سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "هدیه اسرارآمیز" بر اساس نمایشنامه "دوازده ماه" اثر ساموئل مارشاک برای اجرای در تهران بازنویسی شده است. این نمایش عروسکی به کارگردانی میثم یوسفی و نویسندگی آتوسا شاملو در سالن بوستان مرکز تولید تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای مخاطب خردسال و کودک اجرا میشود که حتی به دلیل برخورداری از ساختار زیبا و شیوه درست و کارآمد حتی مخاطب بزرگسال را نیز درگیر خود میسازد.
نمایش عروسکی "هدیه اسرارآمیز" در اجرایی تلفیقی به دنبال جاذبههای نمایشی بهتر است که بتواند مخاطب کودک و حتی بزرگسال را درگیر با حال و هوای انسانیتر گرداند که اگر انسان، انسان باشد، طبیعت همواره به نیازهایش و پشتیبانیاش پاسخ خواهد داد. چنانچه در این نمایش یک دختر ناز و مهربان از نامادری و ناخواهریاش رنج میبرد و اصلا به روی خودش نمیآورد یا عادت کرده به آن همه کاری که بر سرش میریزند. این کارها برایش زندگی و تفریح هم هست اما گاهی هم احساس ناتوانی میکند.
این دختر یتیم
این دختر یتیم و تنها باید مدام به جنگل برود و برای نامادریاش میوههای مختلف بیاورد و یا دیگر کارهای سنگین خانه را انجام دهد تا اینکه جارچیها در شهر و ده داد میزنند که هر کسی برای پادشاه گل پامچال ببرد، به ازایش طلا میگیرد. پادشاه هوس کرده، در جشن تولدش حتما گل پامچال باشد... الان زمستان است و تقریبا هیچ گلی هم در میان برفها نیست اما ناخواهری اصرار میورزد که این مهم بر آورده شود که شاید این گونه نظر شاه را به خود جلب گرداند و این گل بانی امر خیر و خواستگاری شود. دختر میرود و از شدت ترس در میانه جنگل دلش میخواهد که جنگلبان به سراغش بیابد و باز هم یاریگرش باشد اما به جای او ننه سرما و سه فرزندش- ماههای دی، بهمن و اسفند به دادش میرسند و برای آنی پنهان میشوند که بهاری بیاید و یک سبد پر از گلهای زیبای پامچال را برای پادشاه بچیند. ناخواهری و نامادری گلها را میبرند که پیشکش شاه کنند و طلایشان را بیاورند اما او متوجه میشود که پامچال برای آنها نیست و از آنها میخواهد که صاحب گلها را معرفی کنند که مادر و دختر هم تحت فشار، نام همان دختر یتیم را میآورند اما شاه مغرور است و کمی دختر را اذیت میکند... سر آخر، هر دو به سراغ ننه سرما میروند که شاه سر از این لطف طبیعت سر دربیاورد و بعد از دختر خواهش کند که از طبیعت بخواهد از اینجا بروند که با آمدن یک سورتمه نجات مییابند و با سرودی پایان بندی نمایش شکل میگیرد.
طراحی عروسک
طراحی عروسک (علی پاکدست، مریم اقبالی)، یکی از مهمترین مشخصههای اجرای "هدیۀ اسرارآمیز" است که با مهندسی و خلاقیت توانستهاند بر جلوههای دیداری و فانتزی نمایش بیافزایند.
تاب تیبل: عروسکهای انسانی به شیوۀ تاب تیبل یا رومیزی ارائه میشوند که در این شیوه عروسکها کوچک میشوند و بازیدهندگان میتوانند عروسکها را روی میز حرکت دهند. عروسکها (ساختِ مریم اقبالی، علی پاک دست، مهرنوش صادقیان، مریم رحمانی، هدی بخشوده، مینا پناه نجات، مهگل صابری) هم با ظرافت ساخته شدهاند اما شاید بهتر بود که ناخواهری کمی زشتتر یا بدتر جلوه کند چون الان برابریهای چهره عروسک و حتی زیبایی بازی دهنده مانع از این میشود که درخشش و ممتاز بودن دختر یتیم قابل پذیرشتر باشد. وگرنه مابقی عروسکها نمایانگر آن چیزی هستند که باید باشند.
سایه بازی: در این نمایش از دو شیوه سایه سیاه و سایه رنگی استفاده شده که هم جلوه و هم تنوع بصری به کار افزوده شود و هم تماشاگر بتواند بخشی از تخیلات و فانتزی موجود در متن و روابط آدمها را از این طریق بهتر ببیند و این دو گونه شدن نیز بر تنوع کلی نمایش میافزاید. شاید کار کودک هم چنین تنوعی را به اقتضای جاری شدن فانتزی میخواهد.
بونراکو: عروسکهای ننه سرما و سه فرزندش به شیوه بونراکو در صحنه بازی داده میشوند و این خود دلیلی است برای بزرگ جلوه دادن آنها نسبت به عروسکهای انسان که گویای بیکرانه بودن طبیعت هم هست و این خود تضاد و تفاوت طبیعت با ساختار وجودی انسان را غیرمستقیم نمایان میسازد و این گونه است که ما راحتتر با این اختلافها متوجۀ هماهنگیهای لازم در طبیعت با انسان میشویم که این همان درک ثانوی از امید و سرزندگی خواهد بود. بنابراین نسبتهای هندسی در تنوع تصویری عروسکها در القای فضا بسیار موثر میافتد و این گویای طراحی دقیق و خلاقیت عروسک هست.
