سرویس تئاتر هنرآنلاین: در سلسله گفتوگوهای هنرآنلاین با عکاسان تئاتر، پس از سیامک زمردی مطلق و ابراهیم حسینی به سراغ مهدی آشنا از عکاسان جوان اما نام آشنای تئاتر آمدیم. او فعالیتاش در عرصه عکاسی تئاتر را حدود یه دهه است که آغاز کرده است و در این مدت مدیریت بخش عکس جشنوارههای بسیاری را داشته است. با او درباره عکاسی تئاتر به گپ و گفت پرداختیم و از آنجا که فرصت بسیار کوتاهی تا انتشار فراخوان سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاترفجر باقی است بیشتر تمرکز این گفتوگو را بر برگزاری بخش پوستر و عکس دوره گذشته بنا نهادیم تا شاید مسئولین در تهیه فراخوان این دوره از این رویداد نگاه دلسوزانهتری نسبت به این بخش مهم از جشنواره داشته باشند. در ادامه گفتوگوی ما را با مهدی آشنا میخوانید:
آقای آشنا، عکاسی را چطور آغاز کردید؟ قبل از عکاسی تئاتر هم عکاسی میکردید؟
بله. من قبل از عکاسی تئاتر در حوزه مطبوعات و سینما عکاسی میکردم. یعنی ابتدا عکاس خبری بودم و بعد وارد عکاسی تئاتر شدم. من به حوزه خبری علاقهمند بودم و اولین کارتی راکه گرفتم هم از انجمن عکاسان مطبوعات بود. عکاسی مطبوعات اکنون نیز برایم جدی است و با 3 مجله همکاری میکنم اما چون اکتیو هستم و نمیتوانم یکجا بند شوم، ترجیح میدهم که به صورت موردی با آنها کار کنم.
عکاسی تئاتر شغل درآمدزایی نیست، با چه انگیزهای وارد این حرفه شدید؟
من خیلی به تئاتر علاقمند بودم و تفریح فرهنگیام تماشای تئاتر بود. نمایشهای خوبی مانند "افرا" و "مجلس شبیه؛ در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین" استاد بیضایی و "در مصر برف نمیبارد" و "شکار روباه" دکتر رفیعی را دیدم تا اینکه زمانی فرصت آن پیش آمد که از نمایشها عکاسی کنم. سال 86 توسط ماهچهره خلیلی به تورج ثمینیپور معرفی شدم و برای نمایشی که تورج ثمینیپور اجرا میکرد عکاسی کردم. تقریباً یک سال بعد از سوی فروغ سجادی به من پیشنهاد شد که نمایش "هملت ماشین" ناصر حسینیمهر را عکاسی کنم. از آنجا وارد تمرین تئاتر شدم و با تمرینهای سخت ناصر حسینیمهر روبرو شدم. اگر سالها از عکاسی من در تئاتر بگذرد، ناصر حسینیمهر را از یاد نمیبرم. کار کردن با ناصر حسینیمهر فوقالعاده شیرین است. پس از "هملت ماشین" هم با مرحوم محمود استادمحمد، "کافه مک ادم" را کار کردم و خیلی برایم جدی بود و بسیار یاد گرفتم. سپس نیز نمایش "تنها سگ اولی میداند چرا پارس میکند مکبث" ابراهیم پشتکوهی را عکاسی کردم. اتفاق خوبی که برای من در مورد شغلم افتاده این است که خیلی به تئاتر علاقه دارم. به دیدن تئاتر میروم نه فقط برای عکاسی بلکه برای پشت صحنهاش، آدمهایش و حال و هوایش و درگیر مسائلی شدهام به غیر از عکاسی تئاتر که این خیلی برایم لذتبخش است.
در مدت یک دههای که شما عکاس تئاتر هستید، پیشرفت خیلی خوبی داشتهاید. خودتان فکر میکنید دلیلش چیست؟
به خاطر علاقه شدیدم به این حرفه بوده است. من سینما را کاملاً رها کردم و تصمیم گرفتم در حوزه عکاسی تئاتر جدی باشم و کار جدی را آغاز کردم و تصمیم گرفتم فعالیت صنفی انجام دهم و علاقهام به کار صنفی در آنجا شکل گرفت. اعتقاد دارم کسی که در یک حوزهای کار میکند حتماً باید در آن صنف باشد. نمیتوان خارج از صنف بود و گفت که عکاسی تئاتر میکنم. باید در صنف عکاسان خانه تئاتر بود چراکه باید دغدغه داشت و به همکاران و دیگران کمک کرد. به خاطر همین اهمیت زیادی به انجمن عکاسان خانه تئاتر میدهم.
