سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "مانوس" به نویسندگی کیوان سرشته و لیلا حکمت و به کارگردانی نازنین سهامیزاده در سومین روز از جشنواره تئاتر فجر یعنی شنبه 30 دی ماه ساعت 16:30 و 19 در تالار قشقایی در بخش مسابقه تئاتر ایران_ب روی صحنه خواهد رفت.
سهامیزاده در گفتوگو با هنرآنلاین درباره اجرای این نمایش که درخصوص اتفاقات کمپ "مانوس" است و یک ایرانی در اعتراض کمپ مانوس کشته شد، گفت: زمانی که این اتفاق رخ داده بود از آن بیخبر بودم و اصلاً نمیدانستم که مانوس کجاست و در آن چه اتفاقی برای یک ایرانی افتاده است. زمانی که درگیر اجرای نمایش "چشم در برابر چشم" بودم، خبری درباره مانوس خواندم که فکر میکنم یکی از مصاحبههای آقای ظریف بود. بعد از آن ذهنم درگیر شد و کنجکاو این مسئله شدم که مانوس کجاست که من از آن بی خبرم. سپس متوجه شدم که در آنجا شورشی بزرگ و اعتصاب غذا صورت گرفته که بزرگترین اعتصاب غذا در استرالیا بوده و یک ایرانی هم در شورش کشته شده. مردم استرالیا هر سال برای آن اتفاق و رضا براتی تظاهرات میکنند و یادبود میگیرند اما ما از آن بیخبر هستیم و اصلاً نمیدانیم که چنین جایی وجود دارد. به عنوان یک کنجکاوی شخصی جلو رفتم و در موردش خواندم و در ابتدا به این دید به آن نگاه نکردم که بخواهم یک نمایش در موردش کار کنم چون ذهنم درگیر اجرای نمایش دیگری بود.
وی ضمن اشاره به این موضوع که به اتفاقات مستند خیلی علاقهمند هستم و اخبار و حوادث را دنبال میکنم، خاطرنشان کرد: بسیار برایم عجیب بود که به عنوان یک انسان به ظاهر مطلع، چطور از چنین اتفاقی بیخبر بودهام. بعداً دغدغهام این شد که چرا این اتفاق به درستی اطلاعرسانی نشده و مردم از آن بیخبر هستند. چرا آدمها (مخصوصاً مسئولین) سعی کردهاند که آن را فراموشش کنند؟ واقعاً هم فراموش شدند. "مانوس" پر از آدمهای فراموش شده است. حتی مردم استرالیا هم کم کم آنها را فراموش میکنند. در استرالیا تا یک سال بعد از مرگ رضا براتی، از او و از آن اعتصاب غذای سراسری خیلی صحبت میشد اما دیگر کمتر در موردشان صحبت میشود. وضعیت آنها از طرف دولت ایران هم پیگیری نشد.
این کارگردان تئاتر در ادامه افزود: چند ماه بعد که در نظر داشتم نمایشنامه جدیدی را شروع کنم، دنبال هر سوژهای میگشتم و سراغ هر سوژهای میرفتم، سوژه "مانوس" یادم میآمد و احساس میکردم که باید برای آن کاری انجام داد. بعد از آن سوژه مانوس بسیار برایم جدیتر شد و تصمیم گرفتم که در مورد آن تحقیقات بیشتری انجام دهم و آن را به یک نمایش تبدیل کنم. اما همچنان گنگ بودم و اطلاعات کمی داشتم چون در موردش متریالی وجود نداشت. مرحله تحقیق برای من خیلی سخت گذشت چون باید با آدمهایی در کشوری دیگر که پیدا کردنشان کار آسانی نبود، صحبت میکردم. مجاب کردن آدمهای افسرده آنجا برای حرف زدن و گفتن از داستان زندگیشان کار خیلی سختی بود و خیلیها حاضر نشدند که با من حرف بزنند. تا شهریور سال 95 هیچ کاراکتر زنی را پیدا نکرده بودم که حاضر شود با من حرف بزند. اواخر شهریور سال گذشته توانستم این 3 خانمی که در نمایش دارم را پیدا کنم و راضیشان کنم که با من حرف بزنند. در نهایت فیلمهای مستندی که از کمپ "مانوس" وجود دارد، خودشان مهمترین سند شدند.
