سر پا بماند. از شهرستان‌ها زنگ می‌زنند که ما کجا بیاییم تعزیه یاد بگیریم؟ اما جایی نیست. الان آقای مرتضی خاتمی و گروه تعزیه آل طاها دفتری باز کرده‌اند که آن‌جا هفته‌ای یک برنامه تمرین انجام می‌شود. یک آقایی که در اصفهان مغازه موبایل‌فروشی دارد و ماشین هم ندارد، هفته‌ای یک روز با اتوبوس از اصفهان به تهران می‌آید و 2 ساعت تمرین می‌کند و دوباره سوار می‌شود و به اصفهان برمی‌گردد.

پس همچنان علاقه‌مندان به تعزیه‌خوانی وجود دارند؟

بله. مثلاً یک نمونه دیگرش یک پسر جوان اهل خمین است که هفته‌ای یک روز به عشق تعزیه از خمین به تهران می‌آید و 2 ساعت در دفتر گروه آل طاها تمرین می‌کند و می‌رود. یا مثلاً از شهرستان‌ سبزوار از 6- 7 ماه پیش برای تعزیه‌خوانی در دهه اول محرم با ما قرارداد امضاء کرده‌اند.

این دفتری که می‌فرمایید در کجا واقع شده است؟

آدرس دقیقش این است: خیابان 17 شهریور، اتوبان شهید محلاتی (آهنگ سابق)، روبروی ورزشگاه شهید سعیدی، ساختمان یاران، پلاک 397، طبقه همکف. یک تابلو دارد که روی آن نوشته شده است "محل آموزش تعزیه آل طاها".

مرتضی صفاریان

اساتیدش چه کسانی هستند؟

خود بنده هم آن‌جا تدریس می‌کنم. آقای امیر مقدم، آقای رضایی و دوستان دیگر هم هستند.

هنرجویان این آموزشگاه در چه رنج سنی هستند؟

از همه رنج سنی. حتی بچه‌ها هم هستند منتها مشکل این است که بودجه‌ای به تعزیه تخصیص پیدا نمی‌کند و در دانشگاه هم به طور آکادمیک به تعزیه‌خوانی پرداخته نمی‌شود. رشته تعزیه باید در دانشگاه‌ها وجود داشته باشد.

شما به عنوان پیشکسوت‌های تعزیه، تاکنون تلاشی کرده‌اید که رشته تعزیه در دانشگاه‌ها راه‌اندازی شود؟

یک آقایی به نام مرادی از طرف گروه تعزیه آل طاها مذاکراتی در این خصوص داشته است. قول‌های داده شده که یک رشته‌ای به نام تعزیه در دانشگاه درنظر گرفته شود اما همچنان خبری نیست. آقای فتحعلی‌بیگی هم پیگیری کردند که یک رشته‌ای به نام نمایش‌های ایرانی راه‌اندازی شود که گرایش تعزیه داشته باشد. این طرح متعلق به 6 سال پیش است که 4 سال پیش تصویب شد و حتی دانشگاه سوره هم این قضیه را پیگیری کرد اما متأسفانه هنوز اتفاقی نیفتاده است. متاسفانه تعزیه‌های ما را فیلمبرداری می‌کنند اما اجازه پخشش را در رادیو و تلویزیون نمی‌دهند.

به چه دلیل؟

نمی‌دانم. اگر ایرادی که می‌گیرند به خاطر نمایش ندادن چهره امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) و حضرت عباس (ع) است، ما تعزیه‌هایی داریم که در مورد این بزرگواران نیست. آن‌ تعزیه‌ها را چرا نشان نمی‌دهند؟

شما تعزیه را از خوانسار شروع کردید یا از تهران؟

تهران. اصالتاً تهرانی هستم ولی 47 سال است که به خوانسار می‌روم.

