سرویس تئاتر هنرآنلاین: مهرداد رایانی مخصوص هنرمندی است که در دهه 80 با آثار نمایشی خود به خوبی درخشید. او در اواخر این دهه به منظور تحصیل در مقطع دکترا به انگلستان رفت و پس از بازگشت به ایران در حوزه مدیریتی تئاتر مشغول به کار شد و اثری از او به صحنه نرفت. پس از وقفهای طولانی، رایانی نمایش "خشم و هیاهو" را که 17 سال پیش در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر اجرا کرده بود، این بار از 3 دی ماه آن را با بازی هانیه توسلى، على سرابى و امیرحسین رستمى در فضایی متفاوتتر در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه آورده است.
نمایش "خشم و هیاهو" در هفته بزرگداشت هنر ایران در شهر پارماى ایتالیا نیز اجرا شده و مورد توجه و تحسین مخاطبان قرار گرفته است. همچنین رایانى مخصوص این نمایش را سال ٩٣ نیز در شهر منچستر انگلستان روى صحنه برد.
به بهانه اجرای این اثر نمایشی با رایانی مخصوص نویسنده و کارگردان نمایش و هانیه توسلی بازیگر آن گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانیم:
آقای رایانی مخصوص، چطور شد که سالها قبل تصمیم گرفتید به کانون فرهنگی تربیتی حر بروید و تئاتر را آموزش ببینید؟
مهرداد رایانی مخصوص: من بزرگ شده محله پل امیربهادر هستم و تئاتر را سال 1356 در کاخ جوانان سابق (کانون فرهنگی تربیتی حر کنونی) شروع کردم که محرم زینالزاده و احمد میرعلایی هم در آنجا بودند. یک سال به کاخ جوانان رفتم و بعد با شکلگیری انقلاب، حضورم در کاخ جوانان و تئاتر منقطع شد. بعد از انقلاب در سال 58 وارد کانون فرهنگی تربیتی رشد در آموزش و پرورش منطقه 11 تهران شدم و بعد به طور همزمان به کانون فرهنگی تربیتی حر رفتم. بعد از آن فعالیتام به شکل مستمر در آموزش و پرورش منطقه 11 و کانون فرهنگی تربیتی حر پیوند خورد تا اینکه در سال 61 برای اولین بار با آقای قاضینظام وارد جشنواره تئاتر فجر شدم. ایشان نمایشی را تحت عنوان "چهارسو در انتظار" روی صحنه برد و من هم برایش بازی کردم.
علاقه به تئاتر چگونه در شما شکل گرفت؟
رایانی مخصوص: هیچوقت ریشهاش را دقیق پیدا نکردم ولی میدانم که برادر و پدرم در این مورد نقش داشتند. برادرم تئاتربین بود و مرا با خودش به تماشای تئاترهای لالهزار میبرد و پدرم هم به ادبیات گرایش داشت و ترجمه میکرد. این دو نفر روی علاقهام به هنر و تئاتر تأثیرگذار بودند.
حضورتان در تئاتر را با بازیگری شروع کردید و بعد نمایشنامهنویس شدید و بعد هم کارگردان.
رایانی مخصوص: من اصلاً بازیگر نیستم و اگر 2- 3 تجربه بازیگری دارم هم به خاطر این بود که آن کارها را دوست داشتم و میخواستم در فضای نمایش قرار بگیرم وگرنه دغدغه و توانمندی بازیگری ندارم. دغدغه من در وهله اول، نوشتن است و بعد کارگردانی. وقتی دارم مینویسم، به وجوه اجرایی متن هم فکر میکنم و چون اساساً کارگردانی تکمیلکننده نویسندگی است، سعی میکنم این دو را با هم پیش ببرم ولی اصراری ندارم که لزوماً و فقط خودم کارگردان متنهایم باشم.
بعضی از نویسندهها میگویند که وقتی متن را به بعضی کارگردانها میسپارند، متن آنطوری که باب میلشان است اجرا نمیشود. این اتفاق برای شما هم افتاده است؟
رایانی مخصوص: من چند نمایشنامه برای مثال "لوله" و "کفتر به توان 2" را برای نیما دهقان نوشتم و اجرا کرد و هیچ حساسیتی هم نداشتم. همه چیز بستگی به موقعیت آدم دارد. زمانی من به عنوان نویسنده طی گفتوگوهایی که شکل میگیرد به این نتیجه میرسم که برای یک کارگردان دیگر بنویسم و یک زمانی هم ترجیح میدهم متنی را که مینویسم خودم کار کنم.
شما نمایشنامهنویس گزیدهکاری هم هستید و گویا همیشه منتظرید یک اتفاق اجتماعی بیافتد تا بعد دست به قلم شوید...
رایانی مخصوص: من به موقعیت اجتماعی خیلی حساسم و مسائل اجتماعی همیشه در نمایشنامههایم وجود داشته است. همیشه وجوه نقد اجتماعی را مد نظر دارم و فکر میکنم که یکی از وظایف من به عنوان نمایشنامهنویس هم همین است.
