سرویس تئاتر هنرآنلاین: "موغلی پنا" به زورمندیها معتقد نیست و در آن یک خانه و خانواده بسترساز رویدادهای ناگواری هستند که زورمندی مادر و بسته شدن درها و پنجرهها و کشیدنهای دیوارهای بلند به روی مردان ممکن میشود. بنابراین امر ممنوعه بنابر سنت حضور مردان و رابطه گرفتن با مردان هست که این خود خلاف آمد همه آن چیزهایی است که در شکل طبیعیاش باید بشود اما در اینجا انکار میشود چون در طبیعت نرینه و مادینه مکمل همدیگرند و تراز برابریهاست که سیر تکامل را در این هماهنگیها شناسا میکند اما در اینجا طرد شدن زنان از مردان است که مساله آفرین خواهد شد.
این نمایش اقتباسی وفادارانه از نمایشنامه "خانه برناردا آلبا" اثر فدریکو گارسیا لورکا است که با خرده فرهنگهای عامه در هرمزگان تلفیق شده است. پژوهشی بر اساس خرده باورهای زنان قابله هرمزگان، خاله رورو و آیین اوفینا (اوپینا) در این اثر نمایشی انجام شده که این موارد در بومیسازی متن لورکا و انطباق آن با بومیت هرمزگان همخوانی پیدا میکند.
داوری با اقتباس از داستان این اثر و شخصیتها سعی کرده تا به بررسی جایگاه اجتماعی زنان در عرصه نمایش و خصوصاً نمایشهای شادیآور زنانه در دورهای از تاریخ اجتماعی هرمزگان بپردازد که در این نقد این روال و بازتابش به شکل ساختارگرایانهای بررسی میشود.
دگرگونی متن
علیرضا داوری مسیر قابل تاملی را برای دگرگونی و اقتباس متن لورکا در پیش گرفته است و برای قیاس و انطباق و نقد کردن این مسیر در ابتدا خلاصهای از خانۀ برناردا آلبای لورکا را میآوریم: برناردا (در اینجا موغلی پنا) پنج دختر دارد که همگی مجردند و اکنون پس از مرگ همسرش، دختر بزرگتر، انگوستیاس چهل ساله، (در اینجا فاطک) بخش عمده ثروت را به ارث برده است. از همین رو پسری به نام "په په" (جعفر) از او خواستگاری میکند. ولی په په بیست و پنج ساله، در دل دختر کوچکتر ادلا (حوری) را میخواهد و ادلا نیز دل در گرو په په دارد. آن دو شبانه در خفا به دیدار هم میروند. خواهر دیگر، "مارتیریو" (حمیده) نیز عاشق "په په" است ولی جرأت ساختارشکنی و عصیان نداشته است. او از روی حسادت شدید، راز ادلا را فاش میکند. برناردا برای حفظ آبرو و به جهت سر به مهر نگه داشتن این راز، به سرعت در صدد قتل مرد جوان بر میآید ولی "په په" سوار بر اسباش، میگریزد. ادلا که فکر میکند او را به قتل رساندهاند، خود را دار میزند و نمایشنامه با سخنان برناردا جهت تهیه لوازم مراسم کفن و دفن و عزاداری به پایان میرسد.
داوری فقط دختر بزرگتر را تبدیل به دختر خواهر موغلی پنا کرده و در اینجا په په جعفر نام گرفته که به جای اسب موتور دارد. البته که متن کوتاهتر هم شده است و مادر از آن حالت ملاکگونه بیرون آمده و تبدیل به زن ماما (موغلی پنا) شده است و این گونه میتواند حضور پر رنگی در تضاد با خاستگاه اجتماعیاش بازی کند که خود مخالفت با فرآیند بچهزایی دارد و مانع از ازدواج به هنگام دخترانش میشود که این رفتارها باعث میشود دخترها به قول خودشان احساس کنند که کپک میزنند چون مادرشان میپندارد این پسرها را در بچگی شیر داده و بنابر باورهای عمومی با این دختران برادر و خواهر شدهاند و نمیتوانند با هم ازدواج کنند که این هم در بومی شدن فضا به لحاظ مذهبی بسیار موثر و در ساحتمندیهای چند گانه متن بسیار دقیق اعمال نفوذ خواهد کرد. از آن پایان حراف خانه برناردا آلبا هم چشمپوشی شده و به ایجاز به مرگ حوری بسنده میشود و پایان جنبه باز به خود میگیرد که پرسشگرایانه مخاطب را به بیرون راهنمایی کند.
