سرویس تئاتر هنرآنلاین: آریان رضایی حدود 10 سال است که در اجرای آثار نمایشی که روی صحنه می‌آورد به سمت و سوی سیستم اجرایی آگوستو بوآل یا تئاتر ستمدیگان رفته است. این کارگردان تئاتر اکنون نمایش "دیور" نوشته هاله مشتاقی‌نیا را در تالار سایه مجموعه تئاترشهر به روی صحنه دارد که خوشبختانه این اثر نمایشی مانند دیگر  آثار رضایی توجه مخاطبان را جلب کرده و تاکنون استقبال خوبی از آن شده است. به بهانه اجرای این نمایش نشستی با آریان رضایی و هاله مشتاقی‌نیا داشته‌ایم و از آن‌ها درباره این سبک و شیوه اجرایی و مسائل و چالش‌هایی که اینگونه آثار در روند نگارش و اجرا دارند، جویا شدیم که در ادامه می‌خوانیم:

 

آقای رضایی، در ابتدای گفت‌وگو برای آن‌که مخاطبان ما با تئاتر شورایی بیشتر آشنا شوند، بگویید تئاتر شورایی چیست و اساساً برای این سیستمی که آگوستو بوآل به وجود آورده است، می‌شود تعریفی قائل بود یا نه؟

آریان رضایی: سیستم اجرایی آگوستو بوآل که در مورد آن، تئاتر ستم‌دیدگان ترجمه درست‌تری است، یک فرآیندی را برای شکل‌گیری طی کرده است. آغاز این سیستم اجرایی به اوایل دهه 70 میلادی در برزیل برمی‌گردد ولی به خاطر کودتای نظامی در برزیل، مدتی به آرژانتین تبعید می‌شود و بعد هم به پرتغال و فرانسه می‌رود که عمده کار آن در فرانسه شکل می‌گیرد. این سیستم بعد از کودتای برزیل دوباره به این کشور برمی‌گردد و آن‌جا وارد انتخابات می‌شود. این فرآیند از دهه 70 میلادی تا سال 2008 طی شده و تغییراتی در آن به وجود آمده است. آخرین مرحله کاری سیستم بوآل که زیبایی‌شناسی تئاتر ستم‌دیدگان است، هنوز در ایران ترجمه نشده است. در واقع آخرین مرحله کاری بوآل یک اتفاق بینارشته‌ای و یک ارتباطی بین تمام هنرها است. ما وقتی به این فرآیند نگاه می‌کنیم، نمی‌توانیم به تعاریف اولیه سیستم بوآل در دهه 70 رجوع کنیم، چون این سیستم مدام تغییر کرده و به مجموعه‌ای از تکنیک‌ها رسیده است. بعضی از این تکنیک‌ها مناسب مکان‌ها، افراد و مخاطبان خیلی خاص است. مثل تکنیک رنگین‌کمان آرزو که در فرانسه شکل گرفته و یک جورهایی به تئاتر درمانی آگوستو بوآل معروف است. طبیعتاً این تکنیک مناسب اجرا برای عموم نیست. یک ماجرای فرآیندمحور است، مثل تئاتر قانون‌گذار که باید در محیط‌های قانونی و واقعی شکل‌ بگیرد. آن چیزی که ما از آن برای اجراهای عمومی استفاده می‌کنیم و در همه دنیا هم جزو جذاب‌ترین و معروف‌ترین تکنیک‌های بوآل است، Forum Theatre است که تئاتر شورایی یا تئاتر مجادله ترجمه می‌شود. بعدها آن‌چه که به عنوان تئاتر اینتر اکتیو یا تعاملی شکل گرفت هم بر مبنای همین تکنیک بوده است. تأکید این تکنیک بر دو سویه شدن ارتباط تئاتر و تماشاگر است، یعنی همان مفهوم تماشا بازیگر. جایی که تماشاگر می‌تواند ابتکار عمل داشته باشند و تبدیل به کنش‌گر صحنه شود. بنابراین همان‌طور که کار آگوستو بوآل مدام تغییر می‌کرد و در جستجو بود، گروه‌هایی که بعد از او آمدند هم مدام در حال تجربه کردن و تغییر و افزودن خلاقیت خودشان هستند. یک اصطلاحی که در همه جای دنیا رواج دارد، بومی‌سازی است. جولیان بوآل، پسر آگوستو بوآل به ما می‌گفت این قواعد در همه جای دنیا ثابت هستند. وقتی فستیوال جهانی برگزار می‌شود، از همه دنیا می‌آیند و این تکنیک‌ها را بر اساس مسائل و دغدغه‌های اجتماعی خودشان کار می‌کنند. آن‌ چیزی که امروزه خیلی روی آن تأکید می‌شود، مسئله بومی‌سازی است و آن‌چه که بین اجرای ما از تئاتر شورایی با اجرای گروه‌های خارجی تفاوت می‌گذارد، مسائل، دغدغه‌ها و تابوهایی است که ما داریم و آن‌ها ندارند و یا آن‌ها دارند و ما نداریم وگرنه قواعد این تئاتر در همه جای دنیا ثابت است.

به موضوع تماشا - بازیگر اشاره کردید که من فکر می‌کنم دو خطر ممکن است این سیستم را در ایران تهدید. یکی این‌که تماشاگران به هر دلیلی آن را پس بزنند و با شما مشارکت نکنند و دوم این‌که چون اصولاً ما ایرانی‌ها درباره همه چیز صاحب‌نظر هستیم و در مورد تعمیر پیکان گرفته تا سیاست در آمریکا و فقر در بورکینافاسو اظهارنظر می‌کنیم، امکان دارد اظهارنظرها و کنش‌گری‌های تماشاگران آن‌قدر زیاد شود که گروه اجرایی را به سمت دیگری سوق بدهد. شما تاکنون با چنین خطرهایی در اجراهای‌تان مواجه شده‌اید؟

آریان رضایی: البته خیلی چیزهای دیگر هم هست که می‌تواند برای ما تبدیل به تهدید شوند. اما در مورد دو مسئله‌ای که شما گفتید، مورد اول می‌تواند خیلی خطرناک باشد. ما وقتی یک کاری را شروع می‌کنیم، خیلی روی آن فکر می‌کنیم چون اگر کارمان طوری پیش برود که مخاطب با آن مشارکت نکند، همه چیز بهم می‌ریزد. خطر اصلی برای مخاطب این است که مسئله نمایش دغدغه‌اش نباشد. بنابراین ما باید موضوعی را انتخاب کنیم که از خود مردم گرفته شده باشد. اما در مورد مسئله دومی که شما مطرح کردید، به نظرم خیلی اتفاق پیچیده‌ای نیست. ما یک موقعیتی را فراهم می‌کنیم که مخاطب حرف بزند و حرفش را در عمل ثابت کند. حضور اجراگردان برای این نوع اتفاقات است که از طریق پرسش‌گری کاری را انجام بدهد که ما از موضوع‌مان دور نشویم. یعنی اگر کسی در اجراهای ما خیلی درباره اتفاقات و آدم‌های دیگر صحبت کند، ما از او می‌خواهیم درباره آدم‌های روی صحنه صحبت کند. گاهی اوقات تماشاگر ما می‌گوید فلان چیز درست است، ما می‌گوییم بیا نشان بده. وقتی آن مخاطب روی صحنه می‌آید و در شرایط صحنه قرار می‌گیرد، خودش متوجه اشتباهش می‌شود. آگوستو بوآل می‌گوید تماشاگری که که روی صحنه می‌آید و روی صحنه متوجه اشتباهش می‌شود، در زندگی واقعی‌اش دیگر آن کنش اشتباه را تکرار نمی‌کند. در این شیوه تئاتر همه چیز شفاف است چون ما اول خودمان می‌بینیم چه اتفاقی افتاده است و بعد یک تماشاگر در مورد آن اظهارنظر می‌کند و ما از بقیه تماشاگران می‌پرسیم شما با ایشان موافقید؟ آ‌ن‌ها می‌گویند نه مخالف هستیم و این خودش مسئله را خنثی می‌کند.