داشتن دغدغههای اجتماعی به خاطر خاستگاه و محلهای است که در آن بزرگ شدهاید؟
رایانی مخصوص: محلهای که در آن بزرگ شدهام خیلی تأثیر دارد. من در محلهای بزرگ شدم که پتانسیل این را داشت که استعدادم به سمت دیگری برود. اکثر قریب به اتفاق هم محلهایهای من یا معتاد شدند و یا خلافکار و زندانی. صراحتاً میگویم آنچه باعث شد من از شرایط آن محله نجات پیدا کنم، علاقه شدیدم به تئاتر بود. هر روز سر تمرین میرفتم و دیگر فرصتی برایم باقی نمیماند که به کارهای دیگر فکر کنم و از این موضوع راضی هستم.
در کانون فرهنگی تربیتی حر آدمهای با استعدادی پرورش داده شدند که بعضی از آنها همچنان هم فعالیت میکنند و شناختهشده هستند. کانون حر چگونه توانست چهرههایی نظیر رحمان سیفیآزاد، کیومرث مرادی و سید جواد هاشمی را تربیت کند؟
رایانی مخصوص: کانون حر یک محل فرهنگی بود که طیفهای مختلفی به آنجا میآمدند. برخی از آدمهایی که به کانون حر میآمدند، متعلق به پایگاه فرهنگی مسجد امام رضا (ع) در محله پل جوادیه بودند و تعدادی هم از منطقه 19 به آنجا میآمدند و در کنار خود کسانی که در کانون حر حضور داشتند، یک گروه چند ساحتی را تشکیل داده بودند و بین همه همگرایی ایجاد شده بود. مدت زیادی سید جواد هاشمی به عنوان مدیر هنری و امینترین فرد و هنرمند آن گروه را رهبری میکرد و من هم تقریباً در زیر مجموعه ایشان، گروه تئاتر کانون را میچرخاندم. امیر باکان و بهنام صبوحی هم در گروه موسیقی کانون بودند و حتی فردین خلعتبری هم به آنجا میآمد. کانون فرهنگی تربیتی حر نسل خوب از بازیگران، نویسندهها، کارگردانها و حتی موزیسینها را تربیت کرد که شهرام عبدلی، شاهین صمدپور، علی لهراسبی، عباس غزالی، محمدعلی سعیدی، کیومرث مرادی، علی سلیمانی، رحمان سیفیآزاد و... فقط بخشی از این نسل بودند.
محلهای که شما در آن بزرگ شدید و همینطور خود کانون حر، ورزشکاران زیادی را هم تحویل جامعه دادند، شما چرا به سمت ورزش نرفتید؟
رایانی مخصوص: من غرق در تئاتر شده بودم و دیگر وقتی برایم باقی نمیماند. کانون حر در تکواندو شماره یک بود و تکواندو کارهای کانون در سطح جهانی مدال میآوردند ولی من وقتی برای فکر کردن به ورزش نداشتم.
خانم توسلی، در ورود شما به بازیگری هم خاستگاه اجتماعی نقش داشت؟
هانیه توسلی: فکر نمیکنم. به نظرم علاقه به هنر تا حدودی ژنتیک است. من در شرایطی بزرگ شدم که از اطرافیانام کسی تئاتر کار نمیکرد ولی پدرم اهل کتاب خواندن بود و به من هم کتاب میداد تا بخوانم. رمان خواندن برای من خیلی جذاب بود و به همین واسطه با نمایشنامه و تئاتر آشنایی پیدا کردم. در همدان یک جشنواره تئاتری به نام "امید" برگزار میشد که من در سال اول دبیرستان نمایشهای آن جشنواره را تماشا میکردم. آن جشنواره زمینه ورودم و جرقه بازیگر شدن را در ذهنم ایجاد کرد و بعد از آن جشنواره بود که دوست داشتم بازیگر شوم. تا قبل از آن یک مخاطب بودم و فیلم و تئاتر میدیدم. معتقدم که همه بچهها با هنر بزرگ میشوند و اساساً بدون هنر نمیشود زندگی کرد. بچهها از همان سنین کودکی، به کلاس نقاشی میروند و یا کارتون میبینند و حتی ممکن است به اندازه توان خودشان مطالعه هم داشته باشند. بعضی از بچهها وقتی بزرگتر میشوند، ممکن است در همان دنیای تخیلی دوران بچگی خودشان بمانند و بعضیها هم ممکن است نمانند که من آن دنیای خیالی را دوست داشتم و در آن باقی ماندم. علم را هم دوست دارم و فکر میکنم که در درون علم، پر از راز و شگفتی است. شاید اگر بُعد عقلانی مغزم بر بعد خیالیام میچربید، به جای ورود به عرصه بازیگری، ژنتیک میخواندم چون همیشه ژنتیک را دوست داشتم.
