سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش"دوستت دارم ترکیه" یلدا باسکین در واقع تئاتر مستند و سیاسی با هدف قرار دادن اتفاقات سیاسی اخیر در کشور ترکیه است که نوعی نقد و نقب باشد به آنچه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در مواجهه با مردم و خاستگاه دموکراسی خواهانشان انکار میکند.
با نگاهی اجمالی درمییابیم که این نمایش درباره تلاش 5 نفر از یک جامعه با خاستگاههای اجتماعی متفاوت برای غلبه بر کمبودها و تقلا برای ماندن و مبارزه با فرار و راحتطلبی است.
داستان رختشویخانه
آنچه باعث تحریک مردم و رسوایی حاکمان میشود همانا عدول از انتظارات بر حقی است که حاکمان هر کشوری نخواهند در اختیار مردمانشان قرار دهند و این مهم در نمایش "دوستت دارم ترکیه" که با اهداف ملیگرایانه نوشته و کار شده است، نمود مییابد.
داستان این نمایش در رختشویخانهای در ترکیه میگذرد که پنج نفر در آن پناه گرفتهاند. این پنج نفر به دنبال یافتن مکان و دلیلی برای وجود خود در شرایط بیثبات کشورشان هستند، زمانی را که آنها در رختشویخانه میگذرانند با سرگردانی میان مرزهای استقامت همراه است. آنها که نمیتوانند زبان بیان خود را پیدا کنند، حتی آنها که از آن رد شده و سعی میکنند دستور کار خود را خلق کنند، جایی را که در آن پنهان شدهاند ترک میکنند.
اینان در شرایط معمول خود نیستند و دلشان میخواهد که از این وضعیت رهایی یابند و امنیتی شدن همه چیز آنان را شاید به مهاجرت و هر نوع خفت دیگری در قالب پناهندگی و بیگاری وا بدارد اما اینان مشکل زبان دارند و سخت از وطنشان دل خواهند کند.
در این بازی گاهی بودن کلمه کمک به انگلیسی روی لباسی میتواند برای شورشیان تحت کنترل به شکل سختگیرانهای دردسرساز شود. حالا دختری میگوید که آن لباس برای نامزدش است که به آمریکا پناهنده شده است. بعد هم نوبت به روسری عربی میرسد که باز هم به عنوان یک داعشی و عرب میتواند دردسرساز باشد چنانچه دختری از منطقۀ ماردین ترکیه میگوید روسری مال اوست اما عرب ساکن در ترکیه است و نه چیزی به نام داعش و این خود در سایههای هجوم و تهدید برای او هم چارهای جزء پناه جُستن به رختشویخانه باقی نمیگذارد البته تا مادامی که لو نرفته است.
در این متن، بخشهایی هم علمی و تخیلی میشود که کاملاً بیربط است و نمیتواند در گستره معنایی این متن قابل پذیرش باشد و باید حذف شود چون در اینجا فعلوانفعالات بیشتر سیاسی و اجتماعی است و ریشه در واقعیتهای تلخ و تراژیک دارد و آن حال و هوای فانتزی و تخیلی محلی از اعراب ندارد و بهعنوان وصلۀ ناجور در حاشیۀ آن به شکل گلدرشت باقی میماند.
اجرای روایی
شیوه اجرا متکی بر روایتهای چندگانه است که گاهی نیز درآمیختگی با بازیهای کوتاه نمایشی و طنز به دنبال ارائه یک حالت مستندگونه است که بشود به این روایتها برای درک کلی موقعیت اتکا کرد و در آن هیچ چیزی انگار سر جایش نیست و همه بهنوعی از این وضعیتهای تحمیلی مینالند و گلایههایشان نیز راه به جایی نمیبرد چون گوش شنوایی نیست.
بازیگران نیز حضور ساده و بیادعایی دارند و دلشان نمیخواهد چندان حضور حسی و همذاتپندارانهای داشته باشند بلکه هدف ارائه فاصلهگذاریها برای درک بهتر و منطقی دادههای روایت شده است. شاید بهتر باشد و البته بنا بر آنچه از تئاتر مستند و تئاتر اپیک برشت میدانیم؛ بهتر است که روایتها در آمیزش با بازیها و لحظات دراماتیک ارائه و تصور شود، اینگونه میشود از خطاهای احتمالی آن کاست و برای مثال ضرباهنگ و انتقال مفاهیم بیواسطهتر خواهد شد و این دو مهم برای بیان آنچه در جهان نمایش قابل لمس است مؤثرتر خواهند بود. ضرباهنگ برای تحمل کردن و پای کار نشستن مفید واقع میشود و درک مفهومی و تحلیلی نیز برآیند بهتر و مطلوب و ضرورت اجرا به اقتضای زمان و مکان مخاطب را آشکار خواهد کرد.
بخشی از این ارتباط به سینوگرافی حاضر در صحنه برمیگردد که در آن خالی است و چند سطل و چند کیسه پر از لباس برای شستن و خشک شدن بیانگر یک رختشویخانه خواهد بود که روزگار چنین مردمانی است که بهناچار باید چرک و کثافت موجود در جامعه ترکیه را پاک کنند. بنابراین چنین چیزی حضور بازیگران و خلاقیتهای فردیشان را برجستهتر خواهد کرد. متأسفانه مخاطب ایرانی کمحوصله است و نمیخواهد با نمایش همراه شود یا درک اولیهای از مسئلهمندی این بازیگران و مردمان ترکیه ندارد و نمیخواهد تا پایان بماند که ببیند چه پیامد و تفکری را مطرح میکند اما بخشی هم به کار برمیگردد که وجه نمایشیاش کمرنگ است و شنیدن روایتها لطفی ندارد و چشمها تهی میماند از درک معنایی و این ایرادی است که بسیاری از ارائهکنندگان نمایشهای روایی دچارش میشوند و مرزی نیز برای هماهنگی بین روایت- نمایش قائل نمیشوند و در مدار روایتگریها میمانند و باعث خستگی و کسالت مخاطبانشان خواهند شد. بنابراین حرجی بر تماشاگر وارد نیست که نخواهد "دوستت دارم ترکیه" را تا به پایان دنبال کند اما اگر گروه دلش میخواهد این مهم اتفاق بیفتد حتماً باید بداند که روایت صرف خستهکننده است و باید توأم با لحظات نمایشی باشد یا به شکل غیر مستقیم لحظاتی- حتی شده است بیربط- به آن پیوست شود.
پیامد حضور
تئاتر شهرداری باکرکوی، با نمایش "دوستت دارم ترکیه" در حالی که دنبال گفتن داستانهای واقعی است، به طرح سؤالاتی برای صحنه تئاتر هم میپردازد. این پرسشها میتواند مفید واقع شود چون مسالهمندی با طرح پرسش تماشاگر را در کوتاهمدت یا راز مدت دچار یافتن پاسخ خواهد کرد و این باعث خرسندی است که بتوانیم نسبت به مسائلمان پرسشگر و حتی فراتر از آن منتقد باشیم و این اصل دموکراسی است.
همینطور یک زیباییشناسی صحنهای امروزی ایجاد میکند که از این طریق بخشی از تلاشش را به نمایش بگذارد. البته اگر لحظات نمایشی نیز مکملش میشد آنگاه با یک اثر بهتر و به لحاظ جهانی بودن نیز با معیارهای سازگارتر با جهان خارج از زبان کلامی متن و اجرا همراه میشدیم که فعلاً از آن غفلت شده است.