این نمایشنامه لورکا، در گرمای تابستانی سوزان قرار دارد و با مساله جنسیت آمیخته است. در مقیاسی وسیعتر، این مضمون از مفهوم سرکوب شدن جدا نشدنی است چون این جنسیت این دختران است که شدیداً سرکوب میشود. ولی مساله جنسیت نگاهی ویژه و اختصاصی را میطلبد چرا که بینش و اندیشههای لورکا حول مساله جنسیت بسیار وسیع است. به نظر میخواهد بگوید که جنسیت، جنبهای کاملاً طبیعی از انسان است، چیزی که همه ما و زنان هم به طروقی کاملا جدی با آن مواجه میشویم. البته به این معنی نیست که خطری نداشته باشد. در عوض مساله جنسیت به نظر میآید که نیروی محرکهای باشد که باعث ایجاد تراژدی در این نمایشنامه میشود. برخی داستانهایی هم که تعریف میشوند نشان میدهند که در گذشته چگونه امیال و آرزوها پایانهای ناخوشایندی را به بار آوردهاند. به وضوح این نمایشنامه تأکید میکند که باید آرزوها و تمایلات جنسی خود را بشناسیم و آنها را به خاطر مسائل مذهبی، اخلاقی، حس گناه یا ترس پنهان نکنیم. عشق این جایگاه و ارزش را دارد که به شکلی ویژه و خاص مورد بحث قرار گیرد، چون تقریباً هیچ گاه جدا از جنبه جنسی مورد بحث قرار نگرفته است. این مساله چه نشانه و نتیجهای از سرکوبی باشد که باعث فساد عشق شده یا وضعیت طبیعی تمامی انسانها، موضوعی است که ارزش بحث دارد. داوری نیز به دنبال بیان چنین تحلیلی است که در واقع در پرهیز از عشق میتوان دچار نابسامانی روحی و روانی شد که پیامدش خودکشی خواهد شد. حالا این یک نمونهاش هست و نمونه عمومیتراش ایجاد فضای افسردگیهای خفیف تا شدید و غیر قابل درمان خواهد بود.
به نظر میرسد که گرمای تابستان باید به شکل مشهودتری نمایان شود که آن لباسها و گرفت و گیرهای مادر نیز بیشتر نمایان شود. دستکم به باد بزنها و خرابی کولرهای گازی اشاره شود که چه جهنمی را میتواند در دامنه خیلج فارس ایجاد کند.
خاله رورو و اوفینا
در نمایش "موغلی پنا باید بدانیم که ضمن اتکای به تراژدی "خانه برناردا آلبا" چند آیین و سنت نمایشی (خرده فرهنگ) نیز به کار میآید، اینها ضمن فرهنگسازی باعث میشود که شکل اجرایی از جاذبههای نمایشی بهتری نیز برخوردار باشد که در واقع کلیت اجرا نیز به چنین شیوه و روالی متکی است که در آن به اصطلاح میخواهیم "خانه برناردا آلبا" هرمزگانی را ببینیم.