رایانی مخصوص: هنر جای دو دو تا چهار تا کردن نیست چون به شدت متکی به فضای سرمستی، شور و خیال است و به نظرم هنر چیزی است که باید در وجود آدم باشد و احساسی است که باید سرریز شود. حس دیونیزوسی یعنی همین سرمستی.
ولی طبیعتاً بعد عقلانی آن را هم نمیشود کنار گذاشت.
توسلی: به هیچ وجه. به ویژه در مورد درامنویسی که یک کار مهندسیشده است، حتماً باید چارچوب مشخصی وجود داشته باشد ولی به هر حال درامنویسی را به لحاظ روحیه و حال و هوا نمیشود با مهندسی مقایسه کرد چون درامنویسی یا به طور کلی هنر به شعف درونی خاصی احتیاج دارد.
رایانی مخصوص: وقتی خانم توسلی قرار است 30 شب روی صحنه باشد، باید حتماً خودش را کادره کند ولی تغییراتی که هر شب در اجرای خانم توسلی اتفاق میافتد، به شور و شعفی احتیاج دارد که آن شور و شعف فقط مختص خود هنر است. نمایشهایی که من روی صحنه میبرم خاصیتی دارد که اجرای بازیگرها هر شب متفاوت است و این را خود بازیگرها بهتر از هر کسی درک میکنند. در چند نمایشام همچین تجربهای را داشتهام که یکی از مهمترین آنها همین نمایش "خشم و هیاهو" است ولی مثلاً نمایش "خانم سرگرد باربارا" خیلی تحت تأثیر این شرایط نبود.
نمایش "خانم سرگرد باربارا" با نمایشهای دیگرتان خیلی تفاوت داشت و در مهندسی کارگردانی و برخورد با بازیگرها به سمت فرم دیگری رفته بودید. چرا آن تجربه قطع شد و دیگر ادامه پیدا نکرد؟
رایانی مخصوص: من خودم "خانم سرگرد باربارا" را بهترین تجربه کارگردانیام میدانم. فکر میکنم که جاهایی تصمیمات اشتباه گرفتم و به سمت و سوهایی رفتم که نباید میرفتم. یکی از اشتباهاتام این بود که وارد حوزه مدیریتهای تئاتر شدم. این کار باعث شد که انقطاع برایم به وجود بیاید. آخر و عاقبت هم نداشت و ندارد چون کسی مدیر هنری را یاد نمیکند. مدتی برای تحصیل به خارج از کشور رفتم و سال 92 به ایران برگشتم و تا به امروز کاری انجام ندادم و خودم را درگیر امور مدیریتی و اجرایی کردم. در حالیکه درستش این بود که در همان سال 92 کاری را روی صحنه میبردم ولی به جای کارگردانی در تئاتر، وارد شبکه یک شدم و به عنوان مشاور شبکه یک سیما مشغول به کار شدم. بعد از آن هم در گروه فیلم و سریال شروع به کار کردم و سپس مدیر امور بینالملل مرکز هنرهای نمایشی شدم. این کارها را انجام دادم و بدین شکل اصل قضیه که تولید تئاتر بود، کنار گذاشته شد تا اینکه چند ماه پیش، یک مسبب خیر باعث شد از کارهای مدیریتی دست بکشم و دوباره به سراغ تولید تئاتر بروم.
زمانی که به انگلستان رفتید، نمایشی را روی صحنه نبردید؟
رایانی مخصوص: در آنجا هم دو نمایش را روی صحنه بردم که یکی از آنها "خشم و هیاهو" بود. سال 90 یا 91 نمایش "خشم و هیاهو" را به مدت یک هفته روی صحنه بردم و سال 2011 هم نمایش "آدم آدم است" و هر دو نمایش گروه بازیگران ایرانی– انگلیسی داشت و آخری را بعد از دو هفته اجرا در انگلستان به ایران آوردم و به مدت سه هفته در سالن سایه به روی صحنه بردم.
چرا وقتی که تصمیم گرفتید دوباره تئاتر کار کنید، یکبار دیگر به سراغ نمایشنامه "خشم و هیاهو" رفتید؟
رایانی مخصوص: من تا فضای مدیریتی را رها کردم، بلافاصله تصمیم گرفتم وارد فضای کاری شوم که شاید یک مقدار هم عجله کردم. آقای قاسم جعفری، مدیر پردیس تئاتر شهرزاد پیشنهاد داد که نمایشنامه "شبنشینی در جهنم" را کار کنم. من گفتم که الآن زمان اجرای آن نمایشنامه نیست ولی گفتم میتوانم نمایش "خشم و هیاهو" را در این سالن ببرم. آقای جعفری هم پذیرفت و من سعی کردم یک تهیهکننده خوب برای کار پیدا کنم. اصلاً آدم حسابگری در امور مالی نیستم و چیز زیادی از اقتصاد نمیدانم. همسرم خبره این کار است؛ اما خودم...! دنبال کسی میگشتم که کمکم کند. متأسفانه دو تجربه بد در زمینه همکاری با تهیهکنندهها داشتم ولی خوشحالم که نورالدین حیدری ماهر در این کار به عنوان مجری طرح با گروه همراه است. نورالدین حیدری ماهر از همان ابتدا گفت که من کار را تهیه نمیکنم ولی به عنوان مجری طرح به شما کمک میکنم.
