سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" به نویسندگی و کارگردانی مهدی نصیری اثری به دور از مولفههای کلیشهای تئاتر جنگ است. این نمایش رویکردی واقعگرایانه به مقوله مقاومت و دفاع مقدس دارد و روایتگر داستان سه زوج جوان از شهرهای تهران، رشت و مشهد است. سه مرد این نمایش سرباز هستند و موظف به گذران این دوره در جنگ. آنها به منطقه عملیاتی سومار فراخوانده شده و همسران جوانشان در پی دیدن خوابی مبنی بر شهید شدنشان، پیش از اعزام آنها، به ملاقاتشان در پشت جبهه آمدهاند. آنها در تلاشند تا مردان خود را به خانه و زندگی بازگردانند...
به بهانه اجرای این نمایش در تالار سایه مجموعه تئاترشهر گفتوگویی با نویسنده، کارگردان و دو بازیگر این نمایش داشتهایم که در ادامه میخوانیم:
ایده اولیه نگارش متن از کجا آمد و چطور شد که تصمیم گرفتید یک نمایشنامه سه اپیزودی درباره دفاع مقدس بنویسید؟
مهدی نصیری: ایده اولیهام این بود که نمایشنامهای در مورد یک زن بنویسم که به سراغ همسرش میرود تا او را به خانه برگرداند. اما به تدریج آن را تبدیل به سه اپیزود کردم تا داستان سه زن در اپیزودهای مختلف این نمایشنامه به جمع بیشتری از زنانی که وضعیتی مشابه زنان نمایشنامه "نذار این خواب تعبیر بشه" دارند، تعمیم داده شود. ساختار روایی اولیه نمایشنامه یک ساختار خطی بود که با تغییراتی که در متن ایجاد کردم، ساختار خطی بهم خورد و متن تبدیل به سه داستان موازی شد که همدیگر را قطع میکنند. با این کار توالی زمانی به هم خورد و داستانها وارد همدیگر شدند.
چرا خواستید ساختار خطی متن را بهم بزنید و تبدیل به یک ساختار موازی کنید؟
مهدی نصیری: این کار را به دو دلیل انجام دادم. نخست آنکه حس میکردم با استفاده از ساختار خطی، منظور روایی داستانها تکرار میشود و شباهتهایی میان داستانها اتفاق میافتد. باید سعی میکردم این اتفاق نیفتد که تصمیم گرفتم سه اپیزود 20 دقیقهای نمایش را با توزیع مناسب اطلاعات از همدیگر جدا کنم. در واقع توزیع اطلاعات را یک مقدار جابجا کردم و ساختار اپیزود خطی با تغییر اساسی مواجه شد. این کار را در راستای جلوگیری از تکرار مکانیکی در نمایش انجام دادم و خواستم اگر تکراری هم در نمایش اتفاق میافتد، یک تکرار با کاربرد و کارکرد دراماتیک باشد. دلیل دیگرش هم این بود که میدانستم روایت تقطیع شده خطی، یک بخشهایی از ضعفهای احتمالی داستان را برطرف میکند. یعنی اگر مخاطب احساس کند در یکی از سه اپیزود نمایش اطلاعات و جذابیت کمی وجود دارد، بلافاصله وارد یک داستان دیگر میشود که آن داستان متفاوت میتواند کیفیت دراماتیک را ارتقا دهد.
این نمایش چندمین تجربه کارگردانی شماست؟ بازیگرهای نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" طبق متن جلو میرفتند یا نظرات خودشان را هم اعمال میکردند؟
مهدی نصیری: در سال 88 یک طرح برای دانشگاه براتیسلاو داده بودم که اقتباسی از نمایشنامه "مکبث" بود. این طرح تا حدی پیش رفت و پروپوزال آن تأیید شد ولی در نهایت کار به نتیجه نرسید. یک نمایش هم با نام "گانتلت" با تیم بازیگرهای دانشگاه سینما تئاتر ارمنستان در خود ارمنستان اجرا کردم که کار خوبی بود. ضمن اینکه یک کار مشترک هم با وحید نفر انجام دادم. بنابراین نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" چهارمین تجربه کارگردانی من است ولی من آن را بعد از "گانتلت" که به نتیجه خوبی رسید، دومین تجربه حرفهای و مستقل خودم میدانم. ما حدود سه ماه به طور کلی تمرین کردیم. البته دو نفر از بازیگرهای گروه، کاری برایشان پیش آمد و عوض شدند و همین باعث شد که تمرینات ماه اول خیلی مؤثر نباشد. 70- 80 درصد تمرینات را بر اساس متن جلو بردیم. بازیگرها کارشان را بلد بودند و تلاش و خلاقیت خودشان را هم به کار میگرفتند تا بهترین اتفاق ممکن برای نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" بیفتد. خدا را شکر از نتیجه کار راضی هستم.