در تعاریفی که برای تئاتر شورایی وجود دارد، بازیگردان و مجری نباید علیه تماشاگران و جریان نمایش روحیه سرکوب‌گرایانه‌ای داشته باشد. شما در تجربه‌های قبلی‌تان با این اتفاق مواجه شده‌اید که تماشاگری به مخالفت با جمع بایستد و بگوید این پیشنهاد من درست است و چرا دارید مرا سرکوب می‌کنید؟

آریان رضایی: این اتفاق هم یکی از خطرهای تئاتر شورایی است که خوشبختانه تا به حال در مورد کارهای من اتفاق نیفتاده است. من به عنوان اجراگردان تئاتر شورایی، فقط پرسش‌گر هستم و طبق تعاریف تئاتر شورایی، اجراگردان حق ندارد بگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. بعضی‌ها که تازه با تئاتر شورایی آشنا می‌شوند، فکر می‌کنند اجراگردان یک شومن است که باید کارهای عجیب و غریب انجام بدهد ولی واقعیت این است که اجراگردان فقط یک تسهیل‌گر است و هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهد. من به عنوان اجراگردان فقط در دو صورت راهکار تماشاگر را قطع می‌کنم؛ یکی این‌که ببینم راهکارش تمام شده است و دیگری این‌که ببینم دارد قصه را عوض می‌کند. به نظرم اگر اجراگردان بخواهد در مواردی غیر از این راهکار تماشاگر را قطع کند، مرتکب کار اشتباهی شده است. من به عنوان اجراگردان حق ندارم چیزی از خودم بگویم و تماشاگر هم حق ندارد قصه را عوض کند. اطلاعات من به اندازه شخصیت‌های نمایش است و شاید همین باعث به وجود آمدن چالش‌ها می‌شود. مخاطب ایرانی به خاطر سیستم آموزشی‌ای که از آن به جامعه معرفی شده، خیلی نتیجه‌محور است، یعنی در مدرسه یاد گرفته باید خیلی سریع جواب دو دو تا را بدهد. در ایده‌آل‌ترین شرایط هم آن دانش‌آموز خودش به یک معلم تبدیل می‌شود و همین‌ها را تکرار می‌کند. اما در سیستم بوآل که براساس ایده‌های پائولو فریره شکل گرفته است، دانش در لحظه تولید می‌شود. به همین خاطر همه ما در یک موقعیت قرار داریم و این ارتباط دو سویه باعث می‌شود که از همدیگر یاد بگیریم.

نمایش دیور

خانم مشتاقی‌نیا، وقتی آریان رضایی پیشنهاد پدید آمدن متن "دیور" را به شما ارائه کرد، به خطرهایی که در تئاتر شورایی وجود دارد و در موردش صحبت کردیم، فکر کرده بودید؟

هاله مشتاقی‌نیا: من صحبت‌هایم را از کمی قبل‌تر آغاز می‌کنم. سال 94 که دو نمایشنامه‌ من با نام‌های "تقدیر بازان" و "جان گز" به فاصله کوتاهی روی صحنه رفت و با اقبال عمومی مواجه شد، هم در مورد ایده‌های خودم و هم در مورد کارهای پیشنهادی دچار سخت‌گیری بسیاری در نوشتن شدم تا این‌که آریان رضایی تماس گرفت و پیشنهاد نوشتن یک متن شورایی را به من داد. من نمایش شورایی "برلین" را از ایشان دیده بودم و به نظرم کار متفاوتی بود. به همین خاطر احساس کردم پذیرفتن این پیشنهاد می‌تواند اتفاق جذابی باشد. شناخت من از آگوستو بوآل به دوره دانشگاه برمی‌گشت ولی لازم بود بیشتر با بوآل آشنا شوم که با همراهی آریان رضایی میسر شد. من قبلاً در شیوه نگارش یک نمایشنامه شورایی تجربه نداشتم و طبیعتاً لازم بود جلساتی با آریان رضایی در این مورد داشته باشم. آن‌چه که در این شیوه نمایشی برای من جذابیت دارد این است که تماشاگر هم پا به پای نویسنده می‌تواند بیندیشد و یک قصه جدید خلق کند. جلسات ما بر این اساس شکل گرفت و نگارش متن هم با همین رویکرد انجام شد. من در نگارش صحنه‌های "دیور" طرح پرسش برای مشارکت را در نظر گرفتم. در نگارش نمایشنامه واقع‌گرایانه، لزومی ندارد به این مسائل فکر کنم چون قرار نیست تماشاگر وارد درام شود ولی برای متن شورایی باید به این مسائل توجه کرد و این طبیعتاً شیوه نگارش متن را متفاوت می‌کند. من در "دیور" توانستم یک موضوعی که بستر جنایی دارد را مطرح کنم و هم چنین به ایده‌ای که مدت‌ها بود گوشه‌ای از ذهنم بود و آن قضاوت در فضای مجازی است، بپردازم.

مثلا حضور خواهر مقتول در لایو اینستاگرام و امکان کامنت‌نویسی با استفاده از تکنولوژی امکان پذیر شد. در واقع ما از امکانات روز در شیوه تعاملی که سال‌ها پیش مد نظر بوال بوده هم استفاده کردیم.

تجربه نوشتن نمایشنامه "دیور" برای من چالش‌برانگیز بود. یک شب یکی از تماشاگرها بعد از اجرا از من پرسید نتیجه این کار چه می‌شود؟  این همان پایان بازی است که خود من را هم به عنوان نویسنده به چالش می‌کشد و از این نظر "دیور" تجربه متفاوتی برای من است و ممنونم از آریان رضایی برای این که من را در جهانِ آگوستو بوال شریک کرد.  