نمایشنامه "خشم و هیاهو" درباره تربیت است و به نوعی نشان میدهد که تربیت غلط میتواند به کجاها کشیده شود. چطور شد که خواستید نمایشنامهای در مورد تم و موضوع تربیت بنویسید؟
رایانی مخصوص: در محلهای بزرگ شدهام که باعث شده این اتفاقات را ببینم و با گوشت، پوست و استخوانم بفهمم. حتی بدتر از اینها را هم دیدهام ولی بخشی از آن اتفاقات را نمیتوانستم ترسیم کنم. زمانی که برای اولین بار نمایش "خشم و هیاهو" را اجرا کردم، برخی گفتن که این نمایش یک نمایش تاریخ مصرفدار است ولی حالا میبینیم که بعد از گذشت دو دهه، باز جواب میدهد و همچنان همان اتفاقات دو دهه گذشته حیات دارند. شاید یک مقدار رنگاش تغییر کرده که من هم یکی از اپیزودهایم را به همین خاطر با کمک عوامل نمایش تغییر دادم.
اشاره کردید که معضلات تربیتی و فرهنگی که حدود دو دهه پیش دستمایه نوشتن یک نمایشنامه برای شما شده بود، همچنان هم حیات دارد و اتفاق مثبت به خصوصی در این زمینه رخ نداده است. فکر میکنید که چرا در این سالها هیچ اتفاقی در بخش تربیتی و فرهنگی از جانب خانواده، آموزش و پرورش و بخشهای دیگر رخ نداده است و همچنان همان معضلات تربیتی دو دهه گذشته پابرجا است؟
رایانی مخصوص: این مصیبتی است که گریبان همه ما را گرفته و همه مقصر هستیم چون سیستم این ممکلت را همه با هم ساختهایم و ما آن را به اینجا رساندهایم. اعتقاد ندارم که ما از این سیستم جدا هستیم. ما هستیم که مسئولان و مدیران خودمان را انتخاب میکنیم و بعد گلایهمند میشویم که چرا کاری برای تربیت و فرهنگ جامعه انجام نمیدهند؟ اگر مسئول و مدیری بد عمل میکند به خاطر انتخابهای بد ماست و باید در این مورد به خودمان پاسخگو باشیم. همه ما در این سیستم مقصر هستیم و همه باید نقشمان را به درستی ایفا کنیم. شاید نقش ما به عنوان کسانی که تئاتر اجتماعی کار میکنیم این است که شرایط نابسامانیهایی را که میبینیم، نقد کنیم تا شاید فکری به حال این شرایط شود. فقط نباید این شرایط را رها کنیم و باید دست به کاری بزنیم.
فکر میکنید در 6- 7 سال گذشته چیزی به نام تئاتر اجتماعی در تئاتر ایران وجود داشته است؟
رایانی مخصوص: به نظرم ما همچنان هم تئاتر اجتماعی داریم. مثلاً نمایش "آبی مایل به صورتی" به کارگردانی خانم ساناز بیان یا نمایش "روز عقیم" نوشته و ساخته حسین کیانی از جمله نمایشهای اجتماعی هستند که همین امسال اجرا شدند و به جز اینها باز هم نمایش اجتماعی داریم ولی قبول دارم که تعدادش کم است.
گاهی اوقات به نظر میرسد که سیاستهای مرکز هنرهای نمایشی به این سمت است که تئاتر اجتماعی کمتر دیده شود. به عنوان کسی که در مرکز هنرهای نمایشی پست مدیریتی داشتهاید، نظرتان در اینباره چیست؟
رایانی مخصوص: اساساً سیستمی وجود ندارد که به کارگردان بگوید چه کاری انجام بدهد. حتی مدیران سالنها هم کمتر چنین چیزی را میگویند چه برسد به مرکز. اما واضح است که کار کردن متون
ایرانی دردسر بیشتری از کار کردن متون خارجی دارد. به همین خاطر است که در تلویزیون هم تلهتئاترهای خارجی بیشتر پخش میشود تا تلهتئاترهای ایرانی. اصولاً کارگردانها بابت کار کردن متون ایرانی نگرانتر هستند چون ممکن است داستان متون ایرانی مابهازاهای مختلفی پیدا کند. خیلیها نگرانند که با کار کردن متنهای ایرانی برایشان اتفاقی بیفتد، در صورتیکه این فقط یک تصور است و هیچ اتفاقی نمیافتد.
معمولاً در این شرایط کسانی که تصمیم میگیرند متنهای خارجی کار کنند هم ناگزیر به سمت سمبلگرایی میروند و کاری را روی صحنه میبرند که شاید برایش بشود مابهازای درونی پیدا کرد.