آقای کیارستمی یک زمانی خواستند یک فیلم مستند از تعزیه‌خوان‌ها تهیه کنند. چرا آن فیلم به سرانجام نرسید؟

آقای کیارستمی می‌خواست یک برنامه بسیار بزرگ اجرا کند. تصمیم داشت که چند تعزیه را در آن فیلم جا دهد. تعزیه حر، تعزیه حضرت علی‌اکبر، تعزیه حضرت ابوالفضل و غیره. حدود 100 تعزیه‌خوان از جاهای مختلف ایران آمدند و در لاله‌زار جمع شدند و یک بخش‌هایی هم ضبط شد اما به سرانجام نرسید. البته ضبط‌ها با لباس تعزیه نبود. آقایان با لباس شخصی خودشان را معرفی کردند و یک مقدار خواندند و ضبط شد. نمی‌دانم چرا آن فیلم ساخته نشد.

تعزیه‌خوانی به علم موسیقی هم نیاز دارد؟

حتماً. اصلاً گوشه‌های موسیقی از تعزیه آمده است. همه موسیقی‌دان‌ها می‌گویند که مادر موسیقی ایرانی، تعزیه است.

شما علم موسیقی را در روال کار یاد گرفتید؟

بله. من نرفتم نت بخوانم. از بچگی وقتی می‌خواندم، مثلاً می‌گفتند این همایون، ماهور یا ابوعطا است. من ترومپت هم می‌نواختم منتها به صورت تجربی یاد گرفتم. 2- 3 سال پیش به یک کلاس موسیقی مراجعه کردم که نواختن ترومپت را به طور آکادمیک یاد بگیرم که گفتند شما الان دیگر نمی‌توانی. گفتند اگر بخواهی نت را آموزش بگیری، آن‌چه که بلد هستی هم یادت می‌رود.

پس شما قواعد موسیقی را با شنیدن یاد گرفته‌اید. همکاران‌تان هم به همین صورت یاد گرفته‌اند؟

بله، اما بعضی‌هایشان مثل آقای صالحی، آقای بخشی‌نیا و آقای عباس حیدری، نت هم بلد هستند.

شما یک خاطره جالب از مرحوم سعدی افشار دارید که گویا شعری که ایشان در نمایش سیاه‌بازی خوانده بود را در تعزیه اجرا کرده بودید. آن خاطره را برای‌مان بازگو کنید.

سال 1344 در افتتاح تماشاخانه سنگلج، برنامه سیاه‌بازی و تعزیه‌خوانی گذاشته بودند که از آن تعزیه‌خوان‌ها اکنون فقط آقای علی قویدل زنده است. آقای سیدحسن خوش ضمیر نقش ابن زیاد، آقای مرتضی سلیمانی نقش عبدالله عفیف، من و آقای حسین نورانی (حسین سماورساز) نقش غلام و آقای قویدل هم نقش دختر عبدالله عفیف را اجرا می‌کرد. تعزیه عبدالله بن عفیف را می‌خواندیم که یک تعزیه کوچک است. آن موقع آقای سعدی افشار هم در سنگلج نمایش سیاه‌بازی اجرا می‌کرد که این شعر را می‌خواند:

"رفتم به صحرا دیدم قورباغه / گفتم قورباغه دماغت چاقه

رفتم به صحرا دیدم مارمولک / گفتم مارمولک عیدت مبارک

رفتم به صحرا دیدم لاک‌پشت / گفتم لاک‌پشت قرت مارو کشت"

من این شعر را توی ذهنم بود تا حدود 10 سال پیش. آن موقع آقای علی‌محمد حجازی که در تعزیه امام رضا (ع) نقش باغبان را می‌خواند، فوت شد و به ما گفتند که شما باید باغبان را بخوانید. گفتم چون مراسم هفتم این آقا است، یا تعزیه امام رضا (ع) را نخوانیم و یا باغبانش را ساده بخوانیم. آقای خاتمی گفت آقای حجازی رفت و روحش شاد ولی مردمی که به این‌جا می‌آیند، تعزیه می‌خواهند. آقای ضیاءالدین دری را خدا بیامرزد. او آن موقع تجهیزاتش را آورد و از تعزیه ما فیلمبردای کرد. خلاصه من تصمیم گرفتم یک آواز بخوانم که به یک‌باره شعر "رفتم به صحرا" که مردم سعدی خوانده بود به یادم آمد. آن را خواندم که دیدم نیمی از مردم سینه می‌زنند و نیمی دیگر دست! خیلی جالب شده بود.