نازنین سهامیزاده درباره وظایف تیم سه نفره متشکل از خودش، لیلا حکمتنیا و کیوان سررشته در روند تحقیقات به منظور این اثر نمایشی عنوان کرد: قسمت تحقیقات را خودم شروع کردم و با افراد در کمپ مصاحبه کردم. با افرادی که به ایران برگشته بودند هر سه دیدار و صحبت کردیم. مصاحبهها را به لیلا حکمتنیا و کیوان سررشته تحویل دادم و آنها بارها گوش کردند و بعد از آنکه مصاحبهها پیادهسازی شد، شروع کردند به نوشتن نمایشنامه. ما با 10 نفر مصاحبه کرده بودیم اما تعداد کاراکترهایمان 8 نفر است به دلیل ظرفیت متن و مواردی دیگر، مجبور شدیم که 2 نفر را حذف کنیم. هر کدام از این کاراکترها کل زندگیشان را برای ما تعریف کرده بودند. بنابراین ما حجم زیادی از مصاحبه و نوشته را داشتیم که انتخابش در تئاتر مستند کار سخت و بسیار تخصصیای است.
وی با بیان اینکه ما تصمیم گرفتیم که نمایشمان را به صورت ورباتیم اجرا کنیم، یادآور شد: بعضیها از من میپرسند که اگر شما فقط مصاحبهها را پیادهسازی کردید، پس نویسنده چکار کرده است؟ اصلاً متوجه این ماجرا نیستند اما شاید حق دارند چون تئاتر "ورباتیم" در ایران، تئاتر نوپا و ناشناختهای است. آدمها حتی اصطلاح ورباتیم را نمیدانند. من خیلی از تئاتریها را میشناسم که میگویند ورباتیم یعنی چه؟ کیوان سررشته کسی است که خودش کتاب ورباتیم را ترجمه کرده. البته من هم زمانی که به دنبال تئاتر ورباتیم رفتم با آن بیشتر آشنا شدم.
سهامیزاده همچنین اضافه کرد: تئاتر مستند و ورباتیم به نظرم باید به طور مفصل صحبت شود تا همه به یک تعریف کلی از آن برسند. من معتقدم که ما در حال تجربه کردن تئاتر مستند هستیم. در پروسه نمایش "مانوس" متوجه شدم که نمایش مستند قبلی من چقدر میتوانست بهتر باشد. پروسه نمایش مستند، به لحاظ روحی فشار زیادی را بر من وارد میکند. طی شدن این پروسه مستلزم زمانی طولانی و ارادهای قوی است. نمایش "چشم در برابر چشم" را که اجرا کردم، فکر کردم که دیگر بدتر از این اتفاق در جهان وجود ندارد و بیشترین از این هم به من فشار نمیآید اما زمانی که نمایش "مانوس" را کار کردم دیدم که از آن سختتر هم وجود دارد. اتفاقاتی که در مانوس افتاده، تلخی کمتری از اسیدپاشی ندارد. بنابراین ساختن تئاتر مستند، سختیهای خودش را دارد که به نظرم همه باید در مورد آن بدانند و اینطور نباشد که هر کسی ادعا کند که تئاتر مستند میسازد.
این کارگردان کارکرد تئاتر مستند را ارتباط با مخاطبان عنوان کرد و گفت: تئاتر مستند نباید تنها فقط با قشر تئاتربین و مسئولین ارتباط برقرار کند. مخاطبان اصلی نمایش من همان مردم عادی هستند که قرار است نمایش "مانوس" را ببینند و به فکر فرو بروند اما من سعی داشتم که مسئولانی نیز به تماشای این نمایش بنشینند.