رایانی مخصوص: قطعاً. کارگردانها همچین تلاشی را انجام میدهند چون به دنبال این هستند که تعاملی بین اثرشان با مخاطبان ایجاد کنند و این طبیعی است. کارگردان به دنبال ارتباط است تا بتواند این ارتباط را به وجود بیاورد و اگر متن خارجی در درون خود، ارتباطی را با مسائل روز شکل ندهد و آن را به اجتماع امروز ربط ندهد، کارگردان سعی میکند این نوع مسائل و ارتباطات را از طریق دراماتورژی به وجود بیاورد.
در نمایش "خشم و هیاهو" سه اپیزود وجود دارد و سه آدم مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. نمایشنامه با جملهای شروع میشود که تقریباً شبیه به یک شعار است؛ "حکم اعدام، حرف آخرت رو بزن." همین جمله شعاری، آیا نمیتواند یک پیشزمینه ذهنی به تماشاگر بدهد و تماشاگر با یک پیش داوری راجع به انتهای سرنوشت شخصیتها به تماشای نمایش بنشیند؟
رایانی مخصوص: نمایش ما اتفاقاً خیلی رو، روشن و بدون هیچگونه پیچیدگی سعی میکند مسائلاش را با مخاطب در میان بگذارد، در صورتیکه برخی از نمایشها اینطوری نیستند. نمایش "خشم و هیاهو" یک نمایش اعتراضی است و تعمدی با این صراحت جلو آمدیم. همان ابتدا به تماشاگران میگوید که حکم کاراکترهای نمایش اعدام است و تماشاگران میدانند که به احتمال زیاد شخصیتها در نهایت میمیرند ولی میخواهند بدانند چرا این اتفاق میافتد و به دنبال این هستند که چرایی آن را مورد کندوکاو قرار بدهند.
اپیزود سوم نمایش در مورد بچهای است که از تربیت خوبی برخوردار است و در مدرسه هم روی مؤدب بودن او تأکید میشود ولی در نهایت برای همین بچه خوب هم مشکلاتی پیش میآید و او هم عاقبت به خیر نمیشود. به نظر میرسد که ما در آن اپیزود، بنبست شعارهای اخلاقی تربیتی را میبینیم. اینطور نیست؟
توسلی: پسری که در اپیزود سوم وجود دارد، کار خلافی نکرده و فقط پوستر چسبانده است. یعنی او فقط یک عقیده را تبلیغ کرده و نماینده قشری از جامعه است که در رفاه بزرگ شده ولی به دنبال یک سری آرمانها میگردد. این پسر قربانی شرایط دو حزب شده و خودش هم نمیداند چه میخواهد. این پسر قرار است بار سیاسی داشته باشد ولی شکل نمایش طوری نبود که ما یک آدم سیاسی واقعی را نشان بدهیم بلکه کاریکاتوری از آن را نشان دادیم. آدمهای سیاسی به هر حال تفکری دارند ولی پسری که شما در اپیزود سوم میبینید، نماینده هیچ تفکری نیست و فقط هر کاری را که به او دادهاند، انجام داده است. بنابراین ما در اپیزود سوم یک سری تغییرات ایجاد کردیم چون آدمی که تفکری ندارد، طبیعتاً نباید وارد زندان شود. آن پسر یک جوان خام است که نمیداند تکلیفاش چیست، همین.
رایانی مخصوص: شخصیتهای هر سه اپیزود نمایش در شرایطی قرار میگیرند که آن شرایط آنها را به موقعیتی میراند وگرنه خودشان هیچ گناهی ندارند و نمیدانند در چه موقعیتی هستند. به همین خاطر آنها دست به گریبان فضایی میشوند که تعریفی از آن ندارند. شاید شخصیت اپیزود سوم به لحاظ تربیتی در شرایط خوبی بزرگ شده است ولی خیلی وقتها پدر و مادرها به این بهانه به فرزندانشان اجازه نمیدهند فرآیندهای دیگر را یاد بگیرند و این پسر هم میتواند دچار همین مشکل شده باشد. اینکه صرفاً خوبیها به فرزندان نشان داده شود و بچهها هیچ تصویری از بدیها نداشته باشند به معنای تربیت درست نیست چون بچهای که تصوری از بدی نداشته باشد، ممکن است بدی کند، بدون آنکه بداند آن کار بد است. به همین خاطر است که برخی از جوانان، تازه وقتی به دانشگاه یا سربازی میروند، مشکلاتشان شروع میشود.
اپیزود سوم نمایشتان تا حدی شبیه به بخشی از فیلم "The Wall" اثر آلن پارکر انگلیسی است. خودتان هم این را قبول دارید؟
رایانی مخصوص: بله. من زمانی که میزانسنهای نمایش را میگذاشتم، آن فیلم در ذهنم بود و به همین خاطر میتوانم بگویم که هرآنچه که در مورد غلط بودن سیستم آموزشی، خانواده، اجتماع، روانشناسی و... در آن فیلم وجود دارد، در کار من هم دیده میشود. اصلا موسیقی اول و آخر نمایش برای ورود و خروج تماشاگر، موسیقی همین فیلم است.