شما علاوه بر عکاسی سینما، عکاسی مطبوعات و همچنین عکاسی تئاتر را تجربه کردهاید ولی به نظر میرسد که عکاسی تئاتر یک رشته تخصصیتر باشد. چقدر به این اعتقاد دارید و چقدر معتقدید که یک عکاس تئاتر باید تئاتر را بشناسد؟
کاملاً. نکتهای که در مورد من وجود دارد این است که از همان ابتدا نگاه حرفهای به کارم داشتم. از همان ابتدا سر تمرینها میرفتم و متنها را میخواندم. آقای ناصر حسینیمهر شاهد ماجرای من هستند. من از روز اولی که با ناصر حسینیمهر کار کردم شأن خودم را حفظ کردم. از آقای حسینیمهر متن "هملت ماشین" را گرفتم و خواندم. همه چیز کاملاً حرفهای پیش رفت. تئاتر از همان اول برای من درآمدزا بود. من با آقای ناصر حسینیمهر سر پول صحبت کردم و رایگان سر کار نرفتم. من میخواستم بقیه کارهایم را کنار بگذارم و روی عکاسی تئاتر تمرکز کنم. پس هزینههایم باید از طریق عکاسی تئاتر تأمین میشد. این بود که از همان ابتدا تصمیم گرفتم از عکاسی تئاتر پول در بیاورم. اما من از عکاسی تئاتر دنبال پول بودم و به آن هم رسیدم. از همان سال اول هزینههای زندگیام را از عکاسی تئاتر درآوردم. الان کسانی هستند که رایگان عکاسی میکنند و تعدادشان هم کم نیست.
بعضی از همکارانتان میگویند کارگردانها قرارداد میبندند ولی پول نمیدهند.
این به ارتباط آن آدم با کارگردان برمیگردد. خیلی مهم است که شما چطور وارد یک گروه میشوید؟ از شما میخواهند وارد گروه شوید یا خودتان میروید؟ وقتی کسی شما را صدا میزند، قائدتاً موضعاش با کارگردان از روبروست ولی وقتی کسی خودش را به یک گروهی تحمیل میکند، به تبع آن نباید انتظار مالی هم داشته باشد. برای من پیش آمده که یک کاری را با دوستان صمیمیام شروع کردهام ولی اواسط کار به هر دلیلی رها کردهام و بیرون آمدهام.
اینکه شما به عنوان مدیر اجرایی بخش عکس سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر مبلغی را به داورها پرداخت نکردید و آنها به طور رایگان بخش عکس را داوری کردند، منافاتی با این دیدگاهتان ندارد؟
لازم است این موضوع را به طور کامل توضیح دهم. من اگر اینجا این کار را میکنم، جای دیگری جبرانش کردهام. بودجهای که امسال بخش عکس، پوستر و تیزر جشنواره تئاتر دانشگاهی داشت، 5.5 الی 6 میلیون تومان بود. خب من چطور 9 داور این جشنواره را مدیریت کنم؟ عکسها را چاپ کنم، نمایشگاه بگذارم و پذیرایی هم کنم. من در نشست خبری هم اعلام کردم که امسال آخرین سالی است که دبیر بخش پوستر و عکس جشنواره تئاتر دانشگاهی میشوم. البته به این شکل رهایش نمیکنم. سه نفر را آوردهام و در بخشهای مختلف گذاشتهام که کار اجرایی را یاد بگیرند تا سال آینده جای من بنشینند. به هر حال با توجه به بودجهای که در اختیار من قرار داشت، باید چارهای میاندیشیدم که داوریها انجام شود. در نتیجه عیناً این جمله را به داورها گفتم که هدیهای تقدیمتان میکنم اما آن هدیه اندازه شأن شما نیست. من به آقای جبلی چه هدیهای بدهم که اندازه شأن ایشان باشد؟ من قبل از جشنواره تئاتر دانشگاهی تصمیم گرفتم که از جوانها استفاده کنم چون ما یک دایره مشخصی از داورها داریم و هیچکس هم سراغ داورهای جوان نمیرود. در اینجا وظیفه من که مدیر فرهنگی جشنواره هستم چیست؟ مگر وظیفهام تربیت داور نیست؟ من 11 داور گذاشتم که داوری را تجربه کنند تا اگر فردا روزی دبیری خواست 3 داور انتخاب کند، گزینههایی داشته باشد که داوری فجر را تجربه کرده باشند. معلوم است که من نمیتوانم به 11 داور که 6 تا نفرشان خارجی هستند پول بدهم. من همین الان که دارم با شما حرف میزنم، یک هزار تومانی پول نگرفتهام. فقط بخشی از هزینههای جشنواره تئاتر فجر تأمین اعتبار شده است. هنوز مرکز هنرهای نمایشی پولی به دبیرخانه جشنواره ندادهاند که دبیرخانه بخواهد به بخشهای مختلف تخصیص بدهد. هنوز پول جوایز جشنواره تئاتر فجر داده نشده است.