طراحی صحنه و لباس
سینا ییلاقبیگی از زمستان بهره میبرد که فصل رویدادهاست و همین جلوه را در آن چهارچوب تماشاخانه پر رنگ و بزرگ میکند و بعد همه چیز را سفید و برفی جلوه میدهد و بخشی از آن هم به میزها کشانده میشود و حتی عروسکها که اتفاقا در رفت و آمد تنوع آنهاست که ماهیت با ثبات زمستان آزاردهنده نمیشود و ما همچنان با چشمها و گوشها آنچه را در صحنه میگذرد، دنبال میکنیم. لباس عروسکها و بازیدهندگان (سپیده قلی زاده) هم با هم همرنگ و سِت شده که از این شباهتها و نزدیکیهای دیداری به سود جلوهگریهای غایی نمایش بهرهمند شوند.
بازی دهندگان عروسک
بازیدهندگان (مریم آشوری، علی باروتی، عاطفه بحرالعلوم طباطبایی، مریم تهرانی، هدیه حاج طاهری، هانی حسینی) به درستی هدایت شدهاند و در انواع عروسک هم سعی میکنند که هدایتگران کار آزموده باشند اما در صداسازیها باید که دقیقتر شوند و نخست فضای فانتزی و مخاطب کودک را برای چنین منظوری در نظر بگیرند که خشم و عصبانیتها متفاوت باشد با شکل واقعیاش که باعث ترس و گریه کودکان و خردسالان نشود.
ترانه و شعر
ترانهها (آزاده فرهنگیان) گویای چنین فضایی است که در آن یک دختر یتیم باید که حمایت شود اما چیدمان و تنظیمها نسبت به رویدادها نیازمند بازنگری است. گاهی ترانهها پشت سر هم میآید که لازم نیست و یا اینکه اندوهش از حوصلۀ کودک بیرون است.
شاید یکی از ایرادات وارد بر متن و شاید ترانهها این باشد که گاهی زیادی ناراحتکننده و اندوه زده میشوند. در حالیکه جهان کودکی لبریز از زیبایی، فانتزی و شادابی است و اصلا اندوه برای کودکان معنا ندارد بلکه غمهای زودگذر بهترین تعریف برای کودکان است و اگر بخواهیم نسبت به آن عمیق بشویم از قاعده معمول بیرون رفتهایم؛ بلکه کودکان هم بسیار غمگین و افسرده هم میشوند اما در شرایط بسیار بحرانی و نابهنجار... در اینجا هنوز دختر یتیم دارد کودکی میکند و مردم هم متوجه مهربانیها و رفتارهای درستش شدهاند و او را دارند برای زندگی درست یاری میکنند؛ چنانچه جنگلبان چنین مراودهای را برقرار کرده و نقش پدر دختر را به درستی دارد، بازی میکند و از آن سو نیز حرص ناخواهری درمیآید که همه جا مردم از این دختر دارند تعریف و تمجید میکنند. پس دیگر جای نگرانی بسیار نیست که بخواهیم قصه و حال و هوای نمایش را بسیار اندوهگین نشان دهیم!
قصه
قصه قدیمی است و چه خوب که هنوز هم باید پیوند با انسان به معنای حقیقیاش از همین توجه به قصهها و افسانههای کهن برقرار شود. ما دیگر در زد و بند نظم مدرن داریم از اصل و اصالتهایمان دور میشویم و دچار هویت باختگیهای هولناک میشویم و باید که با هنر تلفیقی و ارجاع به سنتها و فرهنگها در بیداری انسان بکوشیم.
به عقیدۀ بسیاری از تماشاگران بهتر بود که صحنۀ پایانی خود عروسی میبود و این اشاره و تلویح ناکافی است و اینها درستتر میگویند چون ساختار کهن افسانه چنین روالی را دربرمیگیرد که هر قصهای حتما پایان داشته باشد و در ضمن پایان باز فعلی یک کنش نسبتا مدرن است که نمیتواند پاسخگوی آن حال و هوای کهن و طبیعی باشد. از سوی دیگر؛ پایان باز اصلا مناسبتی با بچهها ندارد. ساختار ذهنی بچهها بهتر در جریان قصههای خطی قرار میگیرد که در آن سلسله مراتب آغاز، میانه و پایان باید حتما رعایت شده باشد.
امری شدنی
میثم یوسفی یک گروه دارد که میتوانند در کنار هم خیلی بهتر از اینها کار کنند و "هدیه اسرار آمیز" یک نمونه قابل تامل است که چنین آیندهای را پیش رویشان قرار میدهد. بنابراین داشتن گروه و برخورداری از نگاه تخصصی به مقوله هنر نمایشی برای کودکان و نوجوانان میتواند سرآغاز تحولی بنیادین برای آینده آنان باشد. شیوههای نمایش عروسکی بسیار سخت است اما امری شدنی است و بسیار هم بر کودکان تاثیر مطلوب خواهد گذاشت و چه بهتر که با رنج بسیار دامنه تاثیر را افزونتر کنید.