آیا ما تعزیه‌های مخصوص روزهای شاد هم داریم که در ایامی که ایام شادی است اجرا شود؟

بله. مثلاً 4 مجلس تعزیه مختار و 4 مجلس تعزیه یوسف داریم.

به این تعزیه‌ها، شبیه مضحک می‌گویند؟

اسم‌شان همان تعزیه است. خیلی کم می‌گویند شبیه مضحک. تعزیه مختار، داستان خونخواهی امام حسین (ع) است، درست مثل سریال "مختارنامه". تعزیه یوسف شامل 4 مجلس است که مجلس "به چاه انداختن" خودش 2 ساعت و نیم به طول می‌انجامد. "یوسف و زلیخا" و "جلوس یوسف" هم مجلس‌های دیگر تعزیه یوسف است. تعزیه‌های دیگری مثل تعزیه عمر ابن عبدود و تعزیه چهل یهودی داریم که هم گریه دارند و هم خنده.

مرتضی صفاریان

کمی در مورد فضای خنده‌دارش برای‌مان صحبت کنید. چه چیزی باعث می‌شود تعزیه خنده‌دار شود؟

شیوه اجرایش متفاوت است. در شیوه اجرا به یک لحظات خنده‌دار می‌رسیم. من درس این‌ها را نخوانده‌ام. آقای هاشم فیاض و آقای حسین سلطانی کسانی بودند که تعزیه‌های مضحک بازی می‌کردند و من کار آن‌ها را دیدم و یاد گرفتم. من وقتی در خوانسار در نقش باغبان همراه با الاغ از در می‌آیم، مردم خود به خود می‌خندند. وقتی تعزیه تمام می‌شود و باغ آتش می‌گیرد، دو سوم جمعیت می‌روند. یک عده فقط برای بخش‌های مضحکش می‌آیند. الان به جوان‌ها بگویید نقش باغبان را بخوانند، این کار را انجام نمی‌دهند چون بلد نیستند.

تعزیه مضحک کجا اجرا می‌شود؟ در تهران کمتر دیده شده که چنین تعزیه‌ای اجرا شود.

هر جا که 10 روز تعزیه باشد، 2- 3 تا از این تعزیه‌ها داخلش هست. محلات، دماوند و سبزوار جاهایی است که هنوز به تعزیه ارج می‌نهند. در تهران هم در میدان قزوین یک محلی برای اجرای تعزیه هست که به آن تکیه شوفرها می‌گویند. البته آن‌جا تکیه نیست. یک تعمیرگاه اتومبیل است که سیاه‌پوشش می‌کنند و در آن تعزیه می‌خوانند. من از 17- 18 سالگی در آن‌جا می‌خواندم. یا تکیه تجریش قدیمی‌ترین تکیه‌ای است که من از بچگی در آن تعزیه می‌خواندم. الان هم دهه دوم محرم به مدت 5 روز آن‌جا تعزیه اجرا می‌شود. سبزی‌فروش‌ها و میوه‌‌فروش‌ها بساط‌شان را جمع می‌کنند و از یازدهم تا پانزدهم محرم، صبح و عصر در آن‌جا تعزیه‌خوانی برقرار می‌شود.

نبود یک محل ثابت برای اجرای تعزیه به شدت احساس می‌شود. شما و همکاران‌تان این قضیه را پیگیری نکرده‌اید؟

پیگیری کرده‌ایم ولی امیدی نیست. نه شهرداری کمک می‌کند و نه سازمان اوقاف. زمین‌ها و باغ‌های زیادی وقف تعزیه شده است ولی هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر اکنون صدای شیپور تعزیه در یک چاردیواری بلند شود، جمعیت زیادی جمع می‌شود. مردم روی خاک می‌نشینند و تعزیه می‌بینند. مردم تعزیه را دوست دارند.