آقای رضایی، چه شد که برای نوشتن متن "دیور" به سراغ خانم مشتاقی‌نیا رفتید؟

آریان رضایی: من سال 90 یا 91 برای دیدن نمایشی به تئاتر شهر رفته بودم اما بلیت آن نمایش تمام شده بود. در اطراف تئاتر شهر چند نفر از دوستانم را دیدم که خیلی از نمایش دیگری با نام "مرد مقابل" تعریف می‌کردند و ما رفتیم آن نمایش را دیدیم. من فقط کارگردان این نمایش، خانم سیما تیرانداز را می‌شناختم و هیچ شناختی از خانم مشتاقی‌نیا نداشتم. فضای اجتماعی نمایش مرا همیشه جذب می‌کند، مخصوصاً چالشی که بین زن و مرد وجود دارد. تمام آن چیزی که به روابط بین آدم‌ها می‌پردازد همیشه چالش نمایش‌هایم بوده‌ است و به همین علت سراغ متن‌های آقای محمد یعقوبی می‌رفتم. این مسئله در نمایش "مرد مقابل" هم وجود داشت و باعث شد این اجرا همیشه در ذهنم باقی بماند. من برای کارهایم در وهله اول به نویسنده فکر می‌کنم اما متأسفانه تعداد نویسنده‌هایی که هم در فضای اجتماعی بنویسند و هم قلم‌شان قابل اعتماد باشد، معدود است. در ابتدا برای این نمایش اصلاً به فکر پیشنهاد دادن به نویسنده نبودم اما در نهایت به آقای یعقوبی گفتم فلان نمایشنامه را می‌خواهم و ایشان گفتند آن نمایشنامه اجازه اجرا ندارد. در ادامه شروع به خواندن نمایشنامه‌هایی کردم که چاپ شده بودند. حدود ۲۰۰ نمایشنامه چاپ شده خواندم ولی به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم به یک مترجم پیام بدهم و بخواهم برایم متن بفرستد. مترجم گفت این متنی که می‌خواهید را چرا به یک نویسنده نمی‌گویید تا برای‌تان بنویسد؟ این موضوع مرا به فکر فرو برد تا این‌که یک روز ناامید و کلافه روی کاناپه نشسته بودم که خانم مشتاقی‌نیا به ذهنم آمد. من به خانم مشتاقی‌نیا زنگ زدم و ایشان ابتدا یک متن دیگری برایم فرستادند اما بنا بر دغدغه‌هایی که داشتیم، تصمیم گرفتیم متن دیگری نوشته شود. نکته‌ای که من بابتش همیشه آقای یعقوبی را تحسین می‌کنم این است که اغلب نویسنده‌ها بر روی اندیشه خودشان حساسیت دارند و معتقدند نباید متن دستکاری شود اما آقای یعقوبی نسبت به این مسئله نه تنها گارد نمی‌گیرد، بلکه برای‌شان جذاب است چون ذهن نوگرایی دارند. به نظرم علتش داشتن  جسارت است که بقیه نویسنده‌‌ها هم باید این ویژگی را داشته باشند. من فکر می‌کنم خانم مشتاقی‌نیا هم این جسارت را داشتند. هر شب تماشاگران زیادی در جایگاه‌های مختلف فرهنگی می‌آیند و متن را به هم می‌زنند. من اجراهایی داشته‌ام که تئاتری‌ها آمده‌‌اند و از حرف زدن مردم وسط اجرا حال‌شان بهم خورده است و حتی ایستاده‌اند و به مردم اعتراض کرده‌اند که چرا حرف می‌زنید؟ خانم مشتاقی‌نیا خیلی خوب فضا و درام اجتماعی را می‌شناسند و به روابط آدم‌ها می‌پردازند و ذهن مخاطب را هم خیلی خوب درگیر می‌کند.

خانم مشتاقی‌نیا، در اولین مواجهه‌تان با اجرای نمایش "دیور"، وادار نشدید که خودتان بیایید در اجرا دخالت کنید و جزو افراد کنش‌گرای نمایش باشید؟

هاله مشتاقی‌نیا: خیر  دوست داشتم خودم را به دنیای تماشاگران بسپارم و مواجهه آن‌ها با متن و نمایش را ببینم ضمنا اگر ورود می‌کردم، جالب نمی‌شد. چون اگر آریان رضایی وارد می‌شود به عنوان تسهیل‌گر است، من به عنوان کُنش‌گر وارد می‌شدم و چون خودم آگاه بر قصه بودم، جذابیتی نداشت برایم ... اتفاقاً  برایم جذاب بود که ببینم خودِ تماشاگران متن را به چه سمت و سوهایی می‌برند. دوست داشتم زمان کار اجازه می‌داد که در بخش دوم و آن‌جایی که قصه در ذهن تماشاگر ساخته می‌شود، مشارکت صورت می‌گرفت و قصه آن‌ها را می‌دیدیم. مثلاً بدانیم آیا اصلا خیانتی در کار بوده است یا نه؟ یا این‌که چه کسی مقصر است؟ و قتل توسط چه کسی رخ داده است؟ این که  اجراگر بیاید و تماشاگر را وارد مسئله اصلی یعنی قضاوت در فضای مجازی می‌کند که دغدغه اصلی ما در نوشتن این نمایشنامه بود. شبی که من برای دیدن نمایش رفته بودم، ابتدا در اجرا برشی از یک زندگی نشان داده شد و بعد اجراگر وارد شد و همه شروع به حرف زدن کردند. آخر سر یک خانمی گفت همین است، مدام می‌خواهید حرف بزنید، بگذارید ما صحنه دیگری از این زندگی را هم ببینیم. این اتفاقی است که دقیقا در فضای مجازی هم رخ می‌دهد. مردم یک قابی از یک زندگی را می‌بینند و شروع به قضاوت کردن و یا حتی توهین  در کامنت‌ها می‌کنند. این مسئله در این نمایش به طور غیرمستقیم کاملاً در آمده بود. اگر آقای رضایی مشارکت‌ها را قطع نمی‌کرد، افراد می‌خواستند تا پایان نمایش درباره یک برش از یک زندگی حرف بزنند. در تمام لحظاتی که نمایشنامه "دیور" را می‌نوشتم، فکر می‌کردم درست است که تماشاگر وارد می‌شود تا قصه جدیدی بسازد اما من به عنوان نویسنده یک گام از آن‌ها جلوتر هستم و باید بتوانم به آن‌ها اطلاعاتی بدهم که هم تحریک شوند برای مشارکت و هم ببیند که اشتباه حدس زده‌اند، چون مساله اصلی ما این است که قضاوت نکنید... این واقعاً کار  سختی است. شما زمانی که در حالت عادی درام می‌نویسید، اطلاعات‌تان را دارید و بر اساس آن متن را  مهندسی می‌کنید و بعد هم نمایش روی صحنه می‌رود و تماشاگر کارتان را می‌بیند اما در تئاتر شورایی شرایط متفاوت است چون شما در عین حال که باید یک نظمی را رعایت کنید، باید بپذیرید که با ورود ایده‌های تماشاگر به درام، دچار بی‌نظمی خواهید شد، اما در عین حال آن مهندسی ساختار باید به گونه‌ای باشد که در این بی‌نظمی هم نظم همچنان برقرار باشد و همین مسئله  اجرا را دشوار می‌کند.

آریان رضایی: مسئله قضاوت تمی است که در همه جا جاری است و مردم در صحنه اول این نمایش هم شروع به قضاوت کردن می‌کنند. من و خانم مشتاقی‌نیا از ابتدا در مورد قصه صحبت کردیم و قرار شد طوری باشد که در ساختار هم این رکب را به مخاطب بزنیم و آن‌ها را در موقعیت دیگری قرار بدهیم. ما در این اجرا نمی‌خواستیم بگوییم قضاوت کردن درست یا غلط است بلکه فقط می‌خواستیم این فرآیند را تجربه کنیم.