"خاله رورو" نمایشی است بومی و همراه با خلاقیّت فراوان که پنج هنرپیشه و یک نوازنده دارد و بیشتر متکی بر حرکت و آواز است. یکی "زائو" میشود که معمولاً زنی جوان و خوش سر و بر و شیرین زبان است که با همان لباس و آرایش مخصوص مهمانی و جشن و یا با پیراهن مخصوص چیندار و کمی گشاد که مخصوص زنان آبستن است، نقش خود را ایفا میکند، برای فضا سازی نمایش، یکی دو تا چادر نماز زیر پیراهن و روی شکم خود میبندد تا وانمود کند که حامله است. وی ابتدا در وسط اتاق یا پنج دری مینشیند و بزک تندی میکند و سرمه میمالد و هفت قلم آرایش خود را به رخ تماشاگران که همه خانم هستند، میکشد ضمن توجّه آنان به خود، القا میکند که در چنین موقعیّتهایی هم از آراستن و پیراستن و دلبری کردن دست بردار نیست.آنگاه بلند میشود و به همراه ساز که غالباً دف و داریه است و گاهی نیز از سر ضرورت بر روی قابلمه و ظروف آشپزخانه ضرب گرفته میشود؛ آرام آرام میرقصد و شروع به خواندن میکند و در حال حرکت، سؤال و جوابها آغاز میشود. اشعار نمایش "خاله رورو"، در واقع مروری است بر رنجهای ناشی از زایمان مادران و مشکلاتی که در کمین آنهاست و نیز اقتدار و توان برنامهریزی هدفمند و نقش مؤثر زن را در خانواده یادآوری میکند؛ زنانی که مخاطب این نمایش هستند ممکن است هر کدام فرزندی به دنیا آورده باشند که به این ترتیب، اجر معنویشان مورد تأکید قرار میگیرد و خاطرهای دلنشین را به یادشان میآورد و برای دختران ازدواج نکرده نیز نوعی آیندهنگری دلچسبی را پیشرو میگشاید.
اوفینا (اوپینا) نیز نوعی ترانهخوانی و بازی شادیآور هست که زنان ایرانی در کنار و گوشۀ این مملکت آن را اجرا میکنند و گویا در هرمزگان نیز این مراسم در دل مراسم حنا دزدی عروسیهایشان اجرا میشود که در واقع مراد دل همان یافتن مرد زندگی را به همراه دارد و بچهداری نیز در آن اصل و اساس است که در بیانگر احساس مادری است که ناخودآگاه هر زنی را با خود همراه میکند.
بنابراین تراژدی "موغلی پنا" در آمیختگی با بازیهای شادیآور تلطیف میشود و اینگونه سعی میکند که از آن تلخکامیها بکاهد و شاید این خود انگیزۀ قابل پذیرشی باشد برای درک بهتر و ارتباط بهینه با آن چیزی که در صحنه اتفاق میافتد.
موسیقی
موسیقی حضور پر رنگ و جانانهای دارد که میتواند در القای فضا و ارائه ضرباهنگ موثر باشد. عبدالرضا سهرابی میتواند به درستی در بومیسازیها موفق باشد و در آن طوری آیینها را به بازی بگیرد که جاذبۀ "موغلی پنا" بیشتر شود و همچنین در لحظاتی نیز زیر متن دقیقی است برای حضور بازیگران و برجستهسازی بازیها. به هر حال کار از هرمزگان میآید، باید که نشانگان فرهنگی خود را به نحو باری ابراز کند که موسیقی هم در این مهم نقشآفرینی میکند.
طراحی
یک خانۀ بزرگ و اعیانی طراحی این اجراست که در آن چراغها یآویز رخنمایی میکند و دیوارهای بلند خاکستری که با پارچه آویز نمایان است و در کف خانه نیز خطوط سیاه و سفید حالت هزارتویی و معماگونه به حرکات بخشیده است و در مرکز ثقل یک صندوق هست که محل زندگی بی بی است که شبها چون عروسکی غولآسا از آن بر میخیزد برای التیام دردهایشان خاله رورو و یا اوفینا بازی میکنند. در پایان نیز این صندوق میشود پشت بام و محل افتادن حوری و بعد هم یک تابوت است که به نمایندگی از گروه زنان تحت ستم مردهاش در آن قرار میگیرد. این شکل درست و کارکردی صحنه است که همه رویدادها را تحت سیطرۀ خود میگیرد و ما را متوجه آنچه باید بیان شود، خواهد کرد.
