سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "گردهمایی والدین" به کارگردانی میخل چارکویانی و داوید خوربالادزه از گرجستان در واقع به شیوۀ ضد روایت و در یک وضعیت پسامدرن به دنبال احیای مفهوم خانواده و برخورداری از پدر و مادر به معنای حقیقی آن هست و بنابراین مبنا در نقد شرایط مدرنتیه به دنبال احیای یک مفهوم کاربردی است و به همین دلیل نمایش اتکایش به نوعی تئاتر مستند است که در آن شیوۀ تلفیقی پاسخگوی نیازها و ضرورتها و پرسشهای بنیادین خواهد بود.
پدر و یا مادر بودن یعنی چه؟
پرسش بنیادین نمایش گردهمایی والدین همانا این هست که بدانیم: "پدر و مادر یعنی چه؟" به هر روی طرح پرسش اساسی است که به این حضورهای واقعی سمت و سو میدهد؛ جمعی هنرمند جوان در واکاوی خویشتن به دنبال درک این مفهوم در مواجهه با پدر و مادر خود در دورۀ کودکی هستند. حالا این نقد و نقب جانکاه میتواند در احیای این مفهوم برای خودشان که جوان هستند، شکل کاربردی بگیرد. شاید اینان به زودی ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند، دربرگیرنده چنین جایگاه و مقامی باشد که باید درستتر از والدین خود به دنبال احیایاش برآیند.
متن این اجرا براساس قصههای شخصی بازیگران کار شکل گرفته است؛ همچنین مصاحبهها و رمان نویسنده کلاسیک گرجی، نیکو لورتکیپانیزه با نام “تراژدی بدون قهرمان” در شکلگیری این متن نقش داشتهاند. پدر و یا مادر بودن یعنی چه؟ چطور زندگی ما میتواند با جزئیات کوچکی تغییر کند که لازمه فضایی پر از کلیشههای جنسیتی هستند و چطور این فضا تلاش دارد که طبیعت ما را تغییر دهد؟ گردهمایی والدین چنین فضایی را برای مخاطب خود ارائه میدهد و سعی دارد سوالهایی را برای او به وجود آورد.
اجرای نوین
هر اجرایی دربرگیرنده یک مفهوم ویژه خواهد بود و این بسیار مطلوب است که نقد مسائل نوین شکل اجرایی نوین نیز به خود گیرد.
اینان 17 بازیگرند که هر کدام قصه و روایت خود را در صحنه بیان میکند البته اجماع این همه قصه شاید زیادتر از حد باورمندی مخاطب خارجی باشد چون مشکل ارتباط زبانی مانع از درک صحیح و فوری قصهها خواهد شد. حتی رونویس فارسی و انگلیسی هم نمیتواند چندان کمکی کند چون بیشتر اوقات ریتم بیان کلامی بسیار تند میشود و از سوی دیگر نیز حرکات و میزانسنهای مرتبط و حتی بیربط با روایتها باید دیده شود و این خود مانع از خواندن رونویس خواهد شد و حتی گاهی نیز چشم خسته میشود از خواندن آن همه کلمات که خیلی تند بر آن نقش میشوند.
اما نحوۀ بیان بسیار خلاقه است. میدانیم روایت صرف در تئاتر نمیتواند جذابیتی داشته باشد و باید که روایت همراه با لحظات نمایشی باشد چون تئاتر هنر دیدن هست و هر چه بر این دیده شدن تاکید بیشتری شده باشد اثر از قدرت بهتر و حظ بصری بیشتری برخوردار خواهد شد.
شنیدن خاطرات تلخ و شیرین است و در آن خطا و مسئولیتپذیریهای والدین گرجی در دورۀ معاصر روایت میشود. اما نوع مواجهه ضد روایت هست چون هر روایت با مجموع کارکردهای نمایشی و برخوردار از موسیقی، صدا، ویدئو، و بازیهای بیربط در همه شکسته میشود.
بازیگران جوان به راحتی حضور رسیدهاند و میتوانند خود را ابراز کنند و این همان جنبۀ کاربردی و وجوه مستند تئاتر هست که میتواند هر کسی را به این مرحلۀ پر تکاپو برسانند. تئاتر نیز جلوۀ مستند به خود میگیرد چون این روایتها و حضورها حالت مستند و خیلی باورپذیر دارد و ما میدانیم این روایات خیلی با صراحت و به دور از ممیزیهای انسانی و اخلاقی خود را آشکار میکنند و هدف پاسخ به آن پرسش انتقادی است.