آرین رضایی

قضاوت بخشی از کنش‌گرایی تماشاگران است و حتی بعضی از تماشاگران می‌گویند اجازه بدهید بقیه نمایش را ببینیم و یا قضاوت نکنید. اگر اکثر تماشاگران این مشارکت را پس بزنند و از مرحله دوم دیگر دخالت نکنند و فقط بخواهند در انتها درباره نتیجه‌گیری صحبت کنند، چه کاری انجام می‌دهید که تماشاگر برگردد و دخالت کند؟

آریان رضایی: من از روز اول این چالش را داشتم اما هیچ‌وقت به خانم مشتاقی‌نیا نگفتم چون همیشه درباره این ماجرا تردید داشتم که وقتی ما چیزی را به مخاطب نشان می‌دهیم و مخاطب می‌فهمد قضاوتش اشتباه بوده است، آیا جرئت می‌کند دوباره قضاوت کند یا نه؟ این کار مرا خیلی سخت می‌کند و به همین دلیل می‌گویم این نمایش تجربه متفاوتی بود. به نظرم برای نویسنده، کارگردان و بازیگر یک جسارتی لازم است که این لحظات را تجربه کنند. من در صحنه اول خیلی شوخی می‌کنم و می‌خندم که این اتفاق در صحنه دوم و سوم به ندرت می‌افتد. حتی بعضی شب‌ها آن‌قدر کلافه می‌شوم که دیگر روی صحنه حاضر نمی‌شوم و فقط صدایم پخش می‌شود. در این شیوه، مشارکت مخاطب در صحنه اول بر مبنای تحلیل رفتار و ارائه راهکار است. ما هیچ‌وقت به این سمت نمی‌رویم که بگوییم این کاراکتر خوب است یا بد. فقط مثلاً از مخاطب می‌پرسیم با این برخورد که مرد بر سر زن داد زد و گفت خفه شو، موافق  هستید و فکر می‌کنید در این موقعیت، با این برخورد مشکل حل می‌شود یا نه؟ من وقتی در صحنه سوم ورود می‌کنم، چالش اصلی را بر روی کارکتر "مانی" (برادر) می‌گذارم که مخاطب آن را در صحنه دوم دیده است و حالا یک چالش جدیدی مطرح می‌شود. موضوع تغییری نکرده است ولی ما به سمتی می‌رویم که مخاطب سعی می‌کند به جای کاراکتر "مانی" ورود کند و یا اگر مخالف ورود است، بگوید چرا با "مانی" مخالفت می‌کند؟ یا بگوید اگر "مانی" در این موقعیت ورود کند، چه مشکلی پیش می‌آید؟ این یک تکنیک است که مخاطب می‌نشیند و تجزیه و تحلیل می‌کند. من بیشتر از این تکنیک استفاده می‌کنم و چون قرار است مدتی بعد خبر مرگ را بدهیم، شاید بهتر باشد که این‌جا مخاطب بیشتر آنالیز کند که ورود این شخص سوم می‌تواند تبدیل به چه چیزی شود. بنابراین مخاطب باید آن فضای پر مشارکت، هیجان و خنده صحنه اول را کمتر کند. شاید اگر شما اجراگردان دیگری را در آن موقعیت قرار بدهید، پرسش دیگری را داشته باشد و چالش دیگری را مطرح کند اما من این را مطرح می‌کنم و طبیعتاً در صحنه سوم، ظرفیت آنالیز بیشتر از مداخله مستقیم مخاطبان خواهد شد.

در تجربه ده ساله‌ای که در اجرای نمایش‌های شورایی گذرانده‌اید، جایی بوده که تماشاگر در نمایش‌تان مشارکت نکند؟

آریان رضایی: خیر. همیشه مشارکت وجود داشته ولی من همیشه نگران رخ دادن این اتفاق هستم و قبل از هر اجرا استرس می‌گیرم. نمایش "دیور" یکی از سخت‌ترین کارهایم در زندگی بوده است چون در من هیچ تنشی وجود ندارد که بخواهد دیده شود اما در مورد بازیگر این‌طور نیست و بازیگر می‌تواند به نقش و دیالوگ‌هایش تکیه کند. یک شب تماشاگری با حالت پرخاشگری گفت این تئاتر شورایی نیست. در این موقعیت من چه کاری می‌توانستم انجام بدهم؟ تنها کافی است به عنوان اجراگردان با یک نفر برخورد کنم، آن‌وقت همه چیز قفل می‌شود. من تمام این تنش‌ها و نگرانی‌ها را کنترل می‌کنم و می‌گویم سلام به همگی. آگوستو بوآل استاد این کار بود و جز یک مورد که در مجلس به نماینده‌ای اعتراض می‌کند و بعداً خودش می‌گوید اشتباه کردم، هیچ‌وقت در زندگی عصبانی نشد. خیلی‌ها اجراگردان نمایش شورایی را با جوکر داستان بتمن در سینمای هالیوود اشتباه می‌گیرند. این جوکر، جوکر متفاوتی است که اولاً نقشی در نمایش ندارد و دوماً می‌تواند شوخ‌طبعی کند و به معنای یک تسهیل‌گر برای نمایش باشد. یعنی اگر من خیلی می‌خندم و یا با تماشاگر شوخی می‌کنم و تمام سالن می‌خندند، فقط برای تسهیل این شرایط است. البته نقطه مقابل هم دارد و این می‌تواند دشوارساز باشد، مثل کاری که در صحنه سوم نمایش انجام می‌دهم. زمانی که مخاطب فکر کند چالشی وجود ندارد، شروع به دشوارسازی می‌کند و این کار را برای اجراگردان سخت می‌کند. کار سختی بود و این‌که چقدر در این تجربه موفق بوده‌ایم را نمی‌دانم.   

خانم مشتاقی‌نیا، شما هم در حین تماشای نمایش اضطراب دارید؟

هاله مشتاقی‌نیا: بله. به خصوص این‌که برای اولین بار بود وارد چنین فضایی می‌شدم. من در یک فضای مشخصی می‌نویسم که مخاطب آن را می‌شناسد و با آن تصور به دیدن نمایش می‌آید ولی به یک‌باره با فضایی مواجه می‌شود که کاملاً متفاوت است. این اضطراب من را به عنوان نویسنده‌ای که دارد یک تجربه متفاوت رقم می‌زند چند برابر می‌کند و طبیعتاً در طول دیدن نمایش نگران این هستم که بازخورد مخاطب چطور خواهد بود. با این حال خیلی خوشحالم که این پیشنهاد را پذیرفتم.