وی درباره میزانسنها و تصویرسازیهای ویدئویی نمایش مستند "مانوس" تصریح کرد: بهتر است در تئاتر مستند چیزی خیلی بولد نباشد تا موضوع گم نشود و آن روایتی که گفته میشود، کاملاً توسط تماشاگر شنیده شود و همه چیز ملموستر باشد. ویدیو پروژکشن در تئاتر مستند به خصوص در تئاتر مستند اروپا خیلی استفاده میشود اما من نخواستم که استفاده مرسومی از آن داشته باشم و میخواستم برای تماشاگر دیدن آن تصاویر روی بدن آدمها مفهومی داشته باشد. نمیدانم این میزانسنها و کارگردانیها چقدر دیده میشود اما تلاش من این بود که نمایشم یک نمایش مستندی نشود که آدمها فقط مینشینند و روایت میکنند. البته من آن جنس از کار را هم دوست دارم و نمایش قبلیام نیز از همان جنس بود چون قصهای که روایت میکرد به آن فضا میخورد. نمایش "چشم در برابر چشم" کار ایستایی بود و میزانسن خاصی نداشت اما در نمایش "مانوس" که لوکیشن آن یک کمپ است، یک سری میزانسن میتواند به انتقال حس فضای کمپ به مخاطب کمک بیشتری کند.
وی اضافه کرد: در نمایش "مانوس"، میخواستم که خیلی فضای کمپ را بازسازی نکنم چون فضای کمپ، تلخی زیادی دارد و به راحتی میتواند مخاطب را پس بزند، بنابراین سعی کردم یک سری صحنههای چشمنواز ایجاد کنم که هم به روایت تلخی که دارد کمک کند و هم اینکه نمایش خستهکننده نشود و تماشاگر را همراه کنم. در واقع خواستم که تئاترم بُعد بصری هم داشته باشد و فقط شنیداری نباشد.
سهامیزاده درباره انتخاب رنگ لباسها و گالنها در نمایش "مانوس" خاطرنشان کرد: در انتخاب رنگ در این نمایش همیشه به رنگ طوسی فکر میکردم چون بنظرم نشانی از زندگی برزخی آدمهای آنجاست، نه کاملاً سفید است و نه کاملاً سیاه. همه در آن بلاتکلیف هستند. دلیل دومم برای انتخاب رنگ، استفاده از پروژکشن بود که حتماً میخواستم رنگی انتخاب کنم که انعکاس خوبی داشته باشد. در گالنها هم رنگ قرمز همان علامت خطری است که وجود دارد. در مورد رنگها با امیرحسین دوانی گپ زدیم و با هم به نتیجه رسیدیم.
این کارگردان تئاتر مستند درباره انتخاب بازیگران این اثر نمایش عنوان کرد: یکی از سختترین قسمتهای تئاتر مستند این است که شما یک محدودهای دارید و از این محدوده نباید پا فراتر بگذارید. بار این محدوده هم روی کارگردان است چون در کارگردانی باید هدایت بازیگر انجام شود. بازی در تئاتر مستند کار سختی است و کارگردان باید علاوه بر هدایت بازیگر برای نزدیک شدن به کاراکتر واقعی نقش، به بازیگران محدوده بازی در یک تئاتر مستند را مدام یادآوری کند. ضمن آنکه تئاتر مستند بدلیل روایتی بودن یک سری ابزار را از بازیگر میگیرد و بازیگر فقط با لحن، مکث، حس صورت و این چیزهاست که میتواند حسش را منتقل کند.
وی در ادامه افزود: پروسه انتخاب بازیگرهای نمایش "مانوس" خیلی طولانی و زمانبر بود. من به دنبال بازیگرانی بودم که دغدغهمند باشند. نمیخواستم که فلان بازیگر بیاید چون فقط بازیگر است بلکه دلم میخواست بازیگران هم مثل خودم دغدغه این کار در وجودشان باشد و سعی کنند که کاراکترشان را زندگی کنند. خوشبختانه همه بازیگرهای من دغدغهمند بودند و کار حرفهای کرده بودند. آنها به پروسه نمایش نزدیک بودند و میدانستند که قرار است چه اتفاقی بیفتد. ما سه ماه تمرین کردیم و چون بازیگرانمان حرفهای بودند، زودتر به نتیجه رسیدیم. مشکلی با گروه بازیگریام نداشتم و با آنها راحت بودم و فکر میکنم که با حضور آنها اتفاقی خیلی خوبی هم افتاد.
نمایش "مانوس" شنبه 30 دیماه ساعت 16:30 و 19 در تالار قشقایی در بخش مسابقه تئاتر ایران_ب روی صحنه میرود.
سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر از 28 دی ماه تا 9 بهمن ماه به دبیری فرهاد مهندس پور برگزار میشود.روا