تعزیه‌خوان‌ها اگر فقط قرار باشد تعزیه‌خوان باشند، چطور امرار معاش می‌کنند؟

تعزیه‌خوان‌ها اکثرشان کار دارند. حتماً باید دو شغله باشند. نمی‌توانند فقط با تعزیه‌خوانی امرار معاش کنند.

تا به حال از شما دعوت شده که برای خواندن تعزیه به خارج از کشور بروید؟

بله. من یک ماه در آمریکا، 20 روز در فرانسه و 10 روز در ایتالیا تعزیه خوانده‌ام. یک جایی را اجاره کردند و یک فضای مناسب برای اجرای تعزیه به وجود آوردند. می‌گفتند باید به شکل سنتی و بدون بلندگو بخوانید. یک‌بار هم در کلیسای رم تعزیه خواندم.

مخاطبان‌تان ایرانی بودند یا خارجی؟

تقریباً 750 صندلی آن‌جا بود که بلیت 60 صندلی را ایرانی‌ها خریده بودند. اکثراً دانشجوها بودند. این قضیه مربوط به سال 2002 است. بلیتش 50 دلار بود. استقبال خوبی از تعزیه می‌شد و حتی بعد از تعزیه منتظر می‌ماندند تا ما لباس‌ شخصی بپوشیم تا با ما عکس بگیرند یا ما دفترشان را امضاء کنیم. از هتل ما تا محل تعزیه، پرچم یا حسین و یا ابوالفضل نصب شده بود و استقبال خیلی خوبی شد.

خارجی‌ها چطور با تعزیه ارتباط می‌گرفتند؟

تعزیه بروشور داشت که بروشورها را روی صندلی‌ها می‌گذاشتند. داستان تعزیه توی بروشورها نوشته شده بود و بعد مخاطبان از طریق رنگ، موسیقی و گفتار و رفتار آدم‌ها، داستان را پیگیری می‌کردند. 

اگر قرار باشد به یک تعداد تعزیه‌خوان که کارهای‌شان را قبول دارید اشاره کنید، از چه کسانی اسم می‌برید؟

آقای اسماعیل محمدی یک مخالف‌خوان خیلی خوب است اما اکنون چون سنش بالا رفته و مخالف‌خوان‌های جوان آمده‌اند، او در تعزیه کار تئاتری انجام می‌دهد که مورد پسند بعضی‌ها نیست. آقای محمدی در فیلم "تمرین آخر" آقای ناصر تقوایی یک شمرپوشی خیلی خوب می‌کند. آقای رضا حیدری هم تعزیه‌خوان خوبی است. او برای من طفلان مسلم خوانده و من حارث خوانده‌ام. آقای حیدری همچنان صدای بسیار خوب 20 سال پیش را دارد منتها تحرک ندارد که متأسفانه اگر تعزیه خوان تحرک نداشته باشد، فایده‌ای ندارد. به لطف خدا همچنان بیشترین دعوت‌ها را از من می‌کنند. من در 85 سالگی وقتی حارث می‌خوانم، زره و خنجر را بالا می‌اندازم. من ورزش می‌کنم و کوه می‌روم و اهل سیگار و قلیان هم نیستم. تعزیه تحرک می‌خواهد. من قرار است در دهه اول محرم به‌عنوان تعزیه‌گردان به سبزوار بروم ولیکن مثلاً نقش حارث را هم باید بازی کنم که نیاز به تحرک دارد و باید حرکت‌هایی انجام بدهی که نیاز به تحرک و آمادگی بدنی دارد.

صدای‌تان را هم با تمرین حفظ کرده‌اید؟

بله. الان هم موافق می‌خوانم و هم مخالف. زیاد هم به گلویم فشار نمی‌آورم. خداوند من را یاری کرده است.