فکر نمیکنید با این کار استفاده از داوران به صورت رایگان در جشنوارهها نهادینه شود؟
خیر. دلیلی ندارد دبیر بعدی بخواهد این کار را انجام دهد. دبیر بعدی حتی میتواند به داورهایی که در دوره اخیر داوری را تجربه کردند هم اعتماد کند. شکوفه هاشمیان پارسال داور جشنواره تئاتر دانشگاهی بود و امسال داور بخش عکس جشنواره فجر شد. یعنی من رهایش نکردم. ابراهیم سیسان، علی حدادی اصل و سارا ساسانی عکاسهایی هستند که سالهاست کار کردهاند ولی من میبینم که هم دبیری و هم داوری جشنوارهها در میان یک عده خاص میچرخد. چرا تجربه جدید نکنیم؟ من عکاسهای جوان را میآورم تا داوری کنار سیفالله صمدیان را تجربه کنند. آن دوستانی که به من نقد دارند، خودشان میآیند از جوانها استفاده کنند؟ در همه جای دنیا کسانی که کار جدید انجام میدهند را نقد میکنند.
تجربه و تاریخ در بخشهای مختلف هنری به همه ما ثابت کرده که مدیرها از انجام کارهای بی پول استقبال میکنند و آنجا فکر این را نمیکنند که مدیری مانند مهدی آشنا اصلاً تفکرش چه بوده و با چه انگیزهای این کار را انجام داده است. آنها توی ذهن خودشان به این فکر میکنند که میشود رویدادی را برگزار کرد و پولی هم بابتش پرداخت نکرد.
من برایتان یک مثال میزنم. در مورد تئاتر خصوصی این یک واقعیت است که چه ما تئاتر خصوصی را راه میانداختیم و چه راه نمیانداختیم، دولت دیگر نمیخواست از تئاتر حمایت مالی کند. تئاتریها راهش را پیدا کردند. من اخیراً با بازیگر تئاتری صحبت میکردم. به او گفتم شنیدهام به سراغ کار سینمایی رفتهای. گفت الان دیگر میگویند اگر میخواهی پول در بیاوری برو سراغ تئاتر. پیشکسوتانی از تئاتر پول میلیاردی در میآورند که به خاطر فکرشان است. ما باید راهش را پیدا کنیم. من به عنوان کسی که به داورهای بخش پوستر و عکس جشنواره فجر پولی ندادهام همینجا اعلام میکنم که سال آینده دیگر این خبر نیست و نباید باشد. من به شخصه حاضرم از بیرون این فشار را به مدیران دوره آینده مضاعف کنم که به داورها پول بدهید ولی خواهشاً از حمایتی که ما از داورهای جوان کردیم استفاده کنید. اگر یک داور پیشکسوت میگذارید، دو داور جوان هم بگذارید.
داورهای بخش عکس دوره اخیر جشنواره تئاتر فجر همه عکاس بودند اما در میان داورهای عکس یا پوستر، یکی دو کارگردان هم میگذارند تا آن آدم هم از جنبههای خودش به عکس و مواد تبلیغی نگاه کند. چرا شما از یکی دو کارگردان برای بخش داوری عکس استفاده نکردید؟
من وقتی استقلال نظر داشته باشم قطعاً این موضوع را رعایت میکنم. در جشنواره تئاترشهر دبیر بودم و این کار را انجام دادم. در جشنواره کودک و نوجوان هم از آقای حسین پاکدل و آقای اصغر دشتی استفاده کردم. اما بالأخره هر جشنوارهای سیاستهای خودش را پیگیری میکند. من که همه پیشنهادهایم را نمیتوانم به کرسی بنشانم. همه اتفاقات این دوره خیلی مشورتی پیش رفت. مشارکت ما در این دوره با انجمن عکاسان خانه تئاتر بینظیر بود. سه جلسه با نماینده هیئت مدیره انجمن عکاسان خانه تئاتر داشتیم و نظرخواهی کردیم. در کدام دوره این اتفاق افتاده است؟ بچههای انجمن از ایده بخش عکس پشت صحنه استقبال کردند. یعنی این بخش نتیجه همفکری بین مدیریت مسابقه با هیئت مدیره انجمن عکاسان خانه تئاتر بود. ما در دورههای قبل این همفکریها را نداشتیم. این مختص دوره اخیر جشنواره بود که از نظر خودم تجربه مثبت و درستی بود.