بعضی از مخاطبان ممکن است تصور کنند که جنس نوشته‌های هاله مشتاقی‌نیا طرفدار حقوق زنان است و پس از دیدن صحنه اول نمایش با قضاوت قبلی بگویند هاله مشتاقی‌نیا می‌خواهد انتهای نمایش را به نفع زنان رقم بزند. خودتان در این مورد چه فکر می‌کنید؟

هاله مشتاقی‌نیا: فمینیست بودن خواهان بودنِ حقوق برابر بین زن و مرد است و نمی‌دانم چرا برخی افراد فمینیست بودن را به عنوان یک انگ و بعضی دیگر به عنوان یک مُهر افتخار بر پیشانی می‌بینند. احساس می‌کنم چون زن‌های قصه‌ام پررنگ هستند، به اشتباه و با توجه به تعریف غلطی که از فمینیسم دارند این را در مورد من می‌گویند وگرنه من به مردهای قصه‌ام به اندازه زن‌ها می‌پردازم. هر چند که من نگاه یک سویه به هیچ شخصیتی را ندارم اما از کجا معلوم در این ماجرا مرد قصه مورد ستم قرار نگرفته باشد؟ آقای رضایی در این ماجرا به خاطر شکل شورایی نمایش نگذاشت یک مسئله واضح از طرف من عنوان شود و آن این که این چالش هم برای تماشاگر باشد که شاید نفر سومی شیشه عطر را پرت کرده و موجب قتل شده و آن فرد علی ضیایی همان راننده اسنپ باشد و یک رابطه پنهانی بوده ...

آقای رضایی، در نمایش "دیور" متنی را می‌بینیم که با نمایشنامه‌نویس صحبت شده و خانم مشتاقی‌نیا آن را بر اساس یک ایده نوشته است اما در نمایش "برلین" این تجربه وجود نداشت و شما خودتان متن را شورایی کردید. این دو نمایش از نظر ماهیت چه تفاوتی با یکدیگر داشتند؟

آریان رضایی: نمایش "دیور" یک گام جلوتر بود چون فضای طراحی شده‌تری وجود داشت و ما یک سری ایده‌های اجرایی هم داشتیم اما این‌که کدام‌شان بهتر است را باید مخاطب بگوید. در نمایش "دیور"، نویسنده و کارگردان هم‌سو با یکدیگر اتفاقی را شکل داده‌اند که بخشی از آن ایده‌ها را نویسنده مطرح می‌کند و گروه و کارگردان می‌پذیرند و بخشی از ایده‌ها را کارگردان و گروه می‌دهند و  نویسنده می‌پذیرد. یعنی در این شیوه، ذهن دیگری اضافه نمی‌شود و همه چیز در تعامل کارگردان و نویسنده شکل می‌گیرد. من در نمایش "دیور" فرآیند گروهی بیشتری را تجربه کردم. نمایش "برلین" تجربه متفاوتی بود. من آن را سال 87 در پروژه "مونولیو" گروه تئاتر "لیو" دیدم که به من یک ایده داد که چطور می‌شود یک مونولوگ را با شیوه تئاتر شورایی اجرا کرد؟ همه چیز در لحظه اتفاق می‌افتاد و این یک چالش بود. "برلین" حاصل شکل‌گیری یک ایده در ذهن من بود ولی در مورد "دیور" داشتیم برای اولین بار یک متنی را می‌نوشتیم که به شیوه شورایی اجرا شود. نمی‌دانم کدام یک بهتر بود. باید کمی از این پروژه دور شویم تا بتوانم در این مورد نظر بدهم.

چطور به تماشاگران‌تان اعتماد می‌کنید که هر شب نروند انتهای نمایش را برای بقیه تعریف کنند؟

آریان رضایی: من به این مسئله خیلی فکر کردم. نگرانی اولم از این بود که مخاطب وقتی ماجرای قتل را می‌داند، می‌گوید این دختر قاتل است و من از او دفاع نمی‌کنم. چالش دیگر هم این بود که اگر ما به طور مشخص می‌گفتیم این دختر با راننده اسنپ رابطه دارد، تماشاگران فردا شب می‌آمدند و این را فاش می‌کردند. به همین خاطر این مسائل را یک مقدار در ابهام بیشتری قرار دادیم. البته با وجود این نگرانی‌ها ما مخاطبان زیادی داشتیم که برای بار چندم می‌آمدند نمایش را می‌دیدند و این نشان می‌دهد که همچنان دیدن نمایش برای‌شان جذابیت داشته است. مسئله دیگر این است که نوع پرسش‌گری ما اصلاً درباره مسئله قتل نیست و ما بیشتر اختلاف فرهنگی زن و مرد و رابطه‌ای که آن‌ها با هم دارند و چگونگی رسیدن آن‌ها به تعامل را بررسی می‌کنیم. یعنی ذهن مخاطب ما بیشتر درگیر رابطه بین آدم‌های قصه می‌شود. من نقدی خواندم که نوشته بود اگر مخاطب در صحنه یک، دو و سه نمایش دخالت می‌کند، پس چرا نمی‌تواند پایان را تعیین کند؟ این نقد از یک زاویه‌ای درست است. من در نمایش "برلین"، پایان‌بندی را به عهده تماشاگر گذاشته بودم و در مورد این نمایش هم نتیجه قطعی به مخاطب نمی‌دهیم و بعضی چیزها در ابهام باقی می‌ماند. ما در مورد خبر قتل به مخاطب نتیجه نمی‌دهیم و مستقیم نمی‌آییم بگوییم کاراکتر "مانی" قاتل است. بخش دوم که از ماجرای قتل گره‌گشایی می‌کنم هم مبهم است و به همین خاطر مخاطب به صحنه اول برنمی‌گردد چون ماجرای دروغ هیچ ربطی به قتل ندارد اما یک گروتسک جذاب برای من می‌سازد. یکی از تماشاگران یک نقدی نوشته بود که اول با خودم گفتم دروغ چیز مسخره‌ای است، ولی بعد اساسی جا خوردم چون همین‌ها منجر به یک فاجعه می‌شود.