می‌گویند آقای صفاریان، نقش ابلیس ذبح اسماعیل را خیلی خوب می‌خواند؟ دلیلش چیست؟ چه چیزی به آن اضافه کرده‌اید که بقیه نمی‌توانند؟

ابلیس برای این‌که به هاجر برسد، استخاره می‌کند و یک شعر جالبی را می‌خواند. یک مقدار از این بخش را خودم خلق کرده‌ام و یک بخشی از آن را هم از یک اجرایی در قزوین گرفتم و به اجرایم اضافه کردم. البته ما از نظر خودمان کاره‌ای نیستیم و شما، آقای فتحعلی‌بیگی و دیگر عزیزان به من لطف دارید.

فرمودید که در ایام عزاداری امسال در سبزوار اجرا دارید. کل ایام را در سبزوار هستید؟

دهه اول محرم سبزوار هستم. 10 اجرا در شب‌های محرم دارم و 2 اجرا هم در روزهای تاسوعا و عاشورا.

استاد!  آرزویتان چیست؟

خداراشکر هر سال به کربلا می‌روم. سال 1361 هم به همراه حاج خانم به مکه رفتم. هزینه رفت و آمدمان، هزینه مهمانی، قربانی و هزینه‌های دیگر روی هم شد 80 تومان. از آن به بعد هم 5- 6 بار حج عمره رفتیم.

 

مرتضی صفاریان

 

و کلام آخر...

می‌خواهم بگویم قبلاً که حکومت ما جمهوری اسلامی نبود، تکیه دولت و تکیه نیاوران ساخته بودند و در کاشانک، تجریش، قلهک، زرگنده، شمس‌العماره و... تعزیه اجرا می‌شد. تهران 10- 12 تکیه داشت. بعضی مکان‌ها حسینیه هم داشت. الان که حکومت ما جمهوری اسلامی است، پیشنهاد من این است 4 تکیه در چهار گوشه تهران ساخته شود. صبح جمعه‌‌ها تعزیه اجرا شود و همان جا محلی وجود داشته باشد تا بچه‌ها و جوان‌ها تعزیه یاد بگیرند. من به تعزیه‌خوان‌ها هم انتقاد دارم. اگر تعزیه‌خوان‌های ما‌ همین رویه‌ای که در این چند سال پیش گرفته‌اند را ادامه بدهند و به همین شکل بخوانند، تعزیه تا 4- 5 سال دیگر از بین می‌رود چون نسل جدید آموخته‌های گذشتگان را فراموش می‌کنند و به گذشتگان نگاه نمی‌کنند. نوآوری‌هایی که دارند انجام می‌دهند بیشتر به تعزیه ضربه می‌زند. نسل جوان فکر می‌کند با وارد کردن موسیقی استانبولی و یا موسیقی‌های پاپ لس‌آنجلسی به تعزیه، جذب مخاطب می‌کند، در صورتی‌ که بیشتر زدگی می‌آورد. نسل جوان بیشتر سعی می‌کنند بر اساس سی‌دی‌هایی که وجود دارد بخوانند. یک چیزی هم به آن‌ اضافه می‌کنند و اسمش را می‌گذارند تعزیه. خدا حاج آقا فتحعلی‌بیگی را عمر دهد که الان صدای من را ضبط می‌کند که تبدیل به سی‌دی کند و جوان‌ها از این سی‌دی‌ها استفاده کنند. این سفارش مؤسسه توسعه هنرهای معاصر است که آقای فتحعلی‌بیگی آن را پیگیری می‌کند. از حاج‌آقا فتحعلی‌بیگی که پژوهشگر است و خودش هم تعزیه‌خوان است، تشکر می‌کنم. ما با هم تعزیه خوانده‌ایم. ایشان رئیس هیئت مدیره انجمن تعزیه ایرانیان است و در رأس برنامه‌های مربوط به تعزیه است. هر کس که به هر نحوی دارد برای بهتر شدن تعزیه کوشش می‌کند، خدا حفظش کند و اجر دنیا و آخرت به او بدهد. از شما هم تشکر می‌کنم.