داوری اینترنتی و استفاده از داورهای بینالمللی هم کارهای جدید دیگری بود که شما در دوره اخیر مسابقه عکس جشنواره تئاتر فجر انجام دادید. چه شد که به سراغ این تجربهها رفتید؟
اسم جشنواره ما جشنواره بینالمللی تئاتر فجر است. در همه ادوار جشنواره کجای بخش پوستر و عکس به قواره بینالمللی خورده است؟ من نمیخواهم دبیرهای دورههای قبل که همه رفقای من هستند را زیر سؤال ببرم. من سلیقهام این شکلی است. رضا معطریان و سیامک زمردیمطلق یک سلیقهای دارند و من یک سلیقه دیگر. من همیشه به سلیقه رفقایم احترام گذاشتهام. در یک دورهای رضا موسوی دبیر بخش پوستر و عکس جشنواره فجر شد که به من زنگ زد و من در بخش مسابقه شرکت کردم ولی یک فریم از عکسهایم به نمایشگاه راه پیدا نکرد. از من خواستند نقد کنم ولی من نقد نکردم چون گفتم من اگر رضا موسوی را قبول نداشتم، اصلاً نباید شرکت میکردم. پس چون در مسابقه شرکت کردم باید داوری را میپذیرفتم که پذیرفتم. در نشستی که برای نقد جشنواره برگزار شد هم از رضا موسوی حمایت کردم. در آن جلسه سیفالله صمدیان گفت دمت گرم، یک فریم از تو در نمایشگاه نیست ولی حاضر نشدی نقد کنی. یک زمانی بخش پوستر و عکس را از جشنواره تئاتر فجر کنار گذاشتند. هیچکس نیامد حرف بزند ولی من با ایسنا صحبت کردم و فجر را خیلی جدی نقد کردم. بعد از دبیرخانه فجر با من تماس گرفتند و گفتند والا اینطوری نیست. من حرفم با دبیرخانه فجر این بود که اگر قرار است بخش پوستر و عکس در جشنواره باشد، چرا در فراخوان نیست؟ خیلی منطقی گفتم من که نباید مصاحبههای آقای مهندسپور را پیگیری کنم. من فراخوان را مطالعه میکنم و میبینم در فراخوان بخش پوستر و عکس نیست. هیچکس نیامد جشنواره فجر را نقد کند ولی من را نقد میکنند. من میگویم من را نقد کنید ولی چیزهای دیگر را هم نقد کنید. من یک دوره بخش عکس جشنواره کودک و نوجوان همدان را بینالمللی کردم و جایزهاش را به هزار دلار رساندم. دبیر بعدی آمد و بخش پوستر و عکس را حذف کرد. چه شخصی آمد این اتفاق را نقد کنید؟ چرا نیامدند بگویند روی چه حسابی بخش پوستر و عکس را برداشتن؟ من مصاحبه نکردم چون دبیر قبلی جشنواره بودم و اگر حرف میزدم، میگفتند مهدی آشنا سهمخواهی کرده است. در مورد دستمزد ندادن به داورها هم همه میدانند که بودجه نداریم. در دوره مدیریت من حقالتصویر عکسها، کتاب و... به همان ترتیبی بود که قبلاً هم وجود داشت. ما فقط تصمیم گرفتیم داوری بخش پوستر و عکس را با تعداد داور بیشتری انجام بدهیم که آن هم کاملاً مشورتی بود و من همه چیز را با امیر اسمی به صورت مشورتی پیش بردم.
چرا به 11 داور رسیدید؟
تعداد داورها باید فرد میبود. البته چون داوری به صورت اینترنتی انجام شد، حتی میتوانست تعداد داورها زوج هم باشد چون داورها همدیگر را نمیدیدند. ما خواستیم هم داورهای ایرانی و هم داورهای خارجی داشته باشیم که کنار هم این فضا را تجربه کنند وگرنه تعداد خاصی برای داورها مدنظرمان نبود. یک سری اسم را با امیر اسمی روی کاغذ نوشتیم و در موردشان حرف زدیم. من با تکتکشان صحبت کردم، از سیفالله صمدیان و محمود کلاری گرفته تا بچههای جوانتر. به نظرم این همنشینی در یک جشنواره بینالمللی خیلی دلنشینتر از دستمزدی است که به داورها داده میشود. برای شخص من داشتن تجربه داوری در کنار محمود کلاری و سیفالله صمدیان از گرفتن آن یک میلیون و نیم تومان دستمزد ارزشمندتر است. من نمیگویم مدیر بعدی که میآید هم باید حتماً 11 داور بیاورد. میتواند 3 داور بیاورد ولی امیدوارم تمام مدیران آتی به جوانگرایی اعتقاد داشته باشند و اجازه بدهند یک عده جوانتر هم داوری را تجربه کنند چون ما در آینده هم برای مسابقه پوستر و عکس نیاز به داور داریم.
وقتی با داورهای خارجی وارد مذاکره شدید، برخورد آنها چطور بود؟
امیر اسمی از طریق ایمیل با داورها ارتباط برقرار کرد. شاید صدها ایمیل به داورها زده شد. دائم سؤال و جواب میکردیم. امیر خیلی از شبها توی دفتر کارش میخوابید تا حضور داورها را قطعی کند. البته داورها با آغوش باز پذیرفتند و مشکلی در این زمینه وجود نداشت. بحث مالی هم مطرح نکردند. تنها چیزی که داورها روی آن تأکید نداشتند همین بحث مالی بود. میگفتند خیلی خوب است که ما در این فستیوال هستیم.