در نمایشتان پیامهای مختلفی برای مخاطبان وجود دارد که این پیامها را هیچوقت به طور مستقیم به تماشاگرها نمیگویید و شعار نمیدهید. چطور شد که تصمیم گرفتید نمایش را با این روال جلو ببرید؟
مهدی نصیری: همیشه این بحث وجود داشته که تئاتر ما به شیوه تئاتر دیالوگمحور غربی نیست و حتی یک زمانی این دو را از هم تفکیک میکردند و میگفتند نمایش با تئاتر فرق دارد و آن کاری که ما در ایران به روی صحنه میبریم نمایش است نه تئاتر. گفته میشد که نمایش ایرانی از ادبیات ما گرفته شده و این ادبیات داستانی به ادبیات حماسی میرسد و به نقالی و پردهخوانی منجر میشود که شکل روایی همه اینها به صورت نقل مستقیم است. اما من در نوشتن نمایشنامه سعی کردم روایت آن، یک روایت دراماتیک باشد که از حاصل ارتباط دو شخصیت شکل میگیرد. به همین خاطر اکنون در هیچ کجای نمایش ما نمیبینید که بازیگر با تماشاگر یا با خودش صحبت کند و بیانیه بدهد و هر اتفاقی که در نمایش میافتد، حاصل رابطه بین زن و مرد است که این رابطه میتواند به شکل گفتوگو یا نگاه و ارتباط چشمی باشد. در واقع کنش بازیگرهای نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" بر روی صحنه حاصل یک ارتباط در یک وضعیت نمایشی است نه یک موقعیت نمایشی. به همین خاطر آدمها با هم حرف میزنند و اگر قرار است پیامی منتقل شود هم این پیام در داستان مستتر است و به صورت مستقیم و برجسته نیست که تبدیل به شعار شود.
نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" در حوزه دفاع مقدس تولید شده است. دور بودن مخاطبان جوان تئاتری از فضای جنگ و عدم شناختی که در آنها نسبت به جنگ وجود دارد باعث ایجاد نگرانی در شما نشد؟
مهدی نصیری: من با شما موافق نیستم و فکر نمیکنم تماشاگران تئاتر نسبت به تئاتر حوزه دفاع مقدس موضعگیری داشته باشند. البته قبول دارم که برخی از آثار این حوزه باعث شده مخاطبان نسبت به تئاترهایی که در مورد جنگ تحمیلی تولید میشود، حس خوبی نداشته باشند که مسئول این اتفاق هم هنرمندان هستند و هم سفارشدهندگان. در این چند سال نگاه به تئاتر سفارشی از طرف هنرمندی که سفارش میگیرد و نهادی که سفارش میدهد، چندان درست نبوده و خیلیها را دچار این اشتباه کرده که مردم نسبت به تئاترهای حوزه دفاع مقدس موضع دارند. مردم همیشه به تئاترهای خوبی که در مورد جنگ تحمیلی ساخته شده، احترام گذاشته و مخاطب این تئاترها بودهاند. کسانی نظیر حمیدرضا آذرنگ، حمیدرضا نعیمی، علیرضا نادری و نیما دهقان هر بار تئاتر خوبی درباره جنگ تحمیلی ساختهاند، کارشان مخاطب داشته است. فکر نمیکنم مردم ما نسبت به تئاتر حوزه دفاع مقدس موضعی داشته باشند که اگر چنین باشد، واقعاً بیانصافی است چون جنگ تحمیلی بخش مهمی از حافظه تاریخی ایرانیهاست و بیانصافی در حق خودمان است که از حافظهمان پاک شود.
