سرویس تئاتر هنرآنلاین، حمیدرضا نعیمی تاکنون به کارهای مختلفی در زمینه تئاتر دست زده‌ است، او کارشناس ادبیات‌ نمایشی دانشکده هنر و معماری است و البته که ارشد کارگردانی و بازیگری از همین دانشکده  جالب است که جایزه‌های او بیشتر در زمینه ادبیات نمایشی بوده‌ است اعمّ از فیلمنامه یا نمایشنامه: او جوایز متعددی از جمله جایزه ویژه‌ فیلمنامه‌نویسی برای فیلمنامه بلند داستانی "مخمصه" از یازدهمین جشنواره بین‌المللی روستا، جایزه اول نمایشنامه‌نویسی از دوازدهمین جشنواره سراسری دانشجویان برای نمایشنامه "وعده‌گاه نهنگ‌ها"، لوح تقدیر به عنوان نمایشنامه‌نویس فعال در "روز جهانی تئاتر"، جایزه‌‌ اول نمایشنامه‌ اقتباسی برای نمایش "مکبث" از بیست‌ و سومین جشنواره‌ بین‌‌المللی فجر، جایزه‌ اول نمایشنامه‌نویسی از اولین جشنواره‌ سراسری نمایشنامه‌نویسی کودک و نوجوان برای نمایشنامه‌ "قصه‌ خوب خدا" و جایزه‌ نمایشنامه‌نویسی برتر از سومین جشنواره تئاتر ماه برای "امشب دیگر مهره‌های پشتم نی‌لبک می‌زنند" را دریافت کرده است.  

و همین مهر تاییدی است که او را یکی از کارگردانان مؤلف در حوزه تئاتر بدانیم.

اما شاید نمایش "سقراط" و استقبال زیاد از آن بود که نعیمی را تبدیل به برند کرد، نمایش دوباره "سقراط" آن هم در ایام تعطیلات نوروز و باز هم فروش بالای آن ثابت کرد که جای این شکل از کارگردانی نمایش در میان نمایش‌های ما خالی بوده است. یعنی نمایشی با رویه فاخر و دغدغه‌مند ولی سرگرم کننده؛ استفاده از یک یا چند هنرپیشه مشهور با داشتن گذشته‌ا‌ی تئاتری، استفاده خوب از موسیقی و گاهی اپراهایی با اجرای بسیار عالی که به صورت زنده اجرا می‌شدند، طراحی لباس خوب و فاخر -که حسابی برای لباسهایش خرج شده‌ بود- طراحی صحنه خوب و استفاده مناسب و به موقع از حرکات موزون برای جلوگیری از خستگی تماشاگر و بخشیدن ریتم تند و محرّک به کار، که این آخری تحمل زمان طولانی اجراهای نعیمی و هضم جمله‌های حکیمانه‌ی متعدد آنرا برای تماشاگر آسان می‌کرد. و اما خاصیت برند بودن چیست؟ اینکه وقتی نام نعیمی بر پیشانی یک کار باشد آن نمایش حتما خوب دیده خواهد شد و در نتیجه خوب خواهد فروخت. به همین دلیل بود که وقتی نمایش "فاوست" به روی صحنه رفت تالار وحدت و بالکن‌هایش در شب‌های اول حسابی پر بودند. یعنی کسی برای گرفتن بازخورد و بعد انتخاب، صبر نکرده بود. 

اما چرا نمایش "ریچارد" چنین نشد؟ یا حداقل تا شب چهارم که جمعه شبی بود و نگارنده تماشاگر بود، هنوز چنان نشده بود. البته که بالکن طبقه اول کاملا پر بود و ردیف همکف هم بجز معدودی صندلیِ دو ردیف آخر خوب پر شده‌ بود. ولی به قیمت ده درصد تخفیف روی بلیتها و به قیمت نفروختن و خالی بودن صندلی‌ها در شبهای اول، طوری که مشتریان سعادتمند بالکن‌ها به صندلی‌های ردیف همکف هدایت شوند. 

از هنرپیشه معروف با سابقه تئاتری بگوییم که خوب، حامد کمیلی هنوز آن سابقه را برای خود جمع نکرده و انشاالله قرار است با اعتماد و اعتقادی که جناب نعیمی به ایشان پیدا کرده‌است، در آینده اینطور بشود. اما شقایق فراهانی قطعا خاک صحنه را به قدر کفایت خورده است و این از بازی خوبش در نمایش ریچارد هم ناگفته پیدا بود. بهناز نازی هم توشه‌ای از جوایز برای طراحی صحنه و بازیگری در چنته دارد البته، ولی باید دید آندسته از تماشاگران تئاتر که کلا تئاتربین نیستند مگر کار فاخر دهان پرکنی باشد که بگویند: "فلان هنرپیشه هم توش بازی می‌کرد!" تا چه اندازه با نام و چهره او آشنا هستند.

موسیقی خوشبختانه تولیدی بود ولی خبری از اجرای زنده نبود. خبری هم از خواننده‌های اپرا نبود – انصافا در گذشته، آن چند خواننده برگ برنده‌های حمیدرضا نعیمی بودند- و طراحی حرکات موزون هم با آرامش و موسیقی آرام و حرکات شبهِ باله، به زعم نگارنده نتوانست کارکرد آنتراکت میان صحنه‌های مطوّل و اغلب با ریتم کند نمایش را داشته‌باشد تا خستگی را از ذهن و نگاه تماشاگر برباید. گرچه باز هم طراحی لباس خانم حاجیها چند قدم جلوتر از مثلا طراحی صحنه نمایش ایستاده‌ بود.

گرچه بارانش فقط "صدا"ی باران بود و به قول معروف "راستکی" نبود، ولی ابرهایی که به کمک  دود در میانه‌ زمین و سقف تالار وحدت ایجاد شده بود همانطور معلق ماندند و انصافا خیلی "ابر" بودند!

و اما متن که مثل متن‌های اقتباسی چندسال اخیر آقای نعیمی و دیگران، بسیار دغدغه‌مند و با ارجاعات دور و نزدیک به وضعیت گذشته و حال مردم ایران است. و البته که بهتر است با لو دادن و "سوزاندن" این ارجاعات – چه بسا که اشاره به آنها خیلی بی‌خطر هم نباشد- تماشاگر فهیم را واداریم که خود به تماشای نمایش ریچارد بنشیند و برداشت‌های شخصی خودش را از ارجاعات و تشبیهات متعدد نمایش داشته باشد. 

خسته نباشید ویژه عرض می‌کنم به آقای نعیمی، که اگر دغدغه و دلسوزی‌اش برای مردم میهنش نبود می‌توانست با همین عوامل، یک اقتباس موزیکال از رمان بینوایان داشته‌ باشد و با آوردن مهناز افشار و هوتن شکیبا، رکورد نمایش "الیورتویست" را هم بزند، بگذریم که "الیورتویست" هم در کنار رقص و آوازش، کم طعنه به بالاسری‌ها نزد.

 

کارشناس ارشد ادبیات‌ نمایشی و مدیر انتشارات "ادبیات‌ نمایشی

نظریه  مؤلف، به انگلیسی: Auteur theory یک نظریه سینمایی است که تلقی‌اش از فیلمساز به مثابه یک آفرینشگر یا مؤلف اثر سینمایی است.