عمارت روبرو طوری طراحی شده که بتواند بر این حضور و روایتها تاکید بیشتری شود. دو در، یکی روبرو و یکی در سمت چپ میتواند ورودیها را تعریف کند. بعد ایستادن و صحبت کردن بهترین جلوۀ حقیقی این روایتهاست اما این روایت به شکلی آشناییزدایی میشوند و میکروفن و ویدئو دو ابزار برای این شکست روایت هست که ما بدانیم اینها خاطراتشان را در یک شرایط از پیش کار شده ارائه میکنند. بنابراین روابطی هست و اینها بیآنکه بخواهند نقش دیگران را بازی میکنند و روایت شکل نمایشی کوتاه به خود میگیرد و باز روایتها درهم میشکند.
دختری افتاده بر زمین دوربین مقابل او روی پرده روایتگر ماجرایی است. دختری لباس عروس بر تن کرده و درباره دل کندنش از پدر و خانوادهاش میگوید که غیر قابل تصور است برایش و حالا این دوری و دل کندن برایش ناممکن هست. پسرانی پوشیده در لباس و کفش ورزشی خاطرات خود را از کودکی میگویند که بیشتر اسباب زحمت و اذیت هستند اما والدین باید اینان را بپذیرند. دختری رهایی میخواهد و با تحکم از پدرش میخواهد دیگر او را نپاید. دختری از مادر هنرمند و آوازخوانش میگوید که این خود تبدیل به حسن رفتار در او شده چون این دختر هم آوازخوان شده و با این هنر میتواند از هر کسی دلبری کند چنانچه معلمهایش هوای او را داشته و به او نمرههای خوب می@دادند. دختری از ترس دور افتادن و مردن والدیناش در وسط خیابان بسیار و بلند میگرید و... مردی جوانی میچرخد و دیگران مرد واقعی گرجی را معرفی میکنند که در او سنتها و حمایتها و مهربانیها و قوتها باید برجسته باشد. مردی میرقصد و از اعتیادش به الکل و سیگار در نوجوانی به دلیل مهاجرت پدرش به خارج میگوید و او هم نقش زمین میشود... سر آخر هم پدری روایتگر خوردن نان و سبزی است و اینکه کودکاناش بعد از او از گرسنگی میمیرند و مرد خود را میکشد و... روایتهایی از این دست که از 1991 و آزادی و استقلال گرجستان از جمهوری سوسیالیستی شوروی و پیوستن به دیدگاه دموکراتیک و تبعیت و دوستی از آمریکا، مردم دچار این نوع تحولات و اتفاقات شدهاند و در بازگوییاش دارند مدرن شدن را در تضاد و تناقض با مفهوم حقیقی والدین میبینند.
لحن "گردهمایی والدین" تند، انتقادی و اعتراضی است و در این بازیسازیها باید که یک نگاه به چالش کشیده شود و این همان چیزی است که مخاطب را با مفهوم حقیقی والدین درگیر خواهد کرد.
نتیجه
"گردهمایی والدین" دومین اجرای گروه فضای باز گرجستان هست. این گروه در اجرای قبلی خود نیز به مسائل اجتماعی پرداخته بود. "خدای گرسنگی" نمایشی بود درباره یکی از نگرانیهای مهم امروز یعنی فقر که تحریککننده خشونت و ناامیدی کامل است؛ که آن نیز بر اساس مستندات بنا شده بود. بنابراین شیوهپردازی آنان با نگره نقد اجتماعی و درنگ رو به جلو میتواند جنبههای کاربردی اثر را بر جنبههای تخیلی و نمایشیاش ارجح گرداند و این مناسبات بنیادینی را برای ارائه آثار نوین با توجه به حال و هوای امروزیتر و دادن کارکرد به آن تعریف خواهد کرد. ما در ایران بیش از هر چیزی به چنین بیان و مستنداتی در تئاتر نیاز داریم چون به دنبال گذر از سنت به مدرن این نوع بحرانها هرگز لامحال نیست. بنابراین دعوت از این نوع گروهها بسیار موثر خواهد بود و میتوان به زودی پیامدش را در اجراهای ایرانی دید که این یک راه حل است.