فکر نمیکنید برخی از نمایشهای ضعیف چند سال اخیر که در حوزه دفاع مقدس تولید شد، باعث شده که خیلیها فکر کنند مردم علاقهای به تئاتر دفاع مقدس ندارند؟
مهدی نصیری: بله احتمالاً. در سالهای اخیر تئاترهای زیادی در مورد دفاع مقدس ساخته شده که عوامل آن شناخت و آگاهیشان نسبت به جنگ تحمیلی ناقص بوده است و آن تئاترها را به خاطر عدم مطالعه کتاب، داستان و خاطرههای جنگ، تخیلی و شعاری ساختهاند. اگر موضعی نسبت به تئاتر مقدس وجود دارد هم نسبت به چنین آثاری است که البته معتقدم این کارها نباید باعث شود که مردم کلاً از تئاتر دفاع مقدس فاصله بگیرند چون در کنار چنین نمایشهایی یک سری نمایش خیلی خوب هم برای دفاع مقدس تولید میشود. شاید از میان 10 تئاتر پرفروش ایران در 30 سال اخیر، 2 تای آن از تئاترهای حوزه دفاع مقدس باشند. بنابراین من موافق نیستم که تئاتر حوزه دفاع مقدس مخاطب ندارد و مردم نسبت به آن موضع دارند. به نظرم حرفهایی که در این زمینه زده میشود، با استناد به آمار رسمی خاصی نیست و بیشتر به صورت میدانی گفته میشود که مردم از نمایشهای حوزه دفاع مقدس فاصله گرفتهاند، در صورتی که اینطور نیست.
نظرتان در مورد تئاتر سفارشی چیست؟
مهدی نصیری: من کار سفارشی را بد نمیدانم. تئاتر سفارشی در همه جای دنیا اتفاق میافتد و در همه جای دنیا کمپانیهای مختلف تئاتری، سفارش یک سری کارها را به گروهها میدهند و با هم همکاری میکنند. خیلی از این سفارشها هم برای تولید تئاترهای مناسب جنگ است چون جنگ یکی از موضوعات خیلی مهم برای تولید آثار نمایشی و سینمایی محسوب میشود. جنگ قبل از اینکه بخواهد یک داستانی در موردش ساخته شود، به خودی خود یک وضعیت دراماتیک است و خیلی از کشورها همچنان درباره جنگ نیم قرن یا حتی یک قرن پیش خودشان آثار هنری خلق میکنند. رمان "خانم زایدنمان زیبا" یکی از رمانهایی است که درباره جنگ سال 1946 لهستان نوشته شده و جایزههای زیادی هم گرفته است. این رمان اکنون به زبانهای مختلف ترجمه میشود و مردم دنیا آن را میخوانند. بنابراین ما نمیتوانیم به بهانه اینکه سه دهه از جنگمان گذشته، تولیدات هنری در این زمینه را کنار بگذاریم و دست رو دست بگذاریم تا بخش مهمی از تاریخ معاصرمان به دست فراموشی سپرده شود.
بازیگرهای نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" را بر اساس چه معیارهایی انتخاب کردید؟
مهدی نصیری: نمایش ما 6 پرسوناژ دارد که دو تای آنها یک زوج تهرانی هستند و ما برای بازیگر این نقشها نیاز به بازیگری نداشتیم که گویش خاصی داشته باشد اما 4 پرسوناژ دیگر زوجهای گیلانی و مشهدی هستند که بازیگرهای این نقشها باید میتوانستند به گویشهای مشهدی و گیلکی صحبت کنند. ابتدا فکر میکردیم که این 4 بازیگر حتماً باید مشهدی و گیلانی باشند اما بعد به این نتیجه رسیدیم که چنین لزومی وجود ندارد چون کارکرد و تأثیری که بازیگر میخواهد روی مخاطب بگذارد فقط از طریق لهجهاش نیست. به همین خاطر دیگر مشهدی و گیلانی بودن بازیگرها برایم مهم نبود و فقط میخواستم بازیگرانی را انتخاب کنم که ضمن تواناییشان در بازیگری، شرایط بازی کردن در نقشی که به آنها محول میشود را هم داشته باشند. اینطور بود که 6 بازیگر نمایش را انتخاب کردم. البته بازیگرهای نقشهای "نازی" و "لیلا" بازیگرهای دیگری بودند که در اواسط تمرینها از کار کنارهگیری کردند و من خانم کوهستانی و خانم پریسان را به گروه اضافه کردم. نسبت به بعضی از بازیگرهای گروه از جمله آقای تشکر، آقای پناهنده و خانم کوهستانی شناخت داشتم و از خانم پریسان هم یک تئاتر دیده بودم. خوشبختانه از انتخابهایم راضی هستم و از کارشان رضایت دارم.