طراحی لباس هم از هرمزگان و خلیج فارس میآید و زیباست هم شکل طراحیاش هم استفاده کردناش که ما را متوجۀ دردهایی خواهد کرد که به ناچار در خانه نیز از این چادر و چار چوق کردنها رنج ببرند. نور هم اقتضای مکانی و شب و روز را میرساند. گریمها میخواهد سن و سالها را ترازمند کند و بازیگران را در موقعیت قرار دهد و شکل کاربردیتر به خود میگیرد.
در کل ما با این طراحیها نسبتهای درست بصری با همه برقرار میکنیم. شاید تنها محل گرفتن صندوق میتواند عوض شود چون خیلی در میانههای خانه بار سنگینی دارد و شاید قرینهگیهای کلاسیک چنین میطلبد که این مهم در چهار گوشه خانه و اتاق دختران نمایان است و باید این صندوق کمی پس و پیش شود یا به ته برده شود و یا به آوانسن آورده شود. شاید در ته حرکات دور دیده شوند و محل آمد و شد زنان را تنگتر کند و... اما جلوتر میتواند حتی بازیها و حضور آنان و اقتدار موغلی پنا را برجستهتر سازد.
بازی های برجسته یا برجستهسازی
در این نمایش سارا توکلی (مو غِلی پنا)، مریم سالارینسب (حوری)، راضیه ذاکری (فاطک)، مرضیه کریمی (حمیده)، سیما پورسالاری (بی بی)، فتحیه بقایی (زبیده)، فهیمه فرهانی (زیورک) و معصومه قدرتی (سهیلو) ایفای نقش میکنند.
این بازیگران به درستی انتخاب و هدایت شدهاند که هر یک بنابر سن و سال و نوع فیزیک و صورت میتواند قابلیتهای نقش را بهتر و بیشتر نمایان سازند و این درایت کارگردان هست که بتواند با بازیها درست، بخش عمدهای از فرآیند اجرا را پیش ببرد و در اینجا هم بازیگران متکی به بازی طبیعیتر هستند که کنشمندیهایشان باورمند شود و ما نیز بتوانیم به درک بهتری از این وضعیت برهم ریخته برسیم. آنها هم در نقش آفرینیها و هم در سرودخوانیها و ارائه آیینها پر توان مینمایند و حالا اگر بالا و پایینی هم است سختی نقش است که بازیگران را میتواند برجستهتر سازد. برای مثال بازیگر نقش حوری چون مقابله به مثل میکند و به مثابۀ یک قهرمان در این تراژدی قربانی میشود و در واقع سقوط او از پشت بام به شکل بارزی بیانگر یک حرکت اعتراضی برای دگرگونی وضعیت است؛ جلوۀ قهرمانه به این نقش و بازیگر میدهد و او میتواند بازی بارزتری را ارائه کند. در مقابل مو غلی پنا نیز یک ضد قهرمان است و این نقش هم از مقاومت درونی بیشتری برخوردار خواهد بود و این بازیگر نیز با ارائه بازی قدرتمدارانه و عصبی سعی میکند از قابلیت بیشتری برخوردار باشد. بعد نوبت به بازیگر نقش حمیده میرسد که در چند جا مقابلهای با حوری یا مادر دارد و از پس آن نیز بر میآید یا نمیآید اما دست و پازدنی دارد که بازخوردش باز جلوهگریهای نقش و بازیاش خواهد شد. نقش بی بی هم به دلیل خنداندن و شادآوری بودن در آن فضای خفقان آمیز میتواند برجسته شود و...
نمایشنامه با مرگ شروع میشود و با مرگ خاتمه مییابد.
منابع:
نقد نمایشنامه "خانه برناردا آلبا"، سایت نقد روز، مهر 1396
تاریخچه نمایش در کاشان- نمایشهای سنتی: "خاله رو رو"، ساید سدید کاشان"