اصلاً با جشنواره تئاتر فجر آشنایی داشتند؟
بعضیها آشنایی داشتند و بعضیها نداشتند. آنهایی که آشنا نبودند هم رفتند در موردش پرسوجو کردند. ما در این روند 4 آدم خارجی هم با جشنواره فجر آشنا کردیم. وقتی یک روندی اتفاق میافتد، ما باید هم آثار مثبت و هم آثار منفیاش را ارزیابی کنیم. اگر دیدیم آثار منفیاش بیشتر است، پس دبیری امیر اسمی و مدیریت مهدی آشنا غلط بوده است ولی اگر دیدیم ضررش کمتر از منفعتش بوده است، واقعاً اگر نقدی میکنیم نقد منصفانه باشد.
معیار انتخاب داورهای خارجی چه بود؟
ما به رزومه و آثارشان نگاه کردیم. یکی از آنها عکاس خیلی معروف باربا و یکی دیگر عکاس گروتفسکی بود. یک عکاس کهنسال از تئاتر برادوی هم با ما همکاری کرد. هر کدام از اینها در کار خودشان چهرههای شاخصی بودند.
یک کار جدید دیگری که انجام دادید این بود که بخش عکس پشت صحنه را به مسابقه اضافه کردید. چطور شد که تصمیم گرفتید این بخش را اضافه کنید؟
من برای عکس پشت صحنه ارزش بیشتری قائل هستم تا عکس صحنه. نه اینکه عکس صحنه فاقد ارزش است ولی ماندگاری و ثبت مستند تئاتر به معنای واقعی، در عکاسی پشت صحنه اتفاق میافتد. شاید نگاه خبری من هم در این نوع دیدگاهی که دارم تأثیرگذار است ولی به هر ترتیب پشت صحنه همیشه برایم جذابتر بوده است. من هم از صحنه و هم از پشت صحنه نمایش "کافه مک ادم" عکسهای خوبی گرفتهام ولی شما وقتی به عکسهای پشت صحنه آن نمایش نگاه میکنید بیشتر مکث میکنید چون مستندسازی پشت صحنه یک قسمتش تاریخسازی است. الان محمود استادمحمد دیگر در بینمان نیست و شاید آقای بهرام بیضایی دیگر پیش ما تئاتر کار نکند و شاید هم بکند. خیلیهای دیگر مثل آقای سمندریان و خانم هما روستا دیگر بین ما نیستند. این نشان میدهد که عکسهای پشت صحنه چقدر مهم است. من یادم است مرحوم محمود استادمحمد پشت ستونها با بازی آرش فلاحتپیشه و شیرین اسماعیلی گریه میکرد و میخندید. من ریاکشنهایش را ثبت کردهام. حتی اوایل از پشت صحنه فیلمبرداری میکردم. فیلمهای صحبتهای محمود استادمحمد با بچهها در پشت صحنه را دارم. پشت صحنه خیلی مهمتر از صحنه است.
چرا در فراخوانتان نخواستید یک مقدار عقبتر بروید و عکسهای پشت صحنه چند سال قبل را هم برای مسابقه بپذیرید؟
من این انتقاد را میپذیرم. این انتقاد کاملاً به من وارد است نه امیر اسمی. چون قبلاً مسابقه عکس پشت صحنه وجود نداشت، ای کاش میگفتیم ده سال اخیر یا تمام ادوار. دستمان هم بازتر میشد. من در این مورد کاملاً ایراد خودم را میپذیرم و میگویم اشتباه کردم. البته شرایطمان خیلی سخت بود. تایم کمی داشتیم. دیر به این فکر افتادیم.
امسال بخش پوستر و عکس از جشنواره تئاتر فجر جدا شد که شما انتقاد کردید و دوباره این بخش به جشنواره برگشت. چرا تأکید دارید که بخش پوستر و عکس حتماً باید در بازه زمانی جشنواره برگزار شود؟
من در این مورد یک اختلاف نظر کوچک با امیر اسمی دارم. امیر اسمی میگوید اگر بخش عکس و پوستر بیرون از جشنواره باشد ایراد ندارد ولی من تأکیدم این است که همزمان با جشنواره برگزار شود. امسال جایزه بخش نمایشنامهخوانی را بیرون از جشنواره برگزار کردند و کسی از آن مطلع نشد. ما خودمان جداگانه برای بخش پوستر و عکس اختتامیه گرفتیم که به عنوان تجربه اول، تجربه بدی هم نبود ولی به نظرم جایگاهش در اختتامیه فجر است. چرا نباید در اختتامیه فجر از عکاس و طراح پوستر تئاتر تقدیر شود؟ جایگاهش همانجاست. در اختتامیه فجر همه جایزه گرفتند. شما تندیسهای این دوره را با تندیسهای دورههای قبل مقایسه کنید و ببینید چقدر جایزه اضافه شده است. فقط پوستر و عکس اضافه بود؟ من متأسفم که این را میگویم ولی حتی تشریفات برای ما جای نشستن هم ترتیب نداده بود. من و امیر اسمی اختتامیه را ایستاده نگاه کردیم. این یعنی جایگاهی برای عکاسی تئاتر قائل نشدند.