خانم پریسان به عنوان کسی که بیشتر کارگردانی را تجربه کردهاید، چطور شد که بازی در نقش "نازی" را در تئاتر "نذار این خواب تعبیر بشه" پذیرفتید؟
هما پریسان: من در تمام کارهایی که کارگردانی کردهام به عنوان بازیگر هم حضور داشتهام و این دو تجربه را با هم گذراندهام. به همین خاطر تجربه من در بازیگری کمتر از تجربهام در حوزه کارگردانی نیست و بازیگری را هم دوست دارم. من از قبل با آقای نصیری آشنایی داشتم و یادم است که ایشان در جشنواره تئاتر ایثار هم داور ما بودند. وقتی آقای نصیری نمایشنامه را برای من فرستادند، به من نگفتند که قرار است در چه نقشی بازی کنی. من نمایشنامه را خواندم و از میان سه کاراکتر زن نمایشنامه، زن گیلانی را دوست داشتم و به ایشان گفتم اگر ممکن است این نقش را بازی کنم. همان ابتدا فکر کردم با بازی در این نقش میتوانم تجربه جدیدی داشته باشم چون کاراکتر نازی سرشار از ویژگیهای مختلف است. نازی پر از آنِ زندگی است و خیلی زود عصبی و ناراحت میشود و خیلی زود هم آشتی میکند. نازی کودک درونش زنده است و من این را دوست داشتم و فکر کردم به عنوان بازیگر میتوانم به خوبی نشانش بدهم. البته فکر میکنم همه زنهای این نمایش از همین ویژگیهایی نازی برخوردارند. همه خلق و خوی انسانی دارند و اهل فرم و شعار نیستند. مجموعه احساساتی که در نازی وجود دارد، در زن تهرانی و زن مشهدی هم هست ولی شاید این ویژگیها در نازی بیشتر نمود پیدا کرده که به همین خاطر کاراکتر نازی را بیشتر دوست داشتم.
با توجه به اینکه اصالتاً اهل گیلان نیستید، چطور به گویش گیلکی رسیدید؟
هما پریسان: آقای رضا جوشنی که بازیگر نقش مقابل من هستند برای رسیدن به گویش گیلکی کمکم کردند. آقای جوشنی اصالتاً گیلانی هستند و این فرصت خوبی بود که من گویش گیلانی را از ایشان یاد بگیرم. ایشان دیالوگهای مرا گفتند و من صدایشان را ضبط کردم و بارها گوش دادم تا بتوانم به آن لحن برسم که خوشبختانه رسیدم.
مهدی نصیری: خانم پریسان خیلی زود به لهجه گیلکی رسیدند. سه روز بعد از اینکه با هم صحبت کردیم و خانم پریسان سر تمرین آمدند، حدود 70- 80 درصد توانسته بودند به لهجه گیلکی برسند و فقط باید روی جزئیاتش کار میکردند که این کار را انجام دادند. الان مخاطبان فکر نمیکنند خانم پریسان، گیلانی نباشد و این خیلی اتفاق خوبی است.
