سرویس تئاتر هنرآنلاین: مردی معتاد به نام رضا که شش ماه در کمپ پاکسازی به سر برده پس از خروج و رجوع به خانهاش متوجه میشود که در غیاب او برادرزنش - مهرداد - با کمک همسرش، زیبا طلاق غیابی گرفته و خانهاش را نیز عوض کرده تا بتوانند رحم زیبا را به صاحب کار مهرداد (شاهین) که فردی بازاری است و صاحب فرزند نمیشود اجاره دهند و پس از طلاق شاهین از زنش با او ازدواج کند . رضا پس از پی بردن به ماجرا از مهرداد طلب پول میکند و مهرداد که مخفیانه همه پولی را که از شاهین گرفته میگریزد و زیبا با بچه بیمارش که نیاز به پیوند کبد دارد تنها میماند ....
استفاده نویسنده از موضوع "رحم جانشین" برای کسب درآمدی خوب و مناسب با عرف و سنت موجود در جامعه امروزی ما بسیار چالش برانگیز است. آن هم از نوعی که زنی از طبقه ضعیف جامعه بدون اجازه شوهرش که در کمپ ترک اعتیاد به سر میبرد و با کمک برادر شیادش که ظاهرا قرار است کبد خود را به خواهرزاده بیمارش پیوند زند، دست به چنین کاری برای بدست آوردن مبلغی قابل توجه جهت پیوند زدن کبد دختر بیمارش، یکی از پر چالشترین موقعیت های نمایشی را خلق کرده است. نویسنده با هوشمندی بسیار و با کمک یکی از معضلات همیشگی جوامع جهان سوم یعنی فقر و با عاریه گرفتن موضوع پیوند اعضا و با استفاده از تعلیق بسیار مناسب و ایجاد کشمکش فراوان بین شخصیتهای نمایش، دست به خلق اثری تاثیرگذار زده است.
نکته قابل توجی که میتوان در متن نمایشنامه به آن اشاره کرد مقایسه بین مردان بد کردار و حقهباز و معتاد نمایش در کنار زنان خوب و معصوم و پاک و و آسیب دیده است که به خوبی نگرش نویسنده از حال و روز اجتماع کنونی را به مخاطب نشان داده است. این نکته حتی در مورد مهرداد – خواهر زیبا– که به ظاهر در اوایل نمایش همچون قهرمانی در حال کمک به خواهر و خواهرزادهاش است و خانهشان را عوض میکند و خرج خواهر و خواهرزادهاش را میدهد در آخر ما متوجه میشویم که مهرداد پول دستمزد بابت اجاره رحمش را گرفته و فرار میکند و حتی به صاحب کارش هم دروغ گفته و خود را شوهر زیبا جا زده تا به اهدافش برسد و رضا – شوهر زیبا– هم که حال روز اصلا خوبی ندارد و به عنوان یه شوهر یا پدر معتاد هیچگاه جایگاه مناسبی را در جامعه پیدا نکرده است.
باید از بازیهای روان و یکدست بازیگران که به خوبی از پس نقشهایشان برآمدهاند نیز یاد کرد و جا دارد از بازی میلاد مرتضوی در نقش - رضا - که بسیار حضور خوب و مناسبی در کنار بازیگر نقش - زیبا - صفورا خوش طینت تقدیر کرد.
در مورد کارگردانی عادل عزیزنژاد باید گفت که با انتخاب درست و بجای بازیگران و انتخاب میزانسنهای بسیار دقیق و درست که در خدمت متن هستند و ایجاد فضایی درام با کشمکش بسیار زیاد خصوصا در صحنه ابتدایی که با فریادهای دختر در کنار درد کشیدن مادر و صدای کشیده شدن ممتد چسب شیشهای قطور فضای بسیار پر التهابی را برای تماشاچی رقم زده است.
در مورد طراحی دقیق صحنه که یکی از سادهترین و درعین حال تاثیرگذارترین طراحیهاست چه در استفاده از قرار گرفتن بازیگران در فضای داخلی و خارجی که بسیار قابل تامل است.
در انتهای نمایش هم همچون ابتدای نمایش که دختر برای مادرش شعرها و ترانههایی زیبا و امیدوارنه میخواند، مادر هم برای برای بچهاش لالایی غمانگیزی را میخواند و دختر که تمام رویاهایش را به رنگ آبی در کف اتاقش فرش کرده باید روی آن بخوابد و همه آنها را به گور برد.