هاله مشتاقی‌نیا: من وقتی با آقای رضایی صحبت کردم، ایشان گفت ما در تئاتر شورایی زمان زیادی نداریم، پس من باید فقط چند برش از یک زندگی را انتخاب می‌کردم. تا قبل از این‌که بگوییم قتل اتفاق می‌افتد، سه صحنه بیشتر نداریم که در این سه صحنه باید به شکل غیر مستقیم به مخاطب یک سری کُد بدهیم که بعدا وقتی این کُدها را کنار هم بچیند بتواند بپذیرد که می‌توانست یک قتلی اتفاق بیفتد. من یادم است بعد از انتشار خبر اتهام حمید صفت به قتل همسر مادرش، به سرعت در فضای مجازی کمپین تشکیل شد. یعنی یک عده حتی اجازه ندادند اخبار موثق و تکمیلی بیاید تا ببینند واقعاً چه خبر بوده است. در مورد ماجرای ریحانه جباری که گفته می‌شد به خاطر دفاع از خودش مرتکب قتل غیر عمد شده است و در نهایت هم اعدام شد، یک سؤال برای من مطرح شد که در قانون ما، اولیای دم باید رضایت بدهند، پس چرا ما به طور ناخواسته سعی می‌کنیم اولیای دم را تحریک کنیم؟ در مورد ماجرای حمید صفت هم همان موقع مصاحبه‌ای از پسر مقتول خواندم که گفته بود آن‌چه که حال ما را بدتر می‌کند، واکنش‌ها و کمپین‌های فضای مجازی است. در مورد قضیه ناصر محمدخانی و شهلا جاهد هم همین اتفاق افتاد. اصلاً منظورم این نیست که به ناصر محمدخانی حق بدهیم یا ندهیم بلکه می‌گویم وقتی قرار است به این مسائل ورود کنیم، باید یک لحظه به خودمان بیاییم و بگوییم این یک رابطه دو طرفه بوده که ما از جزییاتش بی‌خبریم و نباید در موردش قضاوت کنیم. در نمایش "دیور" هم تماشاگر نمی‌خواهد بپذیرد و در کامنت‌نویسی به بازیگر ما بدگویی می‌کند. ما می‌گوییم اجازه بدهید خواهر مقتول هم حرف بزند اما تماشاگر پس می‌زند. به نظرم در چنین اتفاقاتی، خانواده مقتول در موقعیت نفس‌گیرتری قرار می‌گیرند. خانواده مقتول تحت فشار انتخاب بین بخشش یا قصاص هستند و از طرفی می‌بینند در فضای مجازی کمپین تشکیل شده و همه از فرد قاتل حمایت می‌کنند و حتی از او قهرمان می‌سازند. ما هیچ‌وقت صدای این آدم‌ها را نمی‌شنویم. من با آقای رضایی صحبت کردم که ما برای یک‌بار صدای خانواده مقتول را بشنویم که آقای رضایی ایده لایو خواهر مقتول و کامنت‌نویسی را عملی کرد. در مورد ماجرای حمید صفت، من گفتم شما کاری می‌کنید که اگر این قتل ثابت شود و حمید صفت بخواهد اعدام شود، خانواده مقتول دیگر رضایت ندهند. این چیز عجیبی است که واقعاً جای بحث و بررسی دارد و تحلیل‌گران باید درباره آن صحبت کنند چون مسئله بغرنجی است.

واقعیت این است که ما امروز می‌بینیم مردم در همه چیز نظر می‌دهند و فقط در مورد مسئله قتل نیست.

هاله مشتاقی‌نیا: فضای مجازی این مسئله را تشدید کرده است. البته یک جاهایی هم مثبت بوده است، مثلاً یک جریانی راه افتاده که موجب شده مسئولین دولتی وارد عمل شوند. در بعضی مواقع هم مثل همین کمپین‌هایی که برای قتل تشکیل می‌دهند، تجربه نشان داده که خانواده مقتول عصبی‌تر می‌شود و کمپین‌ها نتیجه عکس می‌دهد. من مدت‌ها بود که به چنین متنی فکر می‌کردم. ترسیدم سراغ ماجرای ریحانه بروم چون جو سنگینی بر آن حاکم بود...  در مورد ناصر محمدخانی هم دو کار اجرا شده است و من همیشه فکر می‌کنم چرا محمدخانی تبدیل به هیولا شده است؟ مگر رابطه دوطرفه نبوده است؟ چرا هیچ‌وقت فکر نمی‌کنیم اگر ناصر محمدخانی با یک زن بوده، آن زن هم دوست داشته با محمدخانی باشد. این کار فرصت مناسبی برای خودم بود. ما در "دیور" داریم برای یک بار هم که شده صدای خانواده مقتول را می‌شنویم و این سوال را مطرح می‌کنیم که شما چطور از خانواده‌ای که دارید زخمی‌ترشان می‌کنید، انتظار دارید رضایت بدهد؟ هر چند بازیگری که آن نقش را بازی می‌کند، حتی بعضی شب‌ها با کامنت‌های تند و اعتراضی مخاطبان مواجه می‌شود. حقیقت این است که ما نمی‌خواهیم ذره‌ای به خانواده مقتول حق بدهیم و در عین حال می‌خواهیم رضایت هم بدهد. این در حالی‌ است که خودمان در مورد یک مسئله ساده دوست‌مان را نمی‌بخشیم. این‌ها پرسش‌هایی است که دوست داشتم در نمایشنامه "دیور" به آن‌ بپردازم. اصلاً نوشتن من از ماجرای حمید صفت شروع شد. البته نمایشنامه ربطی به شخصِ حمید صفت ندارد.

در شب‌هایی که نمایش "دیور" اجرا می‌شود، این اتفاق افتاده است که یکی از تماشاگران که خودش قتل را تجربه کرده بیاید و بخواهد درباره آن ماجرا صحبت کند؟

آریان رضایی: این اتفاق دقیقاً برای یک خانمی پیش آمده بود ولی نیامد مداخله کند. آن خانم این ماجرا را تجربه کرده بود و از همسرش جدا شده بود ولی معلوم نبود که قتل هم صورت گرفته است یا خیر؟ مسئله‌ای که در مداخله و مشارکت وجود دارد این است که ما در چه نقطه‌ای وارد مداخله مستقیم شویم. البته هدف ما صرفاً پرسش‌گری نیست و برای رسیدن به کنش‌گری این پرسش‌ها را مطرح می‌کنیم. بنابراین مشارکت یعنی دخیل کردن تماشاگر در امر تصمیم‌گیری و این‌که ما بتوانیم پیش از فاجعه این مسئله را مطرح کنیم. آگوستو بوآل یک مثالی می‌زند که می‌گوید دختری را نیمه شب در مترو در نظر بگیرید که 3- 4 آدم خلافکار به او حمله می‌کنند و حالا ما می‌خواهیم در تئاتر به این موضوع بپردازیم که دختر چه کاری می‌تواند انجام بدهد؟ تنها راهکاری که به ذهن می‌رسد این است که دختر به پلیس اطلاع بدهد یا یک ورزشکار حرفه‌ای باشد که همه را نابود کند. بوآل می‌گوید بهترین موقعیت برای طرح مسئله این‌جاست که این دختر چرا این ساعت از خانه بیرون آمده است؟ شما باید مخاطب را پیش از فاجعه وارد مداخله و مشارکت کنید و از آن‌جا به این برسید که آیا زن با ترک خانه کار درستی انجام داده است یا خیر؟

نمایش دیور

هاله مشتاقی‌نیا: فرض کنید صحنه بازجویی زن پخش شده است و حالا می‌خواهیم بحث قضاوت در فضای مجازی را به صورت غیر مستقیم مطرح کنیم و از مخاطب بپرسیم زن الان چه چیزی را اعتراف می‌کند؟ اگر زمان داشتیم و این کار را انجام می‌دادیم، چه اتفاقی می‌افتاد؟

آریان رضایی: اگر مستقیم درباره قضاوت بپرسیم، همه می‌گویند نباید قضاوت کنیم ولی به صورت غیر مستقیم می‌شود پرسید که اگر شما جای این زن بودید چکار می‌کردید؟ در این‌جا شما باید از قبل شفاف‌سازی کنید چون تماشاچی قصه را نمی‌داند و قصه‌ای را برای خودش می‌سازد که قصه نمایش نیست. بنابراین تنها راهی که وجود دارد این است که صحنه بازجویی را حذف کنیم و به مخاطب بگوییم این زن باید چه بگوید؟ قطعاً نمی‌آید مداخله کند چون روی صحنه چالش مداخله‌پذیری نیست. وقتی ما از مداخله صحبت می‌کنیم، یک ارتباط دوسویه را باید به مخاطب نشان بدهیم. روی صحنه یک کشمکشی بین زن و مرد وجود دارد. مرد می‌گوید این دروغ را برای چی گفتی؟ احتمال دارد بعضی مخاطب‌ها بگویند حق دارد و بعضی‌ها بگویند حق ندارد. این چالش وجود دارد که مخاطب با خودش می‌گوید بروم از این مرد یا از این زن دفاع کنم. در صحنه پایانی فاجعه شکل می‌گیرد و دنیای سؤال در ذهن مخاطب به وجود می‌آید که به نظرم این دنیای سؤال اتفاق خوبی است. تماشاگر وقتی از سالن بیرون می‌رود، باز هم ذهنش درگیر است.