خانم کوهستانی شما هم وضعیتی مشابه خانم پریسان دارید و تا چند سال پیش به عنوان دستیار کارگردان شناخته میشدید. از چه زمانی تمرکزتان را روی بازیگری گذاشتید و پیشنهاد بازی در نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" را بر چه اساسی پذیرفتید؟
ترانه کوهستانی: همانطور که اشاره کردید من چند سال به عنوان دستیار کارگردان در تئاتر فعالیت میکردم اما از سال 88 تمرکزم را روی بازیگری گذاشتم و تجربیات مختلفی در این زمینه کسب کردم که اتفاقاً برخی از این تجربیات در زمینه کارهای مربوط به حوزه جنگ بوده است. اصولاً نسبت به کارهای جنگی خیلی مشتاق هستم و فیلمهای محبوبم هم فیلمهای "از کرخه تا راین" و "بوی پیراهن یوسف" است. نمایش "خیال روی خطوط موازی" آقای آذرنگ را هم یکی از نمایشهای مورد علاقهام است که در آن به عنوان بازیگر و منشی صحنه هم حضور داشتم. خیلی از کارهای مربوط به حوزه دفاع مقدس به خاطر سطح پایین نگارش یا تولیدشان مرا عصبی میکند ولی در مورد نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" با یک نمایشنامه خوب در حوزه دفاع مقدس مواجه شدم. وقتی نمایشنامه را خواندم، نقش زنهای مشهدی و گیلانی را خیلی دوست داشتم ولی جذابیت اصلی نمایشنامه برایم این بود که این نمایشنامه بر خلاف نمایشنامهها و فیلمنامههای دیگری که در زمینه دفاع مقدس نوشته میشود، در مورد دوری زنان از مردانشان در حین جنگ است و این چیزی است که کمتر کسی در موردش صحبت کرده بود.
در مورد نقش "لیلا" چه چیزی برایتان جذابیت بیشتری ایجاد میکرد؟
ترانه کوهستانی: چیزی که باعث شد از نقش "لیلا" خوشم بیاید این بود که تغییرات این کاراکتر و پارتنر آن در مقایسه با تغییرات زوجهای دو اپیزود دیگر بیشتر است. زوجهای دیگر با عشق و علاقه زندگی میکردند ولی در زندگی لیلا و همسرش یک اتفاق بحرانی افتاده که باعث ایجاد تفاوتهایی میان این زوج با زوجهای دیگر میشود. ضمن اینکه در نهایت همسر لیلا به خانه بر میگردد ولی هیچ کدام از دو مرد دیگر در عین علاقهای که به همسرشان دارند، به خانه بر نمیگردند. لیلا و همسرش از هم گسسته بودند و بعد دوباره به هم پیوند خوردند و این چیزی بود که نظر مرا در مورد کاراکتر لیلا جلب میکرد.
آقای نصیری چطور کارگردانی است؟
ترانه کوهستانی: من یاد گرفتهام مطیع کارگردانها باشم ولی کار کردن با کارگردانهای دیکتاتور برای هر بازیگری سخت است و من این را دوست ندارم. آقای نصیری اصلا اینطور نیستند ولی به هر حال کارگردان یک نمایش همهکاره آن اثر است و بازیگر باید آنچه که کارگران میخواهد را اجرا کند. خیلی از بازیگرهای جوان مطیع کارگردانها نیستند و وقتی پیشنهادی ارائه میدهند و آن پیشنهاد توسط کارگردان رد میشود، سرخورده و عصبی میشوند. آقای نصیری هیچوقت حرف غیر منطقی نزدهاند که من آن را نپذیرم اما اگر حرف غیر منطقی هم بزنند، من سعی میکنم آن را بپذیرم چون اصولاً بازیگر باید این چیزها را درک کند. من اگر خودم کارگردانی کنم، میتوانم سلیقه خودم را به آن کار اعمال کنم ولی وقتی در اختیار یک کارگردان دیگر قرار میگیرم، نمیتوانم سلیقهام را بدون اجازه کارگردان دخیل کنم چون آن کار متعلق به شخص دیگری است.
آقای نصیری چرا طراحی صحنه و لباس نمایشتان را خودتان انجام دادهاید و از شخص دیگری برای بخش طراحی استفاده نکردهاید؟
مهدی نصیری: من برای این کار از مشورت دوستان این حوزه استفاده کردم ولی در نهایت طراحیها را خودم انجام دادم. با رضا مهدیزاده برای طراحی صحنه صحبت کردم. با آقای منوچهر شجاع هم قبلا مشورت کرده بودم. به دنبال یک فضای رئالیستی بر روی صحنه بودم و میخواستم تا جایی که امکان دارد از المانهایی که صحنه را جبههای و جنگی میکند، استفاده نکنم چون بیشتر مسئله زندگی یک زن و شوهر مطرح است تا خود جنگ. در طرح اولیه برای صحنه یک قهوهخانه بین راهی وجود داشت که زنها در آن قهوهخانه مردهایشان را میدیدند. آن قهوهخانه الان تبدیل به کارخانه یخ شده و ما یک بخشی از بافت فلزی کارخانه را به انتهای صحنه اضافه کردهایم و نیمکتها را هم به عنوان جایگاهی برای ملاقات زنها و مردها در نظر گرفتهایم. یک طرف از صحنه مربوط به خرابیها است که دیده نمیشود و طرف سمت تماشاگران همان جایی که عواطف زنانه را میسازد.