خانم توسلی، نقشی که شما در نمایش "خشم و هیاهو" بازی میکنید را حدود 17 سال پیش یک بازیگر مرد بازی کرده است. بازیگرها گاهی در برابر بازی کردن نقشهایی که قبلاً بازیگر دیگری آن نقش را بازی کرده موضع میگیرند، شما موضعی در این مورد نداشتید؟
توسلی: زمانی که آقای رایانی برای اولین بار نمایش "خشم و هیاهو" را روی صحنه برد، من دانشجو بودم و اتفاقاً این نمایش را دیدم و همیشه در ذهنم از آن به عنوان یک نمایش هیجانانگیز یاد کردم. امسال وقتی آقای رایانی پیشنهاد بازی در این نمایش را با من مطرح کرد، هیچ تصوری نداشتم که قرار است شخصیت پسر نمایش تغییر کند یا نه. نمایشنامه را خواندم و سریع گفتم میآیم. بعد که با آقای رایانی صحبت کردیم، تصمیم بر این شد که شخصیت پسر را تبدیل به شخصیت دختر کنیم و این اتفاق در طول تمرینها افتاد.
تقریباً همه دخترهای همسن و سال کاراکتر اپیزود اول نمایش "خشم و هیاهو"، شرایطی مشابه شرایط این کاراکتر را در مدرسه و در اجتماع داشتهاند و خیلی وقتها پیش آمده که دانشآموزان دهه 60 به خاطر یک نوار کاست یا یک مانتو از مدرسه اخراج شدهاند ولی عجیب نیست که با تمام انتقاداتی که به این رویه میشود، همچنان هم نوجوانان با همچین مشکلاتی مواجه هستند؟
توسلی: با شما موافقم. گرچه میدانم که همگی متفقالقول هستیم که فضا به نسبت گذشته کمی بازتر شده است ولی همچنان هم مشکلات مشابه آن زمان برای دخترها و پسرهای نوجوان وجود دارد. زمانی که ما به مدرسه میرفتیم، نظام آموزشی فشار عجیبی بر دانشآموزان دختر حاکم میکرد و دانشآموزان کوچک کلاس اول و دوم ابتدایی را در سرما سر صف نگه میداشت و مجبور به گفتن شعارهایی میکرد که خود دانشآموزان چیزی از آن شعارها نمیفهمیدند. خیلی وقتها هم به خاطر نوع پوشش یا داشتن یک نوار کاست، دانشآموزان را اخراج میکرد و استرس عجیبی به آنها انتقال میداد. شیوه رفتاری نظام آموزشی آن موقع کاملاً پادگانی بود و شکل آموزشی نداشت. خود من فکر نمیکنم هیچوقت مدیر مدرسه دوران راهنماییام را ببخشم. ولی همانطور که شما هم اشاره کردید، بخش غمانگیزش این است که این نوع برخوردهای پادگانی همچنان هم در بعضی مدارس اتفاق میافتد و عدهای همچنان به نا کارآمد بودن این شیوه تربیتی پی نبردهاند.
برخی از دانشآموزان دهه 60 که خودشان با نظام سختگیر آموزشی آن موقع بزرگ شدند، امروز در مدارس، ادارات و بخشهای دیگر دارای پستهای مدیریتی شدهاند ولی خود آنها هم مثل مدیرهای دوران مدرسهشان رفتار میکنند. این برای شما عجیب نیست؟
توسلی: حقیقتاً من ندیدهام هم نسلهای من مثل مدیران دهه 60 رفتار کنند و با چنین آدمهایی برخورد نداشتهام که بدانم چرا آن نوع برخورد را تکرار میکنند ولی مطمئنم که اگر قرار باشد خودم با بچهها تعامل داشته باشم، هیچوقت مثل مدیر مدرسه راهنماییام برخورد نمیکنم چون من ماهیتاً با آن خانم متفاوت هستم.
رایانی مخصوص: به نظرم آدمها باید در برابر اعمال خودشان موظف باشند و این ربط به هیچ سیستمی ندارد که آدمها رفتارشان تند و غیر اخلاقی باشد یا دوستانه و مسالمتآمیز. یک نفر کارش تحقیر و تخریب کردن دیگران است و یک نفر دیگر از در دوستی وارد میشود و مرز بین این دو را وجدان و انسانیت آدمها مشخص میکند. من معتقدم که آدم اگر خودش بخواهد کار درست را انجام بدهد، حتی اگر سیستم اشتباه بگوید، او به سمت خطا نمیرود.
شیوه بازی در بازی را که در اجرای قبلی نمایش "خشم و هیاهو" وجود داشت، خودتان انتخاب کردید یا به خاطر محدودیتهای استفاده از بازیگرهای بیشتر تن به این شیوه دادید؟
رایانی مخصوص: من این شیوه را از ابتدا دوست داشتم و دلم میخواست نمایش را با همین شیوه کار کنم، بنابراین هیچ محدودیتی باعث انجام این کار نشد و کاملاً تعمدی به سراغ شیوه بازی در بازی رفتم.