اما چرا امیر اسمی به عنوان دبیر بخش عکس و پوستر از قبل که دفترچه جشنواره را خواند به این مسئله اعتراض نکرد؟ امیر اسمی حتی با جدا شدن بخش عکس و پوستر از جشنواره موافق بود.
بله. عرض کردم که در این مورد با امیر اختلاف نظر داشتیم ولی در عین حال من و امیر کنار هم و در یک راستا کار کردیم. تجربه کار کردن با امیر برای من خیلی خوب بود. امیر اسمی میگفت ما آنقدر مسئله داریم که اگر بخواهیم به حاشیهها بپردازیم انرژیمان گرفته میشود. اگر انتقاد نمیکرد دلیلش همین بود. امیر اعتقاد دارد که انتقاد چیزی را درست نمیکند. البته در این مورد باید با خود امیر اسمی صحبت کنید چون ممکن است خودش این موضوع را متفاوتتر توضیح بدهد.
بنابراین شما کاملاً با جدا شدن بخش پوستر و عکس از جشنواره تئاتر فجر مخالفید؟
بله. من همین جا اعلام خطر میکنم و میگویم اگر بخش پوستر و عکس از جشنواره جدا شود، بودجهاش از بین میرود و مسابقه پوستر و عکس برای همیشه حذف خواهد شد.
اصلاً بخش پوستر و عکس مهم است؟
بله. البته در ذهن مدیران مهم نیست. ذهن مدیران دنبال چیز دیگری است. مدیر اگر نتواند از یک بخش پول در بیاورد، آن بخش برایش مهم نیست. دیگر کاری ندارد که این بخش زیرساختی است و میماند یا نه. فقط دنبال رفع تکلیف است و با خودش میگوید این بخش چون قبلاً هم بوده، بیاییم اجرایش کنیم. بعد با خودشان میگویند مهدی آشنا، رضا معطریان، سیامک زمردیمطلق یا کسانی دیگر چون بلد هستند بیایند انجامش بدهند. اینکه کی چه برنامهای دارد مهم نیست. وقتی حکم مدیریت من خورد، حتی یک نفر به من زنگ نزد که بگوید برنامهات چیست. میگویند ما به شما اعتماد داریم. به هر حال ما هم عیب داریم، یک نفر نیست بگوید دارید چکار میکنید؟ به من که کسی چیزی نگفت. امیر را نمیدانم. به زعم من بخش عکس، پوستر و نمایشنامهنویسی در ذهن مدیران بالادستی و حتی دبیران جشنواره یک موجود اضافه است. انگار که به زور به آنها تحمیل شده است. نه میتوانند آن را سر کوچه بگذارند و نه میتوانند توی خانه نگهش دارند. انگار میخواهند از آن خلاص شوند ولی نمیتوانند. نمیشود از آن خلاص شد. مگر میشود بخش عکس را ندید؟ یک فریم عکس فلان بازیگر را مگر میشود ندید؟ الان کارگردانهای ویژه ما مثل آتیلا پسیانی دیگر اعتقادی به پیپر و کاغذ ندارند. میگویند تبلیغات بدون کاغذ انجام شود. تبلیغات بدون کاغذ با چی؟ با عکس، با فیلم، با محتوا، با تیزر. مگر میشود امکانات فضای مجازی برای تئاترها را ندید؟ من قبل از جشنواره هم یک مصاحبه کردم گفتم که بخش عکس و پوستر باید بخش اصلی جشنواره باشد. یعنی من حتی جنبی بودنش را هم نمیپذیرم. اگر عکاسان و طراحان پوستر و تیزر نباشند، تئاترها چجوری میخواهند بفروشند؟ من 4 دوره است با مدیرها دعوا میکنم که بگویم ما بخش جنبی نیستیم. بحث من با شهرام کرمی در جشنواره کودک و نوجوان همدان سر این بود که ما بخش اصلی هستیم و جایزه عکاسان هم باید هزار دلار شود. دست شهرام کرمی درد نکند که این کار را انجام داد.