چرا نیمکتها را تا این اندازه طویل در نظر گرفتهاید؟
مهدی نصیری: اول به خاطر شباهتشان به فضای کارخانه یخ سازی و دوم به خاطر اینکه من علاقهای به حرکت بازیگر در عرض نداشتم و دلم میخواست حرکت بازیگر بر روی صحنه به سمت عمق باشد. دلم میخواست میزها را در عمق بچینم تا از ایستایی و حرکت بازیگر در عرض جلوگیری شود. این کار در شکل خودش میزانسن در حرکت ندارد و میزانسنهای آن در روابط، جزییات رفتار و عواطف میان زنان و مردهایشان است.
اشاره کردید که در طرح اولیه صحنه یک قهوهخانه بین راهی وجود داشته که آن را تبدیل به یک کارخانه یخ کردهاید. چرا کارخانه یخ؟
مهدی نصیری: فضای قهوهخانه شلوغ و تکراری بود و چندان مناسب این فضا نبود و در ضمن کارخانه یخ در سالهای جنگ در شهرهای گرم وجود داشت و چون این کارخانهها فضای وسیع و سقفهای بلندی داشتند و خیلی راحت هم تخلیه میشدند، به عنوان اردوگاه موقت از آنها استفاده میشد. در دوران جنگ از چنین فضاها و کارخانههایی شبیه به این استفادههای دیگری هم میشده و این کارخانهها گاهی به اردوگاههای موقت یا انبار تبدیل میشدند. یک فضای واقعی بود که در کار از آن استفاده کردیم.
برای نوشتن نمایشنامه چقدر نیاز به پژوهش و بررسی منابع داشتید؟
مهدی نصیری: ما اطلاعات زیادی درباره جنگ به مخاطب نمیدهیم. آنچه که گفته میشود بیشتر در مورد زندگی زن و مرد و تقابلشان با جنگ است. البته طبیعتاً این رابطه باعث میشود یک سری از ارزشهای جنگ هم در نمایش درک شود ولی خواستیم ارزشهای جنگ شعاری نباشد. در مورد فضا زمان و موقعیت و جغرافیای داستان بیشتر تحقیق کردم.
هما پریسان: همین که سه کاراکتر مرد نمایش به جنگ میروند و پای اعتقاداتشان میایستند، ارزشهای جنگ را نشان میدهد. استوار نبودن مرد تهرانی باعث متارکه او با زنش میشود ولی وقتی این مرد به جنگ میرود، تغییر میکند و مسئولیتپذیر میشود. دیگر حتی به اختیار خودش هم راضی نمیشود جبهه را ترک کند چون یاد گرفته که پای مسئولیتش بماند. در طول دوران جنگ تحمیلی خیلیها برایشان این اتفاق افتاد و در میدان جنگ تغییر کردند چون شرایط جنگ سخت است و آدم با هر قطره خونی که در جنگ میبیند، یک گام به سمت تغییر کردن نزدیکتر میشود.
مهدی نصیری: نقشی که زنان در نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" دارند، مهمتر از نقش مردها است. آنها ضمن وظایف زنانهای که دارند و تحمل دوری و نبود همسرشان، میخواهند بخشی از وظایف مردانه را هم در غیاب مردهای خود انجام دهند که این کار سختی است. زنهای این نمایش استوار میمانند و زندگیشان را آنطرف ویرانیهای جنگ نگه میدارند. بنابراین میتوانم بگویم که این نمایش بیشتر در مورد کسانی است که زندگی خودشان را در سختیهای جنگ نگه میدارند و در آن نقش زنها برجسته و پررنگتر است.