خانم توسلی، نظر شما در مورد شیوه بازی در بازی نمایش "خشم و هیاهو" چیست؟ برای بازیگر جذاب است که در صحنه تئاتر نقشهای مختلفی را بازی کند؟
توسلی: بله برای من جذاب است. بازیگری در نمایش "خشم و هیاهو" یک بازیگری تکنیکال است و بازی حسی کمتری دارد. با این حال به نظرم آن شیوه از بازی که بخواهی شخصیتپردازی کنی و برای شخصیت حرکت و صدا درست کنی، از شیوه بازیگری در نمایش "خشم و هیاهو" سختتر است، گرچه هر دوی اینها برای من هیجان و جذابیت دارد.
بازیگرهای مقابل شما در نمایش "خشم و هیاهو"، علی سرابی و امیرحسین رستمی هستند که دو شیوه بازیگری مختلف دارند. چطور توانستید این ترکیب سه نفره را به وجود بیاورید؟
توسلی: من متوجه تفاوت شیوه بازیگری امیرحسین رستمی و علی سرابی هستم ولی نمیدانم شیوه بازی خودم چه تفاوتی با آنها دارد و این را تماشاگر بهتر درک میکند. من یک کاراکتر اصلیتر دارم که آن را حسیتر بازی میکنم و وقتی بازیگری تیپهای مختلف را به عهده میگیرم، بازیام اغراقآمیز و تکنیکال میشود. خودم فکر میکنم که بازیام در اپیزود اول به لحاظ جنس بازی به بازی علی سرابی نزدیکتر است و در اپیزودهای دیگر به بازی امیرحسین رستمی.
رایانی مخصوص: به نظرم هر چقدر که بازی بازیگرها در این اجرا متفاوتتر باشد، بهتر است چون ما به دنبال تنوع هستیم و نمیخواهیم بازی این سه بازیگر را شبیه به هم کنیم. من خیلی کم با بازیگرهایم به شکل تحلیل صحبت کردم و فقط به آنها گفتم که شما سه راوی هستید و بروید خودتان نقشتان را در بیاورید. چیزی که خیلی به آن تأکید میکردم هم این بود که سعی کنند با هم متفاوت باشند و متنوع.
در طراحی صحنه نمایشتان یک آینه دارید که درست روبروی مخاطب قرار گرفته و بازتاب دارد. با توجه به این آینه و نظر بر اینکه تماشاگر در طول اجرا سکوت میکند، آیا میتوان چنین تعبیر کرد که سکوت تماشاگر بازتابی از سکوت اجتماع است؟
رایانی مخصوص: سکوت تماشاگرها را اینگونه که شما گفتید هم میشود تفسیر کرد و تعمیم داد. به نظرم دلیل اینکه تماشاگرها سکوت میکنند به موقعیت اجتماعی بر میگردد. مثلاً آقای سعید سلطانپور در اوایل انقلاب نمایشی را روی صحنه برد که تماشاچیها در واکنش به صحنههایی از آن، شروع به پای کوبیدن کردند. شاید اگر نمایش "خشم و هیاهو" هم آن موقع اجرا میشد، چنین واکنشهایی از سوی تماشاگران سر میزد ولی الآن نوع نزاکت و نگرش مخاطب باعث شده که تماشاگر برخورد متفاوتتری با یک نمایش اجتماعی داشته باشد.
خانم توسلی، شما به عنوان بازیگر نمایش "خشم و هیاهو" فکر نمیکنید که تماشاگر یک جاهایی باید از حالت منفعل در بیاید و واکنش متفاوتتری نشان بدهد؟
توسلی: من خودم به عنوان بازیگر اگر بخواهم با تماشاگر ارتباط مستقیم برقرار کنم و حرف بزنم، مقداری استرس میگیرم چون واکنش تماشاچی را نمیشود پیشبینی کرد. قانون تئاتر این است که مخاطب باید گوشی موبایلش را خاموش کند، فیلم و عکس نگیرد و در سکوت به تماشای نمایش بنشیند. این یک عرف و هنجار تعریفشده است و من مشکلی با آن ندارم. اگر قرار باشد این عرف تغییر کند و واکنش مخاطب متفاوت شود، استرس میگیرم. به هر حال فکر میکنم سکوتی که از جناب تماشاگر اتفاق میافتد، هم به خاطر عرف تماشای تئاتر است و هم به خاطر فضای نمایش "خشم و هیاهو". من با تفسیری که شما درباره آینهها داشتید موافق هستم و فکر میکنم که خود تماشاگران در بازتاب آینه میتوانند جزو قربانیها باشند. روزگاری که ما داریم در آن زندگی میکنیم، روزگار غمانگیزی است. مدام اخبار بد به ما میرسد و حالمان بد میشود. پلاسکو میسوزد، بعد به مجلس حمله تروریستی میشود و بعد هم زلزله اتفاق میافتد یا کشتی سانچی در آتش میسوزد. هر کدام از اینها کافی است که ما را غمگین کند. مضاف بر اینکه مردم مشکل اقتصادی هم دارند. عدالت اجتماعی هم اصلاً رعایت نمیشود و فاصله طبقاتی روز به روز وحشتناکتر میشود. اینها اتفاقات تلخی است که برای جامعه و مردم ما میافتد و ما را دچار انفعال درونی میکند. آن آینهای که روی صحنه نمایش "خشم و هیاهو" قرار گرفته است هم همین انفعال را به ما نشان میدهد.