اگر بخواهید عکاسی تئاتر را تعریف کنید در تعریف آن چه میگویید؟
ما در دنیا عکاسی استیج داریم که عکاسی مدلینگ، عکاسی کنسرتها، عکاسی تئاتر و... شاخهای از آن هستند. بنابراین عکاسی تئاتر شاخهای از عکاسی استیج است و عین عکاسی خبری و عکاسی مستند اجتماعی نیست که بخواهیم آن را جدا بررسی کنیم. من با صراحت اعلام میکنم که هیچ کجای دنیا به اندازه ایران عکاسی تئاتر را جدی نگرفته است. این به خاطر عکاسهای خوب ما است. داورهای خارجی بخش عکس جشنواره فجر در مورد بعضی از عکسهای بچههای ما از اصطلاح "واو" استفاده میکردند. عکاس باسابقه تئاتر برادوی از کار عکاسهای ایرانی متحیر بود. البته همانطور که گفتم آنها فقط عکاس تئاتر نیستند. وقتی به رزومه آنها مراجعه کنیم متوجه میشویم که کنسرت و عروسی هم عکاسی کردهاند. الان اگر به من بگویند برو از عروسی عکاسی کن، عمراً نمیروم. این خط قرمز من است. عکاسهای تئاتر به تئاتر یک نگاه دیگری دارند. به خاطر همین با خارجیها قابل مقایسه نیستند.
نگاه در عکاسی تئاتر را میشود آموزش دید یا فقط در تجربه به دست میآید؟
من عکاسی پایه را در آموزشگاههای مختلف درس میدهم ولی هنوز نفهمیدهام که چطور میشود عکاسی تئاتر را درس داد. عکاسی تئاتر را هر کسی به خصوص عکاسهای خبری میتوانند انجامش بدهند ولی باید یک چیزهایی مثل استفاده نکردن از فلاش، سایلنت بودن شاتر و... را رعایت کنند.
فکر میکنید چند درصد از عکاسهایی که عکاسی تئاتر میکنند واقعاً سر جای خودشان هستند و نگاه درستی دارند؟
ترجیح میدهم جواب این سؤال را ندهم.
یعنی میخواهید بگویید صفر درصد؟
قطعاً صفر درصد نیست ولی نمیخواهم جواب بدهم.
اینکه نمیخواهید به این سؤال جواب بدهید یعنی درصد کمی از عکاسان تئاتر هستند که نگاه درستی به این مقوله دارند. بنابراین میشود گفت اینکه تعداد عکاسان تئاتر زیاد باشد دلیل بر کیفیت نیست. ممکن است در تئاتر آمریکا 4 عکاس وجود داشته باشد ولی این دلیل بر این نیست که اگر ما در انجمن عکاسان خانه تئاتر 70 عکاس داریم پس بیشتر از آمریکا به عکاسی تئاتر اهمیت میدهیم. من فکر میکنم ما مثل هر پدیده هنری دیگری، در اینجا شلوغبازی در میآوریم و بدون اینکه بدانیم به سمتش آمدهایم چون وارد شدن به عکاسی تئاتر ساده بوده است.
موافقم. نمیخواستم در این مورد صحبت کنم ولی به موضوع درستی اشاره کردید. پس خودتان درصدی که نخواستم بگویم را توی حرفهایم پیدا کنید. من یک ورکشاپی در جشنواره جهانی فیلم فجر با فیلیپ راس داشتم. این آدم فوقالعاده بود. خیلی از فیلمبردارهای معروفمان آنجا بودند که داشتیم با آقای راس گپ و گفت میکردیم. آقای راس در آن ورکشاپ پرسید دیجیتال چقدر به فیلمبرداری آسیب زده است؟ بعد پرسید ما چقدر راشهایی که سر صحنه فیلمبرداری میگیریم را به سینما میبریم ببینیم که چکار کردهایم؟ هیچی. همه چیز فستفودی شده و سریع اتفاق میافتد. این باعث شده که تعقل از ما گرفته شود. فضای گمشده بین دیجیتال و آنالوگ همین است. دیجیتال باعث میشود که ما کمتر فکر کنیم. باعث میشود خیلی زود به یک نتیجهای برسیم و بگوییم این است. نه این نیست. چند درصد از عکاسهای ما متن را میخوانند؟ چند درصد اول تمرین را میبینند و بعد میآیند از اجرا عکاسی میکنند؟ درصدی خیلی پایین.