طراحی موسیقی نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" را آقای عنایت خادم بشیری انجام داده است. چه شد که ایشان را برای همکاری دعوت کردید و خودتان چه نقشی در انتخاب موسیقیهای نمایش داشتید؟
مهدی نصیری: من در ابتدا ترجیح میدادم در همه جای نمایش، موسیقی نداشته باشیم چون احساس میکردم جاهایی به موسیقی نیاز ندارد و برعکس سکوت میخواهد. ضمن اینکه جاهایی که نیاز به موسیقی داشت را هم دقیقا پیدا نمیکردم. دوست داشتم زمان بیشتری را مشغول تمرین شویم تا مجموعه کار دیده شود و موسیقی هم به عنوان یک ابزار مستقل در جریان و در اختیار کار قرار بگیرد. به چیزی که میخواستم نرسیدم و این اتفاق در تمرینات نیفتاد. آقای عنایت خادم بشیری خیلی دیر به ما اضافه شدند ولی کارشان خیلی خوب بود. ایدههای موسیقی را ایشان مطرح کردند و من فقط 2- 3 بخش از نمایش را به ایشان معرفی کردم و گفتم این بخشها موسیقی میخواهد. بقیه بخشها را بعد از 7-8 جلسه تمرین خود آقای خادم بشیری پیدا کردند. اکنون شما در هیچ کجای کار ما موسیقی اضافه نمیبینید و موسیقی به این نمایش تحمیل نشده است. این را هم بگویم که من میخواستم از آهنگها و سرودهای دوران دفاع مقدس استفاده کنم ولی دیدم خوب نیست و به درد این کار نمیخورد چون این کار فضایی دارد که هر موسیقی خارج از فضای ارتباط میان زنها و مردها مناسب آن نیست.
برنامه بعدیتان در زمینه بازیگری یا کارگردانی در تئاتر چیست؟
هما پریسان: من به همراه آقای احمد صمیمی مشغول کارگرانی مشترک یک نمایش هستیم که قرار است در جشنواره تئاتر شهر روی صحنه برود. این نمایش که نام "آواز ستارهها" است، یک تم اجتماعی امروزی دارد و درباره ارتباط آدمهای امروزی با همدیگر است که منجر به اتفاقاتی جبرانناپذیر میشود.
ترانه کوهستانی: من هم سر تمرین نمایشی از آقای عباس عبداللهزاده هستم .
مهدی نصیری: من قبل از اینکه بخواهم نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" را شروع کنم، دوست داشتم نمایشنامه "مرگ و دوشیزه" آریل دورفمان را کار کنم که شروع هم کردم ولی دیدم تولید آن به ویژه در حوزه انتخاب بازیگر کمی برایم دشوار است و نیاز به زمان بیشتری دارم. نمیخواستم آن را با اعتماد به نفس کاذب کار کنم چون یک اجرای خیلی بد هم از آن دیده بودم. راستش طی این سالها از نمایشنامههایی که خیلی آنها را دوست دارم، بدترین اجراها را دیدهام که معمولاً این اجراها توسط کارگردانهای خوبی هم روی صحنه رفته است. به هر حال "مرگ و دوشیزه" را کنار گذاشتهام و حالا قصد دارم نمایشنامه "مرثیه باد" را که خودم نوشتهام را روی صحنه ببرم که یک فضای متفاوت عاشقانه دارد. این نمایشنامه یک مقدار به فضای رئالیسم جادویی نزدیک شده و مرز بین خیال و واقعیت هم از آن برداشته شده است. متکی به بازیگر است و دو بازیگر کاملا درونی و آگاه به مود و اتمسفر اجرا میخواهد. اگر فرصت فراهم شود، احتمال دارد این نمایش را روی صحنه ببرم. نمایشنامه "مرثیه باد" مثل دو نمایشنامه دیگرم اقتباسی از داستانهای استاد ابوتراب خسروی است که هر سه اقتباس را با مشورت خود ایشان انجام دادهام. "مرثیه باد" یک داستان 4 صفحهای درباره همسر یک سرباز است که به یک نمایش 60 دقیقهای تبدیلش کردهام.
و صحبتهای پایانی؟
مهدی نصیری: در پایان از گروه هنرهای نمایشی فتح که تهیهکننده نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" است تشکر میکنم و همچنین از مرکز هنرهای نمایشی و تئاتر شهر که به ما کمک کردند تا نمایشمان با شرایط مطلوب روی صحنه برود هم کمال تشکر را دارم.