ممکن است مداخله تماشاگران زیاد و درست باشد و صحبت‌ها آن‌قدر جذاب شود که زمان اجرا طولانی‌تر شود. در چنین شرایطی زمان نمایش را چطور محدود می‌کنید؟

هاله مشتاقی‌نیا: آقای رضایی این بازده زمانی را به من داده بود. شاید اگر دست خودم بود، می‌خواستم 2- 3 صحنه دیگر هم بنویسم اما آقای رضایی مدام تأکید داشت که کار شورایی این اجازه را نمی‌دهد. زمان یک بخشی از دغدغه‌ ما بود و بخش دیگر هم استدلال‌های شیوه مشارکت و دخالت تماشاگر در سیستم تئاتر بوآل بود.

آریان رضایی: تئاتر شورایی تا زمانی که مشارکت و مداخله وجود دارد باید ادامه پیدا کند ولی ما محدودیت‌هایی داریم که از جاهای دیگر به ما تحمیل شده است. اگر در فستیوال اجرا داشته باشیم، می‌گویند سالن را سر وقت تحویل بدهید چون گروه دیگری می‌خواهد اجرا کند و اگر در سالن تئاتر شهر اجرا داشته باشیم می‌گویند کارمندان ما ساعت نه و نیم می‌روند و شما باید کار را تعطیل کنید. در نمایش "برلین"، مسئولین تئاتر شهر به ما 60- 70 دقیقه وقت دادند. من به آقای شریعتی گفتم نمی‌توانم نمایش را در 70 دقیقه کنترل کنم و در نهایت زمان نمایش را به 90 دقیقه رساندیم. بعد از 90 دقیقه اگر مشارکت ادامه پیدا می‌کرد، من به تماشاگران می‌گفتم به خاطر زمان مجبور هستیم نمایش را قطع کنیم و این آخرین راهکار امشب است. در آن نمایش باید این حرف را می‌گفتم چون صحنه نداشتیم ولی در نمایش "دیور" می‌توانستم مشارکت‌ها را به بهانه صحنه بعد قطع کنم و بگویم برویم صحنه بعد را ببینیم چون این نمایش ادامه دارد. من سال ۹۲ در لابی خانه هنرمندان نمایش "قوی‌تر" استریندبرگ را اجرا کردم که حدود ۴ ساعت طول کشید. البته تماشاگرانی هم وسط ماجرا می‌رسیدند و مداخله می‌کردند.

اگر در تئاتر شهر به شما می‌گفتند که برای نمایش "دیور" محدودیت زمانی ندارید، نمایش را ادامه می‌دادید؟

آریان رضایی: بله ادامه می‌دادم. ما در حالا حاضر هم مسئله زمان داریم. صحنه لایومان خیلی طول می‌کشد و من مجبورم مداخله‌ها را در صحنه سوم کم کنم تا به صحنه‌های لایو برسیم. ما باید ساعت ۹ شب نمایش را به پایان برسانیم اما هیچ شبی نمایش‌مان ساعت ۹ تمام نشده است.

چهار بازیگری که به لایو می‌آیند و بازی می‌کنند، جنس خودشان را بازی می‌کنند؟

آریان رضایی: بله. کاملاً با دیدگاه خودشان بازی می‌کنند. یک شب خانم رویا افشار به لایو می‌‌آیند و یک شب هم خانم پریسا مقتدی. خانم افشار سن‌شان بالاست و خیلی متأثر شده و جدی هستند اما خانم مقتدی کامنت‌ها را می‌خواند و سعی می‌کند به حرف آن‌ها گوش بدهد. البته دیالوگ‌ها، کدها و قراردادها تغییر نمی‌کنند اما به بازیگرها نگفته‌ایم که یک جور باشند و آن‌ها بر اساس کامنت‌ها می‌توانند بداهه بگویند. مثلاً اگر کسی برای خانم افشار کامنت توهین‌آمیز بگذارد، خانم افشار لایو را قطع می‌کند و می‌رود اما خانم مقتدی تعامل می‌کند. من به آن‌ها اجازه می‌دهم این واکنش‌های طبیعی را داشته باشند. به نظرم اگر کسی دیگر به جای الهام شعبانی و محمدهادی عطایی بازی می‌کرد، ماجرا طور دیگری می‌شد. همان‌طور که اگر کسی جای من می‌آمد، سوالش چیز دیگری می‌شد. ما برای بازیگران‌مان یک چارچوب‌هایی گذاشته‌ایم که نباید از آن خارج شوند اما در نهایت دغدغه‌ها و نگاه‌های خودشان را نسبت به آن موقعیت خواهند داشت. بنابراین در این‌جا خود آدم‌‌ها کنش‌گرا هستند.

هاله مشتاقی‌نیا: به نظرم این نمایش از جمله کارهایی است که هر چقدر به بازیگر چارچوب شخصیت بدهید، در نهایت بازیگر در مواجهه با تماشاگر و بداهه‌پردازی، روحیه خودش را هم دخیل می‌کند. در مورد لایوها، مسئله‌ این است که تنها چهره شناخته‌ شده لایوها خانم رویا افشار هستند و تماشاگر می‌داند که با یک بازیگر مواجه است اما خانم‌های دیگر را فقط بچه‌های تئاتر می‌شناسند. بنابراین تماشاگر وارد بازی می‌شود و فکر می‌کند آن‌ها خواهر مقتول هستند. به نظرم اگر بازیگر چهره می‌آوردیم، جنس کامنت‌ها فرق می‌کرد.

بازیگران نمایش را هر شب چطور به نقطه صفر می‌رسانید؟

آریان رضایی: با مکافات و بدبختی. به صفر رساندن بازیگران یک بخش ماجرا است و بخش دیگر این است که بازیگران در نمایش مشارکت می‌کنند و می‌خندند اما زمانی که می‌خواهیم به صحنه دوم برویم، آن‌ها هنوز در فضای مشارکت مانده‌اند.