آقای رایانی، در اجرایی که 17 سال پیش از نمایش "خشم و هیاهو" روی صحنه بردید، روند قصه، شخصیتها و دیالوگهای نمایش تقریباً همین دیالوگها بود. چرا نخواستید در اجرای مجدد این نمایش تغییرات اساسی ایجاد کنید؟
رایانی مخصوص: نمایشنامه "خشم هیاهو" به نسبت اجرای قبلیاش تغییراتی داشته که بیشترین تغییر هم مربوط به اپیزود اول بوده است ولی کلیت نمایشنامه همان است و شاید بشود گفت که 15 تا 20 درصد آن تفاوت دارد. نمایشنامه "پدر" نوشته آگوست استریندبرگ درباره پدری است که شک کرده دخترش برای خود او نباشد. الآن با یک آزمایش ساده DNA میشود این مشکل را حل کرد ولی نمایشنامه "پدر" همچنان زنده است چون چالشهایی که بین مرد و زن وجود دارد حائز اهمیت است. در مورد چنین نمایشهایی، باید موارد ارتباطی متن را برجسته کرد تا مخاطب با آن مسائل ارتباط بگیرد. "خشم و هیاهو" را در انگلستان به روی صحنه بردم و در آنجا هم با تغییر 20- 30 درصدی متن سعی کردم بین مخاطب با متن ارتباط ایجاد کنم که خیلی هم موفق بود چون سعی کردم تا ارتباطات را درست تعریف کنم.
در طراحی صحنه نمایشتان هم به نسبت اجرای قبلی تغییری ایجاد نکردهاید؟
رایانی مخصوص: کلیات طراحی صحنه هم همان است و فقط یک سری تغییرات جزئی در آن اعمال شده است. آن موقع با خانم سپیده نظریپور به این طراحی صحنه رسیده بودیم. ابتد دهانه صحنه را مثل یک باکس گذاشته بودم ولی بعد از یکی دو اجرا دیدم که بازیگرها نظر مثبتی درباره آن ندارند و بعد سعی کردم دهانه را بازتر کنم تا به همان حالت جعبهای برگردد. به جز این موارد تغییر خیلی خاص دیگری در صحنه ایجاد نکردم. در طراحی لباس هم تغییر عمدهای ایجاد نشد. در اجرای اول نمایش هم همین لباسهای راه راه را داشتیم، با این تفاوت که کمی تیرهتر بود ولی همان لباسها هم زندانی بودن را تداعی میکرد. در طراحی لباس جدید به این نتیجه رسیدیم که لباسها را به راه راه سفید و سیاه تبدیل کنیم. در اجرای انگلستان هم طراحی لباسمان همینطور بود.
در مورد موسیقی چطور؟
رایانی مخصوص: موسیقی این اجرا جدا از موسیقی اجرای قبلی است و اینبار با آقای بهرنگ قدرتی همکاری کردیم. موسیقی اجرای قبلی را محمد فرشتهنژاد ساخته بود که تهیهکننده قبلی ما با ایشان به توافق نرسید و ما با آقای قدرتی وارد همکاری شدیم.
خانم توسلی، شما در سالهای اخیر کمتر در تئاتر بازی کردهاید و شاید سالی یکبار به روی صحنه تئاتر میروید. همچنان میخواهید همین رویه را ادامه بدهید یا ممکن است پر کارتر شوید؟
توسلی: خیلی دوست دارم تئاتر کار کنم. امسال نزدیک به 30 تئاتر به من پیشنهاد شد ولی هیچکدام از آنها نظرم را جلب نکرد. بعضیها فکر میکردند که چون من بازیگر شناختهشدهای هستم پس صرف اینکه بگویند هانیه توسلی هم در کار حضور دارد تمام است و کار میفروشد. چنین نگرشهایی را دوست ندارم و دلم میخواهد با کارگردانهایی کار کنم که از شیوه کارشان خوشام میآید. اگر واقعاً کار خوب به من پیشنهاد شود، سالی 5 کار هم باشد انجام میدهم ولی واقعاً پیشنهاداتی که ارائه میشود خیلی جالب نیست. هیچوقت پر کار نبودهام ولی اگر توجه کنید اخیراً در سینما کم کارتر هم شدهام. از سوی تلویزیون هم پیشنهادی ارائه نمیشود که نظرم را جلب کند و شاید از زمانی که در تلویزیون کار نکردهام، کم کار بودنم بیشتر به چشم آمده است.