سرویس تئاتر هنرآنلاین: همیشه یک فاصلۀ نجومی میان زندگی هنرمندان سرشناس و ستاره با هنرمندان عادی و غیر مطرح هست و تنها دلیلش این است که تا هنرمند صاحب اسم و رسمی نشود بهسختی میتواند هنرش را عرضه کند و این باعث بیرونق بودن وضعیت اقتصادیاش خواهد شد. برخی با قناعت و صبر این روز و شبهای سخت توأم با نداری را سپری میکنند و برخی نیز تاب نداری و کم داری را ندارند و دچار مواد مخدر، متوهم یا الکی میشوند و اینگونه میخواهند مرهمی بگذارند بر زخمهایشان و متأسفانه هیچگاه هم برنامه و حمایتی از سوی دولتها برای جلب توجه به هنرمندان نبوده و گاهی تلاشهای آنها سالها با رنج و بدبختی همراه است که تا به مرحلۀ مطرح شدن و نجات بینجامد. این محتوایی است که "شرقی غمگین" با دو نمونه از هنرمندان مطرح میکند. هر دو عشق صدا دارند و دلشان میخواهد در دوبله و آواز مطرح شوند و در آن خلوت نمونههایی را ارائه میکنند قابل پذیرش است اما برای ورود به دستگاهها و نهادهای ذیربط حتماً پیچوخم بسیاری است که بهراحتی نمیشود اینان را جذب کار کرد.
علی معروف به علی عشقی در حال تولید اثری است که در آن دکلمههایی به شعر و نثر در حال انجام است و در لابهلایش بریدههایی از دوبلۀ فیلم هم آورده میشود. تا اینکه سعید دوستش یکباره میآید و این سکوت و خلوت را برهم میریزد. آنها در یک خانۀ قدیمی و کلنگی مستأجرند و بهسختی روزگار میگذرانند. سعید تن به هر کاری میدهد از پرورش و فروش مواد متوهمی چون گُل گرفته تا پیک موتوری و مانند اینها... اما علی از شدت شکست عشقیاش خانهنشین شده و تحرکی ندارد اما سعید چون برادری هوایش را دارد که حال و هوایش بهتر شود و حتی تلاش میکند که برایش کار و باری در دوبله فراهم کند و در رفتوآمد با دوبلورها چنین چیزی را دنبال میکند. اما آنقدر علی الکل میخورد که کبدش در مرز تهدید هست و این خانه را باید تحویل بدهند و به خانه تازهای بروند اما به دلیل پول نداشتن بخشی از اجاره از پول پیش کم میشود و این خانه یافتن را برایشان سخت میکند و برای سعید هم سخت است که یک تنه بخواهد زندگی را جمعوجور کند.
آنچه باید...
آنچه در متن "شرقی غمگین" قابل ملاحظه نیست قوام نیافتن تفکر است چون متن اتکایش به پایان باز است و با طرح پرسش و ایجاد تعلیق به دنبال تکمیل این مسیر و آنچه در این ارتباط میسر خواهد شد به ذهن مخاطب واگذار شده است اما این دلیل نمیشود که در میانههای متن نتوانیم از این روابط و رویدادها به مسائل و مصداقهای مهمتری بپردازیم چون میدانیم زندگی اکثریت هنرمندان به دلیل ولشدگیها و بیبرنامگیها با تهدیدها و آسیبهای بسیار همراه است و این از آن نکاتی است که میتواند چنین متونی را برجستهتر و ماندگارتر کند. به هر تقدیر میدانیم که هنرمندان به دلیل نداشتن شغل مشخص و امنیت شغلی همواره از حال خوشی برخوردار نیستند مگر به لحاظ مالی از سوی خانواده یا حامیانی تأمین باشند یا اینکه به کاری غیر از هنر نیز مشغول باشند و هنر دغدغه مالیشان نباشد اما اگر هنرمندی که هیچ کاری جز هنر نداشته باشد و خانواده هم متمول نباشد بسیار بیچارگیها باید بکشد. در "شرقی غمگین" هم به نسبت همین بیچارهها را میبینیم که سعید بیچارهتر است و باید تن به هر خفت و خلافی هم بدهد که از گرسنگی و بیپناهی نمیرد اما علی انگار از خانواده قابل قبولتری برخوردار است چنانچه مادرش به کربلا میرود و پیراهن سوغاتی برای پسرش میآورد.
تلاش بازیگران
سجاد افشاریان و سید هومن شاهی در مقام بازیگر بیشترین تلاش را برای استقرار اجرا متحمل شدهاند. بخشی از این بازیها حسی است که بیانگر دوره جوانی و عاشقانگیها و شکستهای عشقی است، بخشی به مصرف مواد و الکل میپردازد که چتشدگیها و مستیها را عیان میکند و بخشی هم شوخیها و بازیهای دوستانه این دو است. اما این وضعیت نامتعادل است و هر دو در آستانۀ فروپاشی هستند و دیگر هم نمیتوانند به داد همدیگر برسند. چنانچه بیزاری سعید در پایان برای خانهنشینیهای علی معلومتر میشود و شروع میکند به غرغر کردنهای بیپایان. سجاد افشاریان بسیار با احساس است و جنبه درونیتر به لحاظ شکست بارز عشقی در بازیاش نمود یافته و سعی میکند که به اندوهش ساحت درونیتر و ژرفتری ببخشد اما سیدهومن شاهی بازیگری پر جنب و جوشتری است و از خلاقیت حسی نیز برخوردار است که بتواند با افزودن انرژی فضا باعث تماشاییتر شدن و ایجاد ضرباهنگ بیرونی برای دوام مخاطب پای کار شود. به هر روی هر دو به درستی از سوی سعید زارعی انتخاب و هدایت شدهاند.
طراحی با زحمت
مصطفی مرادیان برای طراحی صحنه نمایش "شرقی غمگین" به دنبال بیان واقعگرایانه از وضعیت است. یک خانه کلنگی قدیمی که در آن در و دیوارها کهنگی و خراشیدگی و نموری یافتهاند. همچنین در خانه وسایلی است که مورد احتیاج دو فرد مجرد هست و در آن میز و پیانو و میکروفن و ضبط صوت و کتاب و قفسه و مبلمان راحتی و مانند اینها... اما چرا پلاک کوچه سعید به داخل خانه آمده است؟ اگر هم شوخی است اشارهای میخواهد وگرنه سوءتفاهم برانگیز است و نمیدانیم چرا باید چنین باشد اما در این روزها که طراحی از صحنه حذف میشود؛ بودن چنین طراحیهایی با ملاحظهگری بیش از حد بسیار تحسینبرانگیز است و این خود بخشی از آن دردها و بیچارگیها را غیر مستقیم آشکار میکند و باعث قوت یافتن وجوه معنایی در کلیت اثر میشود.
اگر متن...
نتیجه آنکه بازیگران و طراحی مهم هستند اما متن نیازمند بازنگری است چون میتواند دردناکتر از اینها بر وجوه تراژدی و حتی طنز تلخ این بیچارگیهای قابل درک و لمس تأکید کند و اگر چنین شود زحمت بازیگران نیز برجستهتر خواهد شد چون بر ما دردمندیهایشان تهنشین میشود و...