هاله‌ مشتاقی‌نیا: آقای رضایی در تجربه‌های قبلی بخش‌هایی از متن  آقای یعقوبی را کار کرده که فقط مربوط به روابط بین زن و مرد بوده است ولی ما در نمایش "دیور" به سراغ یک سوژه ملتهب، یعنی سوژه قتل و اعدام رفته‌ایم. من سفر بودم و وقتی تیزر نمایش را دیدم، گفتم ما که در این نمایش جای خنده نداریم پس چرا مردم می‌خندند؟ اما وقتی خودم نمایش را دیدم با واکنش یکی از تماشاگران روی صحنه قهقهه زدم. به نظرم همین کار را دچار کمی پارادوکس کرده و  دشوار می‌کند. من معتقد بودم که باید از ابتدا تماشاچی بداند که این نمایش ماجرای یک قتل است و متن هم  با خبر قتل مانی منفرد در فضای مجازی شروع می‌شد، اما آریان رضایی به عنوان اجراگردان این نگاه را داشته که قتل در بخش دوم قرار بگیرد و تماشاگر از ابتدا نداند. همین ممکن است بعد از مشارکت در بخش اول و آن تفاوت‌های زن و مرد و اختلاف‌ها که با لحظات طنزی در مشارکت هم همراه می‌شود، در بخش دوم جا بخورد.

 قصه ما از یک جایی به بعد ملتهب است. زمانی که این متن را می‌نوشتم، خیلی تلخ به نظرم آمد. به همین خاطر در اولین تیزر وقتی واکنش‌های خنده مردم را دیدم برایم عجیب بود که مردم به چه چیزی می‌خندند؛ اما بعد دیدم  آقای رضایی این تعامل را قبل از صحنه قتل گذاشته است.

آریان رضایی: در مجموع بازی کردن در این شیوه از تئاتر کار فوق‌العاده سختی برای بازیگر است. جالب است که در هیچ جشنواره‌ای به من جایزه نداده‌اند ولی بازیگرانم جایزه می‌برند. در سال 90 یا 91 در یک جشنواره‌ای شرکت کردم که آقای نادر برهانی‌مرند، آقای کوروش نریمانی و خانم شیرین بزرگمهر داور بودند. خانم بزرگمهر به من اعتراض کرد که تو چکار کرده‌ای؟ من به آقای برهانی‌مرند گفتم جایزه نمی‌خواهم، فقط بگویید خانم بزرگهمر چرا ناراحت شدند؟ گفتند چون ما اصلاً از تو کارگردانی ندیدیم. به هر حال این اتفاقات رخ می‌دهد چون هنوز مفهوم اجراگردانی خوب جای نیفتاده است و خیلی‌ها فکر می‌کنند من مجری هستم. در آن جشنواره به خانم پریناز لطف‌اللهی جایزه اول بازیگری دادند و از پارنترشان تقدیر شد و کار هم به جشنواره فجر رفت.

وقتی داور یا تماشاگر کارهایی از این جنس می‌بینند، تصور ندارند که نمایش بر اساس تفکر کارگردان پیش رفته است و بازیگر با قوانین کارگردان دیالوگ می‌گوید و نمایش دارد بر اساس یک متن اتفاق می‌افتد.

آریان رضایی: از همه بدتر این‌که منتقدین فکر می‌کنند ما کلاه‌برداری می‌کنیم و با مسخره‌بازی تئاتر اجرا می‌کنیم. ما باید همین اظهارنظرهایی که همیشه درباره مردم می‌کنیم را درباره خودمان هم بگوییم. من هیچ‌وقت درباره مسئله‌ای که تخصص ندارم نظر نمی‌دهم. یک منتقدی کتابی خوانده بود که در آن کتاب گفته شده بود جنبه‌های سیاسی تئاتر بوآل تبعید شده است. بعد این منتقد در مطلبی نوشته بود که آریان رضایی دارد یک شوخی دسته‌جمعی را اجرا می‌کند و نمایش او یک تئاتر سیاسی است. مرا متهم کرده بود که برای گیشه و خوشحال کردن تماشاگر، یک شوخی دسته‌جمعی و یک موضوع دم‌دستی را اجرا کرده‌ام که ربطی به تئاتر بوأل هم ندارد. منوچهر شجاع حرف خیلی قشنگی می‌زند که می‌گوید این افراد کتابی هستند مثلاً صفحه سیزده کتابی را می‌خوانند و هر اتفاقی که می‌افتد را به آن ربط می‌دهند و به همان صفحه سیزده کتابی که خوانده‌اند برمی‌گردند. عجیب‌تر این‌که یک روزی یکی از کارگردان‌ها به من گفت که چرا یک کار باشکوه و بزرگ اجرا نمی‌کنی؟ تعجب کردم و گفتم بلد نیستم این کار را انجام بدهم. یعنی تصورشان از کارگردانی خوب، داشتن صحنه‌های بزرگ و باشکوه است. درباره آگوستو بوآل یک سوء تفاهم وجود دارد. بوآل را یک زمانی نه به خاطر اجرای تئاتر مشارکتی بلکه به خاطر اجرای نمایشنامه‌هایی مثل کارهای برشت می‌گیرند و تبعیدش می‌کنند. اتفاقاً بوآل به این نتیجه می‌رسد که در تئاتر نمی‌شود شعار سیاسی داد و ما باید فرآیندی شکل بدهیم که تبدیل به یک تمرین انقلابی شود. یعنی مشکل ما انفعال جامعه است. ما در تئاتر شهر یک ورک‌شاپ گذاشتیم و یکی از چهره‌های مطرح این حوزه را از کشور هلند آوردیم تا در مورد سیستم تئاتر بوآل صحبت کند. رضا کیانیان هم آمد درباره محیط زیست صحبت کرد و گفت این یک سیستم است و شما باید به مسائل اجتماعی بپردازید نه شعارهای سیاسی. این تصور غلط و سوء‌تفاهم در مورد تئاتر شورایی وجود دارد.

نمایش دیور

فکر می‌کنید سالن سایه برای اجرای تئاتر شورایی مناسب است؟

آریان رضایی: در این مورد فکر می‌کنم در راستای همان مسئله بومی‌سازی که در ابتدای گفت‌وگو در موردش صحبت کردیم، باید ببینیم چه موضوعی را داریم کار می‌کنیم تا بر اساس آن به فکر مکان اجرا باشیم. مثلاً من با هزینه شخصی خودم به شهر رباط کریم می‌روم و با زوج‌هایی کار می‌کنم که اختلاف شدید دارند اما آن را نمی‌توانم در تالار سایه اجرا کنم چون باید دید چه کسانی و با چه دغدغه‌هایی به آن سالن می‌آیند و چه چیزی ذهن‌شان را درگیر می‌کند. در تالار سایه و تالار وحدت هم می‌شود تئاتر شورایی کار کرد اما باید بدانید چه موضوعی را برای چه مخاطبی اجرا کنید. من نمی‌توانم موضوع کارتن‌‌خواب‌ها را در سالن ایرانشهر اجرا کنم چون در آن‌جا کارتن خواب وجود ندارد. موضوعاتم را باید طوری انتخاب کنم که دغدغه تمام آدم‌ها باشد. ما چون در تالار سایه مخاطب حرفه‌ای هم داریم، تصمیم گرفتیم ذهن مخاطب را با یک درام هم درگیر کنیم وگرنه این موضوع در رباط کریم جایی ندارد. ما در لابی خانه هنرمندان نمایش "قوی‌تر" استریندبرگ را کار کردیم و دانشجوهایی می‌آمدند که استریندبرگ را خوانده بودند. بنابراین تئاتر شورایی را در هر جایی می‌شود اجرا کرد و فقط موضوع نمایش را آدم‌ها و مخاطبان مشخص می‌کنند.