ما در دوره عکاسی آنالوگ فقط 7-8 عکاس تئاتر داشتیم که خیلی هم زحمت کشیدند اما الان با خیل عظیمی از عکاسان تئاتر روبرو هستیم که زمانی که یک کارگردان اجرای عکاسان میگذارد، نزدیک 400 عکاس به آن سالن مراجعه میکنند. شاید به لحاظ کمی خوب باشد که 60 عضو در انجمن عکاسان خانه تئاتر وجود داشته باشد ولی آیا این به لحاظ کیفی هم مفید به فایده است؟
لازم است به چند نکته اشاره کنم. اولین اینکه متأسفانه الان مسئله احترام به پیشکسوت از بین رفته است. من جلوی سیامک زمردی مطلق دوربین دست نمیگیرم و عکاسی نمیکنم. وقتی وارد سالنی میشود که من عکاس آن کار هستم، حتی اگر آن گروه نیاز به عکس داشته باشد هم به فردا موکولش میکنم. وظیفه خودم میدانم که به آقای سیامک زمردیمطلق و خانم اختر تاجیک احترام بگذارم. اگر مهدی آشنا پیشرفت کرده، فقط به خاطر عکاسیاش نبوده است. من یاد گرفتهام که به معلمم آقای بهمن جلالی احترام بگذارم. متأسافانه الان احترام به پیشکسوت گم شده است. همه مدعی هستند و حتی سیامکزمردی مطلق را هم قبول ندارند. نکته دوم این است که افزایش تعداد سالنهای تئاتر با تعداد عکاسان تئاتر تناسب دارد. یعنی زمانی که تعداد عکاسان تئاتر 7- 8 نفر بود، تعداد سالنها هم همین اندازه بود. نکته سوم هم این است که ممکن است عکاسان زیادی به این حوزه ورود کنند ولی نمیتوانند بمانند.
ولی انجمن عکاسان خانه تئاتر دارد نشان میدهند که اینها ماندهاند.
انجمن عکاسان خانه تئاتر یک اساسنامه دارد که بر اساس آن اساسنامه هر کسی بیاید و شرایط عضویت را داشته باشد، میتواند عضو شود. قانونی نیست که انجمن با عکاسانی که شرایط عضویت دارند مقاومت کند. در بقیه انجمنها و صنوف هم همین است. من حرف شما را باور دارم. یقین دارم که خیلیها بیس عکاسی را نمیدانند و وقتی برایشان ورکشاپ گذاشته میشود، همان 8- 10 نفری که بلد هستند به ورکشاپها میآیند. بقیه نمیآیند چون فکر میکنند بلد هستند.
در اینجا یک نکته وجود دارد. انجمنهای مختلف این قاعده را برای خودشان قائل شدهاند که هر کسی از راه رسید توی هیئت مدیره انتخاب نشود ولی انجمن عکاسان خانه تئاتر این مشکل را دارد.
من وارد این حیطه نمیشوم. در توان من نیست.
اشاره کردید که مدیران تئاتری چندان به عکاسی تئاتر اهمیت نمیدهند. کارگردانها چطور؟ کارگردانها به عکاسی تئاتر توجه دارند؟
من اهل پیشبینی نیستم ولی میتوانم حدس بزنم که بالأخره کارگردانها مجبور به قبول این ماجرا میشوند. تکنولوژی و فضاهایی که برای تبلیغات به وجود آمده است، کارگردانها را خواه یا ناخواه به این سمت میکشد. یک عده از کارگردانهای جوان ایمان دارند که باید عکاس خوب داشته باشند. برخی از کارگردانهای پیشکسوت هم همچنان به این موضوع توجه دارند. کارگردانهای میانسال هم همینطور. کارگردانها با اختلاف جلوتر از مسئولین هستند. کارگردانها چون درگیر این مسئله هستند و میدانند که مسئله عکس، پوستر و مواد تبلیغاتی برایشان مهم است، حتماً به این قضیه توجه میکنند و بهترینها را انتخاب میکنند.
صحبتهای پایانی؟
هر کسی که به من انتقاد دارد، انتقادش را با آغوش باز قبول میکنم منتها انتقاد جوری باشد که سازنده باشد. انتقاد هم مثل بقیه مسائل زندگی یک اصل و بنیاد دارد که ما باید آن اصل را بشناسیم. کسی که انتقاد میکند باید ابزار انتقاد را داشته باشد. یعنی باید سواد و موقعیتش را داشته باشد. ما باید اول سؤال کنیم و اگر جوابی نگرفتیم، آن را تبدیل به نقد کنیم. شما از طرف خودتان و از طرف دوستان عکاس یک سری نقد را به من وارد کردید که من در مورد بعضی از آنها توضیح دادم و توجیهات خودم را داشتم و بعضی نقدها را هم پذیرفتم. من میگویم باید یک نگاه کنشگرایانه نسبت به تمامی مسائل داشته باشیم. منافع را کلی ببینیم نه شخصی. منافع دستهجمعی عکاسان و طراحان پوستر را ببینیم، نه اینکه برای من مهدی آشنا چه اتفاقی میافتد. محافظهکار بودن را کنار بگذاریم. کسی به غیر از خود عکاسان نمیتواند استیفاء حقوق عکاسان را بکند. کسی بیشتر از خود عکاسها دلش برای عکاسها نسوخته است.